فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد تعلیم و تربیت و هنر

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد تعلیم و تربیت و هنر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تعلیم و تربیت و هنر


تحقیق در مورد تعلیم و تربیت و هنر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه14

 

فهرست مطالب

 

محاکات یا میمسیس

آفرینش و خیال و محاکات

    الف - پیشینه

هنر و علم تربیت

اشاره:

تعلیم و تربیت ؛ غایت هنر

به نظر افلاطون نظمی مابعدالطبیعی و اخلاقی بر جهان حاکم است که فیلسوف باید آن را از طریق تفکر عقلانی کشف کند و هنر فقط هنگامی ارزش حقیقی دارد که این نظم را دقیقا نشان دهد یا به ما کمک کند که در جریان آن قرار گیریم.

همچنین افلاطون هنر را در راستای تعلیم وتربیت جوانان ارزشمند می داند، این مقاله درآمدی است به این موضوع.

افلاطون اصول ارزیابی هنر را به روشن ترین وجه در کتاب جمهور بیان می کند. موضوع اصلی این کتاب ، عدالت است. افلاطون در این کتاب ، تصویری از فرد عادل آرمانی و دولت - شهر عادل آرمانی را ارائه می کند و همچنین درباره ماهیت معرفت و تعلیم و تربیت بحث می کند. به نظر او، فیلسوف باید حاکم عادل چنین حکومت آرمانی ای باشد. (جمهور، 1004)

بحث هنر در کتاب جمهور از اینجا آغاز می شود که افلاطون به بررسی موقعیت هنر در تعلیم و تربیت می پردازد. به نظر افلاطون ، جوانان که پس از این نگهبان امنیت شهر خواهند بود، باید تحت تعلیم و تربیت جدی قرار گیرند و از آنجا که نفوس جوانان حساس و تاثیرپذیر است ، هنرها و صنایع سودمند باید چنان سامان یابد که جوانان را به آن چیزی متمایل کند که آنها باید در پی آن باشند.

بخش مفصلی از کتابهای دوم و سوم جمهور به وصف فضا و صفات و خصال شعر و شاعری اختصاص یافته است. به نظر افلاطون ، حکایات تخیلی و تصورات شاعرانه وظیفه خطیری در تعلیم وتربیت ایفا می کنند. به همین دلیل هرچند افلاطون به برخی شاعران بزرگ احترام قائل است ، ولی معتقد است ، برخی از آثار آنها می بایست سانسور شود. او در حالی که همیشه از هومر به نیکی یاد می کند، ولی در کتاب جمهور، آثار هومر را شایسته ممیزی می داند؛ چرا که به نظر او، خدایان و قهرمانان را نباید با صفات ترس و ناامیدی و فریبکاری و در حکم موجوداتی که تابع تمایلات نفسانی خویشند و مرتکب جنایت می شوند، توصیف کرد. پس بسیاری از صحنه های ایلیاد و ادیسه را باید حذف کرد.

داستان خیالی خوب ، داستانی است که (گرچه دروغین یا جعلی است)، تاثیر

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تعلیم و تربیت و هنر

تحقیق در مورد اهمیت هنر در مدارس

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد اهمیت هنر در مدارس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اهمیت هنر در مدارس


تحقیق در مورد اهمیت هنر در مدارس

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه13

 

فهرست مطالب

 

جدول آمادگی ها :

خیال پردازی:

خود باوری :

اهمیت هنر:

اهمیت هنر در مدارس

 

مقدمه

 بی شک هنر این ابر پدیده بشری که وام دار بخش بزرگی از مواهب الهی بوده در سا حت های گونا گون تمدن انسانی حضوری قابل توجه و تامل برانگیز داشته است ، نیاز بشر اولیه به خوراک و تسخیر عوامل مادی _ طبیعی بهانه ایی بوده است ، تا او بتواند با تکیه بر ذوق فطری خویش دست به خلاقیت هنری (غالبا تجسمی ) زده که در گاه دیگر با مهار این نیازمندی ها ؛ با دیدگاه زیبا شناختی خود توانسته است احساسات و افکار خود را ابراز دارد ؛ با این روی کرد می شود چنین نتیجه گرفت که آبشخور هنر ، سرچشمه ی نیازمندی های ابتدایی (مادی ) ، درونی (عاطفی) و احساسی بشر بوده که در گذر زمان شکل های متنوعی به خود گرفته است .

گاهی در ساحت تفریح و تفنن ؛ گاهی در رسالت یک رسانه ی فرهنگی اجتماعی و گاهی در قلمرو یک شیوه ی درمانی و چندین ساحت دیگر طی طریق نموده است تا جایی که اگر این ساحت ها و کار ویژه ها را برداریم گویی از پازل زندگی تکه های مهمی گم شده است این مقدمه گونه حاکی از ضرورت هنر در حوزه های زندگی مادی و معنوی بشر بوده که در تمامی دوره های تاریخی همزاد با بوده است ؛ چون تاکید این مقاله بر دامنه ی اثر بخشی هنر ، این میراث فرهنگی بر گروهی ویژه از جامعه یعنی تیپ کودک و دانش آموز است این مقدمه را پیوند هنر دانش آموز پی می گیریم ؛ از آنجایی که فعالیت تجسمی و بصری کودک در قسمت نیمکره راست مغز و امور تحلیلی ، بیانی و علمی کودک به نیمکره چپ او مربوط است بنابراین چنانچه مباحث علمی ، ارقامی و یا دروس کلاسه شده و بعضا خشک و بی روح استفاده ی زیاد از نیمکره ی چپ را بدنبال دارد ؛

ایجاد


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اهمیت هنر در مدارس

دانلود مقاله تاریخ هنر

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله تاریخ هنر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

تاریخ هنر
مدرس: اسعدی
گردآوری و تنظیم: ثابت نیا

 

هنر ابتدایی :
مقصود ما از هنر ابتدایی جلوه های آفرینش هنری توسط انسانهایی است که هنوز نتوانسته اند پای در جاده تمدن بگذارند و از این رو فرهنگ آنها ساده و ابتدایی است . هنر ابتدایی از یک طرف شامل هنر غارنشینان زمانهای بسیار دور می شود و از سوی دیگرهنر انسانهایی را در برمی گیرد که در زمانهای اخیر و حتی امروز در نقاط دور افتاده کره زمین زندگی بدوی خود را می گذرانند . در حدود 50 هزار سال قبل یعنی دوران دیرینه سنگی انسان در غارها زندگی می کرد . او نقاشیهایی از خود باقی گذارده که از هر لحاظ موجب شگفتی بشر امروزی است .
هنر غارنشینان را می توان اولین بخش از تاریخ تفکر ، تخیل و خلاقیت بشری بشمار آورد . چرا که به واسطه قابلیت ساختن تصویر و نماد ( سمبل ) بود که بشر توانست بر محیط خود مسلط شود .
در غارهای جنوب فرانسه و شمال اسپانیا تولد این توانایی بشری را مشاهده می کنیم . انسان غارنشین بوسیله تصاویر ی که به دیواره این غارها کشید ، می توانست تجربیات زندگی پر کنکاش خویش را ثابت و پا برجا نگه داشته و جریانات بهم پیوسته زندگی را بصورت شکلهای ساکن و مجزا از هم نشان دهد . طریقه ترسیم پیکر ( فیگور ) حیوانات آنطور که در نقاشیهای غار لاسکو فرانسه دیده می شود طبیعت گرایانه ( ناتورالسیمتی ) است . طوری که نقاش سعی کرده حرکت پیکر حیوان را تا حد امکان طبیعی و نزدیک به واقعیت نشان دهد . گر چه پیکرها بسیار نزدیک به طبیعت و درست کشیده شده اند ، ترتیب و آرایش آنها برروی دیوارها نشان می دهد که هنرمند به هیچ وجه در بند رابطه تصاویر با یکدیگر نبوده است و هیچ تنظیمی در مورد کمپوزیسیون ( ترکیب بندی ) صورت نگرفته است .
هنرمند شکارگر از سطوح نامنظم و دست نخورده دیوارها یعنی از برجستگی و فرورفتگی ها و لبه ها با مهارت استفاده کرده است تا به شکلهای خود واقعیت بیشتری بدهد . بطور مثال یک برآمدگی دیوار که در داخل طرح یک گاومیش قرارمی گیرد می تواند حجم شکم جانور را القاء کند .

 

هنرهای بدوی :
درمیان فرهنگ های مختلف بشری فرهنگ سرخ پوستان ، اسکیموها و برخی سیاه پوستان را اغلب بدوی ( پریمی تو ) می نامند . مردم در این فرهنگ ها در تماس مستقیم با طبیعت زندگی می کنند و برای ارتباط با نیاکان واقعی و اساطیری خویش و همینطور با عالم وجود از آیین ها و مراسم روحانی و نیز دست ساخته های جادویی استفاده می کنند از این رو قسمت عمده آثار هنری آنها جنبه مذهبی دارد که در این میان تندیس های خلاصه و اغراق شده از پیکره آدمی دارای اهمیت بسزایی است . این مردم چون علاقه خاصی به حفظ سنت های خویش داشتند در آثارشان صورتک هایی ( ماسک هایی ) نیز مشاهده می شود . صورتکها تقریباً همیشه ارواحی را بطور تمثیلی و نمادین ( سمبلیک ) مجسم می کنند . بدین معنی که مردم با استفاده از صورتک خود را به شکل ارواح نیاکان موجودات اساطیری قهرمانان ، حیوانات و خدایان طبیعی در می آورند .
آثار سیاه پوستان افریقایی و آنچه به هنر آفریقایی مشهور است در واقع آثاریست که توسط سیاهان مناطق استوایی قاره آفریقا بوجود آمده است . در این میان تندیسهای چوبین شهرت بیشتری دارند . در اغلب تندیسهای آفریقایی پیکر انسان به طرزی تجویدی (آبستره ) و دور از واقع نشان داده می شود .( آبستره : برداشت شخصی از یک موضوع ) اما باید اشاره کنیم که گاهی شیوه های طبیعت گرایانه نیز در کار تندیس سازان سیاه پوست بروز می کند . مثلا در یک مجسمه مفرقی که بی تردید تندیس یکی از پادشاهان باستانی نیجریه است . پیکر شاه با حجم پردازی واقع گرایانه ارائه می شود .
آثار سرخپوستان امریکایی و آثار حکاکی و نقاشی روی صخره نیز در میان آثار سرخپوستان اولیه اهمیت دارد . تصور می شود که اینگونه نمایشها و حکاکی ها اکثراً در مکانهایی جای گرفته که از آنها برای اجرای مراسم دسته جمعی ویا سبک اعمال مذهبی خصوصی استفاده می شده است . در بعضی نمونه های صخره نگاری نقوش تازه ای روی نقش های قبلی کشیده شده اند که حاکی از تکرار مراسم در همان مکان است .

 

هنر بین النهرین :
با حضور سومریان و آغاز تاریخ مکتوب ، جادوی کهن جای خود را به مذهب خدایان داد . خدایان توفان ، آسمان ، آب ،ماه ، خورشید ، عشق و باروری . از نمونه های بدست آمده از آثار سومریان معلوم می شود که هنرمندان سومری برای ساختن تصاویر و پیکرهای انسانی قواعدی ابداع کرده بودند . چشم های بزرگ پیکره های هل اسمرو دارک از جمله خصوصیات هنر پیکره سازی سومری است . در پیکره های کوچک روی یک جعبه تدابیر تصویری دیگری می بینیم . پیکره ها به نحوی قرار گرفته اند که همانند یک نوار فیلم توالی صحنه ها را نشان می دهند . این صحنه ها عبارتند از صحنه های پیروزی نظامی و مناظر بعد از آن ، اکثر پیکره ها نیم رخ هستند . اما چشمها همچنان که در هنر خاور نزدیک معمول است تمام رخ و بسیار بزرگند . هنرمند همه حالتها و زاویه دیدهایی را که ممکن است به پنهان شدن یا مبهم شدن بخش های مشخصه پیکرها بیانجامد از کار خود دور می کنند .مثلاً وقتی پیکری در وضعیت نیم رخ کامل قرار می گیرد معمولاً باید یک دست و یک پا از نظر پنهان شود . بدن نصف پهنای واقعیش را داشته باشد و چشم بطور کامل دیده نشود . اما هنرمند سومری همه این قواعد را زیر پا می گذارد . او از بعد نمایی و دید خاصی استفاده می کند که نمونه آن را در گاوهای غار لاسکو دیده ایم .

 

هنر آکد :
تندیس برنزی پادشاهی که از نینوا بدست آمده است . تجسمی است از مفهوم جدید حاکمیت مطلق .
مشخصات تندیس : چشمهای بزرگ که به واسطه فقدان سنگهای گرانبهایی که زمانی در داخل حفره آنها قرارداشته اند بزرگتر هم شده است و ابروهای بهم پیوسته آن ظاهراً از سنتی دیرینه سرمایه گرفته است . دهان حساس این تندیس نیز یادآور واژه ( زن آکدی ) است .
وحدت شکلهای طبیعی و غیرطبیعی که وجه مشترک هنرهای بین النهرین است با وضوح بیشتری دیده می شود . لوحه سنگی نارامسین که معروف به لوحه پیروزی نارامسین است که دیگر از مشخصات هنر آکدی است .فرزند جنگ طلب سارگن سپاهیان پیروزمند خود را به بالای یک کوه جنگلی رهبری می کند . پادشاه که از همه سربازان بلند قامت تر است پا بر پیکر دو تن از دشمنان نهاده و حالت مشخص دارد . او سرپوشی شاخدار بر سر گذاشته است که کنایه از الویت اوست .
درمقایسه پیکره های این لوح سنگی ، پیکره های سومری خشک و رسمی به نظر می رسد . هنرمند آکدی در این اثر گرچه از لحاظ تجسم پیکره ها به سنت های کهن پایبند است مع الهذا بر احساس و بینش شخصی تکیه می کند .

 

هنربابل :
یکی ازجلوه های هنر بابل لوحه سیاه رنگی است که متن قوانین حمورابی به طور زیبا برآن کنده شده است . شامل نقش برجسته ای از حمورابی است . در اینجا حمورابی از خدای خورشید برای ارائه قوانین مذکور الهام می گیرد .
خدای خورشید در وضعیت سنتی تجسم پیکره ها ( نیم رخ و تمام رخ ) نمایانگر شده است . در حالی که حمورابی به وضعیت نیم رخ نزدیکتر است و این دوگانگی ساختاری برای نشان دادن مقام هر یک از این دو شخصیت است . خدای خورشید که مقامی بالاتر دارد و با حالتی تشریفاتی و رسمی ارائه شده است .

 

هنر آشور :
اساساً هنر کنده کاری روی سنگ و نقش برجسته است و برخلاف سایر تمدنهای بین النهرین از آشوریان تندیسهای استوانه ای و گرد به ندرت باقی مانده است . حتی چهارپایان بالدار هم تندیسهای نقش برجسته ای به حساب می آیند که در بستر سنگی خود گرفتار مانده و بصورت نقش برجسته در سه سطح هستند .
روایت جشنها به صورت تصویر به سطوح صاف و یکدستی احتیاج داشت که بر روی آن لشکرکشی ها ، محاصره ها ، فتوحات ، کشتارها و شکار حیوانات وحشی که تمامی اوقات پادشاهان را اشغال می کرد تقریباً بدون پایان و انجام تکرار می شود . هنرمندان که در محدوده یک سطح چهار گوش کار می کردند ، زبانی یک تصویری ابداع کرده بودند که در عین خشکی و قراردادی بودنش قدرت توصیفی و روایی فراوان داشت . پیوستگی و ادامه داستانهای نقش برجسته آشور ی تنها در کنار کتیبه های سنگی قطع می شود . یکی از نمونه های بارز حالت تشریفاتی و رسمی در هنر آشوری را در نقش برجسته ای از آشور نصیریان دوم می توانیم ببینیم که در آن پادشاه در گوشه ای نشسته و به آرامی جام خود را بالا برده است .
ضمن آنکه شخصیت پر اهمیت سمت چپ موجود بالدار که در حال پاشیدن آب متبرک است عمل پادشاه را بخشی از یک آئین مذهبی جلوه می دهد .

 

هنر مصر :
یکی از جلوه های هنر مصری تندیسهای سنگی است که تندیس یکی از فرعون ها به نام خفرن یکی از مجموعه تندیس های شبیه به هم است که برای مقبره او ساخته شده است . در این تندیس خفرن بر تختی نشسته است که در روی پایه های آن نقش ترکیبی از ساقه های دو گیاه بومی مصر به نام پاپیروس و لوتوس علامت اتحاد مصر اولیا ومصر صفلا کنده کاری شده است .
بالهای محافظ شاهین که بر سر او گسترده شده اشاره به مقام رسمی خفرن ( خدای خورشید دارد ) . او ملبس به دامن سنتی فراعنه کهن و سرپوش کتانی است . که پیشانیش را پوشانده و به طرزی چین دار بر روی شانه هایش افتاده است . ظاهراً قالب گونه تندیس به خاطر آن است که پیکر تراش مصری تندیس خود را به روش تراش قالب گونه قسمتهای اضافی از تخته سنگ بوجود می آورد . یعنی یک طرح نیم رخ و یک طرح تمام رخ در روی تخته سنگ می کشید و بعد به برداشتن و تراشیدن قسمت های زائد می پرداخت .

 

هنر هند :
تعداد زیادی از مهر های حکاکی شده سنگی که در موهبخودارو بدست آمده اند تداخل عناصر هنری هند و خاور نزدیک را به نمایش می گذارند . در حقیقت کشف یکی از همین مهرهای موهبخودارو در یک ناحیه باستان شناسی بین النهرین بود که باستان شناسان را در تعیین قدمت و تاریخ تمدنهای هندی یاری داد . مفهوم نوشته های روی مهرها هنوز کشف نشده است . نقشهای چهارپایان ، نمودار گاوکوهان دار هندی کرگردن و فیل است . در روی یکی از مهرها پیکر یشسته ای دیده می شود که حالت نشستن او نماینگر یکی از حرکت های آیین هند است که تا به امروز هم مرسوم است و یوگا نام دارد .
تدبیر 3 کله نشان دادن این پیکر ( دو نیم رخ و یک تمام رخ ) :
از جمله تدابیری است که 2000 سال بعد نیز برای نمایش یکی از خدایان هندی موسوم به شیوا بکار گرفته می شود . این تداوم و پیوستگی در طرز نمایش پیکره ها و ریشه های عمیق سنن مذهبی را در هندوستان نشان می دهد .
اولین نشانه های ایین بودائی بر هنر هند را در ستونی که به دستور امپراطور آشورکا ساخته شده بود می توانیم ببینیم . همه شکل های کنده بر این سر ستون تمثیلی هستند . چرخ علامت دور زندگی ، مرگ و تولد دوباره است . این چرخ زندگی معمولاً معنای دیگری نیز داشته ، در اینجا یادآور پیامی است که بودا درباره چرخاندن چرخ قانون داده است . مجموعه این چهار شیر ( چهار ربع دایره ) و چرخ که از نمادهای باستانی خورشید مایه گرفته است معنایی از عالم وجود را بیان می کند . شیرها به معنی دیگری نیز هستند اما در اینجا نشانگر بودا هستند .

 

هنر یونان باستان :
به اعتقاد یونانیان نظم طبیعت و نظم عقل هردو زیبا و ساده است . و زیبایی چیزها با شناخت ما از آنها یکی است . لذا زندگی خوب و دست یابی به روح زیبا در گرو پیروی از آن حکم یونانی است که می گوید :
خودت را بشناس . پس انسان از طریق اندیشه به زندگی خوب دست می یابد . انسان بر طبق آن قوانین طبیعی زندگی می کند که بتواند آنها را کشف کند بنابراین خویشتن یا خود اهمیت عمده می یابد و آنگاه که انسان به خودآگاهی کامل برسد لزوماً طبیعت را شناخته است . یونانیان بر مبنای چنین اعتقادی آثار هنری خود را می آفرینند .
آثار بجا مانده از هنر یونانیان :
از یونانیان آثار قابل توجه نقاشی بر جای نمانده است . اما یونانیان روی ظروف سفالین خود نقوش و تصاویری را ترسیم می کردند . تعداد زیادی از این ظروف در دست است و ازروی تصاویر آنها بررسی نقاشی یونانی برای ما ممکن می شود . در ظروف عتیقه یونانی می بینیم که برای اولین بار پیکر انسان مورد مطالعه تحلیلی قرار می گیرد . آن شیوه تکرار یک حالت واحد به تدریج جای خود را به روشی می دهد که متکی بر مطالعه دقیق وضعیت و حرکت بدن انسان زنده است . این تغییر البته فوراً صورت نگرفت بلکه مراحل منظمی را پشت سر گذاشت . پیکر انسان از نخستین حضور خود در روی ظروف به صورت نقش مایه عمده هنر یونانی در آمد . اما همین نقش مایه نیز برای متکامل شدن مراحلی را طی کرد . مثلاً در گلان دیفیلون پیکره ها از حد نماد فراتر نمی رود و بصورت شکلهای هندسی لوزی و مثلث هستند که با خصوصیات شکل های هندسی و منظم نوارهای روی گلدان کاملاً هماهنگ هستند . حال آنکه پیکره های روی ظرف دیگری که تقریباً 300 سال بعد ساخته شده است تا حد زیادی شکل طبیعی دارند .
نخستین نمونه های پیکره سازی یونانی که قدمت آنها به اوایل سده نهم پیش از میلاد می رسد تندیسهای کوچکی از حیوانات و پیکره های انسانی هستند که از مصالحی نظیر مس ، برنز ، سرب ، عاج و سفال ساخته شده اند . اما مجسمه های ساده بزرگ به اندازه طبیعی یا بزرگتر از آن حوالی سده ششم پیش از میلاد ظاهر می شود .
نمونه ای از این پیکره ها که حدود 180 سانتیمترقد دارد شکلی استوانه ای دارد که شاید از پیکره های بین النهرین مایه گرفته باشد . یونانیان نیز پیکره هایی نزدیک به شکل طبیعی انسان می ساختند و آنها را رنگ می کردند . یک نمونه از این پیکره ها که در آن حجم پردازی چانه ، گونه و گوشه های دهان با ظرافت خاصی صورت گرفته است .
در قرن 5 قبل از میلاد معمار و پیکره ساز معتبری در یونان پیدا شد که به یاری همکارانش شهر آتن را بصورت یک شهر زیبا و هنری درآورد . پیکره های او اسلوب طبیعت پردازی را پایه گذاری کرد . پس از او پیکره ساز دیگری به نام میرون حرکت را به پیکره سازی اضافه کرد . پیکره دیسک انداز یکی از آثار معروف میرون است

 

هنر باختر در دوره نوزآیی ( رنسانس )
معمولا هنر دوره نوزآیی را به دو دوره تقسیم می کنند.
دوره اول یا اوائل رنسانس :
از اواخر سده سیزدهم آغاز می شود و تا نخستین سالهای قرن پانزدهم ادامه می یابد.
دوره دوم :
دوره ای است که در آن هنرمندان طراز اول مهارت های تکنیکی خود را به کمال می رسانند. این دوره را اوج رنسانس می گویند.
در دوره اخیر با استفاده از الگوهای کلاسیک یونان و روم باستان نوعی هم نوایی متعادل کلاسیک و ناب بوجود آمد.
کلاسیسم :
کلاسیسم عبارت است از اصول و قواعد یا کیفیت های جمال شناختی که در هنر یونان و روم باستان یافت می شود. از لحاظ لغوی کلاسیسم یعنی پیروی از اصول کلاسیک و خود کلمه کلاسیک علاوه بر معنای تحت اللفظی اش (عالی و نمونه )‌در زمینه هنر و ادبیات معرف خصوصیات (‌و یا متابعت از اصول و روشهای )‌ هنری و ادبی یونان و روم باستان است .
از جمله آثار کلاسیک یونانی و رومی ( دیسک انداز ، اثر میرون و منظره چوپانی است ) از مرحله اوج رنسانس بی شک باید تنها از یک پیکره ساز و نقاش نمونه بیاوریم و او میکل آنژ است (پیکره موسی یکی از آثار میکل آنژ است ) که در اصل قرار بود در قسمتی از مقبره پاپ (ژولیوس دوم ) ‌نصب شود . خشم عظیمی که می رود از چشمها و پیکر حضرت موسی بیرون بریزد ، با چرخشی که میکل آنژ به سر او داده است بیان روشنتری به خود گرفته است .
در بین نقاشان بدعت گذار قرن پانزدهم ماساچو جوان ترین آنها بود ، در تابلوی باج سه مرحله از یک رویداد مذهبی را در کنار هم قرار داده است . تضاد روشنایی و تاریکی در تابلو ایجاد بعد کرده و تابلو را به یک نقش برجسته تشبیه کرده است .
یکی دیگر از نقاشان قرن پانزدهم ساندرو بوتچلی بود او در دنیای هنر بعنوان یکی از استادان خط ( در مقابل رنگ )‌شناخته شده است . صورت یک مرد جوان یکی از آثار بوتچلی است . در این تابلو گرچه بوتچلی وضعیت سه رخ را انتخاب کرده اما نظیر بسیاری از هنرمندان معاصر خود ترجیح داده است که شخصیت باطنی مدل را اشکار نکند . این حالت تشریفاتی در اغلب تک چهره های این دوره دیده می شود. ودلیل آن احتمالا این بوده است که خود مدلها نمی خواستند بیننده تابلو از خصوصیات روانی وشخصی شان چیزی بفهمند.
از استادان بزرگ نقاشی در مرحله اوج رنسانس دو تن شاخص تر از دیگرانند . یکی لئو ناردو داوینچی و دیگری رافائل نام دارند.در تابلوی باکره صخره ها ، لئو ناردو نشان داده است که حجم پردازی با تاریکی و روشنایی و بیان حالات عاطفی را روح و قلب نقاش می دانسته است ، و موفق ترین اثر لئوناردو از حیث بیان حالتهای درونی تابلوی شام آخر است .
شاید بتوان گفت که رافائل بارزترین نماینده مرحله اوج رنسانس است او با وجود آنکه شدیدا تحت تاثیر لئو ناردو و میکل آنژ بود اما شیوه ای شخصی بوجود آورد که خصوصیات هنر اوج رنسانس را بوضوح در آن می بینیم . در تابلوی ازدواج باکره رافائل از حالت های تشریفاتی پیکره های جلویی کاسته و شخصیتهای خود را در عمق بیشتری جای داده و به این ترتیب نه تنها برای آنها امکان حرکت های آزادتری فراهم آورده بلکه فاصله ی میان پیکره ها و عمارت زمینه را بهتر پر کرده است .

 

شیوه ی باروک :
کلمه ی باروک در زمینه ی معماری و هنر به شیوه ای اطلاق می شود که در آن بجای خطوط مستقیم از قوس ها و منحنی ها و آرایش های پیچیده استفاده شده باشد . و به تعبیری شاید بتوان گفت که معنای تحت اللفظی باروک عبارت است از پیرایه بندی شده (‌پرتکلف ) یعنی به آرایش و تزئینات خیلی پرداخته شده است . هنرمندان بزرگی چون رامبراند ، کاراواجو ،‌ روبنس و پوسن می توان نام برد. که به هیچ وجه نمی توانیم آثار آنها را در یک قاب سبک شناختی واحد قرار دهیم .
این شیوه ی هنری در مرحله اوج خود هنرهای معماری ، نقاشی و پیکره سازی را برای بر انگیختن عواطف بیننده بکار می گیرد و با تلفیق توهم گرایی رنگ و نور و حرکت می خواهد که بیننده را از طریق کششهای عاطفی مستقیم احاطه کند . از جمله نقاشان باروک دیه گو ولاسکوئز است که اوهام و خیالات را کنار می گذارد و به واقعیت بصری می پردازد . در تابلوی ندیمه ها استادی ولاسکوئز را در نمایش ظواهر واقعیت به خوبی می توانیم مشاهده کنیم .در مورد موضوعات مذهبی رامبراند شاید استثنایی ترین نقاش دوره باروک باشد.
یکی از تابلو های مذهبی او بازگشت پسر نافرمان که در اواخر عمر رامبراند بوجود آمد . او در اینجا از شیوه ی معمول باروک فاصله گرفته و به شیوه هایی کار کرده است که بابیان ساده کتاب مقدس هم ساز است . اساسا رامبراند در پرداخت خاصر نور و سایه و همچنین در رنگ آمیزی غنی خود به دست آوردهای بی سابقه ای برای نمایش حالات روانی شخصیت ها نائل می شود. می توان گفت آثار او برای گرایش هنر نقاشی به کاویدن درون آدمی است . تک چهره هایی که رامبراند از خود ساخته است نمونه هایی درخشان از این گرایش است .

 

شیوه ی رومانتیسیسم :
رومانتیسیسم اصطلاحی است که در تاریخ هنرهای نوین (مدرن ) نمی توان آن را کنار گذاشت ، اما در عین حال آنچنانکه باید گویا نیست . این اصطلاح را در اواخر قرن 18 ابتدا منتقدین آلمانی برای تکنیک خصوصیات هنری مدرن و تفکیک هنر مدرن از هنر کلاسیک بکار برده اند. از آنجا که اصطلاح مذکور نه به یک شیوه ی مشخص بلکه به شیوه های متعددی اطلاق می شود . در اینجا تعریفی دقیقی از آن ارائه نخواهیم کرد. نمایش هیجان طوفانی و طبیعت سرکش که از جمله علایق رومانتیسیم بود نیاز به شیوه ای پر از حرکت و رنگ داشت و برای آنکه بیننده متقاعد شود باید نحوه ارائه تا حد امکان واقع گرایانه باشد . اما رومانتیسیم برای نمایش درنده خویی حیوانی که سلیقه قرن نوزدهمی اجازه نمایش آن را در انسان نمی داد از حیوانات کمک می گزفت . پیکره پلنگک در حال دریدن خرگوش نمایانگر وفاداری هنرمند به طبیعت است .

 

نقاشان رومانتیسیسم :
اوژن دلاک رو آ – فرانسیسکو گویا - گوستا و کوربه یکی از پیشکسوتان شیوه ی رئالیسم در نقاشی های خود از هرگونه پیرایه بندی و ااقراق احساساتی خود داری می کرد.
رئالیسم شیوه ای است که در آن هنرمند باید در نمایش طبیعت ( بدون انسان و با انسان ) از هر گونه احساساتی گری خودداری کند .
از رئالیستهای دیگر یکی هم انوره دمیه است او که در طی حکومت ناپلئون سوم برای نشریات انتقادی ، فکاهی کاریکاتور تهیه می کرد . بارها بخاطر لحن سیاسی کاریکاتورهایش با دولت درگیر شد. یکی از آثار چاپی معروف او مربوط به کشتار ساکنان یکی از خانه های یک محله پاریسی است . که در اینجا دمیه وحشیگری و بیرحمی را از دیدگاهی واقع گرایانه نشان داده و از هرگونه اب و تاب دادن به موضوع خودداری می کند .
از جمله هنرمندان رئالیسم روی ایلیا ر پین است که قسمت عمده آثار خود را به ترسیم رنج های دهقانان روسی اختصاص داده است .

 

شیوه امپر سیو نیسم :
واژه امپر سیو نیسم را نخستین بار یکی از روزنامه نگاران فرانسوی به مسخره در مورد یکی از منظره های مونه بنام امپرسیون ، طلوع آفتاب بکار برد . معنای واژه امپر سیون در اینجا تقریبا عبارت است از تصویر مبهمی که چشم در لحظه اول نگاه کردن به چیزی مشاهده می کند . امپر سیونیسم از یک لحاظ با رومانتیسم وجه اشتراک داشت و آن تکیه اش بر من هنرمند بود ، اما در امپر سیو نیسم بر خلاف رومانتیسم هنرمند آنقدر که از دریافتهای صرفا بصری خود کمک می گرفت به احساسات و تخیلات خویش تکیه نمی کرد .
امپر سیو نیسم ها فهمیده بودند که رنگ واقعی اشیاء معمولا تحت تاثیر عواملی نظیر گیفیت نور محل و همچنین نورهای منعکس شده از اشیاء دیگر تغییر می کند . آنها ضمنا متوجه شده بودند که کنار هم قرار گرفتن رنگها در روی پرده نقاشی باعث می شود که رنگ ها درخشانتر به نظر می رسد.
تجربه ی کلود مونه در این شیوه ی کار بیش از سایرین بود ، او 26 منظره از یک کلیسا کشیده و در آن گذشت زمان را از طریق حرکت و جابجایی نور در روی شکلهای مشابه بطرز بی نظیر ثبت کرده است.
کامی پیسارو یکی از امپر سیو نیسم های مشهور در تابلوی میدان تآتر فرانسه همانند مونه به دنبال نمودهای لحظه ای حرکت است اما نه حرکت نور بلکه حرکت زندگی در خیابان او در آرایش پیکره های این تابلو به نوعی اتفاقی بودن آگاهانه دست یافته است ، که شبیه آن را در یک نگاه چند ثانیه ای به خیابان ممکن است ببینیم .
تولوز لوترک نقاش فرانسوی از جمله نقاشانی است که آثار او شامل عناصر امپر سیونیستی است . لوترک علاوه بر نقاشی در زمینه ی پوستر سازی نیز دست داشت و یکی از بنیان گذاران این هنر بود .

 

قرن بیستم و جلوه هایی از نوگرا
سمبولیسم :
سمبولیسم که بیان نامه آن در سال 1886 میلادی در پاریس صادر شد ، کلمه ای بود که اول بار منتقدان آن را برای نقاشی های وان گوگ و رودن بکار بردند. سمبولیسم واقعیت محض را مبتذل و ناچیز می شمارد و مدعی بود که باید واقعیت را بشکال نماد ( سمبل ) شناخت درونی هنرمند از آن واقعیت ارائه کرد. در سمبولیسم ذهنیت رومانتیسیم شکل افراطی به خود گرفت . علاوه بر این ذهنیت افراطی سمبولیست ها اسرار داشتند که هنر را از هرگونه کیفیت سودمند بزدایند و شعار هنر برای هنر را ترویج دهند.

 

کوبیسیم :
درکوبیسم با همزمان کردن نقاط دید ( دریک زمان انسان را در چند نقطه ببینیم ) مختلف یکپارچگی قیافه ی اشخاص را به هم می زند، و بجای آن شکل ، شکل تجریدی (آبستره)‌ را ارائه می کند. بدین معنا که هنرمند کوبیسیم اشیاء را در آن واحد از زوایای مختلف می بیند ، اما تمامی تصویر را که دیده است به ما نشان نمی دهد، بلکه فقط عناصر و اجزایی از آنها را انتخاب کرده و روی سطح دوبعدی تابلو می نمایاند. از این رواست که یک اثر کوبیستی مغشوش و درهم و غیر طبیعی جلوه می کند . بنابراین هنرمند کوبیسم که دیگر در بند یک نقطه ی دید واحد نیست می تواند هر شیئی را نه بعنوان یک قیافه ی ثابت بلکه بصورت مجموعه ای از خطوط ، سطوح و رنگها ببیند. نمونه ای از اینگونه برخورد با موضوع نوازنده آکاردئون اثر پیکاسو است که در آن مجموعه ای از خطوط و سطوح متقاطع شکل های نوازنده و آکاردئون او را به بیننده القاء می کند.
کوبیسیم این منشاء تمام هنرهای آبستره را به سادگی نمی توان تعریف کرد ، زیرا کوبیسیم نه از فلسفه خاصی الهام گرفته بود و نه به نظریه زیبایی شناختی معینی تکیه می کرد . کوبیسیم بر اساس این اعتقاد بوجود آمده بود که :
روشها و قراردادهای مرسوم هنری (بخصوص نقاشی ) نادرست و کهنه اند . و لذا نسل هنرمندان جوان می بایست وسیله ی بیان تصویری تازه ای را کشف یا ابداع کند . یکی از هدف های عمده کوبیسیم این بود که واقعیت ملموس هر چیز را بدون توسل به تدابیر چشم فریب ارائه نماید . نقاش کو بیسیم می خواست از هر تابلویی یک واقعیت ملموس تازه و نه یک تصویر وهم انگیز از ادراک بصری واقعیت بوجود بیاورد.
کوبیسیم ها نظام پرستکتیو خطی سنتی را که از رنسانس به بعد بر نقاش های اروپایی تحکیم می کرد در هم ریخته اند و به هنرمند حق دادند که در یک زمان از نقاط دید مختلفی بر یک شئی نظر بیافکند . مشهورترین نقاشان این سبک پیکاسو و براک بودند.

 

اکسپرسیونیسم :
اکسپر سیونیسیم به یک تعبیر تحریف و اغراق آمیز کردن پیکر انسان بمنظور بیان احساسات و عواطف شدید است . از این دیدگاه اکسپر سیونیسیم از دیر باز در هنر غربی رایج بوده است و یک ابتکار تازه نیست . اما کار تحریف و اغراق را به روشن ترین وجه در آثار اکسپر سیونیستی نوگرا می توانیم ببینیم .
گرایشهای اکسپرسیونیستی قبل از هر جای دیگر اروپاه ابتدا در شمال و بخصوص در آلمان رواج داشت . اکسپرسیونیسم آلمانی بیانگر احساس ذهنی نسبت به واقعیت عینی و جهان تخیل بود ، در این نوع خاص از اکسپرسیو نیسم که بر پایه ی سنت های نقاشی و گراور سازی آلمانی استوار بود ، نقاش از رنگ های زنده و خطوط مشخص و زمخت استفاده می کرد و موضوعاتی را انتخاب می کرد که حال و هوای عاطفی شدیدی داشتند . این عناصر را به آشکار ترین صورت در آثار امیل نولده می توانیم مشاهده کنیم ، از دیگر اکسپرسیونیستهای آلمانی می توان از ماکس بک مان نام ببریم ، او هنرمند مستقلی بود که تعدادی از برجسته ترین آثار اکسپرسیونیستی آلمان را بوجود آورد و هنر او گویای برخی از تاریک ترین لحظات تاریخ قرن بیستم یعنی دوران فاشیسم آلمان تمدن اروپا را تهدید می کرد ، اما او برغم گزنده بودن لحن آثارش به زمان و مکان معینی اشاره نمی کند . و به کلی گویی درباره خشونت ها و رنج های بشری می پردازد. دامنه عاطفی اکسپرسیونیسم آلمانی از وحشت و خشم آثار هنرمندانی چون نولده و بک من گرفته تا شفقت و همدردی طرحها و آثار چاپی کته کل ویتس بسیار وسیع است . کته کل ویتس یکی از برجسته ترین زنان هنرمند در قرن بیستم با استفاده از تکنیک چاپ آثار ارزشمندی بوجود آورد. اثر مادران چاپ بطریقه کنده کاری روی چوب که در اینجا هنرمند ایجاد همدردی خود را نسبت به مردم و رنج های آنها را بخوبی نمایان ساخته .

 

دادا و سوررئالیسم :
گرایش دادا این محصول فشارها و تکان های روانی ناشی از جنگ جهانی اول گرایش و ضد هنر و انکار گرایانه (نهی لیستی ) (پوچ گرایی ) بود . هنرمندان دنباله روی این حرکت همهی ارزشهای عصر خود را به مسخره می گرفتند و معتقد بودند که تمدن معاصر آنها تمدنی دیوانه و بی منطق است . از آنجایی که مبنای کار دادایست ها انکارگرایی بود. تفسیر و فهم ایشان دشوار است .

 

سوررئالیسم :
در سور رئالیسم هدف هنرمند این است که واقعیت های ذهنی ضمیر خودآگاه و نیمه خود آگاه را بصورت یک واقعیت تازه و مطلق در بیاورد . بعبارت دیگر واقعیت و رویا را به هم می آمیزد.و واقعیتی برتر از واقعیت بیافریند. یکی از مشهور ترین هنرمندان سوررئالیست سالوادوردالی است .
هنر تجریدی (آبستره )‌ (انتزاعی) :
هنری است که به مضمون اثر هنری اعتقادی ندارد ، بلکه صرفا به ارزش های زیبایی شناختی فرم و رنگ تاکید می کند . براین اساس بسیاری از آثار هنری صرفا تزئینی که موضع مشخصی ندارند ، در حیطه هنر آبستره قرار می گیرند. از سردمداران هنر آبستره در دوران جدید میتوانیم از واسیلی کاندینسکی نام ببریم . موندریان نقاش هلندی ، نیز که ابتدا تحت تاثیر کوبیسم ، شیوه واقع گرایانه خود را رها کرده بود ، از جمله هنرمندانی است که به شیوه تجریدی کار کرده است . شیوه خاص او اساسا ترکیبی است از خطوط افقی و عمودی ، و سطوح یکدست رنگی معمولا از رنگهای اصلی سیاه و سفید استفاده می کند.

 

پیکره سازی نوگرا:
یکی از پیکره سازان نوگرا که تحت تاثیر کنده کاریهای سده میانه قرار گرفت ارنست بارلاخ پیکره ساز آلمانی بود . کارهای این هنرمند ترکیبی است از شکلهای نسبتا مسطح شده ، با حرکتها و حالتهای گویا . پیکره یادبود جنگ اثر بارلاخ یکی از نیشدار ترین پیکره های یادبود جنگ اول جهانی است . در اینجا هنرمند روح یک مرده را در لحظه ای که می خواهد برای زندگی ابدی بیدار باشد نمایش می دهد.
یکی دیگر از پیکره سازان نو گرا هنری مور انگلیسی که بیشتر روی شکل بدن انسان کارکرده است . او البته بدن انسان را به شکل طبیعی اش ارائه نمی کند . بلکه شکلهای تجریدی از آن را نشان می دهد.

 

هنر ایران باستان
پیکره سازی و نقش برجسته :
می دانیم که نقاشی در صفحه فقط با دو بعد مطرح می شود. و هنری است دو بعدی ، اما پیکره سازی هنری است سه بعدی دارای حجم به همین دلیل دست هنرمند در این رشته برای نشان دادن حالتهای قابل لمس باز تر است . این نکته در مورد آثار سه بعدی دیگر مثل نقش برجسته کاری ، مهرها ، کنده کاری های روی دیوارها (کتیبه) و حتی سکه ها نیز صادق است . بنابر این تمام آثار سه بعدی را می توانیم در این رشته بگنجانیم ، عالی ترین و قدیمی ترین نمونه ای که در این زمینه بدست آمده دسته ی چاقویی از استخوان است که از سیلک کاشان بدست آمده و مردی را نشان می دهد که لنگی در بردارد و کمربندی به کمرش بسته است .
تعدادی مهر هم از همین منطقه بدست آمده که شباهت تصویری زیادی با تصاویری که از شوش در دست داریم دارد . این نشانگر نوعی رابطه میان سیلک و شوش می باشد.
آثار بعدی متعلق به عیلامیان است که در شوش به دست آمده است . دولت عیلام تا حد زیادی مدیون تمدن بین النهرین بوده است ، بنا براین شباهت های فراوانی در آثار عیلامیان و مردم بین النهرین وجود دارد ، از حفاریهای شوش و هفت تپه تعدادی پیکره و لوحه بدست آمده که نشانگر هنر پیکره سازی در میان عیلامیان است . مقایسه میان آثار تمدنهای عیلام و بین النهرین شباهت ها را روشن تر می سازد . بطور مثال مجسمه هایی که از شوش بدست آمده اند نشانگر خصوصیات فرهنگی مردم عیلامند . مثل شکل پوشاک ، زیوذ آلات و حتی زندگی آنها .

 

سفالگری :
ماده سفالگری گل است . گل در دستها جان می گیرد و به شکل های مختلف در می آید . مثل کوزه و ظروفی که نقشهای برجسته دارند . از ساکنان اولیه فلات ایران سفالینه های قابل توجهی بدست آمده است . معروفترین آنها متعلق به سیلک و شوش است . این سفالها تقریبا از 4 تا 6 هزار سال پیش قدمت دارد . اما در فاصله بین این دو زمان دگرگونی بسیار مهمی در سفالگری صورت می گیرد و آن اختراع چرخ سفالگری است . تقریبا در همین زمان بدعت پختن سفالها در کوره نیز آغاز می شود . این دو عامل باعث رشد قابل توجهی در این رشته هنری می گردد. بسیاری از محققین اعتقاد دارند که ساکنین اولیه فلات ایران مبتکر ساخت چرخ سفالگری بودند.
آثاری که تا به حال از مناطق مختلف بدست آمده قدمتی بیش از 6 هزار سال و اکثرا دست ساز هستند . یعنی بدون استفاده از چرخ کوزه گری ساخته شده اند . به این دلیل این آثار از تقارن کاملی برخوردار نیستند . در حالی که اگر به سفالینه هایی که از سیلک بدست آمده بنگریم تاثیر چرخ سفالگری را در این آثار مشاهده می کنیم . یعنی ظروف و کوزه ها کاملا متقارن هستند . تاثیر این تحول در سفالهایی که از شوش بدست آمده بخوبی پیدا ست . زیرا کوزه ها از حد عادی بسیار بزرگتر و از ساخت ظریفتری برخوردار هستند. در آثاری که از شوش و هفت تپه بدست آمده قطعاتی از سفال لعاب دار و مجسمه های لعاب دیده نیز به چشم می خورد ، احتمالا این فن از بین النهرین به عیلامیان رسیده است . زیرا مردم بین النهرین در فن لعاب دادن سفال بسیار پیشرفته بودند. با ورود آریائیان آثار سفالی متفاوتی ساخته شد این آثار بیشتر در ما رلیک (گیلان ) کشف شده است . در این آثار نوعی پیوند میان سفالگری و پیکره سازی مشاهده می شود ، بطور مثال یک کوزه یا پی سوز بشکل حیوان یا انسان باشد.

 

نقاشی :
نقاشی در میان ساکنان اولیه فلات ایران بیشتر شامل نقشهای روی سفالینه هاست ، بدعت نقاشی روی سفال را بیشتر محققان به ساکنان اولیه فلات ایران نسبت می دهند . به جز نقاشی های روی سفال ها تعدادی نقاشی بر دیوارهای غارهای لرستان بدست آمده که متعلق به بیش از 12 هزار سال پیش است . اختراع چرخ سفالگری و بدعت پختن سفال از تحولات بزرگی بوده اند که در سفالگری رخ داد. این دو مسئله امکانات بیشتری را برای نقاشی روی سفال فراهم کرد.
وجه مشترکی که در اکثر سفالهای بدست آمده از سیلک و شوش وجود دارد کاربرد یک رنگ بخصوص (رنگ سیاه ) در ترسیم آنها است . نقشهای بکار برده شده عبارتند از شکلهای حیوانات و طبیعت که بسیار ساده و هندسی ترسیم شده است .( مهم)

 

فلزکاری :
کشف ذوب فلزات تاثیر بزرگی در تمدن بشری داشته است . با ذوب فلزات و قالب گیری می توان به هر شکلی دست یافت . شاید این نکته در گل سفالگری هم مطرح باشد . اما فلز مانند سفال شکننده نبوده و از استحکام برخوردار است . به همین دلیل ساختن بسیاری وسایل تا پیش از کشف فلزات مقدور نبوده است . ذوب فلزات حدود 5 هزار سال پیش کشف شده است . اما ساختن آلیاژ تا
4 هزار سال پیش میسر نشده بود . آلیاژی که از ترکیب مس ، روی و قلع بدست می آید مفرق (برنز) نامیده می شود. آثار مفرقی زیبایی از لرستان بدست آمده که اکثرا شامل وسایل روزمره زندگی هستند . مثل دهنه اسب ، ظروف ، آلات جنگی و غیر ...پس از این دوره تعدادی از آثار زرین از مارلیک و زیویه بدست آمده است که در ردیف زیباترین آثار هنری جهان است . که از طرفی به نوعی پیکره سازی و یا برجسته کاری روی طلا به حساب می آید.

 

هنر هخامنشی :
در د.وره هخامنشی با آثار معتبری روبرو هستیم که در پاسارگارد تخت جمشید و شوش قرار دارد و ما فقط به بررسی آثاری که از تخت جمشید به دست آمده اکتفا می کنیم . نام اصلی تخت جمشید پارسه بوده و امروزه ثابت شده که این مکان جنبه ی مقدسی برای هخامنشیان داشته است . آثاری که از تخت جمشید باقی مانده بیشتر شامل نقوش برجسته است .
این نقش برجسته کاری بر دیواره تالارها کنده شده اند که بهترین و سالمترین این نقشها متعلق به تالار آپادانا است . آنچه در تمام تخت جمشید جلب نظر می کند رعایت کامل تقارن است . اگر در تعداد ستونها ی هرتالار دقت کنیم عدد زوج می یابیم . اگر به نقش روی دیوارها خوب دقت کنیم در تمام آنها رعایت تقارن را می بینیم .
در تخت جمشید نقش برجسته ای وجود دارد که در میان سایر نقش برجسته ها منحصر بفرد است . این نقش برجسته تنها نقشی است که یک رویداد را روایت می کند . درحالی که اکثر نقوش دیگر این جنبه روایت گری را ندارند. نقش هایی را که گویای اتفاق هایی هستند روایت گری می خوانیم . این نقش گویای شکایت کسی است که بر او ظلم شده و از مظلومیت خود در نزد داریوش شکوه می کند ، بنام متظلم مدی است .
نقش برجسته دیگری هم در بیستون وجود دارد که از همین خاصیت برخوردار است ، این دو نقش برجسته تنها آثار هخامنشی هستند که از خاصیت روایت گری برخوردارند . موضوع این نقش برجسته شکست دادن اقوام مختلف بوسیله داریوش است .

 

کاشیکاری در عهد هخامنشی :
کاشی هایی لعاب دار از شوش و تخت جمشید بدست آمده که بسیار ظریف و زیبا تهیه شده است ، آثار شوش در زمان هخامنشی با همان شیوه کاشی سازی بین النهرین ساخته شده است و این خود دلیل دیگری است بر تاثیر هنر بین النهرین بر هنر هخامنشیان است .

 

فلزکاری در عهد هخامنشی :
آثار زرین دوره هخامنشی چندان زیاد نیست . ولی آنچه بدست آمده از ساختاری بسیار ظریف برخوردار است ، نکته قابل توجه در آنها شباهتشان با نقوش برجسته در تخت جمشید است .

 

مرصع کاری در عهد هخامنشی :
مرصع کاری نیز در این دوره رواج داشته است که مبین مهارت کار صنعتگران این دوره بوده است . مرصع کاری عبارت است از کار گذاشتن سنگهای قیمتی روی فلزات ، طلا یا مواد دیگر است .

 

هنر ساسانیان:
نقوش برجسته طاق بستان :
نقش برجسته های طاق بستان ، همگی تجسم رویدادها و یا نمایش عظمت و اقتدار را ارائه می دهد و تنها در صحنه شکارگاه طاق بستان با جنبه عظمت نمایسی مواجه نیستیم .

 

هنر ایران بعد از اسلام :
اوج هنر اسلام در دوره سلجوقی بوده است .
هنر سلجوقی :
پس از تسلط حاکمان اموی و عباسی بر ایران نقاشی دچار نوعی تناقض گردید ، حاکمان اموی و عباسی به استناد اینکه تصویر سازی در اسلام حرام است از رشد نقاشی در میان مردم جلوگیری کرده و برای هنرمندان ممانعت هایی بوجود آورده اند . در حالی که در کاخهای خود از نقاشی و حتی تصویر انسان استفاده می کردند و در حقیقت آنها به نوعی نقاشی را به انحصار خود در آوردند. نمونه هایی در کاخ سلجوق خاقانی از عهد عباسیان بدست آمده ، این نکته کاملا آشکار در این نقاشی از رنگهای ساده استفاده شده است و به سبک نقاشی مانویان (آیین مانی ) در پیرامون طرح اصلی خطوط تیره رنگ بکار رفته است . قدیمی ترین اثری که در ایران بدست آمده دیواره نگاری است از قرن دو هجری که این نقاشی خصوصبات کاخ های عباسی دیده می شود.
خوشنویسی و تذهیب عهد سلجوقی :
خطی که در ابتدا قرآن مجید به آن نوشته می شد خط کوفی بود از این رو تا چندی همین خط برای کتابت نیز مورد استفاده قرار می گرفت . خوشنویسی یکی از ارکان اصلی کتاب آرائی بشمار می آید. در قرن های اولیه هجری کتابهایی بجز قرآن مجید و کتابهای مذهبی رونویسی و نگاشته نمی شد ، اما رفته رفته از حدود قرن دوم هجری به بعد با ترجمه آثار یونانی ، سریانی و هندی نیز با پیدایش آثار دانشمندان و متفکران اسلامی رونویسی و نگارش کتابهای مختلف رایج گردید.
خطی که در قرن اولیه هجری در ایران به آن می نوشتند خط عربی بوده که به دو شیوه رایج بود یکی خط کوفی که حروفش قوس دار است . رشد خوشنویسی خط کوفی ایرانی به شدتی پیش می رود که در عهد سلجوقی به شیوایی خاصی می رسد ، در همین عصر هم شاهد تذهیب در لابه لای حروف خطوط و سطرها نیز هستیم . شکلهایی که در تذهیب استفاده می شود بیشتر شامل نقشهای گیاهی و بخصوص نقش معروف اسلیمی است .

 

جلد سازی در عهد سلجوقی :
جلد کتاب در عین اینکه حافظ اوراق کتاب بوده با منقوش ساختن آن ارزش گذاری بر کتاب بیشتر جلوه می کند . برای جلد کتاب بیشتر از چرم استفاده می شده ، زیرا چرم همخاصیت شکل پذیری دارد و هم با دوام است . غالبا روی قسمت های مختلف جلد کتاب کار می کردند . یعنی پوشش بیرونی جلد ( پشت جلد – پوشش داخلی جلد – آستر – و عطف جلد و گاهی نیز روی زبانه جلد که روی جلد تا می شده است ) نقش اندازی برجلد کتابها به شکل های گوناگون انجام می شده است . ولی در همه شیوه ها باید که چرم پشت جلد را تحت فشار قرار داد تا شکل مورد نظر را بدست بیاورد. وقتی چرم شکل می گرفت شیارهای خالی را با طلا کاری پر می کردند . در قسمت داخلی یا آستر جلد برای نقش اندازی از طرحهایی که بر روی کاغذ یا چرم بریده شده بود استفاده می کردند. ولی روی عطف کتاب هم به همان شیوه پشت جلد کار می کردند . بطور عمده ما با دو نوع جلد سازی چرمی روبرو هستیم .
یکی شیوه جلد سوخته و دیگری جلد ضربی :
در شیوه ضربی جلد چرمی خام را تحت فشار ضربات وا می داشتند تا نقش های برجسته دست بیاید و در شیوه جلد سوخته جلد چرمی خام را با داغ کردن نقش دلخواه که بر بروی فلز کنده بود و با استفاده از فشار آن بر جلد به نقش برجسته دست می یافتند.
نقش هایی که از پشت جلدهای قرن های اولیه هجری بدست آمده بیشتر تحت تاثیر جلد سازی قبطی (مصرعلیا) و همین شیوه که تا عهد سلجوقی نیز ادامه می یابد . نقوشی که در این جلدها بکار رفته است ، نقش های هندسی هستند.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  67  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاریخ هنر

پایان نامه رشته هنر در مورد سفالگری

اختصاصی از فایل هلپ پایان نامه رشته هنر در مورد سفالگری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه رشته هنر در مورد سفالگری


پایان نامه رشته هنر در مورد سفالگری

 

 

 

 

 

 

 



فرمت:word(قابل ویرایش)

فهرست مطالب:

  • فصل1.مقدمه
  • فصل2.چکیده
  • مهمترین تکنیک های تزیین ظروف در نیشابور
  • دسته های سفال با نقش کنده
  • نقوش سفال در ادوار اسلامی از مناظر مختلف
  • فصل 3.فن و هنر سفالگری
  • فصل 4.مهمترین تکنیک های تزیین ظروف در نیشابور
  • سفال با پوشش گلی
  • سفالینه با نقوش رنگارنگ
  • سفالینه با تزیین زرین فام
  • سفالیه با نقش کنده
  • سفالینه با لعاب یکرنگ
  • فصل 5.کلیاتی درباره سفال اسلامی
  • سفال گبری
  • سفال سلجوقی
  • سفال مینائی ایران
  • سفال دوره عثمانی
  • سفال دوره صفویه ایران
  • فصل 6.هنر سفالگری و بررسی نقوش آن در ادوار اسلامی
  • بررسی نقوش انسانی با توجه به جهان بینی عرفانی
  • بررسی نقوش انسانی مرتبط با مراسم ماه محرم
  • بررسی نقوش انسانی و ارتباط آن با ادبیات
  • بررسی نقوش انسانی و ارتباط آن با مفاهیم نجومی
  • فصل 7.جام با گلابه ی سفالگری
  • فصل8.کوزه
  • نتیجه گیری
  • فهرست منابع و مآخذ

مقدمه:

 ماده ی سفالگری گل است.گل دردستها جان می گیردو به شکلهای مختلف در می آید.

مثل کوزه وظروفی که نقشهای برجسته دارند.

سفالگری به عنوان یکی از بر جسته ترین مظاهر هنر اسلامی دارای نقوش متنوعی بوده که همواره با اعتقادات دینی وتصورات هنرمند از هستی عجین بوده است.

فن وهنر سفالگری ایران به علت جنبه های گوناگون اقتصادی ،فرهنگی و تا حدودی مذهبی از گذشته ی بسیار دور مورد توجه قرار گرفته ودر هر دوره با وضعیت سیاسی منطقه و کشورتحول وتوسعه یافته است.نمونه های سفالینه که از محوطه های باستانی ایران کشف شده وارتباط این هنر را با فرهنگ،اقتصادومذهب از یک طرف و ذوق وسلیقه ی شخصی و قومی سفالگران از طرف دیگر نشان می دهد.

در هزاره ی پنجم(ق.م)اختراع چرخ سفالگری تحولی چشمگیر دراین هنر وتأثیربسیاری در زمینه ی اقتصادی به وجودآورد.یکی ازمهمترین ابعادفن وهنرسفالگری درآن زمان را می توان بعد و جنبه ی فرهنگی واجتماعی آن دانست،چه آشنایی ما از ارتباط موجود بین اقوام با یکدیگر در آن روزگاران بیشتر از دست ساخته های هنری مانند سفالگری امکان پذیر است.

سهم سفالگران مسلمان به جهان سفالگری از ارزش بسیار بالایی برخوردار است.این سفالگران اولین کسانی بودند که تکنیک ودانش توسعه ی سرامیک های لعاب دار تزئینی را به اروپا الهام بخشیدند.

سفالگران دوران اسلامی با تمامی روش های ساخت دستی،چرخ کاری وقالبگیری آشنا بودند و تلاش همیشگی آنها در دستیابی به روش های جدید ساخت و لعاب های تازه در آثار به جا مانده به خوبی هویداست.

بخشی از سفالینه های این دوران تنها با یک روش ساخت و لعاب تک رنگ وبخشی دیگر از ترکیب چند روش ولعاب های گوناگون تهیه شده اند.سفالینه های بدون لعاب یا خام پخت در دوران ابتدایی تحول سفالگری،از طرح ها و نقوش تزئینی نفیس سفال های لعابدار بر خوردار بودند.جام،پیاله،ابریق،کوزه و…از جمله این آثار هستند که با روش های قالبی،نقش افزوده واستفاده از مهر تهیه شده و با طرح های گیاهی ،خط نگاری،جانوری وهندسی تزئین یافته اند.سفالگران اسلامی با روش نقاشی زیر لعاب نیز به خوبی آشنا بودند.در این روش،لعاب شفافی که بر روی شیء زده می شد،سبب جلا یافتن ومحافظت رنگ های زیرین می گردید.برای این منظور ابتدا زمینه طرح را با لعاب سفید اکسید روی، پوشانده و سپس با رنگ های مختلف به تزئین نقوش اقدام می نمودند و سر انجام با زدن لعاب شفاف کار را به اتمام می رساندند.

بررسی سفالینه های نیشابور بیانگر هنر به جای مانده در این سفالینه ها در ادامه ی روند هنر فلز کاری دوره ی ساسانی با الهام گیری از دین مقدس اسلام است.

بررسی سفالینه ها مهارت در ساخت،تزئینات به کار رفته در ظروف،نوشته های ادوار مختلف وسیر تحول خط را از آغاز دوران اسلامی ممکن می سازد.امید است این تحقیق گامی هماهنگ و هم طریق در احیای نقوش اصیل سفالینه ها باشد.

در انتها از زحمات استاد ارجمند جناب آقای مهندس احمد زاده که در این تحقیق مرا یاری نمودند تشکر و سپاسگزاری می نمایم.

 چکیده:

در قرون اولیه اسلام شیوه ی سفالگری کم و بیش همانند دوره ی قبل از اسلام ادامه پیدا کرد بخصوص گروهی از سفالینه های بی لعاب قرون اولیه اسلام شباهتی چشمگیر به ظروف سفالین قبل از اسلام و مخصوصا اواخر دوره ساسانی دارند.

از قرن سوم هجری در هنر سفالگری دگرگونی و تحولی شگرف پدید آمد و هنر سفالگری از نظر لعاب دهی و تزیین نقوش به مرحله بسیار یشرفته ای رسید.موضوع نقوش این ظروف بسیار قابل توجه بوده و این مطلب را روشن می نماید که اگر چه از بعضی جهات کوزه گران نیشابور احتمالا از چینی ها اقتباس کرده اند ولی بطور کلی هنر آنان دنباله رو هنر ساسانی است.

مهمترین تکنیک های تزیین ظروف در نیشابور:

  • سفال با پوشش گلی
  • سفالینه با تزیین زرین فام
  • سفالینه با لعاب پاشیده
  • سفالینه با نقش کنده
  • سفالینه با لعاب یکرنگ
  • سفالینه با نقوش رنگارنگ

سفال با نقش کنده به چند دسته تقسیم می شود که عبارتند از:

  • سفال کنده با نقش هندسی
  • سفال کنده با نقش گیاهی
  • سفال کنده با نقش حیوان
  • سفال کنده نوشته دار
  • سفال کنده با نقش انسان

 از نمونه های برجسته این نوع سفالینه جامی در تهران (موزه باستانشناسی) و جامی با پیکر ایستاده      می باشد. پیکره ها در مقابل پس زمینه ای ایستاده اند که با تصاویر حیوانات، گل ها، نخل ها، و کتیبه ها پوشیده شده است. تعدادی از سفالینه ها ی محلی نیشابور نیز وجود دارد که از مشخصه های آن، پرندگان بزرگ کاکل سبز با رنگ سیاه و اخرایی و حاشیه هایی از سفید و سبز است.

سفالینه های یافت شده متعلق به قرون سوم و چهارم هجری قمری با نقوش سیاه ،قرمز وارغوانی بر روی متن سفید عاجی رنگ است.

سفال های گل سرخ رنگ به شکل کاسه ،بشقاب با تصاویر انسان،حیوان،پرنده وگلهای تزئینی و نقش مرغ با نوشته های تزئینی کوفی می باشد.کتیبه های سفالین را کلمات قصار، احادیث،گفته های بزرگان،ضرب المثل هاو… در بر می گیرد که به ویژه در جدار داخلی و سپس بر کف و یا بر روی آن جای گرفته است.

نقوش سفال در ادوار اسلامی از چند منظر مورد بررسی قرار می گیرد:

بررسی نقوش انسانی با توجه به جهان بینی عرفانی

بررسی نقوش انسانی مرتبط با مراسم ماه محرم

بررسی نقوش انسانی و ارتباط آن با ادبیات

بررسی نقوش انسانی و ارتباط آن با مفاهیم نجومی

 این بود مختصری درباره هنر ارزنده و شاخص سفالگری نیشابور

و ظروفی که تا به امروز زینت بخش موزه های ایران و جهان می باشند.

 فن و هنر سفالگری:

فن و هنر سفالگری ایران به علت جنبه های گوناگون اقتصادی، فرهنگی و تا حدودی مذهبی از گذشته بسیار دور مورد توجه قرار گرفته و در هر دوره با وضعیت سیاسی منطقه و کشور تحول و توسعه یافته است. نمونه های سفالینه که از محوطه های باستانی ایران کشف شده و ارتباط این هنر را با فرهنگ، اقتصاد و مذهب از یک طرف و ذوق و سلیقه شخصی و قومی سفالگران از طرف دیگر نشان می دهد.

در هزاره پنجم (ق.م) اختراع چراغ سفالگری تحولی چشمگیر در این هنر و تاثیر بسیاری در جنبه اقتصادی بوجود آورد. یکی از مهمترین ابعاد فن و هنر سفالگری در آن زمان را می توان بعد و جنبه فرهنگی و اجتماعی آن دانست، چه آشنایی ما از ارتباط موجود بین اقوام با یکدیگر در آن روزگاران بیشتر از دست ساخته های هنری مانند سفالگری امکان پذیر است.

در قرون اولیه اسلام شیوه سفالگری کم و بیش همانند دوره قبل از اسلام ادامه پیدا کرد بخصوص گروهی از سفالینه های بی لعاب قرون اولیه اسلام شباهتی چشمگیر به ظروف سفالین قبل از اسلام و مخصوصا اواخر دوره ساسانی دارند.

از قرن سوم هجری در هنر سفالگری دگرگونی و تحولی شگرف پدید آمد و هنر سفالگری از نظر لعاب دهی و تزیین نقوش به مرحله بسیار یشرفته ای رسید و مراکز سفالگری متعددی در اکثر نقاط مختلف ایران بویژه در شمال و شمال شرقی بوجود آمد. از جمله مراکز مهم سفالگری می توان به شوش در جنوب غرب، استخر و سیراف در جنوب، نیشابور، جرجان، آمل و ساری در شمال اشاره کرد.

همانطور که گفته شد قرون سوم و چهرم هجری را می توان به عبارتی اوج هنر سفالگری دانست، خصوصا در شهر نیشابور که مهمترین دوره سفالگری نیشابور در این دو قرن بوده است.

مجموعه سفال های نیشابور بسیار جالب است و نمونه های مختلفی از هنر سفالسازی ایران را مشخص می کند.

نمونه های کشف شده نشان می دهد که ظروف سفالین آن زمان را چگونه تزئین می کرده اند.

موضوع نقوش این ظروف بسیار قابل توجه بوده و این مطلب را روشن می نماید که اگر چه از بعضی جهات کوزه گران نیشابور احتمالاً از چینی ها اقتباس کرده اند ولی بطور کلی هنر آنان دنباله رو هنر ساسانی است.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه رشته هنر در مورد سفالگری

دانلودمقاله نگاه‌ و معنا در هنر عکاسی‌

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله نگاه‌ و معنا در هنر عکاسی‌ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

پیشگفتار:
مطلبی که به دنبال می آید، رساله نظری نگارنده است. این تحقیق به بررسی نگاه، جایگاه دیدن و فرآیند بینایی در هنر عکاسی می پردازد.
از گذشته تا کنون برای نگارنده این سوال مطرح بود که عکاس به عنوان هنرمند چگونه جهان رودرروی خود را گزینش می‌کند. این دغدغه از ابتدای تحصیل ذهن مرا به خود مشغول کرد. در سال آخر تحصیل هنگامی که جهت انتخاب پروژه پایان‌نامه به استاد راهنمایم رجوع کردم، موضوع خود را به ایشان گفته و ایشان عنوان نگاه و معنا در عکاسی را برای من انتخاب کردند و از من خواستند تا به مطالعه این موضوع بپردازم. پس از یافتن چند منبع و پیگیری در مورد چند عکاس و چند نظریه پرداز در حوزه هنر و عکاسی موضوع پیشنهادی را پذیرفتم و شروع به فعالیت کردم.
رسالة مذکور دارای بحث بنیادی و نظری است. عکاسان هنگام ثبت عکسهای خود به جهان بیرون از دوربین و یا به تعبیری به جهان رودرروی دوربین از طریق اندیشة درونی و عنصر بینایی یعنی چشمها دست می یابند. هنر عکاسی هنر عینی است و در مرحله رؤیت، عکاس تصویر خود را ثبت می کند – در این فرآیند چشمها عمل نمی کنند بلکه، جهان عکاس که همان گذشته، حال و تجربیات و نحوة اندیشیدن اوست که در سطح عکسها مؤثر است. مبنای این تحقیق نظری بر دو مسئله دستگاه بینایی و لحظة رویت و گزینش کادر و ثبت تصویر استوار است.
تحقیق شامل یک چکیده، پیشگفتار و مقدمه ای در باب عکاسی و چهار فصل تحت عنوان دستگاه بینایی و دیدن در عکاسی – خواستگاه عکاس، گزینش کادر و زیبایی شناسی عکس می باشد. در پایان یک فهرست منابع و مآخذ و یک گزارش عملی نیز درج شده است. نگارنده خود معتقد است که دو مقالة ژاک لکلان و رولان بارت مقالاتی نظری پیچیده‌اند، اما در عین حال مهم‌اند. نظریه ژاک لکان در باره فرآیند بینایی و نظریة رولان بارت در زمینة عکاسی همچنان برای من سنگین، اما قابل احترام است. بدیهی است می بایستی حوزة مطالعات دانشجویان عکاسی و همچنین خودم گسترش یابد تا این گونه موارد را بیشتر درک کنیم.
در پایان هیچ ادعایی در کامل بودن این تحقیق ندارم و امیدوارم در پژوهشهای بعدی بیشتر در بارة عکاسی فرا گیرم.
در اینجا بر خود واجب می دانم از استاد گرامی، جناب آقای شهاب الدین عادل که مرا در تمامی مشکلات و در تمامی دوران تحصیل راهنمایی کردند، کمال سپاسگذاری را به جا بیاورم.
نگارنده
شادی احمدی ناقدی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

 


عکاسی‌
اندیشه‌ انتقادی‌ در باب‌ عکاسی‌ در سده‌ی‌ بیستم‌، بحث‌هایی‌ در قبال‌ قبول‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌ درابتدای‌ این‌ قرن‌، آثاری‌ در بارة‌ تأثیر عکاسی‌ بر رسانه‌های‌ هنری‌ قدیمی‌تر، تحول‌ تاریخ‌ این‌ رسانه‌ و آثار اخیر نویسندگان‌ در راستای‌ ارائه‌ی‌ نظریه‌ی‌ در باره‌ این‌ راسانه‌ را در بر می‌گیرد.
بسیاری‌ از آثار متأخر در زمینة‌ عکاسی‌ معطوف‌ به‌ جریانهای‌ گوناگون‌ اندیشه‌ی‌ پسا‌مدرن‌ در راستای‌ شالوده‌شکنی‌مدرنیسم‌ در هنر است‌.
در نظر نویسندگان‌ و هنرمندانی‌ که‌ این‌ آثار اخیر را عرضه‌ کرده‌اند، پسامدرنیسم‌ را بحرانی‌ در فرآیند بازنمایی‌ غرب‌تعریف‌ کرد و عکاسی‌ نقش‌ بسیار مهمی‌ را در آن‌ ایفا کرده‌ است‌.
بسیاری‌ از نظریه‌پردازان‌ مطرح‌ حوزه‌ی‌ عکاسی‌ را به‌ خاطر سرشت‌ بینا رشته‌ایی‌اش‌ مورد توجه‌ قرار می‌دهند. شاید تنها خصلت‌ غالب‌ این‌ رسانه‌ انعطاف‌پذیری‌اش‌ باشد. این‌ نکته‌ با کاربردهای‌ گوناگون‌ این‌ رسانه‌ در عرصة‌ فرهنگ‌روشن‌ می‌شود. کاربردهایی‌ که‌ تنها بخش‌ اندکی‌ از آنها وجه‌ی‌ هنری‌ دارند.
نخستین‌ تاریخ‌ جامع‌ عکاسی‌ را بومونت‌ نیوهال‌ نوشت. به‌ عنوان‌ کاتالوگ‌ نمایشگاهی‌ در «موزه‌ هنر مدرن‌» با نام‌ «عکاسی‌: 1937-1839» نوشته‌ بود، این موضوع نقش‌ بسیار مهمی‌ در مورد پذیرش‌ قرارگرفتن‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌ مشروع‌ ایفاکرد.
در اوایل‌ سده‌ بیستم‌، شکافی‌ میان‌ دو گونه‌ عکاسی‌ در آمریکا پدید آمد؛ گونه‌یی‌ که‌ از خصلت‌ اجتماعی‌ این‌ رسانه‌ بهره‌می‌گرفت‌ و گونه‌‌ئی‌ که‌ با برداشت‌ ناب‌گرایانه‌ی‌ عکاسی‌ «هنری‌» همخوان‌ بود.
این‌ شکاف‌ موجود میان‌ عکاسی‌ هنری‌ و عکاسی‌ مستند رویارویی‌ دو اسطوره‌ی‌ عامیانه‌ یکی‌ نمادگرا و دیگری‌واقع‌گراست‌.
در کار ناب‌گرایان‌، از آن‌ جا که‌ هنر بیان‌ حقیقت‌ درونی‌ به‌ شمار می‌رود عکاسی‌ یک‌ نهان‌ بین‌ است‌. اما در عکاسی‌مستند عکاس‌ یک‌ شاهد و عکس‌ گزارشی‌ از حقیقت‌ تجربی‌ است‌.
در اروپا عکاسان‌ اجتماعی‌، کارشان‌ را بر پایه‌ی‌ واقع‌ گرایی‌ طبقاتی‌ استوار کرده‌ بودند. والتر بنیامین‌ از نخستین‌نظریه‌پردازانی‌ بود که‌ در بستری‌ سیاسی‌ در باره‌ عکاسی‌ دست‌ به‌ قلم‌ برد.او تأثیر تکنولوژی‌ بر شاخه‌های‌ مختلف‌ هنررا مورد توجه‌ قرار داده‌ است.‌ با تکثیر مکانیکی‌ که‌ به‌ واسطة‌ عکاسی‌ امکان‌پذیر شد اقتدار اثر هنری‌، یا به‌ تعبیر بنیامین‌«هاله‌»ی‌ بی‌همتای‌ آن‌ از بین‌ می‌رود. حال‌ انبوه‌ نسخه‌های‌ بدل‌ جای‌ نسخه‌ی‌ اصل‌ را می‌گیرد. یکی‌ از عمیق‌ترین‌ عواقب‌ تکثیر مکانیکی‌ برای‌ هنر که‌ بنیامین‌ در مقابله‌ خود به‌ آن‌ پرداخته‌ رسیدن‌ به‌ این‌ تصور می‌باشد که‌ هنر دیگر مبتنی‌بر آئین‌ نبوده‌، بلکه‌ بر پایه‌ی‌ سیاست‌ استوار شده‌ است‌. اساس‌ این‌ تصور را کاهش‌ فاصله‌ی‌ موجود میان‌ بیننده‌ و اثرهنری‌ تشکیل‌ می‌داد. با افزایش‌ دست‌رس‌پذیری‌ اثر هنری‌، ارزش‌ آئینی‌ آن‌ کاهش‌ می‌یابد.
سرآغاز اندیشه‌ی‌ پسا‌مدرن‌ در هنر را می‌توان‌ در ساختارگرایی‌ و پساساختارگرایی‌ به‌ ویژه‌ در نوشته‌های‌ رولان‌ بارت‌ یافت‌. نوشته‌های‌ بارت‌ اهمیت‌ خاصی‌ در زمینه‌ی‌ عکاسی‌ و تکوین‌ یک‌ «نظریه‌ی‌ عکاسی‌» دارند. بارت‌ در مقاله‌ی‌ «پیام‌عکاسانه‌» (1961) «نوع‌» خاصی‌ از عکاسی‌ یعنی‌ عکاسی‌ مطبوعات‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌دهد. جریان‌های‌ تازه‌ دنیای هنردر اواخر دهه‌ی‌ هفتاد عکاسی‌ را در محور نقدهای‌ خود بر مقوله‌ی‌ «بازنمایی‌» قرار دادند. این‌ روی‌ کرد متخصصان‌ هنرمفهومی‌ به‌ عکاسی‌ در اواخر دهه‌ی‌ شصت‌ و در دهه‌ی‌ هفتاد، اساساً از اشتیاقی‌ مدرنیستی‌ به‌ خلق‌ هنری‌ نشأت‌می‌گرفت‌ که‌ برداشتهای‌ سنتی‌ از ماهیت‌ هنر را متزلزل‌ می‌سازد.
دامنه‌ی‌ تأثیرگذاری‌ هنر مفهومی‌ حوزه‌های‌ سنتی‌تر عکاسی‌ را نیز فرا گرفت‌. اگرچه‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌مدرنیستی‌ پذیرفته‌ شده‌ بود، مقتضیات‌ این‌ هدف‌، یعنی‌ خلوص‌ و خودآئینی‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ رسانه‌، دیگر از جمله‌مسائل‌ مطرح‌ در دنیای‌ هنر به‌ شمار نمی‌رفتند. جالب‌ آن‌ که‌ توجه‌ فزاینده‌ به‌ این‌ رسانه‌ به‌ نوبه‌ی‌ خود ارزش‌ اقتصادی‌آن‌ در دنیای‌ هنر را افزایش‌ داده‌ است‌. محوریت‌یابی‌ عکاسی‌ به‌ این‌ معنا است‌ که‌ عکاسی‌ دیگر چون‌ گذشته‌ در دنیای هنر غریبه‌ نیست‌. در دهه‌ی‌ هشتاد دنیای‌ هنر به‌ طرز فزاینده‌یی‌ به‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ راهی‌ برای‌ برقراری تماس‌ تازه‌یی‌ باامور اجتماعی‌ و درنتیجه‌ به‌ عنوان‌ وسیله‌ برای‌ جان‌بخشی‌ دوباره‌ به‌ کالبد هنر توجه‌ نشان‌ داد. عکاسی‌ در اکثر آثار این‌دوره‌ محملی‌ برای‌ نقد محسوب‌ می‌شود؛ آثار اولیه‌ سیندی‌ شرمن‌ معطوف‌ به‌ راه‌یابی‌ به‌ نوع‌ نگاه‌ عکس‌های‌ فیلم‌های‌هالیوودی‌ به‌ منظور افشای‌ ایدئولوژی‌ عامل‌ در آن‌ها بود.
در دهه‌ نود، جاناتان‌ کرری‌ (1990) با مردود دانستن‌ روایت‌ خطی‌ پیشرفت‌ فنی‌ که‌ از «اتاقِ تاریک‌» (کامرا آبسکورا)آغاز شده‌ به‌ عکاسی‌ امروزی‌ می‌انجامد، سرمشق‌ تازه‌یی‌ برای‌ تفکر در باب‌ عکاسی‌ در چهار چوب‌ چشم‌انداز غرب‌ ارائه‌ می‌کند. نظری‌ در اوایل‌ سده‌ی‌ نوزدهم‌ نشان‌ می‌دهد که‌ طی‌ آن‌ راستای‌ بحث‌ از نورشناسی‌ هندسی‌ به‌برداشت‌ فیزیولوژیکی‌ از بینایی‌ معطوف‌ می‌شود. در گزارش‌های‌ تاریخی‌ پیشین‌ از سیر تحولات‌ عکاسی‌ «اتاق ِتاریک‌» به‌ عنوان‌ الگوی‌ دوربینهای‌ امروزی‌ مورد توجه‌ قرار می‌گیرد اما او در بحث‌ خود این‌ طرز فکر را کنار می گذارد وسرمشق‌ جدید او تازه‌ ترین‌ جهت‌گیری‌های‌ رسانه‌ی‌ عکاسی‌ به‌ سوی‌ فن‌آوری‌های‌ رایانه‌ای‌ است‌.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل‌ اول‌:
دستگاه‌ بینایی‌

 


دستگاه‌ بینایی‌
قسمتهای‌ اصلی‌ چشم‌ انسان‌ مشخص‌ شده‌ است‌. (تصویر 1-1)
نور از طریق‌ قرنیه‌ شفاف‌ وارد چشم‌ می‌شود. مقداری‌ نوری‌ که‌ وارد چشم‌ می‌شود، تابع‌ قطر مردمک‌ است‌، سپس‌عدسی‌، نور را برروی‌ سطح‌ حساس‌ به‌ نام‌ شبکیه‌ متمرکز می‌سازد عدسی‌ چشم‌ تقریباً همانند عدسی‌ دوربین‌ کارمی‌کند. انقباض‌ و انبساط‌ مردمک‌ بوسیله‌ دستگاه‌ عصبی‌ خودمختار تنظیم‌ می‌شود. بخش‌ پاراسمپاتیک‌ تغییرات‌اندازه‌ مردمک‌ را بر حسب‌ تغییرات‌ میزان‌ روشنایی‌ کنترل‌ می‌کند. (همانند دیافراگم‌ دوربین‌ عکاسی‌) بخش‌ سمپاتیک‌نیز اندازه‌ مردمک‌ را کنترل‌ می‌کند، و در شرایط‌ هیجانی‌ شدید، چه‌ خوشایند یا ناخوشایند، موجب‌ باز شدن‌ مردمک‌می‌شود. حتی‌ تحریکات‌ هیجانی‌ خفیف‌ نیز، اندازه‌ مردمک‌ را به‌ گونه‌ای‌ منظم‌ تغییر می‌دهد. (تصویر 2-1) شبکه‌ سطحی‌ که‌ درقسمت‌ عقب‌ چشم‌ قرار گرفته‌، در برابر نور حساس‌ است‌، و سه‌ لایه‌ اصلی‌ دارد:
الف‌: میله‌ها و مخروط‌ها.
یاخته‌هایی ‌ هستند حساس‌ در برابر نور (گیرنده‌های‌ نور) که‌ انرژی‌ نورانی‌ را به‌ علامتهای‌ عصبی‌ تبدیل‌ می‌کنند.
ب‌: یاخته‌های‌ دوقطبی‌.
این‌ یاخته‌ها با میله‌ها و مخروط‌ها در ارتباطند.
ج‌: یاخته‌های‌ عقده‌ای‌
رشته‌های‌ آنها عصب‌ بینایی‌ را تشیل‌ می‌دهد. (تصویر 3-1) ‌‌‌عجیب‌ است‌ که‌ میله‌ها و مخروطها لایه‌ پشتی‌ شبکیه‌ را تشکیل‌می‌دهند. امواج‌ نور نه‌ تنها باید از عدسی‌ و مایعاتی‌ که‌ کره‌ چشم‌ را پر می‌کنند. که‌ هیچکدام‌ وسایل‌ مناسبی‌ برای‌ انتقال‌نور نیستند - ، بگذرند، بلکه‌ باید از شبکه‌ رگهای‌ خون‌ و یاخته‌های‌ عقده‌‌ای نیز که‌ در داخل‌ چشم‌ قرار دارند، عبور کنند تا به‌گیرنده‌های‌ نوری‌ برسند، (جهت‌ پیکان‌ها‌ در نشانگر جهت‌ نور است‌). اگر به‌ یک‌ زمینه‌ همگون‌، مانند آسمان‌ آبی‌، خیره‌شوید، می‌توانید حرکت‌ خون‌ را در داخل‌ رگهای‌ خونی‌ شبکیه‌ که‌ در جلو میله‌ها و مخروطها قرار دارند، ببینید. دیواره‌رگهای‌ خونی‌ به‌ صورت‌ یک‌ جفت‌ خط‌ باریک‌ در پیرامون‌ مرکز دید چشم‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، و نیز اشیاء پولک‌ مانندی‌را می‌بینید که‌ به‌ نظر می‌رسد بین‌ این‌ خطوط‌ باریک‌ در حرکت‌ هستند، اینها همان‌ گلبولهای‌ قرمز خون‌ هستند، که‌ دررگها شناورند.
حساسترین‌ بخش‌ چشم‌ (در روشنایی‌ عادی‌ روز) قسمتی‌ از شبکیه‌ است‌ که‌ لکه‌ زرد نام‌ دارد. در فاصله‌ای‌ نه‌ چندان‌دورتر از لکه‌ زرد، یک‌ ناحیه‌ غیر حساس‌ وجود دارد که‌ آن‌ را نقطه‌ کور می‌نامند؛ در این‌ ناحیه‌ است‌ که‌ رشته‌‌های عصبی‌یاخته‌های‌ عقده‌ای‌ شبکیه‌ به‌ هم‌ می‌رسند، و عصب‌ بینایی‌ را تشکیل‌ می‌دهند. گرچه‌ ما معمولاً متوجه‌ نقطه‌ کورنمی‌شویم‌، اما وجود آن‌ را می‌توان‌ به‌ آسانی‌ نشان‌ داد.
میله‌ها و مخروط‌ها، مهمترین‌ یاخته‌های‌ شبکیه‌، گیرنده‌های‌ نوری‌ هستند، یعنی‌ میله‌های‌ استوانه‌ای‌ و مخروطهای‌پیازی‌ شکل‌. مخروطهایی‌ که‌ فقط‌ در بینایی‌ روز فعال‌ هستند به‌ ما امکان‌ می‌دهند، هم‌ رنگهای‌ بی‌ فام‌ (سفید، سیاه‌ ورنگهای‌ خاکستری‌ بین‌ این‌ دو) و هم‌ رنگهای‌ فامی‌ (قرمز، سبز، آبی‌، زرد) را ببینیم‌. میله‌ها بیشتر در شرایط‌ کم‌ نور(روشنایی‌ گرگ‌ و میش‌ شب‌) فعالند. و فقط‌ دیدن‌ رنگهای‌ بی‌ فام‌ را میسر می‌سازند - درست‌ مانند تفاوت‌ فیلم‌ سیاه‌ وسفید و رنگی‌ که‌ از لحاظ‌ حساسیت‌، معمولاً فیلم‌های‌ سیاه‌ و سفید از حساسیت‌ بیشتری‌ برخوردارند.
در سطح شبکیه بیش از 6 میلیون مخروط و 100 میلیون میله به طور ناهمسان پراکنده اند. در مرکز لکه زرد فقط مخروطها قرار دارند و 50000 مخروط در ناحیة کوچکی به مساحت یک میلی متر مربع جمع شده اند، ذر ناحیه خارج از لکه زرد، هم میله ها و هم مخروطها یافت می شوند و هرچه از مرکز شبکیه به پیرامون آن نزدیک می شویم، از تعداد مخروطها کاسته می شود. در ناحیه لکه زرد نسبت به نواحی پیرامونی، جزئیات بهتر دیده می شود.
اگر بخواهیم چیزی را روشنتر ببینیم، باید مستقیم به آن نگاه کنیم تا تصویر آن روی لکه زرد بیفتد. در ناحیه پیرامون با برخورداری از میله های حساس بیشتر، مناسب ترین ناحیه برای تشخیص نقاط کم نور است. (تفکیک دیداری بهتر صورت می گیرد).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ژاک‌ لکان‌
(Jacgues Lacan)
ژاک‌ لکان ‌
(Jacgues Lacan)
روان‌ کاو فرانسوی‌ بود. او مقتدرانه‌ترین‌ و چشم‌گیرترین‌ تأثیرات‌ را بر متفکران‌ درون‌ و بیرون‌ حوزه‌ی‌ روان‌ کاوی‌گذاشته‌، موجب‌ پیشرفت‌هایی‌ در نقادی‌ ادبی‌، فلسفه‌، فمینیسم‌ و نظریه‌ی‌ سینما شده‌ است‌. او در سال‌ 1934 ‌به‌عضویت‌ «مؤسسه‌ی‌ روان‌ کاوی‌ پاریس‌» درآمده‌ بود، در سال‌ 1952 به‌ همراه‌ جمعی‌ «انجمن‌ روان‌ کاوی‌ پاریس‌» رابنیان‌ کرد. او در سال‌ 1963 «آموزشگاه‌ فرویدی‌ پاریس‌» را بنیان‌ گزاری‌ کرد. لکان‌ در طول‌ دهه‌ی‌ سی توجه‌ خاصی‌ به‌سورئالیست‌ها داشت‌ سورئالیست‌ تأثیر حائز اهمیتی‌ بر لکان‌ گذاشت‌؛ بسیاری‌ از اشارات‌ ادبی‌ که‌ در نوشته‌های‌ لکان‌یافت‌ می‌شوند اشاراتی‌ به‌ آرا و آثار مؤلفان‌ سورئالیست‌ بوده‌ و سبک‌ خود وی‌ نیز از جهاتی‌ مرهون‌ آثار آنان‌ می‌باشد.به‌ نظر لکان‌ «روان‌شناسی‌ "من‌"» حاکی‌ از منطبق‌ سازی‌ فرد با یک‌ محیط‌ پیرامونی‌ و نادیده‌ انگاشتن‌ این‌ کشف‌ فرویدی‌بود که‌، همچنان‌ که‌ مرحله‌ی‌ آینه‌یی‌ اثبات‌ می‌کند، «من‌» (ego) محصول‌ همذات‌ پنداری‌ بیگانه‌ساز بوده‌، هم‌ ارز سوژه‌ نبوده‌، و بنابراین‌ نمی‌تواند حاکم‌ موضع‌ خویش‌ باشد. به‌ عقیده‌های‌ او معنا درو از طریق‌ زنجیره‌ی‌ از دال‌هاپدید می‌آید؛ معنا در یک‌ عنصر واحد موجود نیست‌. اگرچه‌ لکان‌ کار اصلی‌ خود را تثبیت‌ موقعیت‌ روان‌ کاوان‌ و دفاع از بازگشت‌ به‌ فروید می‌دانست‌، با این‌ حال‌، اثار او کاربست‌های‌ گوناگونی‌ یافته‌ و به‌ جزئی‌ از حوزه‌ی‌ فرهنگی‌عمومی‌یی‌ بدل‌ شده‌اند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  96  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نگاه‌ و معنا در هنر عکاسی‌