فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله موسیقی شعر معروف الرصافی

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله موسیقی شعر معروف الرصافی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده:
در بررسی موسیقی شعر رصافی می توان به انتخاب بحرهای مناسب برای اشعار اشاره نمود. انتخاب بحر طویل که دارای موسیقی آرام، متین و ویژگیهای امتداد نفس، و قابلیت تفصیل سخن است، برای موضوعاتی چون استبداد ستیزی، بیان حال تهیدستان، رثاء، و بیان شکوه تاریخی و فرهنگی ملتها، نشان از ذوق سلیم و توانای رصافی دارد. البته گاه شاعر شکیبایی خود را از دست می دهد، و نمی تواند متانت موسیقی شعر خود را چنانکه در بحر طویل حفظ می کرد، پاس بدارد. بنابراین شعرا و کاسه لبریز شده صبرش را بروز دهد. افزون بر این دو بحر، وی از بحرهای خفیف، رمل و دیگر بحرها با مهارت تمام، به گونه ای که قدرت و توانایی شعری او را به رخ می کشد، استفاده کرده است.
در موسیقی درونی نیز وی با بکارگیری جناس، تکرار حروف هم صفت یا با صفت های نزدیک به هم، تکرار حرف روی در طول بیت، استفاده از ویژگی حرکات، و نیز کلمات هموزن موسیقی درونی شعر خود ر ایجاد کرده است.
تضاد، مقابله، عکس، حسن تعلیل و برخی دیگر از آرایه های معنوی، موسیقی معنوی شعر او را شکل داده است.
واژه های کلیدی:
بحر شعری، امتداد نفس، واج آرایی، مخارج حروف، آرایه های معنوی.

 

مقدمه:
معروف عبدالغنی الرصافی (1875م – 1945 م) شاعر معاصر و نامدار عراقی است که دوران زندگی او با رخدادهای اجتماعی و سیاسی بسیار در کشورش همراه شد. رصافی نیز مانند بسیاری از عراقیها از تحولات جامعه خود متأثر گردید. تلاشهای او برای تجدد و مقابله با استبداد و استعمار چهره ای مبارز از او ترسیم کرد. همین گرایش به بیان مشکلات اجتماعی بود که شعرش را آئینه تمام نمای جامعه عراق گردانید، بگونه ای که او را شاعر آزادی نامیدند. پرداختن به موضوعات نو پیشگاهی در انتقال شعر عرب و عراق از موضوعات سنتی و کهن به موضوعات جدید را برای او به ارمغان آورد. پیشگاهی در این زمینه چنان توجه منتقدان و پژوهشگران را به خود جلب کرد، که جنبه های فنی شعرا و فراموش شد. اما اگر وی ذوق و مهارت ادبی خود را آنگونه که توانائی آن را داشت، در زمینه شعر و ادب بروز می داد بی گمان، جایگاه فنی شعر او نیز بسیار بالاتر از آنچه بود که اکنون است. و غفلت از آن برای محققان و پژوهشگران توجیه پذیر نبود.
در این مقاله کوشش شده است تا با پرداختن به موسیقی شعر رصافی، ذوق شعری، و عاطفه بی تکلف وی به نمایش درآید، و مهارت فنی او بروز بیشتری یابد.
پیش از پرداختن به موسیقی شعر رصافی، شایسته است تا جایگاه موسیقی شعر بصورت کوتاه بیان شود، و نقش آن در انتقال مفهوم نمایان تر گردد. مقایسه یک بیت با ترجمه منثور آن این نقش را به وضوح نشان می دهد. تفاوت در احساس ایجاد شده هنگام خواندن یک بیت و ترجمه منثور آن، نتیجه چینشی خاص در حروف و حرکات بیت می باشد، نظمی که وزن یا بحر شعری نامیده می شود. بنابراین سخن زبان شعر را می توان آمیخته ای از زبان کلامی و زبان موسیقایی دانست. زبان کلامی زبانی و زبان موسیقایی دانست. زبان کلامی زبانی با توانائی محدود است، و انتقال مفاهیم به وسیله آن جز با دست یازیدن به دامان اندیشه و استنباط و تحلیلی عقلی ممکن نیست. اما زبان موسیقایی شعر محدودیت زبان کلایم را ندارد، زیرا نیازمند ترجمه نیست، و بدون نیاز به تأمل و اندیشه، و به عبارتی بدون اینکه دست عقل و اندیشه به آن برسد، با دل سخن می گوید (شوقی ضیف، فصول فی الشعر و نقده، ص 290)، و افراد امی و غیر امی را بگونه ای مستقیم مورد تأثیر قرار می دهد.
همین ویژگی موسیقی شعر موجب شد تا اعراب جاهلی در حفظ و انتقال شعر و ادب و تاریخ خود بیش از آنکه به چشم خود اعتماد کنند، به گوش خود اعتماد نمایند، و در احساس موسیقی الفاظ و عبارات، مهارت بدست آورند (ابراهیم انیس، دلالت الالفاظ، ص 192).
پس از این سخن کوتاه درباره نقش موسیقی شعر و اهمیت آن، موسیقی شعر رصافی را با توجه خاستگاه آن، در سه محدوده موسیقی بیرونی، موسیقی درونی، و نیز موسیقی معنوی مورد بررسی قرار می دهیم.
موسیقی بیرونی
این نوع موسیقی محصول بکارگیری اوزان شعری و بحرهای عروضی است. وزن در واقع هیأتی است تابع نظام ترتیب و حرکات و سکنات و تناسب میان آنها (خواجه نصیرالدین طوسی، معیارالاشعار، ص 3). بنابراین یکی از معیارهای سنجش موفقیت و توانائی شاعر وجود تناسب میان وزن حاصل از این چینش خاص حروف و حرکات و سکنات، با معنا و مفهوم بیت است. از این رو در بررسی موسیقی بیرونی اشعار رصافی، هر جا سخن از موفقیت در انتخاب بحرهای عروضی است، تعمد شاعر در انتخاب آنها مورد نظر نیست. زیرا انتخاب آگاهانه بحر شعری، نوعی تکلف است، و از جایگاه شعر می کاهد. این در حالی است که شاعر موفق کسی است که وزن را بطور طبیعی از نفس موضوع الهام بگیرد، و هنگامی که موضوع به خاطرش می رسد، وزن نیز همراه آن آید، به بیان دیگر طبع شاعر به خودی خود وزن را تعیین کند. (اسماعیل عزالدین، الاسس الجمالیه فی النقد الادبی، ص 299) بنابراین سخن از انتخاب بحر مناسب در این مقاله، سخن از بحری است که در جریان جوشش عاطفه و احساس، و همراه آن آمده و بیانگر توانایی و مهارت شعری صاحب خود گردیده است.
با مرور اشعار رصافی می توان دریافت که وی از بحر طویل بیشتر از سایر بحرهای عروضی بهره برده است. این بحر به دلیل شکوه و متانت ایفاعی خود، همچون جریان باشکوه و متین آب رودخانه، در طول قصیده به حرکت در می آید، به دلیل طولی که از تکرار دو تفعیله – فعولن مفاعلین – دارد، امکان امتداد نفس را برای شاعر فراهم می کند. از این رو این بحر برای بیان احساسات و عواطف عمیق متناسب است. موسیقی این بحر سر و صدایی در ظاهر ندارد، اما قدرتمندانه و نامحسوس در پشت الفاظ امتداد می یابد. (عبدا... الطیب، المرشد الی فهم اشعار العرب، ج 1/1368). نامحسوس بودن موسیقی این بحر موجب می شود تا سر و صدا، عمق عواطف و بیان متین آنها را مخدوش نکند.
متانت و روان بودن این بحر به آن دلیل است که نسبت حروف متحرک در آن مقایسه با حروف ساکن بیشتر است، و هر چه نسبت حروف متحرک در یک بحر از تعداد حروف ساکن آن کمتر باشد، از تنش آن کاسته، و به روانی آن می افزاید. (جابر عصفور، مفهوم الشعر، ص 317).
بیشتر قصائد اجتماعی و سیاسی رصافی در بحر طویل سروده شده است. چرا که غم و اندوهی که شاعر از استبداد حاکم بر جامعه و کرنش مردم در مقابل آن در سینه دارد، بحر طویل را بهترین گزینه برای اشعار ضد استبدادی او قرار داده است، بگونه ای که شاعر می تواند با تکیه بر امتداد آن، تمام اندوه نهفته در دل خود را در قالب ابیات بروز دهد و مخاطب خود را با بحری قوی و متین متأثر سازد، اما نه آنگونه که او را به وجد و رقص آورد، بلکه آنگونه که عمق دریافت مخاطب را با ژرفای عواطف خود برابر کند. اندوه رصافی و تناسب موسیقی حاصل از این بحر را می توان در ابیات زیر ملاحظه نمود:
أما آن یغشی البلاد سعودها
متی یتأتی فی القلوب انتباهها
أما أحد یحمی البلاد غضنفر
برئت إلی الاحرار من شر امه
و یذهب عن هذی النیام هجودها
فینجاب عنها رینها و جمودها
فقد عاث فیها بالمظالم سیدها
أسیره حکام ثقال قیودها

 

(دیوان، 3/19)

 

بیان شکوهمند غم و اندوه را می توان در شکایت برخاسته از عمق جان شاعر به قانون نیز مشاهده نمود. امتداد آه و اندوه شاعر که از آغاز یک بیت شروع می شود، بدون وقفه تا پایان بیت ادامه می یابد. امتداد این عاطفه عمیق، و نفس بلند جز با بکارگیری بحر طویل امکان ندارد. به بیان دیگر این بحر در نمونه زیر نیز کاملاً بجا آمده است، و موسیقی حاصل از آن با معنای بیت هماهنگ و همراه است:
شکایه قلب بالأسی نابض العرق
إلی قائم الدستور و العدل و الحق
(دیوان، 3/34)
از این قبیل ا ست سخن شاعر از زنی تهیدست و فرزند یتیم او، آنجا که جریان غم و اندوهی که درون وی را آشفته کرده است، در بحر طویل، با موسیقی کشیده و متین ارائه می گردد. او می گوید:
رمت مسمعی لیلاً بأنه مؤلم
فألقت فؤادی بین أنیاب ضیغم

 

(دیوان، 2/43)
و از آنجا که این بحر، بحری فراخ با نفسی طولانی است، امکان تفصیل سخن در آن وجود دارد. موسیقی پنهان آن، و هدف نبوده شور و هیجان در آن، این بحر را از مناسب ترین بحرهای شعری برای بیان شکوه تاریخی یک ملت، و ایجاد حمیت نسبت به موضوعات مرتبط با میراث فرهنگی گردانیده است. (عبداله الطیب، همان، ج 1/368) آمیخته شدن شکوه فرهنگی گذشته با شکوه بحر طویل، و بهره گیری از امتداد و متانت موسیقایی این بحر برای تأثیر بر مخاطب را می توان در نمونه های متعددی از شعر رصافی از جمله نمونه زیر از وی دید:
لقد أیقظ الاسلام للمجد و العلا
و دک حصون الجاهلیه بالهدی
و اطلق أذهان الوری من قیودها
و قد حاکت الافکار عند اصطدامها
و لا حت تباشیر الحقایق فانجلت
بصائر أقوام عن المجد نوم
و قوض أطناب الضلال المخیم
فطارت بأفکار علی المجد حوم
تلالؤ برق العارض المتهزم
بها عن نبی الدنیا شکوک التوهم

 

(دیوان، 2/26)
موفقیت شاعر در بکارگیری بحر طویل برای نمونه فوق به این دلیل است که شاعر رنج و اندوهی عمیق در سینه دارد که از متهم شدن اسلام به عنوان عاملی در عقب ماندن مسلمانان ناشی می شود. از این رو شاعر برای بیان پیشینه درخشان علمی و تمدنی مسلمانان با هدف تبرئه اسلام، از موسیقی پنهان بحر طویل استفاده می کند، تا ذهن مخاطب قبل از توجه به موسیقی شعر، متوجه معنا گردد.
وی همچنین با یاری جستن از امتداد این بحر عمق احساسات و عواطف خود را با کششی مناسب انتقال می دهد.
البته از آنچه گفته شد چنین نتیجه گرفت که این بحر تنها برای بیان غم و اندوه و تأسف مناسب است. چرا که در واقع این بحر قالب مناسبی برای بیان شکوهمندانه عواطف است. این عواطف گاه شاد می باشند. برای مثال می توان متانت بیان شکوهمندانه عاطفه شاد را در نمونه زیر دید:
سقتنا المعالی من سلافتها صرفا
و زفت لنا الدستور أحرار جیشنا
فأصبح هذا الشعب للسیف شاکراً
و غنت لنا الدنیا تهنئناً عزفا
فأهلاً بما زفت و شکراً لمن زفا
و قد کان قبل الیوم لایشکر السیفا

 

(دیوان، 3/26)
از دیگر بحرهایی که رصافی از آن بسیار استفاده نموده است، بحر بسیط است. این بحر نیز مانند طویل دارای امتداد و طول ورزانت است. البته این بحر متانت بحر طویل را ندارد و موسیقی آن کاملاً در پس کلام پنهان نیست. این بحر برای بیان اوج خشونت و درشتی یا اوج ملایمت و آرامی است. (عبداله الطیب، همان، ج 1/423) به بیان دیگر بسیط هنگامی مناسب است که صبر شاعر در هم می شکند، و او پس از تلاش برای حفظ متانت خود، ناتوان گردد، و بارقه هایی از لبریز شدن عواطف، در آهنگ سخنش نمایان شود.
با دقت در مواضعی که رصافی از این بحر استفاده کرده، می توان به ذوق سلیم او پی برد. وی بی تابی و ناشکیبایی خود در برابر اتهاماتی که برخی از همفکران او به دلیل مخالفتش با سیاستهای آنها، به وی می زدند، اینگونه نشان می دهد:
خاض الدجی و ظلام اللیل مختلط
یبث فی اللیل حزناً لوأحش به
صوت به الوجد مثل السیف مخترط
لبان فی لمتیه الشیب و الشمط

 

(دیوان، 3/53)
بی تابی شاعر از تهمتها ایجاب می کند بسیط به عنوان بحر این قصیده انتخاب شود. چنانکه بیان شد، بسیط متانت طویل را ندارد، و موسیقی آن آشکارتر از طویل است تا بتواند عاطفه سرریز شده ای را که طویل مجال نمایش آن را نمی دهد، به نمایش گذارد. این ناتوانی در خویشتن داری را در مرثیه ای نیز که وی به مناسبت ترور «ابن سعدون» در بحر بسیط سروده است، مشاهده نمود. او می گوید:
شب الأسی فی قلوب الشعب مستعرا یوم ابن سعدون عبدالمحسن انتحرا

 

(دیوان، 1/193)
شاعر علاوه بر دو بحر که ذکر آن گذشت، از بحر خفیف نیز استفاده نموده است.
این بحر قوت و لطافت را با هم دارد (عبداله الطیب، همان، ج 1/193) به بیان دیگر سخن در آن آهنگین است، اما موسیقی و آهنگ آشکار آن، بحر را سبک و سخفیف نمی گرداند، زیرا نغمه های آن واضح و معتدل است. (عبداله الطیب، همان، ج 1/195) به گونه ای که گویا این بحر فردی قدرتمند است که ضمن ممانعت از شکستن حرمت و حدود شخصیتی خود، به ملایمت و رقت سخن می گوید، و جاذبه و دافعه را همزمان دارد.
رصافی در قصیده ای که به مناسبت جشن میلاد پیامبر اکرم (ص) سروده است، سخن از حق و پیامبر و راهنمایی و ارشاد آورده است، و با توجه به موضوع سخن، از بکارگیری وزنهای کاملا سبک خودداری نموده است، زیرا بکارگیری بحرهای سبک و دارای موسیقی پر سر و صدا، معنا را تحت الشعاع خود قرار می دهد. از سوی دیگر چون سخن از ولادت پیامبر اکرم (ص) است، آهنگین بودن قصیده نیز به فراموشی سپرده نشده است. از این رو شاعر توانسته فخامت و ملاطف آهنگ را همراه هم آورد، به گونه ای که نه جنبه موسیقایی سخن نادیده شود، و نه شکوه موضوع مخدوش گردد. وی با انتخاب بحر خفیف می گوید:
و ضح الحق و استقام السبیل
قام یدعوا إلی الهدی بکتاب
بعظیم هو النبی الرسول
عربی قرآنه ترتیل

 

(دیوان، 2/19)
شاعر هنگام سخن از سوء استفاده قدرت های بزرگ جهانی از مفاهیم با ارزش نیز از بحر خفیف استفاده می کند، تا ضمن بیان ارزشمندی موضوع، رفتار سخیف و نابخردانه سران آن کشورها را نیز به نمایش بگذارد. او می گوید:
قال قولاً به استحق احتراماً
رجل قد تنکب الحق قوساً
و تعداه فاستحق ملاما
و من البطل ظل یرمی سهاماً

 

(دیوان، 3/84)
وی ادعاهای رئیس جمهور وقت آمریکا که حمله به دیگر کشورها به نام دفاع از حقوق مردم را مشروع می شمارد، دروغین می نامد، و با جسارت از او انتقاد می کند. او با نام بردن از رئیس جمهور آمریکا با کلمه نکره «رجل» قصد خود را برای خفیف شمردن جایگاه او نشان می دهد. به عبارت دیگر عاطفه حاکم بر شاعر هنگام سرودن این ابیات، روحیه اعتماد به نفس و شهامت از یک سو، و سبک و کوچک شمردن «ویلسون» و رفتار وی از سوی دیگر است. از این رو شاعر با انتخاب بحر خفیف، بزرگی و کوچکی را با هم می آمیزد. این توازن درآمیختگی را نه تنها میان موسیقی و معنا، بلکه در میان کلمات «احترام و ملام» و نیز «حق و باطل» می توان یافت.
و آخر نیز از دیگر بحرهای شعری است که رصافی از آن بهره برده است. این بحر برای اظهار خشم هنگام فخر یا انگیختگی شدید هنگام مدح و ستایش و یا تکرار مفهوم مناسب است. (عبداله الطیب، همان، ج 1/332) به بیان دیگر می توان گفت: این بحر برای نمایش افروختگی در اثر غلیان احساسات و عواطف مناسب است. البته منظور از افروختگی تنها خشم نیست، بلکه انفعال شدید در اثر انگیخته شدن عواطف است که برای مثال می تواند هنگام تغزل یا وصف به مویه کردن ورقت بیش از حد منتهی شود (عبداله الطیب، همان، ج 1/332). ابیات زیر نمونه ای از موفقیت شاعر در بکارگیری این بحر است:
متی نرجو لغمتنا انکشافا
ملأنا الجو بالعدل اصطخابا
و ما زلنا نهیم بکل واد
و نرجف فی البلاد بکل رعب
و نتهم الحکومه باعتساف
و قد أمسی الشقاق لنا مطافا؟
و کنا قبل نملؤه هتافا
من الأقوال نرسلها جزافا
یهز فرائص الأمن ارتجافا
و نحن أشد ظلماً و اعتسافا

 

(دیوان، 3/69-70)
همان طور که ملاحظه می شود، وی در این ابیات کاملاً افروخته است، و بر احزاب سیاسی می تازد، به گونه ای که گویا خطابه ای آتشین بر آنها می خواند. او سخن را با استفهام شروع می کند، و از جدل بیهوده می گوید، از ایجاد وحشت میان مردم، از رخت بربستن امنیت و ایجاد اختلاف میان گروهها به عبارت دیگر نتایج رفتار سیاسی ایک به یک می شمارد، و آنها را تکرار می کند. تکراری که مبین متأثر شدن اوست. بنابراین وی در انتخاب این بحر موفق است. بویژه که توالی با احساس سخن در نمونه ذکر شده بیانگر آن است که این بحر در جریان جوشش عواطف و احساسات، و کاملاً صادقانه آمده است، و هیچ تکلفی در انتخاب آن نبوده است.
و نیز در جیای دیگر می گوید:
أحب صراحتی قولاً و فعلاً
فما خادعت من أحد بأمر
و لست من الذین یرون خیراً
و لست من الذین یرون فخرا
و لا ممن قد ارتبطوا بماض
و لا ممن تودد فی حضور
و اکره أن أمیل إلی الریاء
و لا أضمرت حسوا فی ارتغاء
بإیقاء الحقیقه فی الخفاء
لمفتخر بإهراق الدماء
فعاشوا ینظرون إلی الوراء
و عند الغیب جاهر بالعداء

 

(دیوان، 1/112)
در این ابیات وی از اسلوب تکرار بهره می گیرد، و بارها کلمات نافیه را می آورد. به گونه ای که گویا با خشم از جامعه و ناهنجاریهای حاکم بر آن، بر دارا بودن صفات والای انسانی، و نیز صفاتی که از دیدگاه شاعر از ویژگیهای والای انسانی است فخر می فروشد.
رصافی گاه نیز از بحرهایی که موسیقی آن کاملا بارز و پر طنین است، و بر معنا غلبه می کند، بهره مند می شود. این نوع بحرهای شعری با وجود آنکه حجم اندکی از قصائد او را تشکیل می دهد، اما شاید به دلیل همان موسیقی برجسته، و غلبه آنها بر معنا، بسیار زود خود را در دیوان نشان می دهند. یکی از این بحرها که رصافی نیز از آن بهره برده است، «رمل کوتاه» است. این وزن بسیار ملایم، و آهنگین است. از این رو در سرودهای کودکان بیشتر به کار می رود. (عبداله الطیب، همان، ج 1/116) بنابراین ارائه برخی موضوعات در این قالب آهنگین موجب می شود تا ضمن کمک به حفظ سریع اشعار در ذهنها، سرعت انتشار آنها در جامعه را نیز افزایش دهد. البته گاه نیز به دلیل سبک و سخیف بودن موضوع یا تمسخررآمیز بودن آن و یا ادعای سخافت آن، از وزنهای سبک استفاده می شود. برای نمونه رصافی که وزیران را نه وزیرانی شایسته، که وزیرانی دست نشانده و باری بر دوش وزارت می شمارد، به تمسخر گرفته، و می گوید:
دار ذالدهر مداره
کل فعل الدهر فعل
أهل بغداد أفیقوا
إن دیک الدهر قد یا
شأنها شأن عجیب
فرأی الناس ازوراره
فیه البحر إساره
من کری هدی الغراره
ض ببغداد وزاره
قصرت عنه العباره

 

(دیوان، 3/115)
همانطور که دیده می شود موسیقی این ابیات کاملاً آشکار و برجسته است و موجب احساس آهنگ و امکان انتشار و حفظ سریع آن شده است. در این ابیات نوعی تعریض نیز نسبت به وزیران دیده می شود که با سبک برودن وزن و آهنگ آن متناسب است.
و از همین مقوله است قصیده او درباره یک ثروتمند آمریکیای بنام «کراین» که در عراق حضور یافت:
یا محب الشرق اهلاً بک یا مستر کراین
مرحباً بالزائر المشهو رفی کل المدائن
فضلکم باد علی الشر ق و شکر الشرق و عالن
جئت یا مستر کراین فانظر الشرق و عاین
فهو للغرب اسیر اسر مدیون لدائن

 


(دیوان، 3/162)
در این ابیات ذکر ترکیب های « محب الشرق» و «فضلکم » همراه با کلمه «اسیر » تعریض شاعر در سپاسگذاری از این پروتمند آمریکایی را می توان دریافت . به بیان دیگر شاعر رفتار خفت بار غرب با شرق را با بکارگیری وزن رمل کوتاه نشان می دهد ، و سخن خود را از اسلوب جدی گویی دور می کند .
رصافی در جنگ بالکان نیز برای ترغیب عامه مردم به دفاع از حریم مسلمانان ، از رمل کوتاه استفاده می کند تا سخن خود را برای مخاطب عامه ، آهنگین تر و مقبول تر گرداند ، لذا می گوید :
نحن للحرب العوان و لادراک الامانی
(دیوان، 3/103)
وزن رمل قصیر، تنها وزن سبک و دارای موسیقی آشکاری نیست که رصافی از آن بهره برده است. وی بحر کامل را نیز بکار برده و به تمسخر از آزادی در دیدگاه استعمارگران سخن گفته است :
یا قَوم لاتتکلموا آن الکلام محرم
ناموا ولا تستیقظوا ما فاز الا النوم
(دیوان، 3/122)
بحر کامل کوتاه برای خطاب قراردادن مناسب است، (عبدالله الطیب، همان، 1/99) و با توجه به کوتاه بودن تفعیله های آن، آهنگ حاصل از آن بروز بیشتری دارد، و توجه مخاطب را به خود جلب می کند.
موسیقی درونی :
افزون بر موسیقی بیرونی که از وزن و بحر شعری حاصل می شود، موسیقی و آهنگی خاص نیز در درون بیت احساس می شود که موسیقی درونی نام دارد. موسیقی درونی به آهنگ برآمده از واژه ها، و نیز امتداد صوتی حاصل از مصوّتها مربوط می گردد(محمد زکی العمشاوی، قضایا النقد الادبی، ص 309)، و همانگونه که وزن موسیقی بیرونی بیت را ایجاد می کند، ایقاعات کلمه ها نیز موسیقی درونی آن را شکل می دهد. (سیدقطب، النقد الادبی اصوله و مناهجه، ص 69) از این رو گاه از دو بیت با وزن یکسان موسیقی یکسانی احساس نمی گردد. این تفاوت به اختلاف موسیقی حاصل از اصوات کلمات(شوقی ضیف، الفن و مذاهبه فی الشعر العربی، ص 173)، و در واقع به تفاوت ذوقی و توانائی شعری شاعران باز می گردد، و شاید بتوان گفت وزن دارای دلالت موسیقی کلی و مبهمی است که آهنگ کلمات هر بیت، آن را از کلی بودن و ابهام خارج کرده و محدود می سازد(اسماعیل عزالدین، الشعر العربی المعاصر، ص 54)، و موسیقی خاصی را به هر بیت می دهد.
بررسی موسیقی درونی شعر رصافی را، با بیان نقش تکرار حروف هم جنس با حروف «رَوی» که بارزترین حرف قافیه است، آغاز می کنیم. این تکرار ضمن تأکید بر موسیقی حاصل از قافیه، و برجسته شدن موسیقی آن، خود نیز آهنگی خاص را در بیت ایجاد می کند. این نوع آهنگ را می توان در بیت زیر شنید :
کذاک الناس من عجم و عرب جمیعا بین مرعی و راع
(دیوان، 2/294)
حرف « عین » که حرف «روی» قافیه است، و در طول قصیده آهنگ خاص قافیه را ایجاد می کند، در این بیت نیز بارها در کلمات «عجم، عرب، جمیعا و مرعی» تکرار شده، و ضمن ایجاد موسیقی خاص خود در درون بیت، موسیقی قافیه را به درون بیت کشیده، و موسیقی بیرونی را به موسیقی درونی پیوند می زند.
علاوه بر تکرار حرف « روی»، تکرار کلمات هم وزنی که دارای حرکات و سکنات مشترک هستند. از عوامل آفرینش موسیقی درونی دراشعار رصافی است. آهنگ حاصل از این نوع اشتراک وزن را می توان در بیت زیر یافت :
صبیّ صبیح الوجه أسمر شاحب نحیف المبانی أدعج العین أنزع
(دیوان، 2/56)
تکرار صفت های مشبهه هم وزن یعنی «صبیّ، صبیح، نحیف» و نیز « أسمر، أدعج، أنزع» موسیقی این بیت را شکل داده است. البته تکرار سه حرف «صاد، باء و یاء» در کلمات «صبیّ و صبیح»، و نیز تکرار حرف « عین» در مصراع دوم بر آهنگ بیت می افزاید.
تکرار کلمات هم وزن در مثال زیر نیز مشاهده می شود :
یلقی بها النش ء للاعمال مختبرا و للطباع من الأردان مغتسلا
(دیوان، 2/164)
موسیقی این بیت نیز نتیجه هموزن بودن کلمات « مغتسلا و مختبرا» و نیز « أردان و اعمال» است.
تقسیم بیت به قسمتهای مساوی که تشطیر نامیده می شود (تقی الدین، ابی بسکر، خزانه الأرب و غایه الأرب، ص 73)، و قافیه میانی در زبان را به یاد می آورد، از دیگر شیوه های رصافی برای آهنگین کردن شعر خود است. او درباره زنی رنج دیده می گوید :
و الموت افجعها و الفقر أوجعها و الهمّ انحلها و الغمّ أضناها
(دیوان، 4/59)
تکرار « ها» در کلمات « افجعها، اوجعها، انحلها، اضناها» ضمن ایجاد موسیقی ویژه خود، بیت را به قسمتهای هماهنگی تقسیم می کند که کوتاه بودن هر قسمت و هم وزن بودن آن با قسمتهای دیگر، موسیقی آن را آشکار و بارز کرده است. این نوع آهنگ آفرینی را در نمونه زیر نیز می توان دید :
طرقائه مسدوده، و دیاره مهدومه، و عراصه قذرات
(دیوان، 2/150)
البته شاید موسیقی این بیت رابه وزن عروضی آن نسبت دهند، و هر قسمت را که بر وزن «متفاعلن» می باشد، تفعله ای از بحر کامل بنامند. اما این امر با تقسیم بیت به قسمتهای مساوی که آهنگی را از درون بر موسیقی حاصل از وزن می افزاید، در تقابل نیست. این عدم تقابل را با مقایسه بیت بالا و نمونه زیر می توان در یافت :
إن لم نضاحک بالسیوف خصومنا فالمجد باک و العلد تتأفّف
(دیوان، 3/173)
این بیت نیز مانند بیت قبل در بحر کامل سروده شده است، اما هر تفعیله از این بحر با تفعیله های دیگر در کلمات بیت پیوند خورده است، ووزن را بلندتر می نمایاند. این در حالی است که تفعیله های نمونه پیش در کلمات مشخصی محدود شده است، بگونه ای که از هر دو تفعیله آهنگی خاص شنیده می شود، و موسیقی بحر را کوتاه نشان می دهد. بنابراین تقسیم بیت به قسمتهای مساوی آهنگی را ایجاد میکند که بر آهنگ حاصل از وزنی بیت می افزاید.
واج آرایی از ابزارهای دیگری است که موسیقی درونی اشعار رصافی را شکل می دهد. در این شیوه، تکرار یک حرف و یا حروفی که در برخی صفات مشترک هستند، آهنگ بیت را ایجاد می کند. شاعر درباره کشور خود می گوید :
أحاطت به الأرزاء من کلّ جانب إلی أن محتها معهدا بعد معهد
(دیوان، 2/43)
در این نمونه، تکرار حروف «عین، میم، دال، هاء» و نیز آوردن حرف « حاء » موسیقی درونی بیت را شکل داده است. در این میان یکی از «میم» ها به دلیل «اقلاب» یعنی تبدیل نون ساکنه به میم ساکنه ایجاد شده است. (سیدحسن موسوی بلده، حلیه القرآن2، ص 76)
تکرار فتحه در مصراع دوم نیز بر موسیقی آن افزوده است. افزودن بر آنچه گفته شده، تفاوت در مخارج حروف « میم» و « باء» با مخارج حروف« حاء، عین، هاء» موجب کندی حرکت موسیقی شود. زیرا مخارج حروف « حا، عین، هاء» انتها و میان حلق است، در صورتی که حرف « میم» و « باء» از حروف شفوی است. (صبحی صالح، دراسات فی فقه اللغه، ص 178 و 280) نزدیکی و دوری مخارج حروف و تأثیر آن بر موسیقی شعر را در بیت زیر نیز می توان یافت :
مقاحیم تصلی المعمعان مشیحه إذا احتدمت فی حومه الحرب نیران
(دیوان، 2/242)
تکرار حرف شفوی «میم» درنمونه فوق که همراه حروف حلقی « عین و حاء » است، موجب کندی موسیقی بیت گردیده است. تناسب موسیقی با معنای بیت از معیارهای مهارت شعری شاعران است. چرا که گاه تکرار یک حرف بدون توجه به معنا، تنها موسیقی برخاسته ازآن حرف را برجسته می کند. هماهنگی موسیقی حروف با معنا در بیت زیر نمایان است :
فألغیت وجها خدّد الدّمع خدّه و محمّر جغن بالبکا متورّم
(دیوان، 2/37)
در مصراع اول از این بیت سخن از برجای ماندن اثر اشک بر گونه ها است، اثری که چون خراشی بر چهره می ماند. این معنا با خراشی که تلفظ حرف « خاء » در گلو ایجاد می کند، و نیز با تکرار هفت باره حرف« دال» با فاصله زمانی اندک از یکدیگر تلفظ می شوند، و تلفظ آنها بارها هوای خارج شده از فضای دهان را قطع می کند، در موسیقی سخن نیز احساس می شود.
تکرار حروف « نون» در بیت زیر نیز مؤکّد معنا و مفهوم، و متناسب با آن است :
فقالت و أنّت أنّه عن تنهّد و فی الوجه منها للتعجّب موضع
(دیوان، 2/60)
شاعر که از درد و ناله زنی تنها و فرزند یتیم او در روز عید سخن می گوید، بارها با بهره گیری از صفت غنه موجود در حروف نون، صدای ناله زن را نشان داده، و موسیقی را با معنا متناسب کرده است. زیرا نالیدن و تلفظ نون دارای صفت مشترک امتداد نفس از بینی می باشند، و این همان صفت غنه است (موسوی بلده، همان، ص 60)
و یا در بیت زیر :
إن تصاممت الأیّام عن طلب أسمعتهنّ بصوت منک صهصلق
(دیوان، 4/96)
تکرار « سین» و « صاد» که دارای صفت صفیر هستند(موسوی بلده، همان، ص 57) موجب گردیده موسیقی بیت با مفهوم آن هماهنگ باشد. بگونه ای که می توان از تکرار این دو حرف در مصراع دوم، فریاد شاعر را برای رسانیدن صدای خود به گوش روزگاری که خود را به ناشنوایی زده است، شنید. موسیقی حاصل از تکرار این دو حرف را در بیت زیر نیز می توان دریافت :
تساوی لدیها السّهل و الصعب فی السّری فما استسهلت سهلا ولاستصعبت صعبا
(دیوان، 4، 44)
در این بیت که سخن از سرعت قطار و شکافتن دل صحرا توسط آن است، تکرار دو حرف«سین و صاد» مناسب ترین موسیقی را برای بیان این معنا ایجاد کرده است؛ زیرا این دو حروف با دارا بودن صفت صفیر، از قدرت بالایی برای نفوذ در پیرامون، و رسیدن به مخاطب بر خود را می باشند، به گونه ای که در محیط های پر همهمه با کشیدن صدای « سین» می توان نظرها را به خود جلب کرد.
بکارگیری مصوتهای بلند از دیگر عوامل ایجاد موسیقی در شعر رصافی است. اهمیت مصوتهای بلند در موسیقی شعر از آن جهت است که این مصوتها از حروف مدی می باشند، و تلفظ آنها به مقدار دو حرف ساکن و متحرک زمان می برد (سید البحراوی، موسیقی الشعر عند شعراء ابوللو، ص 18) و موجب طولانی شدن بیت از نظر زمان می شود. تأثیر تکرار حروف مدی در آرام و کند شدن آهنگ بیت را می توان در نمونه زیر یافت :
تراهم نهار الصّیف سفعها کأنّهم أثافیّ أصلاها الطّهاه بموقد
(دیوان، 2/49)
در این بیت هفت حرف مدی آورده شده، و آهنگ بیت را کند نموده است، وبه شاعر امکان امتداد نفس را داده است. در بیت زیر نیز این امر قابل دریافت است:
هذی مدارسکم شروی مدارسکم فأنبتوا فی ثراها ما علا و غلا
(دیوان، 2/164)
در این بیت دوازده بار حروف مدی آمده است. امتداد حاصل از این حروف نوعی کندی و ثبات در آنها ایجاد کرده است. (صبحی البستانی، الصوره الشعریه فی الکتابه القنیه،ص 52) این امتداد و کندی، مهارت شاعر را در همراه کردن آهنگ با معنا و مفهوم را نشان می دهد؛ چرا که شاعر خواهان توجه به مدارس، و بیان نقش آنها در رشد و اعتلای کشور است. از این رو فریاد خود را امتداد می دهد. بگونه ای که تکرار حرف« الف» در این بیت بویژه در مصراع دوم موجب می شود تا دهان شاعر بارها باز بماند، و فریادگر بودن او به نمایش در آید.
جناس نیز از فنونی است که در ایجاد موسیقی درونی نقش آفرین می باشد. این فن که یکی از زیباترین آرایه های لفظی است، کلام را دلنشین می گرداند. جناس عبارت است از آوردن کلمات هم جنسی که در لفظ مشابه اما در معنا متفاوت باشند. زیبایی جناس از آنجا ناشی می شود که ذهن پس از مواجه شدن با دو لفظ شبیه به هم، و تلاش برای رسیدن به معنای آنها، در می یابدکه آنها در معنا متفاوت می باشند. این تلاش ذهنی، ضمن تثبیت معنای کشف شده در ذهن و بارزتر شدن آنها در میان کلمات دیگر، و ایجاد احساس زیبایی معنوی، موسیقی بیت را نیز دلنشین می گرداند.(تقی کامیار وحیدیان، بدیع از نگاه زیبایی شناسی، ص 30) این تلاش ذهنی میان دو لفظ مشابه با معنای متفاوت را در بیت زیر میتوان دریافت
و أمسک منها الرّکن مستلما له و فی رکنها استبدلت بالحجر الحجرا
(دیوان، 4/184)
«حجر» در این بیت یکبار به معنای سنگ که مقصود از آن حجرالاسود است آمده، و باردیگر به معنای عقل و تأمل ذکر شده است، و به دلیل شباهت و نزدیکی موسیقی لفظ آنها، آهنگ خاصی در بیت ایجاد شده است.
موسیقی حاصل از جناس را در بیت زیر و میان دو کلمه « عار»، که یکی به معنای «مبرّا» و دیگری به معنای « عیب و ننگ» آمده است، می توان دید :
و إنّک عار من سوی العار فاتبعد فإنّی بأثواب العلا متقمّص
(دیوان، 4/186)
و نیز در بیت زیر :
و ما بالها و هی طول اللّیل باکیه والأمّ ساهره تبکی لمبکاها
(دیوان، 4/61)
کلمات « باکیه، تبکی، مبکا» که از یک ریشه اشتقاق یافته اند، از عوامل ایجاد موسیقی درونی می باشند.
موسیقی معنوی :
همراه با موسیقی حاصل از الفاظ و حرکات و سکنات آنها، موسیقی دیگری در ادبیات وجود دارد، که نتیجه عوامل لفظی نیست، بلکه برخاسته از آرایه های معنوی می باشد. البته با توجه به عنایت ویژه معروف الرصافی به موضوعات اجتماعی می توان انتظار داشت که جایگاه آرایه های معنوی را در اشعار او در سطحی پائین یافت اما این سخن به معنای نادیده گرفتن این نوع آرایه ها توسط وی نیست. در میان آرایه های ادبی، تضاد بیشتر از دیگر انواع این آرایه ها در دیوان او دیده می شود. از این رو سخن از موسیقی معنوی را با تضاد آغاز می کنیم :
تضادّ :
تضادّ یکی از آرایه های معنوی است که شاعر معناهای متضاد را کنار یکدیگر می آورد. زیبایی این نوع از آرایه ها از آنجا حاصل می شود که رسیدن به امری، با مجسم کردن متضاد آن، موجب دلنشین و لذت بخش بودن آن می شود. به عبارت دیگر در اینجا نیز نوعی تلاش ذهنی موجب احساس لذت می شود. تلاشی که از حرکت ذهنی یکنواخت نیز جلوگیری می کند. (تقی وحیدیان کامیار، همان، ص 71) زیبایی حاصل از تضاد را در نمونه زیر از رصافی می توان یافت :
می توان
و کم جنّبتنی عزّه النّفس منهلا یطیب به لکن مع الذّلّ مورد
و ما أنا إلّا شاعر ذو لبانه أنوح بها حینا وحینا أغرّد
ولی بین شد قیّ الهریتین صارم یسلّ علی الأیّام طورا و یغمد
(دیوان، 2/83)
در این ابیات تضادّ معنایی میان الفاظ « عزّه وذلّ »، «أنوح و اغرّد » و نیز «یسلّ و یغمد» موسیقی معنوی بیت را ایجاد کرده است. از این تضادها که بی هیچ تکلّفی خوش نشسته اند، زیبایی و هماهنگی خاصی احساس می شود، که محصول الفاظ وحرکات نیست، بلکه نتیجه تقابلی است که ذهن از توالی معانی آنها می یابد.
مقابله :
مقابله عبارت است از آوردن چند لفظ و ذکر متضاد آنها پس از آن (احمد، هاشمی، جواهر البلاغه، ص 367) این صنعت نیز در اشعار رصافی کاملا روان و به دور از تکلف بکار رفته است، و موسیقی معنوی آن نیز نتیجه حرکت ذهن میان الفاظ متضاد می باشد. لذت ایجاد شده از حرکت و انتقال را می توان در بیت زیر دید.
کأنّ ابتسام القوم کالثّلج قارسا لدی حسرات منه کالجمر تلذع
(دیوان، 2/58)
شاعر که در این بیت در پی بیان حال تهیدستان در مواجهه با ثروتمندان در روز عید است، به صنعت مقابله دست می یازد، و کلمات « ابتسام، ثلج، قارسا» در مصراع نخست را در مقابل « حسرات، جمر، تلذع» قرار می دهد. انتقال ذهن از سرمای سخت در مصراع اول به گرمای سوزان برخاسته از آتش نهفته در مصراع دوم، موسیقی معنوی بیت را ایجاد نموده، و در مخاطب لذت می آفریند. البته آوردن کلمات«قارسا» و «تلذع» که با خود صدای ترکیدگی حاصل از سرمای سخت و گرمای سوزان را القاء می کنند، بر موسیقی معنوی بیت می افزاید.
و نیز می گوید :
ربّ لیل بالوصل کان ضیاء و نهار بالهجر کان ظلاما
(دیوان، 4/231)
که کلمات « نهار، هجر، ظلام» در مقابل « لیل، وصل، ضیاء» آمده، و موسیقی معنوی ایجاد کرده است.
عکس :
در این صنعت دو لفظ یا دو عبارت در کلام جا به جا می شود، و هربار یکی مقدم می گردد. (احمد هاشمی، همان، ص 392) در این نوع آرایه مخاطب پس از شنیدن اولین لفظ یا عبارت انتظار شنیدن لفظ یا عبارتی دیگر را دارد، اما برخلاف انتظار، لفظ یا عبارت پیشین جابه جا شده و تکرار می گردد، و این غافلگیری و رویاروئی ناگهانی در مخاطب لذت می آفریند (تقی کامیار وحیدیان، همان، ص 54) رصافی با بهره گیری از این صنعت می گوید :
فسیّدهم فی عیشه مثل خادم و خادمهم فی ذلّه مثل سیّد
(دیوان، 2/49)
شاعر در این نمونه پس آوردن مصراع اول، در حالی که مخاطب منتظر شنیدن الفاظ دیگری است، مصراع اول را معکوس نموده، و می آورد. تضادّ میان « عیش و ذلّ » و نیز «سیّد و خادم» هم بر زیبایی معنوی بیت افزوده است. و یا در جایی دیگر می گوید :
لقد نجحت نجاحا لایفوزبه من خالق الحزم إلّا حازم الخلق
(دیوان، 2/92)
در این بیت نیز علاوه بر زیبایی معنوی به دست آمده از صنعت عکس، جناس اشتقاق میان «حزم و حازم» و نیز « خلق و خالق» موسیقی دلنشینی را ایجاد کرده است.
حسن تعلیل :
حسن تعلیل آن است که ادیب با صراحت یا به صورت ضمنی، علت شناخته شده امری را انکار کند، و علت ادبی لطیف و زیبایی برای آن آورد. (احمد هاشمی، همان، ص 371)

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   40 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله موسیقی شعر معروف الرصافی

تحقیق در مورد امنیت اجتماعی و نقش امر به معروف و نهی از منکر

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد امنیت اجتماعی و نقش امر به معروف و نهی از منکر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد امنیت اجتماعی و نقش امر به معروف و نهی از منکر


تحقیق در مورد امنیت اجتماعی و نقش امر به معروف و نهی از منکر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:16

 

 

 

 

 

مقدمه

فرآیند نهادینه شدن ارزش ها

مفهوم امنیت

امنیت اجتماعی

مولفه های امنیت اجتماعی

مفهوم معروف ومنکر

میزان تاثیرگذاری امر به معروف و نهی از منکر در ایجاد امنیت اجتماعی

کارکردهای امر به معروف و نهی از منکر

انسجام و بقای جامعه و وحدت آن

 امنیت

 

 

مقدمه

برقراری امنیت اجتماعی در هر کشوری یکی از مهم ترین دغدغه های مسئولین و مردم به شمار می آید. در این رابطه عوامل و متغیرهای متعددی دخیل و موثر هستند که هر کدام در جایگاه خود باید مورد بحث و بررسی قرار گیرند. در مقاله حاضر نویسنده در مقام اثبات کارکردهای امر به معروف و نهی از منکر با مولفه های امنیت اجتماعی برآمده و نقش این فریضه حیاتی را که یکی از مهم ترین واجبات اجتماعی دین اسلام است در ایجاد و برقراری امنیت اجتماعی مثبت ارزیابی نموده و برای آن جایگاه والایی قایل شده است اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

 

فرآیند نهادینه شدن ارزش ها

بشر از آغاز زندگی اولیه خود به این نتیجه رسید که برای تامین نیازهای اساسی خود احتیاج به همراهی همنوعان خود دارد؛ بنابراین به تدریج گروه های مختلفی بین انسان ها به وجود آمد که رفته رفته گسترده تر شد و باعث پیچیده شدن روابط گردید. این پیچیدگی روابط بشر را بر آن داشت که برای هر موقعیتی حد و مرزی قرار دهد.

مرزها و حدود مذکور به تقسیم کار بین گروه های انسانی انجامید و اجتماع بشری سازماندهی شد. بدین ترتیب می توان یک گروه اجتماعی نظم یافته (سازماندهی شده) را «سازمان اجتماعی» نامگذاری کرد. اما لازمه حیات سازمان اجتماعی تعامل متقابل اعضای آن است و برای پایداری و دوام این تعامل، اعضای سازمان اجتماعی باید الگوهایی معین و شناخته شده داشته باشند. به الگوهای معین و مورد توافق برای عملکرد «هنجار»               می گویند.(1)

بنابراین برای اینکه یک جامعه بتواند حیات خود را حفظ کند و از بی نظمی و نقصان ایمن باشد، نیاز به حفظ و بقاء ویژگی های بنیادی و اساسی گروه های اجتماعی دارد؛ که این همان حفظ هنجارها و ارزشهاست. به این ترتیب مقوله امنیت اجتماعی فرایند حفظ ارزش ها و هنجارها در جامعه است. این فرآیند در اجتماع از طریق «کنترل اجتماعی» به وقوع می پیوندد. «کنترل اجتماعی» عمدتا از طریق درونی کردن یا نهادینه کردن ارزش ها و هنجارها انجام    می گیرد و در مراحل بحرانی تر و پیچیده تر از طریق مجازات ها.

درونی کردن یا نهادینه کردن در فرآیند جامعه پذیری (که تامین کننده همنوایی در جامعه است) از طریق نهادهای مختلف اجتماعی چون خانواده، مدرسه و... صورت می پذیرد. در این فرآیند افراد جامعه بدون احساس فشار و اجبار از سر میل و رغبت هنجارهای اجتماعی را پذیرفته و با آن همنوایی می کنند. لذا افراد جامعه به نظمی اخلاقی، خودجوش و خودانگیخته مجهز می شوند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد امنیت اجتماعی و نقش امر به معروف و نهی از منکر

تحقیق در مورد امر به معروف و نهی از منکر

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد امر به معروف و نهی از منکر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد امر به معروف و نهی از منکر


تحقیق در مورد امر به معروف و نهی از منکر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:19

 

 

 

 

 

 

 

بخش سوم :

بخش اول : امر به معروف و نهی از منکر چیست ؟

بخش دوم : بررسی بعد فرهنگی اجتماعی

بخش دوم :

مقدمه

 

مقدمه :

امر به معروف و نهی از منکر از مهمترین مواردی است که در دین اسلام به اجرای صحیح آن تاکید شده است. اما همین اجرای صحیح آن همواره با مشکل روبه رو بوده است.

بله ، باز هم افراط و تفریط این دو غول وحشتناک که همواره رو به روی تمام مسائل اساسی اسلام قرار گرفته و مانند شمشیری برنده در دست دشمنان اسلام صلاح می شود. و حتی گاهی اوقات حکم خنجری را دارد که در دستان یک مسلمان قرار می گیرد که ندانسته به دین خود و شخص دیگری ضربه می زند.

گرچه پرداختن به این فریضه حساس الهی نیازمند تخصص ، تلاش و تحقیق گسترده است. اما تصمیم گرفتم این دو موضوع را برای ارائه تحقیق و کنفرانس در کلاس درس اخلاق اسلامی انتخاب کنم . در این تحقیق سعی خواهم کرد از کتاب های ارزشمند استاد مطهری ، دکتر بهشتی ، دکتر شریعتی و حضرت امام خمینی (قد) استفاده کنم. در این تحقیق ابتدا سعی بر ارائه ی تعریفی از فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر می کنم در بخش دوم به واقعه عاشورا که بنا به گفته استاد شهید مطهری بزرگترین نماد تاریخی اسلام در امر به معروف و نهی از منکر است می پردازم و در بخش سوم به بررسی وضعیت کنونی اجرای امر به معروف و نهی از منکر در کشورمان خواهم پرداخت.

 


بخش اول : امر به معروف و نهی از منکر چیست ؟

از واجبات کفایی است و در معنای لغوی برای کسانی که کوچکترین آشنایی با زبان عربی داشته باشند قابل فهم است که امر به معروف و نهی از منکر یعنی  دعوت به انجام کارهای خوب (خوب در اینجا به معنی کارهای برابر با موازین شرعی اسلام ) و ممانعت و بازداشتن از کارهای بد و زشت، اما اگر قرار بود فقط همین معنای لغوی را در نظر بگیریم دیگر نیازی به نوشتن این همه کتاب و برگزاری این همه گردهمائی و . . . نبود.

همه به راحتی این معنای لغوی را فهمیده بودند. وقتی در این کتاب ها کمی متمرکز شویم به سهولت در می یابیم که خیر، مسئله مفهومی تر از این حرفهاست. امر به معروف و نهی از منکر از جمله ی مهمترین احکامی است که لازمه ی اصلی و لاینفک توجه به مقتضیات زمان و مکان است.

آیا امر به معروف و نهی از منکر حسین ابن علی (ع) در صحرای کربلا و آن در خون غلطیدن ها با حمله ی سپاه علی ابن ابیطالب به خوارج و کشتن آنها به یک شکل بود ؟

توصیه علی (ع) برای مروت با قاتل خودش پس از مرگش با ضربات شلاقی که علی (ع) بر پشت ولید (از حکمای عثمان) می زد به یک صورت بود .

پرواضح است که خیر نه این مثل آن بود و نه آن مثل این ، اما در معنا هردو یکی بودند. همه ی موارد بالا نمونه ای از اجرای امر به معروف و نهی از منکر بودند. پس روشن است که مهمترین مسئله در اجرای امر به معروف و نهی از منکر توجه و علم به مقتضیات زمان و مکان است .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد امر به معروف و نهی از منکر

دانلود مقاله چند شاعر معروف

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله چند شاعر معروف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
حکیم ابومعین ناصربن خسرو بن حارث القباد یانی البلخی المروزی ملقب به «حجت» از شاعران بسیار توانا و بزرگ ایران و از گویندگان درجة اول زبان فارسی است. وی در ماه ذیقعدة سال 394 هجری در قبادیان از نواحی بلخ متولد شد و در سال 481 در یمکان بدخشان درگذشت.
نام او و پدرش در اشعار وی چند بار آمده و از آن جمله است این ابیات:
اگر دوستی خاندان بایدت هم چو ناصر بدشمن بده خان و مانرا
ای پسر خسرو حکمت بگوی تات بود طاقت و توش و توان
تحقیق شد که ناصرخسرو غلام اوست آنکو بگویدش که دو گوهر چه گوهرند
و لقب خود را هم بصورت «حجت» و «حجت زمین خراسان» که فی الواقع عنوان و درجة مذهبی او در بین اسمعیلیان بوده و از جانب خلیفة فاطمی بوی تفویض شده بود، در ابیات متعدد آورده است. چنانکه در این دو بیت می بینیم:
یکی رایگان حجتی گفت بشنو ز حجت مرین حجت رایگان را
ای حجت زمین خراسان بسی نماند تا اهل چهل روز و شب خویش بشمرند
ناصرخسرو در سفرنامه (ص2) خود را قبادیانی مروزی خوانده است و انتساب او بقادیان که مولد وی بود از اشعار وی نیز ثابت می شود. مثلاً در این بیت:
پیوسته شدم نسب بیمگان کز نسل قبادیان گسستم
و بدین سبب در اشعار خود همه جا از بلخ به عنوان وطن و شهر و خانة خود سخن میراند و او را در آنجا ضیاع و عقار و طایفه و برادر بوده و از آنان چنانکه در ابیات ذیل و بسیاری ابیات دیگر می بینیم با تحصر یاد می کرده است:
ای باد عصر اگر گذری بر دیار بلخ بگذر بخانة من و آنجای جوی حال
بنگر که چون شدست پس از من دیار من با او چه کرد هر جفا جوی بدفعال
ترسم که زیر پای زمانه خراب گشت آن باغها خراب شد آن خانها تلال
بنگر که هست منکر من، یا، برادرم دارد چنانکه داشت همی با من اتصال
یا روزگار بر سر ایشان سپه کشید مشغول کردشان ز من آفات و اختلال
از من بگوی چون برسانی سلام من زی قوم من که نیست مرا خوب کار و حال
قوم مرا مگوی که دهر از پس شما با من نکرد جز بدو ننمود جز ملال
با توجه به این اشاره و اشارات متعدد دیگر از شاعر بطلان سخن بعضی از تذکره نویسان که او را اصفهانی دانسته اند مسلم می شود.
اما نسبت مروزی که شاعر در سفرنامة خویش بدان اشاره کرده است به سبب اقامت وی در مرو بوده است که گویا مدتی در آنجا شغل دیوانی و خانه و مسکن داشته است.
ناصرخسرو را در تذکره ها گاه با شهرت علوی مذکور داشته اند و ابن شهرت مأخذ درستی ندارد و گویا ناشی از سرگذشت مجعولی است که برای او نوشته و باو نسبت داده شده است. در آن سرگذشت نسب ناصرخسرو به پنج واسطه به امام علی بن موسی الرضا میرسد، و یا شاید به سبب علاقة او بال علی و اظهار این علاقة شدید در آثار خود چنین نسبتی برای او پیدا و مشهور شده باشد. به هر حال حتی دولتشاه هم نسبت سیادت را به ناصرخسرو بعنوان شهرت ضعیف ذکر می کند، و یا به احتمال اغلب ممکن است این اشتباه دربارة ناصربن خسرو از آن باب حاصل شده باشد که متأخران او را با اشخاص دیگری از قبیل سید محمد ناصرعلوی شاعر قرن ششم اشتباه کرده باشند و اگر او چنین نسب شریفی داشت در اشعار خود اظهار نمی کرد که
«من شرف و فخر آل خویش و تبارم.»
ولادت ناصرخسرو همچنانکه گفته ایم به سال 394 اتفاق افتاده است و شاعر خود در اشعار خویش به این امر اشاره کرده و گفته است:
بگذشت زهجرت پس سیصدنودوچار بگذاشت مرا مادر بر مرکز اغبر
و با این وصف سنینی از قبیل سال 359 که در دبستان المذاهب آمده و 358 که در تاریخ گزیده دیده می شود، خالی از اعتبار است.
ناصرخسرو که بنا بر اشارات خود از خاندان محتشمی بوده و ثروت و ضیاع و عقاری در بلخ داشته از کودکی به کسب علوم و آداب اشتغال ورزیده و در جوانی در دربار سلاطین و امرا راه یافته و به مراتب عالی رسیده و حتی چنانکه در سفرنامه آورده است بارگاه ملوک عجم و سلاطین را چون سلطان محمود غزنوی و پسرش مسعود دیده و بدین ترتیب از اوان جوانی یعنی پیش از بیست و هفت سالگی خود در دستگاههای دولتی راه جسته بود و تا چهل و سه سالگی که هنگام سفر او به کعبه است، به مراتب عالی از قبیل دبیری رسیده و در اعمال و اموال سلطانی تصرف داشته و به کارهای دیوانی مشغول بوده و مدتی در آن شغل مباشرت نموده و در میان اقران شهرت یافته بود و عنوان «ادیب» و «دبیرفاضل» گرفته و شاه وی را «خواجة خطیر» خطاب می کرده است. گویا ناصرخسرو در آغاز امر در بلخ که در واقع پایتخت زمستانی غیزنویان بود، در دستگاه دولتی قدرت و نفوذی یافته و بعد از آنکه آن شهر به دست سلاجقه افتاد، بر نفوذ و اعتبارش افزوده شد و برادرش ابوالفتح عبدالجلیل نیز در شمار عمال درآمده عنوان «خواجه» یافته بود. ناصرخسرو بعد از تصرف بلخ به دست سلاجقه به سال 432 به مرو که مقر حکومت ابوسلیمان جغری بیک داود بن میکائیل بود رفت و در آنجا مقامات دیوانی را حفظ کرد تا چنانکه خواهیم دید تغییر حال یافت و راه کعبه پیش گرفت.
ناصرخسرو بعد از آنکه مدتی از عمر خود را در عین کسب انواع فضائل در خدمت امرا و در لهو و لعب و کسب مال و جاه گذراند، اندک اندک دچار تغییر حال شد و در اندیشة درک حقائق افتاد و با علمای زمان خود که غالباً اهل ظاهر بوده اند به بحث پرداخت. لیکن خاطر وقاد او زیربار تعبد و تقلید نمی رفت و جواب سؤالات خود را از مدعیان علم و حقیقت نمی یافت و از این روی همواره خاطری مضطرب و اندیشه ای نابسامان داشت و شاید در دنبال همین تفحصات باشد که مدتی در سفر ترکستان و سند و هند گذرانید و با ارباب ادیان مختلف معاشرت و مباحثت نمود. ناصرخسرو در اشعار خویش به این تغییر حال و درجاتی که تا وصول به دستگاه خلفای فاطمی پیمود اشاراتی دارد و از آن جمله این ابیات را نقل می کنیم:
یک چند گاه داشت مرا زیربند خویش گه خوب حال و باز گهی بینوا شدم
و از رنج روزگار چو جانم ستوه گشت یک چند با ثنا بدر پادشا شدم
گفتم مگر که داد بیابم ز دیو دهر چون بنگریستم ز عنا در بلا شدم
صد بندگی شاه ببایست کردنم از بهر یک امید که ازوی روا شدم
جز درد و رنج هیچ نگردید حاصلم زآنکس که سوی او بامید شفا شدم
و از مال شاه و میر چو نومید شد دلم زی اهل طیلسان و عمامه و ردا شدم
گفتم که راه دین بنمایید مرمرا زیرا که زاهل دنیی دل پرجفا شدم
گفتند شاد باش که رستی زجور دهر تا شاد گشت جانم و اندر نوا شدم
گفتم چو نامشان علما بود و کارجور کز دست فقرِ جهل بدیشان رها شدم
تا چون بقال و قیل مقالات مختلف از عمر چند سال میانشان فنا شدم
گفتم چورشوه بود و ریا مال و زهدشان ای کردگار باز بچه مبتلا شدم
از شاه زی فقیه چنان بود رفتنم کاز بیم مور در دهن اژدها شدم …
خلاصة سخن آنکه ناصر بعد از طی مقامات ظاهری در اندیشة تحری حقیقت افتاد و در این اندیشة دراز بسیاری شهرها را بگشت و با اقوام و علمای مختلف مجالست کرد و علی الخصوص چندی با علمای دین چون و چرا داشت لیکن آنان می گفتند که موضوع شریعت عقلی نیست بلکه به تعبد و تقلید باز بسته است و این همان سخن اشاعره و اهل حدیث است که در این روزگار در بسیاری از بلاد غلبه با آنان بود. ناصرخسرو را این تلبیس های علمای مذهب که مالشان از رشوه گرد آمده و زهدشان ریایی و دروغ بود، گرهی از مشکلات باز نمی کرد و پناهنده شدنش از دستگاه سلاطین به بیشگاه علمای دین مصداق این بیت قرار گرفته بود که:
المستجیرُ بعمر و عند کربته کالمستجیرِ من الرمضاء بالنار
این سرگردانی و نابسامانی شاعر را خوابی که او در ماه جمادی الاخرة سال 437 در گوزگانان دیده بود، خاتمه داد. عبارت ناصرخسرو دربارة این خواب چنین است:
«… پس از آنجا (یعنی از پنج دیه مروالرود) به جوزجانان شدم و قریب یک ماه ببودم و شراب پیوسته خوردمی … شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفت: چند خواهی خوردن ازین شراب که خرد از مردم زایل کند. اگر بهوش باشی بهتر! من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند. جواب داد که در بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد. حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را بیهوشی رهنمون باشد. بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بافزاید. گفتم که من این را از کجا آرم؟ گفت جوینده یابنده باشد! و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت. چون از خواب بیدار شدم آن حال تمام بر یادم بود و بر من کار کرد. با خود گفتم که از خواب دوشین بیدار شدم، باید از خواب چهل ساله نیز بیدار گردم. اندیشیدم که تا همة افعال و اعمال خود بَدَل نکنم فرج نیابم. روز پنج شنبه ششم جماید الاخرة سنة سبع و ثلاثین و اربعمائه نیمة دیماه پارسیان سال بر چهارصد و ده یزدجردی سروتن بشستم و به مسجد جامع شدم و نماز کردم و یاری خواستم از باری تبارک و تعالی بگذراندن آنچه بر من واجب است و دست بازداشتن از منهیات و ناشایست چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است …»
پس به فرمان همان کس که در خواب اشاره به قبله کرده و حقیقت را در آن سوی نشان داده بود، بار سفر حج بربست و با برادر کهتر خود ابوسعید و یک غلام هندی روانة حجاز شد. این مسافرت هفت سال طول کشید و با عودت به بلخ در جمادی الاخرة سال 444 و دیدار برادر دیگر خود خواجه ابوالفتح عبدالجلیل خاتمه یافت. در این سفر چهار بار حج کرد و شمال شرقی و شمال غربی و جنوب غربی و مرکز ایران و ممالک و بلاد ارمنستان و آسیای صغیر و حلب و طرابلس شام و سوریه و فلسطین و جزیره العرب و مصر و قیروان و نوبه و سودان را سیاحت کرد و در مصر سه سال به سر برد و در آن به مذهب اسمعیلی گروید و به خدمت خلیفة فاطمی المستنصر بالله ابوتمیم معدبن علی (427ـ487) رسید و بعد از طی مراحل و مدارج مرتبة حجت یافت و از طرف امام فاطمیان به مقام حجت جزیرة خراسان که یکی از جزایر دوازده گانة دعوت اسمعیلیه بود، انتخاب و مأمور نشر مذهب اسمعیلی و ریاست باطنیة آن سامان گردید. همچنانکه در زادالمسافرین گفته است: «مر نوشتة الهی را که اندر آفاق و انفس است به متابعان خاندئان حق نماییم به دستوری که از خداوند خویش یافته ایم اندر جزیرة خراسان.»
هنگامی که ناصرخسرو از سفر مصر و حجاز به خراسان بازمی گشت، پنجاه ساله بود. وی بعد از بازگشت به موطن خود بلخ رفت و در آنجا شروع به نشر دعوت باطنیان کرد و داعیان به اطراف فرستاد و به مباحثات با علمای اهل سنت پرداخت و اندک اندک دشمنان و مخالفان او از میان متعصبان فزونی گرفتند و کار را بر او دشوار کردند و حتی گویا فتوای قتل او داده شد و او که ضمناً گرفتار مخالفت بسیار شدید سلاجقه با شیعه بود، ناگزیر به تهمت بددین و قرمطی و ملحد و رافضی بودن ترک وطن گفت تا از شر ناصبیان رهایی یابد. اختلاف سختی که میان ناصرخسرو و نواصب رخ داد و تا پایان حیات در آثار او اثر کرد، از همه جای دیوان او آشکارست، و شکایتی که او از آن مردمان و از امرای سلجوقی و علمای سنی خراسان و اشاراتی که راجع به دشمنیهای مردم بر اثر اعتقاد خود به حق دارد، از بیشتر موارد دیوانش مشهودست، و غالب قصاید او مبارزات شختی است با همین مردم متعصب سبک مغز، و در زادالمسافرین هم به غلبة جهال بر خود اشاره کرده است. بعد از مهاجرت از بلخ ناصرخسرو به نیشابور و مازندران و عاقبت به یمکان پناه برد. پناه بردن او به مازندران که شاید نخستین فرارگاه او بود از این ابیات معلوم می شود:
گر چه مرا اصل خراسانیست از پس پیری و مهی و سری
دوستی عترت و خانه رسول کرد مرا یَمکی و مازندری
برگیر دل زبلخ و بنه تن زبهر دین چون من غریب وار به مازندران درون
دولتشاه سمرقندی می گوید که ناصرخسرو بعد از پناه بردن به مازندران در رستمدار و گیلان توقف کرد. بعد از چندی توقف در مازندران ناصرخسرو به نیشابور رفت، ولی آخر یمکان بدخشان را برای محل اقامت دائم خود برگزید. زیرا هم به بلخ نزدیکتر و هم در جزیرة محل مأموریت مذهبی او واقع بود. یَمکان درة ممتدی است که از سمت جنوبی قصبة جرم به طرف جنوب ممتد می شود. قصبة جرم در جنوب فیض آباد حاکم نشین کنونی ولایت بدخشان به مسافت شش تا هفت فرسنگ واقع است. اهالی یمکان و اطراف جرم هنوز هم بر مذهب اسمعیلی هستند.
ناصرخسرو در قلعه ای واقع در همین درة یمکان که به قول قزوینی در آثار البلاد شهری حصبین بود در وسط کوهها، استقرار یافت و تا پایان عمر خود در آنجا به ادارة دعوت فاطمیان در خراسان اشتغال داشت. پناه بردن به یمکان بعد از سالها سرگردانی ناصر در مازندران و نیشابور و بلخ، و گویا در حدود 60 الی 63 سالگی یعنی بین سالهای 453 و 456 اتفاق افتاد و شاعر بیش از 25 سال که دورة آخر حیات اوست در آن دیار به سر برد.
در جامع التواریخ و در کتاب دبستان المذاهب چنین آمده است که ناصرخسرو بیست سال در یمکان به سر برد و اگر چنین باشد سال ورود او به یمکان 461 بوده است. ناصرخسرو تا پایان حیات در یمکان بزیست و در همانجا بدرود حیات گفت و همانجا به خاک سپرده شد و قبر او مدتها بعد از وی مزار اسمعیلیان و معروف و مشهور بود. دولتشاه گفته است که «قبر شریف حکیم ناصر در درة یمکان است که آن موضع از اعمال بدخشان است.» و سیاحان بعد از این تاریخ هم قبر شاعر را در درة یمکان دیده اند.
توقف متمادی ناصرخسرو در یمکان مایة تقویبت و تأیید و نشر مذهب اسمعیلی در ناحیة وسیعی از بدخشان و نواحی مجاور آن تا حدود خوقند و بخارا گردید و هنوز هم در آن نواحی که گفته ایم طرفداران این مذهب دیده می شوند.
البته آزاری که از ابناء زمان به بهانة اعتقادات مذهبی، به این مرد فاضل حقیقت جوی رسید، و سفاهتهای فقها آزارها و نامردمیهای امرا و رجال متعصب و غوغای عام و نفی بلد و تنهایی و غربت و دوری از یار و دیار، چنان در روح آزادة وی اثر کرد که کمتر قصیده ای و اثری از اوست که در تنهایی یمکان ساخته شده و اثری از این تألمات روحی در آن آشکار نباشد.
چنانکه از اشارات شاعر مسلم می شود بعد از اظهار دعوت و آشکارا شدن عقاید ناصرخسرو از همه طرف، یعنی بوسیلة فقها و امرا و حتی خلیفة عباسی نسبت به او اظهار کمال عناد می شده است. چنانکه وی را بر منابر لعن می کردند و رافضی و قرمطی و معتزلی می شمردند و مهدورالدم می دانستند و با آنکه او را غالباً به ترک طریقه ای که پیش گرفته بود، دعوت می کردند وی از راهی که برگزیده بود باز نمی گشت و همچنان در اعتقاد خود باقی و پایدار بود.
به اتمام این احوال ناصرخسرو در یمکان دستگاه ریاست مذهبی برای خود ترتیب داده و به شرحی که در آثارالبلاد قزوینی آمده است وی در آنجا باغها و قصور و حمامهایی ساخته بود.
فایدة یمکان برای ناصرخسرو در آن بود که وی در آن درة حصین از شر دشمنان خود آسوده و برکنار بود و از بیم سوء قصد مخالفان از آن درة دوردست بیرون نمی آمد و علی الخصوص اندیشة بازگشت به خراسان را به هیچ روی در خاطر نمی گذراند.
پایة تحصیلات و اطلاعات ناصرخسرو از آثار منظوم و منثور او به خوبی آشکار است. وی از ابتدا جوانی در تحصیل علوم و فنون رنج برده بود. قرآن را از حفظ داشت و در تمام علوم متداول زمان خود از معقول و منقول و علی الخصوص علوم اوایل و حکمت یونان تسلط داشت و علم کلام و حکمت متألهین را نیک می دانست و دربارة ملل و نحل تحقیقات عمیق و اطلاعات کثیر داشت و علاقة به کتاب و دانش در او به درجه ای بود که در سفر و حضر همواره کتابهای خود را با خویشتن داشت و حتی در سخت ترین احوالی که در سفر بازگشت از عربستان به ایران داشته است آن کتابها را بر شتر حمل کرده و خود با برادرش پیاده طی طریق نموده است. در اشعار و آثار او اشارات فراوان بدانش او و اطلاعاتش از علوم گوناگون شده و از آن جمله است این ابیات از یک قصیدة او که به عنوان مثال ذکر می شود:
بهر نوعی که بشنیدم ز دانش نشستم بر در او من مجاور
بخواندم پاک توقیعات کسری بخواندم عهد کیکاوس و نذر
گه اندر ارثما طبقی که تا چیست سماک و فرقدان و قطب و محور
گه اندر علم اشکال مجسطی که چون رانم بر او پرگار و مسطر
گهی اقسام موسیقی که هر کس پدید آورد بر الحان مکرر
گهی الوان احوال عقاقیر که چه گرمست از آن چه خشک و چه تر
همان اشکال اقلیدس که بنهاد ارسطالیس استاد سکندر
نماند از هیچگون دانش که من زان نکردم استفادت بیش و کمتر
نه اندر کتب ایزد مجملی ماند که آن نشنیدم از دانا مفسر
اطلاعات وسیع ناصرخسرو وسیلة ایجاد آثار متعددی از آن استاد به زبان فارسی شد. این آثار متعدد منظوم و منثور غالباً در دست است. دربارة آثار منثور او هنگام بحث دربارة نثر سخن خواهیم گفت.
اما از آثار منظوم او نخست دیوان اوست که بهترین طبع آن به تصحیح و اهتمام مرحوم حاج سید نصرالله تقوی فراهم آمده و مجموعاً 11047 بیت دارد و گویا این مقدار قسمتی از ابیات دیوان او باشد. زیرا دولتشاه دیوان او را سی هزار بیت دانشته است و اکنون نیز در مجموعه ها و جنگها اشعاری از ناصرخسرو ثبت است که در دیوان او ملاحظه نمی شود. نسخة چاپ تبریز از دیوان ناصرخسرو هم بیش از حدود 7500 بیت ندارد.
دو منظومه هم از ناصرخسرو در دست است یکی به نام روشنایی نامه و دیگر موسوم به سعادتنامه. روشنایی نامه منظومه بیست کوتاه از 592 بیت ببحر هزج و موضوع آن وعظ و پند و حکمت است. سعادتنامه مشتمل بر 300 بیت است به همان طریقة روشنایی نامه در پند و حکمت. این هر دو منظومه نیز در آخر دیوان طبع تهران به چاپ رسیده است.
ناصرخسرو بی تردید یکی از شاعران بسیار توانا و سخن آور فارسی است. وی طبعی نیرومند و سخنی استوار و قوی و اسلویی نادر و خاص خود دارد. زبان این شاعر قریب به زبان شعرای آخر دورة سامانی است و حتی اسلوب کلام او کهنگی بیشتری از کلام شعرای دورة اول غزنوی را نشان می دهد. در دیوان او بسیاری از کلمات و ترکیبات به نحوی که در اواخر قرن چهارم متداول بوده و استعمال می شده است، بکار رفته و مثل آنست که عامل زمان در این شاعر توانا و چیره دست اصلاً اثری بر جای ننهاد. با این حال ناصرخسرو هرجا که لازم شد از ترکیبات عربی جدید و کلمات وافر تازی، بیشتر از آنچه در آخر عهد سامانی در اشعار وارد شده بود، استفاده کرده و آنها را در اشعار آبدار خود بکار برده است.
خاصیت عمدة شعر ناصرخسرو اشتمال آن بر مواعظ و حکم بسیار است. ناصرخسرو در این امر قطعاً از کسائی شاعر مروزی مقدم بر خود پیروی کرده است. اواخر عمر کسائی مصادف بود با اوایل عمر ناصرخسرو و هنگامی که ناصر در مرو به عمل دیوانی اشتغال داشت، هنوز شهرت کسائی زبانزد اهل ادب و اطلاع بوده و اشعار وی شهرت و رواج داشته است. به همین سبب ناصرخسرو چه از حیث افکار حکیمانه و زاهدانه و چه از حیث سبک و روش بیان تحت تأثیر آنها قرار گرفته و بسیاری از قصائد او را جواب گفته و گاه قصائد خود را بر اشعار آن شاعر چیره دست برتری داده است.
بعد از آنکه ناصرخسرو تغییر حال یافت و به مذهب اسمعیلی درآمد و عهده دار تبلیغ آن در خراسان شد، برای اشعار خود مایة جدیدی که عبارت از افکار مذهبی باشد بدست آورد.
جنبة دعوت شاعر باعث شده است که او در بیان افکار مذهبی مانند یکی از دعات تبلیغ را نیز از نظر دور ندارد و به این سبب بعضی از قصائد او با مقدماتی که شاعر در آنها تمهید کرده و نتایجی که گرفته است بیشتر به سخنانی می ماند که مبلغی در مجلس دعوت بیان کرده باشد.
در بیان مسائل حکمی ناصرخسرو از ذکر اصطلاحات مختلف خودداری ننموده است. موضوعات علمی در اشعار او ایجاد مضمون نکرده بلکه وسیلة تفهیم مقصود قرار گرفته است. یعنی او مسائل مهم فلسفی را که معمولاً مورد بحث و مناقشه بود در اشعار خود مطرح کرده و در زبان دشوار شعر با نهایت مهارت و در کمال آسانی از بحث خود نتیجه گرفته است.
ذهن علمی شاعر باعث شده است که او به شدت تحت تأثیر روش منطقیان در بیان مقاصد خود قرار گیرد. سخنان او با قیاسات و ادلة منطقی همراه و پر است از استنتاجهای عقلی و به همین نسبت از هیجانات شاعرانه و خیالات باریک و دقیق شعرا خالی است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 50   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله چند شاعر معروف

دانلود مقاله سازمان بین‌المللی استاندارد، معروف به ISO

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله سازمان بین‌المللی استاندارد، معروف به ISO دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


فدراسیونی متشکل از 92 کشور جهان می‌باشد که در زمینه ترویج و توسعه استانداردهای بین‌المللی با هدف تسهیل تجارت جهانی فعالیت می‌کند. این استانداردها، استانداردهای کیفیت را شامل می‌گردد. بیشتر صنایع فعال در سطح جهان از جمله صنایع کشورمان استانداردهای کیفی ISO را به رسمیت شناخته‌اند.
استانداردهای9000 ISO به عنوان استانداردهای نظام کیفیت، راهنمایی‌هایی را در مورد لزوم تضمین کیفیت ارائه می‌دهند. این استانداردها در صنایع تولیدی، خدماتی، شرکت‌های تهیه نرم‌افزارهای کامپیوتر و صنایع فرآیندی کاربرد دارند. این مجموعه از پنج استاندارد جداگانه اما مرتبط به هم تشکیل شده است.

 

ایزو چیست؟
موسسه بین المللی استاندارد سازی (ایزو) یک فدراسیون بین المللی متشکل از نهادهای ملی استاندارد است. تعداد این نهادها بالغ بر 140 نهاد می باشد که هر یک از یک کشور برخاسته اند.
ایزو یک سازمان غیردولتی است که در سال 1947 میلادی (1326 هجری شمسی) تاسیس شد.
وظیفه ایزو ارتقاء توسعه استاندارد سازی و فعالیتهای مربوطه در جهان با دیدگاهی است که هم به ایجاد تسهیلات در زمینه تبادل بین المللی کالاها و خدمات توجه دارد و هم توسعه همکاری در زمینه های فکری ـ علمی ـ فنی و اقتصادی را در نظر دور ندارد.
ماحصل فعالیتهای ایزو قراردادهای بین المللی خواهد بود که به عنوان استانداردهای بین المللی انتشار می یابد. سیستمهای مدیریتی ایزو از طریق بیش از 430000 سازمان در 158 کشور به اجرا در می آید.

 

مقدمه:
از دیرباز ضرورت استفاده از استانداردها به منظور سازماندهی منابع اطلاعاتی احساس شده است و هر ساله با توجه به شرایط جدید، ویرایش جدیدی از استانداردها تهیه و برای اجرا اعلام می‌شود. امروزه هر گونه تلاش برای تولید، پردازش و اشاعه‌ اطلاعات در هر نقطه‌ای از جهان در داخل مرزهای سیاسی یا جغرافیایی محدود نمی‌شود، بلکه این امکان هست که جامعه‌ جهانی از آن برخوردار شود، به شرطی که تولید، پردازش و اشاعه‌ اطلاعات با معیارها و استانداردهای جهانی سازگار شده باشد.
در این فصل، ابتدا به مفهوم استاندارد، انواع استاندارد، پیشینه و تاریخچه‌ استاندارد و نیز لزوم به کارگیری آن، و سپس به سازمان بین المللی استاندارد ایزو و اهداف آن و در نهایت به پیشینه تحقیق در ایران و جهان می‌پردازیم.

 

Iso چیست :
(ISO) که مقر آن در ژنو می باشد, یک سازمان غیر دولتی بین المللی است که در 24 فوریه سال 1947 تاسیس یافت. این سازمان متشکل از موسسه های ملی استاندارد کردن 130 کشور بزرگ و کوچک, صنعتی و در حال توسعه از کلیه مناطق دنیا می باشد. وظیفه اصلی (ISO) توسعه استاندارد کردن و فعالیت های مرتبط در جهان با نگرشی تسهیل کننده نسبت به تبادلات بین المللی کالاها و خدمات, بهبود همکاری در محدوده علمی, فنی, اطلاعاتی و فعالیت های اقتصادی و حمایت از تولید کننده و مصرف کننده می باشد. سازمان بین المللی استاندارد (ISO) تدوین استانداردهای فنی و اختیاری را بر عهده دارد.
این استانداردها تقریباً شامل کلیه موارد مربوط به تکنولوژی می گردد و نیز کمک به ساخت و عرضه کالاها و خدمات موثرتر, ایمن تر و بهداشتی تر می نماید. استانداردهای (ISO) تجارت و بازرگانی بین کشورها را آسان تر و صحیح تر می کند و به طور کلی از مصرف کنندگان کالاها و خدمات حمایت کرده و زندگی آنها را سهل تر می نماید. به عبارت دیگر اقدامات (ISO) که منتج به موافقت نامه های بین المللی گشته, نهایتا به صورت استانداردهای بین المللی چاپ می شود.
سازمان بین المللی استاندارد (ISO) از اعضای خود تشکیل شده است و سازمان های عضو (اعضای اصلی یا Member baby) نمایندگان مراجع استاندارد کردن در کشورهای متبوع خود می باشند, بنابراین فقط یک سازمان می تواند به عنوان نماینده از هر کشور عضویت یابد.

 

از اعضای دیگر سازمان بین المللی استاندارد (ISO) عضو مکاتبه ای (Correspondent Member) می باشد که معمولا سازمانی از یک کشور است که تا به حال فعالیتی در ارتباط با استاندارد کردن و تدوین استاندارد نداشته است. این سازمان صرفاً در مواردی که ذی نفع است اطلاعاتی کسب می نماید و در فعالیت های فنی مشارکتی ندارد.

 

عضو دیگر (ISO) عضو مشترک (Subscriber Member) است که کشورهایی که دارای اقتصادی خرد می باشند می توانند این عضویت را داشته باشند.
سازمان بین المللی استاندارد تا پایان ژانویه 2001 دارای 138 عضو شامل 91 عضو اصلی, 36 عضو مکاتبه ای و 11 عضو مشترک بوده است. موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران از جمله اعضای اصلی آن بوده و در تدوین استانداردهای بین المللی مشارکت دارد.

 

کلمه iso از چه مشتق شده است :
تصور می شود که کلمه (ISO) مخفف International Organization for Standardization
است, در حالی که مخفف عبارت فوق می بایست به صورت (IOS) باشد. (ISO) در اصل از کلمه یونانی (isos) مشتق شده و به معنی (برابر) و ریشه پیشوند (iso) در انگلیسی است.
از ((برابر)) تا ((استاندارد)) علت انتخاب کلمه (ISO)به عنوان نام یک سازمان بین المللی به سهولت دانسته می شود. سازمان بین المللی استاندارد, در صورت توجه به زبان کشورهای عضو, در انگلیسی به صورت (IOS) و در فرانسه به صورت (OIN) در می آید ولی به طور کلی بدون در نظر گرفتن زبان کشور خاص, نام سازمان بین المللی استاندارد به صورت (ISO) خلاصه می شود.

چرا نیاز به استانداردهای بین المللی است و تدوین استانداردهای بین المللی چگونه انجام میگیرد :
به طور کلی استانداردها توافق نامه های مستند شده, متضمن ویژگی ها, مشخصات فنی یا سایر ضوابط دقیق جهت استفاده به عنوان قوانین, راهنما یا شرح مشخصات به منظور حصول اطمینان از مناسبت مواد, کالاها, فرآیندها و خدمات با اهداف مورد نظر می باشد وجود استانداردهای ناهماهنگ برای تکنولوژی های مشابه در کشورها و مناطق مختلف منجر به ایجاد (موانع فنی فراراه تجارت) می گردد.
صنایع صادرات گرا نیاز به قبول کردن استانداردهای بین المللی, به منظور منطقی کردن فرآیند تجارت بین المللی را حس کرده اند و این امر از دلایل اصلی تاسیس (ISO) بشمار می رود.
صنایع مختلف در دنیا نیاز به استاندارد خاص را به موسسه استاندارد ملی کشور متبوع اعلام می نمایند و تدوین استانداردها می تواند از اعضای اصلی به سازمان بین المللی استاندارد انعکاس یابد. استانداردهای بین المللی برای بسیاری از تکنولوژی ها مانند ارتباطات, فرآیندهای اطلاعاتی, نساجی, بسته بندی, توزیع, تولید و مصرف انرژی, ساخت کشتی, بانکداری و خدمات اقتصادی تهیه می شوند و دلایل عمده تهیه آنها عبارتند از :
1- پیشرفت جهانی در آزاد سازی تجارت
2- تداخل بخش های مختلف صنایع
3- سیستم های ارتباطات جهانی
4- نیاز کشورهای در حال توسعه
5- رشد و شکوفایی تکنولوژی

کار فنی (ISO) کاملا غیر متمرکز و در چارچوب تشکیلات 2850 کمیته فنی, زیر کمیته و گروههای کاری انجام می گیرد. در این کمیته ها نمایندگان متخصصین صنعت, موسسه های تحقیقاتی, صاحب نظران دولتی, سازمان های مصرف کننده و سازمان های بین المللی از کلیه نقاط دنیا به عنوان شرکای واحد حل مشکلات جهانی استاندارد کردن گرد هم می آیند. به طوری که در اجلاسیه های (ISO) در هر سال حدود 30000 متخصص شرکت می نمایند.
کمیته های فنی (ISO) متشکل از اعضای فعال (P-member) و اعضای ناظر (O-member) می باشد که وظیفه دارند تدوین استانداردهایی را که ضروری به نظر می رسد, بررسی و مطرح نمایند. پس از موافقت اعضا با موضوع پیشنهادی, مدارک علمی و فنی مربوط (Draft Committee) تهیه و بین اعضا توزیع می گردد که پس از انجام اصلاحات لازم به صورت پیش نویس نهایی استاندارهای بین المللی ( Draft International Standard) در می آیند. پیش نویس های مذکور مجدداً برای اعضا فرستاده می شوند تا پس از انجام آخرین اصلاحات بعمل آمده و تصویب نهایی به صورت استانداردهای بین المللی ایزو به چاپ رسد.
به طور کلی دامنه کار (ISO) به یک شاخه اختصاصی محدود نمی شود و شامل کلیه موضوعات و رشته های فنی به غیر از مهندس الکتریکی و الکترونیکی که از مسولیت های کمیته IEC ( International Electrical Commission) است, می گردد.
تاکنون حدود 12000 استاندارد بین المللی به زبان های انگلیسی و فرانسه تهیه گردیده است که فهرست کلیه استانداردها در کاتالوگ (ISO) موجود می باشد.
تضمین کیفیت و استانداردهای سری ایزو 9000
از دیدگاه عمومی و بر پایه اصول علمی, (تضمین کیفیت) شواهدی را فراهم می آورد تا بر اساس آنها کلیه اشخاص ذیربط (از جمله مدیران, کارکنان و مشتریان) اعتماد داشته باشند که تمامی فعالیت های مرتبط به کیفیت به طور موثر و کارا به اجرا در می آید.
در استانداردهای سری ایزو 9000 به ممیزی سیستم کیفیت تاکید شده است, به وطوری که انجام توام با هدف و برنامه آن ابزاری موثر برای تضمین کیفیت در هر سازمان طالب کیفیت, استمرار کیفیت و بهبود مستمر محسوب می شود.
استانداردهای سری ایزو 9000 در واقع تعیین کننده, ویژگی ها و یا مشخصات فنی برای محصول نیستند بلکه استانداردهایی می باشند که بر فرآیند و عملکرد تمامی فعالیت هایی که بر کیفیت محصول یا خدمت نهایی تاثیر گذار است, توجه دارد و به همین دلیل برای هر صنعتی دارای کاربرد است.
استانداردهای سری ایزو 9000 استانداردهایی مدیریتی بوده و به این نکته تاکید دارد که کیفیت باید در فرآیند تولید و در تمامی بخش های یک سازمان (کارخانه یا شرکت) از جمله بخش طراحی, بخش تدارکات, بخش تولید, بخش کنترل کیفیت, بخش آموزش و غیره بوجود آید.
استانداردهای سری ایزو 9000 به طور کلی در سه طبقه, قرار می گیرند :
الف – استانداردهای مربوط به مدیریت کیفیت و عناصر سیستم کیفیت (سری ایزو 9004)
ب – استانداردهای مربوط به الگوهای تضمین کیفیت (ایزو 9001, 9002, 9003)
پ – سایر استانداردهای راهنما و حمایت کننده (ایزو 8042, سری ایزو 9000 و سری ایزو 10000)

 

استانداردهای ایزو 9001, 9002, 9003 (1994) که معادل با استانداردهای ایران – ایزو 9001, 9002و 9003 (3174) هستند, تحت عنوان الگوهای تضمین کیفیت, پذیرفته شده اند و صدور گواهینامه برای سیستم های کیفیت بر حسب انطباق با یکی از این استانداردها صورت می گیرد. لازم به ذکر است که در ویرایش سال 2000 فقط یک استاندارد ISO 9001, جایگزین استانداردهای 8402 و ISO 9001 و ISO 9002 و ISO 9003 گردیده است.
عناوین کامل این استانداردها بدین صورت است:
1- استاندارد ایران – ایزو 9001 (1374) – سیستم کیفیت – الگو برای تضمین کیفیت در طراحی, توسعه, تولید, نصب و ارایه خدمات
2- استانداردهای ایران – ایزو 9002 (1374) – سیستم کیفیت – الگو برای تضمین کیفیت در تولید, نصب و ارایه خدمات
3- استانداردهای ایران – ایزو 9003 (1374) – الگو برای تضمین کیفیت در بازرسی و آزمون نهایی از جمله استانداردهای راهنما - استاندارد ایران – ایزو 8402 (1374) می باشد که در برگیرنده 67 اصطلاح و تعریف در هر یک از زمینه های کیفیت, سیستم کیفیت, مدیریت کیفیت و ابزار و فنون مرتبط است.
استانداردهای معرفی شده فوق را می توان از موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران و یا مدیریت استاندارد و تحقیقات صنعتی استان ها تهیه کرد.

 

مفهوم استاندارد
امروزه از واژه استاندارد در زمینه‌های متفاوتی استفاده می‌شود. به طور مثال در مکالمات روزمره به کاربردن عباراتی نظیر لوازم استاندارد، رفتار استاندارد، مشخصات استاندارد و امثال آن بسیار رایج است. صرف نظر از گوناگونی موارد استفاده از واژه استاندارد نکته مشترک در همه این موارد کاربرد این واژه به عنوان راهنمایی جهت مقایسه است و در این خصوص یک استاندارد می‌تواند پاسخگوی نیازها و مشکلات به وجود آمده باشد.
مفهوم لغوی استاندارد به معنای، نمونه، قاعده، اصل، مقیاس تصویب شده، و هر چیزی که به عنوان مبنایی برای مقایسه پذیرفته شود. با توجه به مفاهیم مذکور، مطابقت کالا، خدمات، آیین کار، سیستم کیفیت یا هر امری با استاندارد، بدین معناست که در آن موارد قواعد، اصول و مقررات ویژه ای رعایت شده است(10:13).
اما تاکنون در مورد استاندارد و استاندارد کردن تعاریف متفاوتی بیان شده که در واقع هر کدام از نقطه نظر خاصی بوده است. در این زمینه سازمان بین‌المللی استاندارد(ISO) تعاریف زیر را در مورد استاندارد و استاندارد کردن بیان نموده است :
الف: استاندارد مدرکی است در برگیرنده‌ قواعد، راهنمایی‌ها یا ویژگی‌هایی برای فعالیت‌ها یا نتایج آنها به منظور استفاده عمومی و مکرر که از طریق هم رأیی فرا هم و به وسیله سازمان شناخته شده‌ای تصویب شده باشد و هدف از آن دست‌یابی به میزان مطلوبی از نظم در یک زمینه خاص است.
ب :استاندارد کردن عمل ایجاد مقرراتی است برای استفاده عمومی و مکرر با توجه به مشکلات بالفعل و بالقوه که هدف از آن دست‌یابی به میزان مطلوبی از نظم در یک زمینه خاص است)15:20).
پیش از پرداختن به زمینه‌های تاریخی استاندارد لازم است تا مفهوم علمی و فنی استاندارد به طور دقیق مشخص شود. به طور کلی واژه استاندارد به دو مفهوم عمده به کار برده می‌شود:
در مفهوم اول منظور از استاندارد، یکاها[1] و برسنج‌های[2] اندازه‌گیری است (در زبان فرانسه آنرا اتالون Etalon می‌نامند). این مفهوم می‌تواند به معنای یکاهای اندازه‌گیری مانند متر، کیلوگرم، ثانیه و نظایر آن باشد و یا مقیاس‌های فیزیکی از قبیل میله یک متری، وزنه یک کیلوگرمی و امثال آن را در برگیرد. در مفهوم دوم، استاندارد کتابچه یا مجموعه مکتوبی است که در برگیرنده مقررات و اصولی برای تنظیم امور فنی، صنعتی، علمی و تجاری می‌باشد (در فرانسه و آلمان به آن نرم Norm گویند(همان).
بنابراین می‌توان گفت که استاندارد‌ها موجب تسهیل تولید، اشاعه و مصرف اطلاعات و یا سایر محصولات می‌شوند و با
حذف عوامل بی‌ارزش و غیر ضروری سبب صرفه‌جویی در وقت و هزینه می‌گردند. براساس تعاریف فوق اهدافی برای
استانداردها تعیین شده که از جمله‌ اهداف اساسی می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
1- تعریف حد قابل قبول کیفیت و کمیت،
2- به وجود آوردن زبان مشترک و موثر بین افراد برای مبادله اطلاعات، نظرات و افکار،
3- تلفیق بهینه کیفیت با مصرف و جوانب اقتصادی ،
4- به حداقل رساندن هزینه‌ها با راه‌یابی برای موارد مشابه و تکرار شونده ،
5- ارتقای قابلیت، اعتماد و اتکاء(10:14).

مزیت استاندارد کردن
گذشته از موارد ذکر شده درباره مزیت استاندارد کردن که شامل ساده کردن، تعویض‌پذیری، افزایش ایمنی و امثال آن یکی از مزیت‌های اساسی که هدف اصلی عوامل فوق بوده و نیز مورد توجه دولت‌ها و صنایع می‌باشد فواید و مزایای اقتصادی است.
استانداردها ارائه دهنده راه حل برای مشکلات بوده و نتیجه استاندارد سازی افزایش بهره‌وری است که این عمل به طرق زیر انجام می‌شود.
- ارائه روش‌های صحیح محاسبات فنی
- - تعیین قواعد عمومی و مشخصات و ویژگی‌های محصول
- - یکنواختی و هماهنگ‌سازی
- - گردش صحیح اطلاعات و جلوگیری از اتلاف سرمایه و زمان
- - کاهش قابل توجه هزینه‌ها از طریق کاهش انواع و میسر کردن تولید انبوه(26:20)
-
انواع استاندارد
- با توجه به محدوده‌ای که مقوله استاندارد در آن مورد نظر باشد، انواع گوناگون استاندارد مطرح می‌شود. در صورتی که استاندارد خاص، منحصراً در قلمرو تحت حاکمیت یک کشور تدوین و اجرا شود "استاندارد ملی یا
- کشوری" مصداق می‌یابد.
- استاندارد ملی به وسیله یک سازمان کشوری مثل ISIRI [3] برای ایران و BSI [4]برای انگلستان وANSI[5] برای ایالات متحده آمریکا تهیه و تصویب و ارائه می‌شود. استانداردهای ملی از نظر اجرایی به دو دسته استاندارد اجباری و استاندارد تشویقی تقسیم بندی می شوند. استاندارد اجباری در رابطه مستقیم با ایمنی و بهداشت و یا تجارت خارجی است و استاندارد تشویقی استانداردهایی است که تولید کننده با توجه به توان بالای تولید و علاقمندی خود داوطلبانه تمایل به اجرای آن دارد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   24 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سازمان بین‌المللی استاندارد، معروف به ISO