فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله با عنوان: نظریه های اقتصاد سیاسی

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله با عنوان: نظریه های اقتصاد سیاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

شرح مختصر : این مقاله با هدف شناسایی اندیشه های اقتصاددانان و فیلسوفان سیاسی بر مبنای جمع بندی از منابع معتبر اقتصاد سیاسی تهیه شده است .اقتصاد سیاسی عبارتست از علم قوانین تولید و توزیع نعمات مادی در مراحل مختلف تکامل جامعه انسانی. به تدریج با رشد جامعه و مناسبات اجتماعی و اقتصادی اهمیت علم اقتصاد نیز بیشتر شد. یک روش مطالعه علمی در مورد پدیده های اجتماعی است. عبارت اقتصاد سیاسی در عمر دراز خود معانی گوناگون بی شماری داشته است در نگاه آدام اسمیت، اقتصاد سیاسی، علم مدیریت منابع کشور برای تولید ثروت است.از دید مارکس، اقتصاد سیاسی به این معناست که مالکیت ابزارهای تولید چگونه بر فرآیندهای تاریخی اثر می گذارد.در بخش بزرگی از سده بیست، واژه اقتصاد سیاسی معانی متناقضی داشته است.گاه به آن در حکم یک حوزه مطالعاتی ( رابطه درونی اقتصاد و سیاست) نگریسته می شده و بعضی وقتها آن را به مثابه یک رویکرد روش شناسانه در نظر می آورده اند.

فهرست :

بخش اول

چکیده

مقدمه

انقلاب اقتصادی (انقلاب صنعتی)

دنیای شگفت انگیز آدام اسمیت

دنیای تیره پارسون مالتوس و دیوید ریکاردو

انقلاب اقتصادی و آدام اسمیت

دنیای زیبای سوسیالیست آرمان گرا

دنیای انعطاف ناپذیر کارل مارکس

دنیای عصر ویکتوریایی و جهان اقتصاد زیرزمینی

دنیای وحشی تورستین و بلن

دنیای بیمار جان مینارد کینز

فرای انقلاب صنعتی

بخش دوم

اقتصاد دانان

لئونارد سیلک

پارل انتونی ساموئلسون

سوسیالیزم بدون اشک

میلتون فیریدمن

واسیلی نئونتیف

کینث ای بولدینگ

نقد و نتیجه گیری

منابع


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله با عنوان: نظریه های اقتصاد سیاسی

بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی یونان در قرن پنجم ق . م و تاثیر آن بر تفکر سیاسی افلاطون

اختصاصی از فایل هلپ بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی یونان در قرن پنجم ق . م و تاثیر آن بر تفکر سیاسی افلاطون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی یونان در قرن پنجم ق . م و تاثیر آن بر تفکر سیاسی افلاطون


بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی یونان در قرن پنجم ق . م و تاثیر آن بر تفکر سیاسی افلاطون

این پژوهش که به بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی یونان در قرن پنجم پ م و تاثیر آن بر تفکر سیاسی افلاطون می پردازد، بر پایه ی پرسشی اساسی است. پرسش این است که آیا کار یک فیلسوف با سیاست دوران او آمیخته است؟ این پرسش خود، در برگیرنده پرسش های دیگری نیزمی باشد، و همچنین نیازمند به بررسی های گسترده ای است. از این رو ناگزیر به بررسی چندین مولفه اساسی می باشیم. نخست بررسی زمینه های مهمی که سبب بوجود آمدن دوران قرن پنجمپ م شدند. سپس به بررسی جنبه های مهم و گوناگون اجتماعی و سیاسی قرن پنجم پ م پرداخته شده است. این بررسی، به عناصر شکوفایی و رشد جامعه یونانی در قرن پنجم پ م می پردازد. پس از آن بررسی زندگی و زمانه افلاطون آغاز می گردد، تا نشان داده شود که افلاطون خود در چه اوضاع سیاسی و اجتماعی می زیسته و واکنش سیاسی او در برابر کنش های سیاسی و اجتماعی دوران خود، چه بوده است. پس از اینکه زمانه و زندگی افلاطون را بررسی نمودیم، به بخش مهم این پژوهش، یعنی تاثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی قرن پنجم پ م بر اندیشه های سیاسی افلاطون می رسیم. برای درک بهتر این تاثیرات، این فصل را به دو بخش تقسیم نمودیم. نخست بررسی شباهتهایی که در اندیشه سیاسی افلاطون و قرن پنجم پ م دیده می شود. و سپس تفاوتهای اندیشه های سیاسی افلاطون و سیاست و اجتماع این دوران بررسی می گردد. در پایان و در نتیجه گیری، بیشتر به همان پرسش آغازین که آمیختگی سیاست و اندیشه فلسفی فیلسوف است، بازخواهیم گشت. از این رو با توجه به اثر جمهوری که میان متافیزیک، اخلاق، تربیت و سیاست، پیوستگی جدا نشدنی برقرار می سازد، و همچنین با توجه به آنچه که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است، می توان سخن کویره را که از دیدگاه افلاطون سخن می گوید در نظر داشت؛ اینکه «به فلسفه و به سیاست پرداختن کار واحدی است.»


دانلود با لینک مستقیم


بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی یونان در قرن پنجم ق . م و تاثیر آن بر تفکر سیاسی افلاطون

دانلود مقاله جامعه شناسی گروه های سیاسی

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله جامعه شناسی گروه های سیاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
• انسانها بیشتر عمرشان را در گروهها زندگی می کنند؛آنها به عنوان اعضای خانواده، ساکنان یک محله یا شهر، اعضای یک گروه خاص اجتماعی یا اقتصادی و یا مذهبی و قومی نیز به عنوان شهروندان یک ملت با یکدیگر رابطه دارند. انسانها حتی اگر خودشان هم آگاه نباشند که اعضای یک گرو هند ، باز به شیوه هایی فکر و عمل می کنند که دست کم بخشی ازآنها را عضویت در گروه تعیین می کند. نوع لباسی که آدمها می پوشند، نوع خوراک و نحوه خوردن آنها، عقاید و ارزشهایشان و رسومی که رعایت می کنند، همگی تحت تأثیر عضویت آنان در گروههای گوناگون می باشند.
• جامعه شناسی را می توان به عنوان بررسی علمی زندگی گروهی انسانها تعریف کرد.جامعه شناسان در واقع می کوشند تا آنجا که ممکن است این نکته را به دقت و به گونه ای عینی توصیف و تبیین کنند که انسانها چرا و چگونه در گروهها با یکدیگر رابطه دارند.
• یکی از اهداف عمده جامعه شناسی پیش بینی رفتار اجتماعی و نظارت بر آن است. این هدف در جامعه نوین بصورتهای گوناگونی تحقق می یابد. همچنین جامعه شناسی به تخفیف تعصبها و پیشداوریهایی که مانع انعطاف پذیری بیشتر انسانها در برخورد با موقعیتهای تازه می شوند، کمک می کنند.
• سرانجام باید گفت که بررسی جامعه شناختی شیوه های نگرش و واکنش نوینی را در برخورد با سیمای پیوسته متغیر واقعیت اجتماعی، برایمان فراهم می آورد.

 

جامعه شناسی مطالعه قوانین و فرایندهای اجتماعی است که مردم را نه تنها به عنوان افراد و اشخاص بلکه به عنوان اعضاء انجمنها ،گروهها و نهادهای اجتماعی شناسانده و مورد بررسی قرار می دهد .جامعه شناسی مطالعه زندگی اجتماعی گروهها و جوامع انسانی است.مطالعه ای هیجان انگیز و مجذوب کننده که موضوع اصلی آن رفتار خود ما به عنوان موجودات اجتماعی است .دامنه جامعه شناسی بینهایت وسیع است و از تحلیل برخوردهای گذرا بین افراد در خیابان تا بررسی فرایندهای اجتماعی جهانی را در بر می گیرد.

 

تاریخچه

 


• جامعه شناسی جوان ترین رشته علوم اجتماعی است. واژه جامعه شناسی را در سال 1838 اگوست کنت فرانسوی در کتاب فلسفه اثباتی اش بدعت گذاشت .کنت را عموما بنیانگذار جامعه شناسی می دانند. او معتقد بود که علم جامعه شناسی باید بر پایه مشاهده منتظم و طبقه بندی استوار گردد.
• هربرت اسپنسر انگلیسی در سال 1876 نظریه تکامل اجتماعی را تحول بخشید که پس از پذیرش و رد اولیه ، اکنون بصورت تعدیل شده دوباره پذیرفته شده است. اسپنسر نظریه تکاملی داروین را در مورد جوامع بشری به کار بسته بود. او معتقد بود که جوامع انسانی، از طریق یک تکامل تدریجی، از ابتدایی به صنعتی تکامل می یابند. او در نوشته هایش یادآور شده بود که این جریان یک فراگرد تکاملی طبیعی استکه انسانها نباید در آن دخالت کنند.
• لستر وارد آمریکایی کتاب جامعه شناسی پویا را در سال 1883 منتشر کرد. او در این کتاب از پیشرفت اجتماعی از طریق کنش اجتماعی با هدایت جامعه شناسان ، هواداری کرد.
• امیل دورکیم در 1895 کتاب قواعد روش جامعه شناسی را منتشر کرد و در آن ، روشی را که در بررسی ماندگارش از خودکشی در گروههای گوناگون به عمل آورده بود، به روشنی شرح داد. دورکیم یکی از پیش گامان تحول جامعه شناسی است. او سخت بر این باور بود که جوامع بشری با باور داشتها و ارزشهای مشترک اعضایشان انسجام می یابند.
• ماکس وِبِر (1920-1864)معتقد بود که روشهای علوم طبیعی را نمی توان درباره مسائل مورد بررسی در علوم اجتماعی بکار بست. وبر استدلال می کرد که چون دانشمندان اجتماعی جهان اجتماعی محیط زندگی خودشان را بررسی می کنند، همیشه قدری برداشت ذهنی در بررسیهایشان دخالت دارد. او معتقد بود که جامعه شناسان باید فارغ از ارزشهایشان کار کنند و هرگز نباید اجازه دهند که تمایلات شخصی شان در پژوهشها و نتیجه گیریهایشان دخالت کنند.
• درس جامعه شناسی در دهه 1890 در بسیاری از دانشگاهها ارائه شد. در 1895، مجله آمریکایی جامعه شناسی انتشارش را آغاز کرد و در 1905 انجمن جامعه شناسی آمریکا بنیان گذاشته شد.
شاخه های اصلی جامعه شناسی
• مکتب کارکردگرایی
• مکتب تضاد
• مکتب کنش متقابل نمادین

 


حوزه های تخصصی جامعه شناسی
• جامعه شناسی فرهنگ
• روان شناسی اجتماعی
• جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی
• جامعه شناسی توسعه
• جامعه شناسی دین
• جامعه شناسی هنر
• جامعه شناسی ادبیات
• جامعه شناسی صنعتی
• جامعه شناسی شهری
• جامعه شناسی پزشکی
• جامعه شناسی قشرها و نابرابریها
• جامعه شناسی روستایی
• جامعه شناسی سازمانها
• جامعه شناسی کار
• جامعه شناسی خانواده
• جامعه شناسی آموزش و پرورش
• جامعه شناسی بررسی مسائل اجتماعی
• جامعه شناسی تغییرات اجتماعی
• جامعه شناسی انحرافات
• جامعه شناسی ارتباطات
• جامعه شناسی انقلاب
• و رشته های دیگر
بررسی چند تعبیر در نامگذاری جناحهای سیاسی
در طی سالهای 61 تا 67،‌ جناحهای سیاسی با عناوین و تعابیر مختلفی نامیده می‌شدند و هر کدام، دیگری را با لقبی وصف می‌کرد. برخی از این تعابیر از محتوای منفی برخوردار بودند و به همین دلیل، هیچ گروهی از نامیدن آنها به خود بهره نمی‌گرفت بلکه این عناوین بیشتر از سوی جناح رقیب علیه آنها بکار می‌رفت. در میان این تعابیر و اصطلاحات، برخی رایج‌تر بوده‌اند که آنها را مورد توجه قرار می‌دهیم و درباره آنها به ارزیابی می‌نشینیم.
الف ـ چپ، راست و میانه
تعابیر چپ، راست و میانه، ریشه در فرهنگ سیاسی ما ندارند بلکه تعابیر به عاریت گرفته شده از فرهنگ سیاسی غرب و شرق محسوب می‌شوند. پس از انقلاب کبیر فرانسه، موافقان دولتها در مجلس این کشور در سمت راست می‌نشستند و مخالفان در سمت چپ و لذا چپها کسانی بودند که با وضع و کارکرد دولت، مخالفت می‌کردند. این تمایز در جایگاه نشستن، بتدریج محتوای خاصی را به همراه آورد و تعابیر چپ و راست را به مفهوم دو گونه موضع‌گیری و عملکرد تبدیل کرد. پس از ظهور کمونیسم در دنیا، تعابیر چپ و راست هم رنگ ایدئولوژیک و اقتصادی مورد نظر کمونیستها را به خود گرفتند. بدین صورت که چپ، به جریان مخالف نظام سرمایه داری و راست، به نیروهای هوادار یا متمایل به سرمایه داری اطلاق شد. براین اساس، دولتها و جریانهای چپ در دنیا به ضدیت و مخالفت با سرمایه داری جهانی یا اقتصاد آزاد شناخته می‌شدند و در مقابل، دولتها و گروههای مدافع نظام سرمایه داری و اقتصاد کاپیتالیستی به عنوان راست معرفی می‌شدند. از نظر روش و شیوه مبارزه هم گروههای چپ از طیف راست متمایز می‌شدند زیرا گروههای چپ به روشهای انقلابی، قهرآمیز و رادیکال متوسل می‌شدند اما گروههای راست به شیوه های گام به گام، اصلاح طلبانه و رفرمیستی تمایل نشان می‌دادند. در سیاست خارجی نیز دولتها و گروههای چپ، به نفع بلوک شرق و دولتهای سوسیالیستی موضع می‌گرفتند اما گروههای راست، به غرب تمایل نشان می‌دادند.
از مشروطه به بعد در ایران هم فضای سیاسی کشور تحت تأثیر جنبشهای کمونیستی قرار گرفت و تعابیر چپ و راست با مضامین و محتوای مورد نظر آنان بکار رفت. در طی سالهای 1320 تا 1357 «چپ» عموماً مارکسیستها و کمونیستها را به اذهان متبادر می‌ساخت و حتی گروههای انقلابی مسلمان هم خود را «چپ» می‌نامیدند. جنبش چپ در این سالها یکی از سه جریان فکری جامعه ـ در کنار جریان مذهبی و جریان ملی ـ محسوب می‌شد و عموماً محتوای ایدئولوژیک کمونیستی داشت. در سالهای پس از انقلاب و بویژه در فاصله سالهای 61 تا 67،‌ تعبیر چپ برای نامیدن بخشی از نیروهای خط امام هم بکار رفت و مراد از آن، نیروهای سیاسی و گروههایی بودند که در شاخصه های فکری و سیاسی و مواضع اقتصادی، زیر را داشتند:
1- نظام سرمایه داری را یک نظام استثمارگر تلقی کرده و مخالفت با آن را برای ایجاد عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی، ضروری می دانستند.
2- بر همین اساس، در داخل کشور به اقتصاد کنترل شده دولتی تمایل نشان داده و تقویت بخش خصوصی و سرمایه داری داخلی را به زیان مردم و جامعه ارزیابی می‌کردند.
3- در سیاست خارجی، دولتهای سرمایه داری غرب و متحدان آنها را در مجموع، دشمن تلقی کرده و گرایش به گسترش رابطه با دولتهای انقلابی و سوسیالیستی جهان داشتند.
4- در داخل کشور با محور قرار دادن مواضع اقتصادی، روابط خود را با گروههای سیاسی دیگر تنظیم می‌کردند و با گروههای غرب گرا و متمایل به دولتهای غربی و طرفدار اقتصاد بازار و سرمایه داری، همکاری نداشتند.
5- راهکارهای اجرایی آنان، عمدتاً انقلابی، رادیکال و مبتنی بر مداخله دولت بود و لذا کمتر برای رفع مشکلات اقتصادی، راه حلهای اقتصادی ارائه می‌کردند بلکه از طریق وضع قوانین محدود کننده و اجرای آن توسط دولت و نهادهای انقلابی، برای رفع مشکلات اقتصادی وارد عمل می‌شدند.
در مقابل جریان چپ اسلامی، نیروهای مخالفی قرار داشتند که بتدریج به «راست» مشهور شدند. اینان عمدتاً در حوزه مسائل اقتصادی و سیاسی، در مقابل طیف چپ قرار داشتند و به حداقل دخالت دولت در مسائل اقتصادی معتقد بودند. در واقع جناح «راست» نیروهای خط امام، با «راست» رایج در جهان، تنها در حوزه مسائل اقتصادی، همسویی داشت و در دیگر زمینه‌ها ازجمله مسائل اعتقادی و فرهنگی و سیاسی، دارای نظراتی بود که کنترل دولت و محدودیت آزادیهای فردی را تجویز می‌کرد. جریان راست و راست جدید در دنیا، بر کمترین دخالت دولت و گسترش آزادیهای فردی در حوزه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تأکید داشته و دارد اما راست موجود در کشور ما فقط درحوزه مسائل اقتصادی به آزادی عمل بخش خصوصی و عدم مداخله دولت معتقد بوده و در دیگر حوزه ها، نه تنها اصراری بر آزادی فردی نداشته و ندارد بلکه دخالت نهادهای حکومتی برای محدودکردن آزادیهای فردی را در بسیاری اوقات، یک ضرورت تلقی کرده و می‌کند این نکته را نیز باید در نظر گرفت که در مسائل اساسی انقلاب مانند مخالفت با آمریکا و سیاستهای تجاوزکارانه این کشور، «راست» و «چپ» نظریات واحدی داشتند اما بخشی از مخالفت طیف چپ با آمریکا را خصلت ضد سرمایه‌داری آنان رقم می‌زد و این در حالی بود که طیف راست تنها از منظر اعتقادی و سیاسی به مخالفت با آمریکا و سیاستهایش می‌پرداخت و مبارزه با اقتصاد سرمایه داری را اصل نمی‌دانست.
تعبیر «خط میانه» در سالهای اول انقلاب مطرح شد و منظور از آن نیروهای غیرمذهبی،‌ ملی یا ملی- مذهبی جامعه بود که به یک انقلاب همه جانبه و ضد امپریالیستی اعتقاد نداشتند و در نبود رژیم وابسته به آمریکا می‌توانستند منافع کاخ سفید را در مقابل مبارزان ضد امپریالیست و انقلابیون واقعی، حفظ کنند.
«دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با بهره گیری از همین عنوان چندین جلد از اسناد لانه جاسوسی را تحت نام «خط میانه» منتشر کردند تا از منظر آمریکائیان، چهره‌های شاخص و خصوصیات مطلوب نیروهای خط میانه را برملا کنند. از سال 60 به بعد، نیروهای ملی و ملی- مذهبی و همه کسانی که تمایل به غرب داشتند، در حاشیه قرار گرفتند و تا سالها منزوی شدند و لذا تعبیر «خط میانه» هم کاربرد خود را از دست داد. بعدها در سالهای 67 به بعد در ادبیات خبری و تحلیلی رسانه‌های غربی، «خط میانه» درباره کسانی به کار رفت که در دولت آقای هاشمی رفسنجانی متمرکز و به جناح سومی ـ در مقابل راست و چپ ـ تبدیل شده بودند. در این دوره، واژه میانه‌روی با مفهوم واقع‌گرایی، برخورد پراگماتیستی و کمرنگ کردن آرمانها و ارزشها، تنش زدایی در سیاست خارجی، اولویت دادن به مسائل اقتصادی، ‌اصل قرار دادن توسعه و فرعی پنداشتن عدالت و امثال آن پیوند خورده بود و رسانه‌های غربی با میانه‌رو نامیدن دولت هاشمی، درصدد تقویت جریانهایی بودند که دست از آرمانهای انقلاب کشیده و به غرب نزدیک می‌شدند. بنابراین در سالهای قبل از 61 و بعد از 67، تعبیر خط میانه رایج بود ولی در فاصله سالهای 61 تا 67 در درون نیروهای انقلاب هیچ نیروی سیاسی و فکری خاصی به عنوان خط میانه معرفی می‌شد.
ب ـ طرفداران فقه سنتی و فقه پویا
یکی از مقولاتی که در صف‌بندی فکری و سیاسی سالهای 61 تا 67 ملاک مرزبندی شده بود، طرفداری از فقه سنتی یا فقه پویا بود. در این سالها مسئله تدوین قوانین بر اساس فقه، بحث روز بود ولی با مراجعه به فقه موجود ضعفها و نارساییهایی مشاهده می‌شد و اصل توانایی فقه موجود در پاسخگویی به نیازهای متحول جامعه را به زیر سوال می‌برد. به تدریج عده‌ای از سر علاقه به نوآوری و حل نارساییها و بن‌بست‌شکنی و از ضرورت ایجاد تحول در فقه، ‌سخن گفتند. این افراد را به دو دسته می‌توان تقسیم کرد:
اول: گروهی که فقه موجود در حوزه های علمیه را با توجه به مقتضیات زمان، ناقص و غیرقابل اجرا دانسته و خواستار در انداختن طرحی نو در سیستم فقهی ـ ‌به معنای ایجاد دگرگونی اساسی و ماهوی در معیارها و مبانی فقه موجود ـ بودند و به یک معنا با کنار گذاشتن ضمنی کتاب و سنت بر عنصر عقل ـ‌ به معنای دستاوردهای علمی و فکری بشر ـ ‌و اجماع ـ به معنای رای اکثریت ـ‌ تأکید می‌کردند که نتیجه آن تبدیل فقه به ملعبه افراد و خواسته‌های نفسانی آنها می‌شد بی‌اطلاعی از توانایی ذاتی دین و غنای فقه شیعه، اصلی ترین عامل این رویکرد به فقه بوده و هنوز هم ممکن است طرفدارانی داشته باشد.
دوم: گروهی که فقه موجود را بنا به دلایل تاریخی و اجتماعی، ‌نارسا و غیر پاسخگو می‌دانستند و درصدد ایجاد تحول و تغییر در آن بودند اما همچنان بر متد و شیوه اجتهادی متداول در حوزه‌های علمیه پای می‌فشردند و همگام با زمان و تحول موضوعات و نیازهای جدید، پاسخ فقهی را طلب می‌کردند اینان نیز اجتهاد مصطلح در حوزه‌های علمیه را ناکافی و نارسا دانسته و ایجاد تحول در فقه موجود را پی می‌گرفتند اما درصدد شکوفا ساختن فقه در حوزه‌های گوناگون اجتماعی (مانند دولت در اسلام، ‌روابط بین الملل جوامع اسلامی و غیر اسلامی، مسائل مربوط به انفال، زمین و ثروت و . . . ) بودند زیرا اعتقاد داشتند که مبانی آنها در کتاب و سنت و کتب فقهی ما موجود است و کافی است تطور و تحول صحیح فقهی را متناسب با نیازهای تطور یافته اجتماعی پدید آورد.
در مقابل دو جریان، جریان فکری سومی نیز قرار داشت که در مقابل اجتهادهای تازه، مصلحت اندیشه‌های حکومتی و پاسخگویی به نیازهای متحول از منظر نوآوری در فقه می‌ایستاد و داشته‌های موجود در رساله‌های عملیه را برای حل معضلات گسترده اجتماعی، کافی می‌دانست و معتقد بود که امروزه نیازی به استنباط احکام جدید و بسط و گسترش فقه نیست. اینان قبول نداشتند که امروز به دلیل تشکیل حکومت اسلامی به بعضی از احکام نیازمندیم که در گذشته به دلیل عدم تشکیل حکومت، استنباط نشده یا بحث کافی روی آن صورت نگرفته است،‌ و لذا مدعی طرفداری از فقه سنتی بودند و اساساً فقه پویا را به معنای یک انحراف جدی از فقه شیعه تلقی می‌کردند. این عده که در واقع همان نیروهای موسوم به راست بودند،‌ پس از مطرح شدن برخی سخنان از سوی حضرت امام خمینی (ره) در دفاع فقه سنتی بر برداشت خود راسختر شدند و به مرزبندی نیروهای سیاسی جامعه حول فقه سنتی و فقه پویا پرداختند در همان ایام امام راحل در دفاع از فقه سنتی فرموده بودند اگر از فقه سنتی منحرف بشویم فقه از بین می‌رود. باید به همان صورت و قدرتی که مشایخ ما از ابتدا تا به حال فقه را حفظ کرده‌اند حفظ کنید همچنین در نقد جریان اول، تأکید کرده بودند: «همه همتها باید معطوف این بشود که فقه با همان وصفی که بوده است محفوظ باشد ممکن است اشخاصی بگویند باید فقه تازه‌ای درست کرد که این‌آغاز هلاکت حوزهاست.»
این سخنان دستمایه جناح راست برای مخالفت با رقیب شد اما بهره گیری از آنها در مخالفت با دیگران چندان دوام نیاورد چون بلافاصله حضرت امام در چندین موضع‌گیری صریح خود اعلام کرد که فقه سنتی ما پویاست از آن پس مرزبندی حول این مفاهیم، فراموش شد و کمتر کسی با تکیه بر تحریر الوسیله امام یا فقه سنتی و فقه جواهری به رد و انکار دیگران پرداخت. گفتنی است که تأکید امام خمینی(ره) بر فقه سنتی، اصرار بر این نکته بود که فقه و اجتهاد از لحاظ اسلوب و روشهای استنباط ـ و نه محتوا، قلمرو و دیدگاه اجتهادی ـ باید در همان چارچوبی باشد که فقهای گذشته پی ریخته‌اند ولی از نظر محتوا، پویایی فقه مورد نظر امام راحل بود و وصف ذاتی اجتهاد در فقه سنتی را پویایی آن می‌دانستند و بر عنصر زمان و مکان در اجتهاد تأکید می‌کردند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 27   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جامعه شناسی گروه های سیاسی

دانلودمقاله اندیشه سیاسی فارابی

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله اندیشه سیاسی فارابی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 


ابواضرفارابی نخستین اندیشمند بزرگ دوره اسلامی است وهمواره می توان از دیدگاه تاریخ اندیشه سیاسی حکمت عملی واپسین چهره درخشانی دانست.
اقتدای: به فیلسوفان یونانی، به تأملی ژرف در سرشت مدینه و ارتباط انسان با آن پرداخت. اهمیت تامل فارابی دراین است ک او با گذر از راهی که بوسیله مترجمان نوشته های یوناین در سپیده دم دوره اسلامی هموار شده بود به سرزمینهای نامکشوف دست یافت بر آن طرحی از کاخی بلند پی افکند که می بایستی دنباله روان رو تالارهایی با شکوه بر آن می افزودند و نخستین سنگهای بنایی که بدست توانا و با اندیشه ژرف فارابی شالوده ای استوار یافته بود در گذر تاریخ به امان زمانه ماشه و از باد وباران گزند یافت تقدیر چنین بود که صدای پرتوان فارابی خود بازتابی از اندیشه های فیلسوفان یونانی در دوره اسلامی بود پژواکی در خورنداشته باشد همین تقدیر است که یونانی در دوره اسلامی بود. پژواکی در خور نداشته باشد همین تقدیر است ک امروز پس از هزارسال بر وجدان ایرانی سایه ای بلند و سنگین افکند وهمچون شبحی نه تنها عرصه را بروی تنگ کرده بلکه سدی در برابر آینده اوفرا نهاده است فارابی، در تاریخ اندیشه فلسفی ایران به دنبال سکوت دویست سال ای بود آمد که وجدان ایرانی از آبشخورهای اندیشه ومعنویت ایرانشهر خود به دور افتاده و در نهان درجستجوی راههایی به سرچشمه های زلال دیگر بود اگر چه فارابی در دوران فرهنگ جدید دوره اسلامی و خلافت پرورش یافت اما با توجه به آبشخورهای فکری و تبار وی سیر با نظری به تحول آتی اندیشه فلسفی در ایران بدرستی می توان او را نخستین اندیشمند دوره اسلامی ایران نامید همچنانکه در سنت نیز چنین فهمیده شده است فارابی فیلسوف عرب تاریخ فلسفه عربی یا اسلامی نبود که شمع آن در تند باد حوادث با رشد در قرطبه فرمرده بلکه از دیدگاه صرف اندیشه فلسفی او پیشگام و دین راه شناس بوعلی سینا فیلسوفان ایرانی و پیشرو سهروردی وملاصدرا بود و از دیدگاه اندیشه اخلاقی و سیاسی راه رابردهما نویسنده اخلاقی وسیاسی هموارکرد که با کمال تاسف جز به تکرار سخنان او نتوانستند پرداخت.
اندیشه اخلاقی وسیاسی در دوره اسلامی ایران اگر چه از آغاز فرش درخشید اما دولت مستعجل بود به دنبال فارابی در دوره فرمانروایی شکوهمند بوییان در اندک زمانی، عظمت دیرین تعدید شد وعقلانیت بر دیگر عناصر فرهنگ ایرانی چربید.
در قلمرو ادب ابوالقاسم فردوسی با باز پرداختن به حماسیه ملی خرد وفرزانگی ایرانیان باستان را زندگی دوباره بخشید در اندیشه فلسفی اخلاقی حتی تاریخی دو نمناینده بزرگ اندیشه ایرانی بوعلی سینا و مسکوئیه رازی که نامشان همجون در ستاره بر کلامی تاریخی تدوین کردند که فراتر رفتن از آن به آسانی ممکن نبود.
فارابی نخستین اندیشمند دوره اسلامی است که در اغاز بحران خلافت و در زمان اوج‌گیری بحث درباره جانشینی پیامبر اسلام با تکیه بر دستاوردهای اندیشه فلسفی یونانی بویژه به نوشتن ارجمندترین کتاب خود آراء اهل مدینه فاضله در بحث عقلی درباره نظام حکومتی دوره اسلامی وارد شد. بحران جانشینی پیامبر اسلام چنانکه ابن خلدون به چهارصدسال پس از آن گفت از خلافت ظاهری اهل سنت در بغداد به تدریج به سلطنت مطلقه گرایی پیدا کرد استقرار خلافت باطنی فاطمینان در مصر که از مخالفت عباسیان ادعای مشروعیتی فراگیر می کرد. به اوج خود رسید. بدین سال بحث درباره شیوه حکومتی اسلام، افزون مجادلات کلامی که از نوشته های مربوط به ملل و نحل آمده است ناگزیر باید توجهی نیز به واقعیت سیاسی دوگانه خلافت داشته باشد ودرچشم انداز چنین آرایش نیروهای سیاسی وکلامی بود که فارابی آراء اهل مدینه فاضله ودیگر نوشته های خود را برای شرکت در این بحث به رشته تحریر در آورد.
چنین به نظر می آید که ابونصر فارابی به عنوان فیلسوفی شیعی مشرب نه میتوانست خلافت ظاهری اهل سنت را بپذیرد با تکیه بر اندیشه فلسفی یونانی می توانست اندیشه خود را با حکومت شیعیان اسماعیلی که با دستگاه خلافت باطنی خود نظام تغلب ویژه ای را ایجاد کرده بودند هماهنگ زده فارابی نه با دریافت خلافت از ظاهر شریعت موافقت داشت نه با باطن عصیانگر وخشونت امیز اسماعیلیان این هر دو را به یکسان از حکومت راستینی که فارابی بدان سخت پایبند بود نه با بسته شدن دایره نبوت به گونه ای که توسط اهل سنت درک شده بود،موافقتی داشت ونه با امامتی از نوع ریاست خلفای فاطمی سنخیتی مشکل بسته شدن دایره نبوت چنانکه در اندیشه سیاسی شریعتنامه نویسان درک شده توجیه اندیشه تغلب وامامت تغلبیه اهل سنت بود اما این دریافت از بسته شدن دایره نبوت، از دو سر مورد اعتراض قرار گرفت: از سویی شهاب الدین سهروردی در منظومه فلسفی خود،منافات بسته شدن دایره نبوت را با تداوم فیض الهی مورد تاکید قرار داده و ولایت را همچون ادامه وباطن نبوت را با تداوم فیض الهی مورد تاکید قرار داده و ولایت را همچون ادامه و باطن نبوت طرح کرد و در راه دفاع از این نظریه جان بافت.
نظریه شیعی امامت نیز بویژه در سوایت عرفانی وفلسفی آن با دریافت فیلسوفانی همچنن سهروردی هماهنگی داشت و درواقع ، چنانکه سید حیدر آملی دیده است، از این دیدگاه «حقیقت تصوف با حقیقت تشیع یکی است».
بدین سان، دریافت فلسفی نظریه شیعی امامت و حکومت اشراق سهروردی، بویژه از دیدگاه نتایج سیاسی، همسویی خاصی دارند زیرا هر دو جریان فلسفی، در نهایت طرح تداوم ظاهر نبوت در باطن امامت وولایت بر این نکته اساسی واقف شده اند که بسته شدن دایره نبوت با طرح سیاست مبتنی بر تغلب ملازمه دارد.
این دو جریان بی آنکه از بنیاد جریانی سیاسی بوده باشند اندیشه های غیرسیاسی اند اما نقادی آن دو از سیاست مبتنی بر تغلب جالب توجه است. بسته شدن دایره نبوت، چنانکه در اندیشه سیاسی اهل سنت درک شر،فقط می توانست به نظریه خلافت منجر شود. اماجریان فلسفی اشراقی و نظریه شیعی امامت اگر درست دریافت می شد با اندشه این آرمانی از سیاست که درعمل آن را غیر قابل تحقق می کرد در نریه نقادی خلافت پرداخت.
از تفسیری که فارابی از دیدگاه فلسفی از مسئله پر اهمیت وحی بدست می دهد می‌توان چنین استباط کرد که او با توجه به امکان اتصال به عقل فعال و استعداد عقول انسانی برای کسب فیض از آن به نوعی به ادامه نبوت فلسفی اعتقاد داشته است یعنی همچنان اتحاد با عقل فعال از طریق قوه متخلیه مختص مقام نبوت است بواسطه فاضله عقل فعال به عقل منفعل نیز انسان حکیم و فیلسوف می گردد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  19  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله اندیشه سیاسی فارابی