فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رابطه سیاست و ادبیات

اختصاصی از فایل هلپ رابطه سیاست و ادبیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

رابطه سیاست و ادبیات اشاره :1 -بحث‌ رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات، بحث‌ جدیدی‌ نیست، بلکه‌ سابقه‌ آن‌ به‌ دوران‌ یونان‌ باستان، مخصوصاً آثار افلاطون، باز می‌گردد. در دوره‌های‌ بعد نیز، افرادی‌ همانند ژان‌ ژاک‌ روسو به‌ هر دو عرصه‌ توجه‌ داشتند. روسو در کنار نظرات‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ خود به‌ نگارش‌ رمان‌ نیز اقدام‌ کرد. برتراند راسل‌ و ژان‌پل‌ سارتر، به‌ عنوان‌ متفکران‌ دورهِ متأخر، در عین‌ ارائه‌ عقاید فلسفی‌ و سیاسی‌ - اجتماعی‌ خود، رمان‌های‌ جدی‌ نگاشته‌ و حتی‌ فعالان‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ نیز بودند و جایزه‌ نوبل‌ هم‌ دریافت‌ کردند. و باز جدیدتر افرادی، مانند ادوارد سعید، بر نقش‌ روشنفکران‌ در پیوند این‌ دو رشته‌ تأکید داشته‌اند. در کنار این‌ افراد، اندیشمندان‌ دیگری‌ را نیز می‌بینیم‌ که‌ هنر و ادبیات‌ را مرکز ثقل‌ اندیشه‌های‌ فلسفی‌ و اجتماعی‌ خود قرار داده‌ و حتی‌ نوع‌ نگارش‌ و نثر آنها بسیار ادیبانه‌ و شاعرانه‌ است؛ به‌ طوری‌ که‌ محتوا(Content) و صورت‌(Form) را تا حدود زیادی‌ به‌ هم‌ نزدیک‌ نموده‌اند. آثار شوپنهاور و نیچه‌ اوج‌ این‌ نزدیکی‌ است‌ به‌ طوری‌ که‌ برخی‌ نیچه‌ را بیشتر یک‌ ادیب‌ می‌شناسند تا یک‌ فیلسوف. اما در کنار این‌ همه‌ پیوند و نزدیکی، چرا هنوز رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات‌ تا این‌ اندازه‌ مبهم‌ است؟ چرا ادیبان‌ و سیاست‌شناسان‌ و سیاستمداران‌ تا این‌ حد از هم‌ دور بوده‌ و هیچ‌ حوزه‌ مشترکی‌ برای‌ آنها قابل‌ تصور نیست؟ این‌ مسأله‌ امروزه‌ در کشورهای‌ غربی‌ چندان‌ صادق‌ نیست، اما در کشور ما بین‌ این‌ دو حوزه‌ حائل‌ عمیقی‌ وجود دارد. در کشورهای‌ غربی‌ به‌ اهمیت‌ رابطه‌ این‌ دو توجه‌ بسیار شده‌ است. میزان‌ آثاری‌ که‌ در این‌ زمینه‌ نوشته‌ شده‌ است، نشان‌ از این‌ توجه‌ دارد. این‌ نوشتار در صدد درک‌ رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات‌ است‌ و از این‌ مجرا می‌توان‌ هم‌ به‌ اهمیت‌ و هم‌ به‌ زمینه‌های‌ مشترک‌ بین‌ آنها پی‌برد و در این‌ مورد، در نهایت، تا حدودی‌ به‌ مباحث‌ و رهیافت‌هایی‌ جدید رسید.

- 2 -فهم‌ رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات، نیازمند بررسی‌ پیرامون‌ این‌ دو حوزه‌ و تفاوت‌های‌ آنها است. در اینجا در صدد پیوند و یکسان‌سازی‌ این‌ دو رشته‌ نیستیم، بلکه‌ هدف‌ کسب‌ حوزه‌ مشترک‌ است. پس‌ بلافاصله‌ باید گفت‌ که‌ سیاست‌ چیست؟ در اینجا لازم‌ است‌ که‌ سیاست‌ به‌ معنای‌ عمل‌ سیاسی‌(Practice) را از علم‌ سیاست‌ (Political Science) تفکیک‌ کنیم. سیاست، در حقیقت، عمل‌ سیاسی‌ را به‌ ذهن‌ متبادر می‌کند. یعنی‌ آنچه‌ به‌ طور روزمره‌ در سطح‌ جامعه‌ انجام‌ می‌شود. سیاست‌ به‌ طور کلی‌ در همه‌ جای‌ اجتماع‌ یافت‌ می‌شود. در هر کجا که‌ انسان‌ها به‌ دور هم‌ جمع‌ شوند، سیاست‌ وجود دارد. قدرت‌ و تضاد که‌ در اجتماعات‌ انسانی‌ پدید می‌آیند، زمینه‌ساز ایجاد سیاست‌ می‌باشند. سیاست‌ به‌ معنای‌ عملی‌ در تمامی‌ مراحل‌ در رفتارهای‌ سیاسی‌ ما رخ‌ می‌نماید و جلوه‌گر است‌ و کل‌ اجتماعات‌ یک‌ جامعه‌ را در بر می‌گیرد. مانند: دولت، سازمان‌های‌ خصوصی‌ و نیمه‌ عمومی، احزاب‌ و سازمان‌های‌ میانجی‌ و غیره. سیاست‌ به‌ معنی‌ عملی‌ آن‌ از حوزه‌ نظری‌ یعنی‌ مطالعه‌ سیستماتیک‌ پدیده‌های‌ سیاسی‌ متفاوت‌ است. سیاست‌ در وجه‌ نظری‌ آن‌ به‌ ما می‌آموزد که‌ چگونه‌ دانشی‌ در مورد سیاست‌ و در مورد زندگی‌ سیاسی‌ کسب‌ کنیم؟ چگونه‌ سیاست‌ را از جنبه‌های‌ دیگر زندگی‌ بشری‌ تمییز و تشخیص‌ دهیم؟ از چه‌ جنبه‌هایی‌ نظام‌های‌ سیاسی‌ به‌ همدیگر شبیه‌ هستند؟ از چه‌ جنبه‌هایی‌ نظام‌های‌ سیاسی‌ از هم‌ متفاوت‌ می‌باشند؟ نقش‌ اقتدار(Autharity) و قدرت‌(Power) در نظام‌های‌ سیاسی‌ چیست؟ افراد در سیاست‌ چگونه‌ رفتار می‌کنند؟ اگر ویژگی‌های‌ خاصی‌ برای‌ فرد سیاسی‌(Homo Politicus) وجود دارند، کدامند؟ چه‌ نوع‌ شرایطی‌ ثبات‌(Stability) ، تغییر(Change) و یا انقلاب‌(Revolution) را در یک‌ نظام‌ سیاسی‌ ایجاد می‌کند؟ چه‌ چیزی‌ لازم‌ است‌ تا صلح‌ اجتماعی‌ حفظ‌ شود و خشونت‌ قابل‌ اجتناب‌ باشد؟ چه‌ نوع‌ نظام‌ سیاسی‌ بهترین‌ است؟ چگونه‌ باید در مورد این‌ سؤالات‌ که‌ در سیاست‌ چه‌ چیزی‌ بهترین‌(The Best) است، تصمیم‌ گرفت؟ و در نهایت‌ این‌ که‌ دانش‌ سیاسی‌ حوزه‌ فرد و دولت‌ و نیز حوزه‌های‌ میانی‌ را که‌ موسوم‌ به‌ حوزه‌ جامعه‌ مدنی‌ است، تنظیم‌ و بررسی‌ می‌کند.در مقابل، تأکید ادبیات‌ بیشتر بر افراد است‌ و سعی‌ در ایجاد رابطه‌ مستقیم‌تر با افراد دارد. از آنجا که‌ ادبیات‌ به‌ حوزه‌ زیبایی‌ شناختی‌ محدود می‌گردد، با مکنونات‌ قلبی‌ نویسنده‌ رابطه‌ دارد و بهتر و راحت‌تر امکان‌ پیوند افراد را برقرار می‌کند. هگل، در مورد معنا و ماهیت‌ ادبیات می‌گوید:چون‌ مثال‌ حقیقت، مطلق‌ است، چنین‌ بر می‌آید که‌ حقیقت‌ و زیبایی‌ هر دو یک‌ چیزند. آنچه‌ برای‌ نمایش‌ زیبایی‌ راستین‌ بیش‌ از هر چیز ضرورت‌ دارد، پایان‌ناپذیری‌ و آزادی‌ است. هنر آفریده‌ روح‌ است، هنر باید از آموزش‌ اخلاقی‌ بپرهیزد. اگر هنر را وسیله‌ آموزش‌ کنیم، به‌ خاصیت‌ پایان‌ناپذیری‌ آن‌ که‌ ذاتی‌ هنر است، زیان‌ می‌رسانیم. در نقد هگلی‌ و در نقد هیپولیت‌ تن، عظمت‌ اجتماعی‌ یا تاریخی‌ با عظمت‌ هنری‌ یکسان‌ دانسته‌ می‌شود. هنر و ادبیات‌ به‌ خاطر تأکید بر جنبه‌های‌ زیبایی‌شناسانه‌ بر: لذت‌ اشاره‌ دارند و برای‌ لذت‌ بردن‌ مقاصد و دلربایی‌های‌ بی‌شمار دارند. اما آیا ادبیات‌ صرفاً به‌ تفریح‌ و سرگرمی‌ انسان‌ها و کاووش‌ صرف‌ در حوزه‌های‌ زیبایی‌ شناسانه‌ و شخصی‌ منحصر می‌شود؟ مثلاً اگر گفته‌ شود شعر، بازی‌ یا سرگرمی‌ خودانگیخته‌ای‌ است، احساس‌ می‌کنیم‌ که‌ نه‌ حق‌ مراقبت‌ و مهارت‌ و طرح‌ریزی‌ هنرمند ادا شده‌ و نه‌ به‌ جدی‌ بودن‌ و اهمیت‌ شعر توجه‌ شده‌ است. اما اگر گفته‌ شود که‌ شعر، کار یا صناعت‌ است، احساس‌ می‌کنیم‌ که‌ شادی‌ ناشی‌ از آن‌ و آنچه‌ کانت‌ بی‌غرضی‌ شعر می‌نامد، منقص‌ شده‌ است. باید وظیفه‌ هنر را آنچنان‌ بیان‌ کنیم‌ که‌ در آن‌ واحد هم‌ حق‌ لذت‌ ادا شود و هم‌ حق‌ فایده‌. ادبیات‌ به‌ واسطه‌ همین‌ فایده‌ رسانی، امکان‌ پیوند و رابطه‌ با سیاست‌ را دارد. این‌ که‌ چگونه‌ این‌ فایده‌ رسانی‌ ممکن‌ است، در بخش‌ آینده‌ بدان‌ پرداخته‌ خواهد شد. اما قبل‌ از آن‌ ضروری‌ است‌ که‌ با بررسی‌ تفاوت‌های‌ این‌ دو، درک‌ بهتری‌ از آنها داشته‌ باشیم. به‌ سخن‌ دیگر، دریافت‌ تفاوت‌های‌ این‌ دو حوزه‌ فهم‌ ما را از آنها گسترش‌ می‌دهد:1- خاص‌ بودن‌ در مقابل‌ جهان‌ شمول‌ بودن‌(Particularity V.University) ادبیات‌ بر جنبه‌های‌ خاصی‌ از زندگی‌ روزمره‌ بشری‌ تأکید دارد که‌ ممکن‌ است‌ در شرایط‌ و وضعیت‌ و یا افراد دیگر، متفاوت‌ با وضعیت‌ سابق‌ عمل‌ نماید. اما هدف‌


دانلود با لینک مستقیم


رابطه سیاست و ادبیات

تحقیق درباره نقش روانشناسی در ادبیات ( معاصر)

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره نقش روانشناسی در ادبیات ( معاصر) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

عنوان مقاله

نقش روانشناسی در ادبیات ( معاصر)

فهرست

عنوان

صحفه

1- چکیده مقاله

2- مقدمه

3- تعریف روانشناسی و تاریخچة آن

4- روانشناسی و ادبیات

5- مفهوم هنر

6- رابطة ادبیات و روانشناسی

7- روانشناسی هنر و ادبیات عرفانی است

8- مثال روانشناسی در ادبیات و اشعار سهراب سپری ( شاعر معاصر)

9- نتیجه گیری

10- منابع

چکیده مقاله:

این مقاله در مورد نقش روانشناس در ادبیات است که کل مفهوم آن این است که امروز با رشد وتکاپوی جامعة ادبیات هم رشد داشته است و به غیر از مفاهیم اخلاقی و زیباشناسی یک فهم جدید به نام روانشناسی در آن وارد شده است.

و رابطه روانشناسی و ادبیات در عصر امروز یک امر حیاتی است چون خوانندگان فهم آنها بالاتر رفته و نگرش جدیدی بر نوشته ها دارند.

خلاصه مقاله این است که رابطه ادبیات با روانشناسی را می توان از نوشته و افکار نویسنده در کرد که چه رابطه ای را ایجاد کرده است و یک آثار خلق کرده که مخاطبان فراوانی دارد.

این تحقیق روش آن میدانی یا کتابخانه ای است که از چند کتاب گرفته شده است و از مقالات اینترنتی هم استفاده شده است و مترمکز به افکار کتاب و مقالات می باشد. چکیده این تحقیق در واقع می خواهد بگوید که ادبیات امروز خارج از روانشناسی نمیباشد چون هر نوشته ای که خلق می شود باید دارای روح و تازگی باشد که آن روح را روانشناسی می گوییم تا شخص بتواند با افکار سالم آن اثر را بخواهد و از آن لذت برد.

مقدمه :

عنوان نقش روانشناس در ادبیات معاصر

در این تحقیق رابطه بین روانشناس و ادبیات بحث شده است البته این تحقیق همة آن تحت تأثیر کتاب و منابع نیست بلکه خود نویسنده افکار خود را بیان کرده است اگر چه افکار نویسنده کوتاه می باشد ولی خدشه ای به خود تحقیق وارد نکرده است. و تحقیق دارای چند بخش است که بخش اول آن در مورد تعریف روانشناسی و تاریخچة آن و تعریف ادبیات می باشد بخش دوم در مورد روانشناسی هنری و عرفانی و بخش دیگر آن دارای روانشناسی و رابطة آن با ادبیات می باشد و در آخر در مورد یک آثار ادبی معاصر سهراب از نظر روانشناسی صحبت شده است.

هدف از این تحقیق در مورد روانشناسی در ادبیات این است که بدانیم امروزه این عامل اصلی کی اثری در خواند مربوط به دانستن روانشناسی است، که اثر ان را در جامعه پایدار به ماند. به طور کلی امروز هر کس ناخودآگاه متن را می خواند برای فهمیدن درون خود می کوشد او با باز تولید متن در آن دخالت می کند ولی بداین مداخلات با تردیدی می نگرد و کنش خواندن را مورد تحلیل قرار می دهد نه نویسنده یا خواننده کشاکش میان خوانن و ظرفیت های نهفته‌ی متن را آشکار می کند تا خوانندة حرفه ای به عنوان پرسشگر در برابر متن باقی بماد و این امر در ساختار روانکاری صورت می گیرد.

تعریف و تاریخچه روانشناسی و تاریخچة آن:

برخی روانشناسان، روانشناسی را به این صورت تعریف می کنند : مطالعة علمی رفتار و فرایندهای ذهنی اما همة روان شناسان این تعریف را قبول ندارند و روان شناسی را تنها علم مطالعة رفتارهای قابل مشاهده می دانند.

برخی روانشناسان، از جمله رفتار گرایان، معتقدند که فرایند های ذهنی قابل مطالعه نیست. روانشناسی با این که تاریخی بسیار طولانی دارد و می توان گفت که با خلقت خود انسان بد وجود آمده است، علم تازه ای به حساب می آید. برخی روانشناسان، تاریخ شروع آن را به سال 1860 نسبت می دهند: سالی که گوستا و تئودور فیخنر آلمای کتاب اصول سایکو فیزیک را منتشر کرد. اما بیشتر روانشناسان، تولید روانشناسی را به عنوان یک عالم، به سال 1879 نسبت می دهند؛ یعنی سالی که ویلهلم وونت، اولین آزمایشگاه روانشناسی را در شهر دینپزیک آلمانی بنا نهاد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره نقش روانشناسی در ادبیات ( معاصر)

مقاله ادبیات حماسی

اختصاصی از فایل هلپ مقاله ادبیات حماسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ادبیات حماسی


مقاله ادبیات حماسی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

   فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

   تعداددصفحه:11

در حماسه شاعر با داستان هایی شفاهی سروکار دارد که در آن ها شرح پهلوانی ها، عواطف و احساسات مختلف مردم یک روزگار و مظاهر میهن دوستی و فداکاری و جنگ با قباهی ها و سیاسی ها آمده است. هر حماسه باید دارای سه زمینه ی «داستانی»، « قهرمانی »، « ملی » باشد.

حماسه طبیعی :

منظومه های حماسه طبیعی عبارت است از نتایج افکار و علایق و عواطف یک ملت که در طی قرن برای بیان وجوه عظمت و نبوغ آن قوم است. این نوع حماسه ها سرشار از یاد جنگ ها پهلوانانی ها، جان فشانی ها و در عین حال لبریز از آثار تمدن و مظاهر روح و فکر مردم یک کشور در قرن های معینی از ادوار ایشان است که معمولاً از آن ها بود و رهایی پهلوانی تغییر می کنیم.

در منظومه های حماسی شاعر به ابداع و آفرینش توجهی ندارد بلکه داستان های مدون کتبی یا شفاهی را که ظاهراً بعضی وقایع خارجی سرچشمه گرفته اند با قدرت شاعرانه ی خویش نقل می کند. نمونه هایی از حماسه طبیعی می توان نبرد رستم و اشکبوس و شاهنامه ابوالقاسم فردوسی را در ادب فارسی نام برد.

 حماسه مصنوع

این نوع حماسه تقلیدی از حماسه است. در تدوین حماسه مصنوع همه افراد یک قوم یا ملت دخالت ندارند بلکه فقط شاعر آن  را می سراید و در آن به جای آفرینش حماسه به بازآفرینی حماسه می پردازند.

در حماسه مصنوع شاعر با داستان های پهلوانی و معینی سروکار ندارد بلکه خود به ابداع و ابتکار می پردازد و داستانی را به وجود می آورد در این حماسه ها شاعران آزاد و مختارند با رعایت قواعد و قوانینی که ناظر بر شعر حماسی است به دل خواه موضوع داستان خود را ابداع کنند تخیل خویش را در آن وارد کنند.

برای نمونه می توان سروده ی ویرژیل شاعر روم باستان و سفرنامه حمدالله مستوفی در زبان فارسی را نام برد.

از کتاب زبان و ادبیات فارسی 1 و2 عمومی دوره پیش دانشگاهی.

درس مشترک کلیه رشته استفاده شده در فصل دوم و سوم و صفحه 15


رستم و اشکبوس

1- دلیری کجا نام او اشکبوس                            همی برخروشید بر سان کوس

دلاوری که نام او اشکبوس بود مانند طبل فریاد کشید.

2- بیامد که جوید ز ایران نبرد                           سر هم نبرد اندر آرد به گرد

به طرف ایران آمد برای جنگیدن که سر هم نبرد خودش را به خاک بمالد.

3- بشد تیز رهام با خود و گبر                  همی گرد رزم اندر آمد به ابر

رهام خیل سریع با کلاه خود و زره جنگی به طرف میدان رفت آنقدر جنگ شدت داشت که مانند گردی از زمین بلند شد.

4- برآویخت رهام با اشکبوس                  برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس

رهام با اشکبوس گلاویز شد و صدای شیپور و طبل جنگی از هر دو سپاه بلند شد.

5- به گرز گران دست برد اشکبوس                    زمین آهنین شد سپهر آبنوس

اشکبوس گرز سنگین خود را به دست گرفت زمین مثل آهن سخت شد و آسمان پر از گرد و غبار شد.

 

 

6- برآمیخت رهام گرز گران                   غمی شد پیکار دست سران

رهام گرز سنگین خود را گلاویز کرد و دست هر دو از نبرد با گرزهای سنگین خسته شد.

7- چو رهام گشت از کشانی ستوه                       بپیچید زو روی و شد سوی کوه

هنگامی که رهام از کشانی به ستوه آمد رویش را از او برگرداند و به طرف کوه فرار کرد.

8- ز قلب سپاه اندر آشفت توس                         بزد اسب کاید بر اشکبوس

توس از وسط سپاه خشمگین شد اسبش را به حرکت درآورد و به جنگ اشکبوس رفت.

9- تهمتن برآشفت و با توس گفت                      که رهام را جام باده ست جفت

رستم خشمگین شد و به توس گفت رهام همیشه اهل بزم و شرابخواری است.

10- تو قلب سپه را به آیین بدار                          من اکنون پیاده کنم کارزار

تو مرکز سپاه را منظم کن من همین حالا بدون اسب به جنگیدن می روم ( جنگ را شروع می کنم ).

 

11- کمانِ به زه را با زو فکند                        به بند کمر بر، بزد تیر چند

کمانی که آماده تیراندازی بود به بازو انداخت و به بند کمرش چند تا تیر گذاشت.

12- خروشید که ای مردم رزم آزمای          هماوردت آمد مشو بازجای

فریاد زد : که ای مرد جنگی حریفت آمد فرار نکن.

13- کشانی بخندید و خیره بماند               عنان را گران کرد و او را بخواند

کشانی خنده ای کرد و حیرت زده شد دهانه ی اسب را کشید و او را نگه داشت.

14- بدو گفت خندان که نام تو چیست؟          تن بی سرت را که خواهد گریست؟

در حالی که رستم را مسخره می کرد سوال کرد که نام تو چیست؟ برای تن بی سر تو چه کسی می خواهد گریه کند؟

15- تهمتن چنین داد پاسخ که نام                  چه پرسی کزین پس نبینی تو کام

رستم به او این طور جواب داد که پس از این نام مرا چرا می پرسی زیرا تو زنده نمی مانی.

16- مرا مادرم نام مرگ تو کرد                زمانه مرا پتک ترگ تو کرد

مادرم مرا اجل تو قرار داده و روزگار مرا پتکی بر کلاه خود تو قرار داده است.

17- کشانی بدو گفت بی بارگی                به کشتن دهی سر به یکبارگی

کشانی به رستم گفت بدون اسب خودت را یکباره به کشتن می دهی.

18- تهمتن چنین داد پاسخ بدوی                که ای بیهده مرد پرخاش جوی

رستم این طور به او جواب داد که ای مرد پرحرف جنگجو.

19- پیاده ندیدی که جنگ آورد               سر سرکشان زیر سنگ آورد؟

مرا ندیده ای که پیاده جگ کنم و سر دلاوری را به سنگ بزنم و او را نابود کنم.

20- به شهر تو شیر و پلنگ و نهنگ          سوار اندر آیند هر سه به جنگ؟

در کشور تو وقتی دلاوران به جنگ می آیند سواره می آیند ؟

21- هم اکنون تو را ای نبرده سوار            پیاده بیاموزمت کارزار

همین حالا تو را ای سوار دلیر پیاده جنگ کردن را به تو خواهم آموخت.

22- پیاده مرا زان فرستاد توس                 که تا اسب بستانم از اشکبوس

از این جهت توس مرا پیاده فرستاد که اسب اشکبوس را بگیرم.

23- کشانی پیاده شود همچو من                بدو روی خندان شوند انجمن

وقتی اسب تو را گرفتن تو هم مثل من پیاده می شوی آنوقت سپاهیان به تو خواهند خندید.

 24- پیاده به از چون تو پانصد سوار           بدین روز و این گردش کارزار

پیاده ای چون من در این صحرا و جنگ بهتر است از پانصد تا سواره ای مثل تو.

25- کشانی بدو گفت : با تو سلیح             نبینم همی جز فسوس و مزیح

کشانی به رستم گفت: اسلحه ی تو کجاست برای تو چیزی جز مسخره کردن و شوخی کردن نمی بینم.

26- بدو گفت رستم که تیر و کمان           ببین تا هم اکنون سر آری زمان


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ادبیات حماسی

ادبیات 50 ص

اختصاصی از فایل هلپ ادبیات 50 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 51

 

(‌مقدمه )

تعریف ادبیات

گذشته : مجموعه آثار مکتوب و بر جامانده

حال : شعر و نثر داستانی و نمایشی و نوشته های ادبی و شاعرانه

تعریف مکتب یا سبک ادبی : ابتکار در زبان و معانی و شیوه ی بیان

تعریف ادبیات مردمی فارسی : ادبیات عرفانی که با زندگی و فرهنگ مردم پیوند دارد .

درس اول

خط تصویری : کشیدن تصویر چیزها به دور از ظرافت برای انتقال مفهوم

مراحل خط ... خط تصویری .... علامت نویسی .... منفی نگاری .... الفبایی

اولین بار الفبا .... فنیقی ها : سه هزار سال قبل از میلاد

الفبا در ایران = چند صد سال قبل از میلاد ..... مارها .... به تقلید از فنیقی ها

( انواع خط )‌

دوره رواج

تعداد

حروف

جهت نوشتن

علا نامگذاری

میخی

اوستایی

پهلوی

باستان و هخامنشینان

اواخر ساسانی

اشکانیو ساسانی

36

44

22

چپ به راست

راست به چپ

راست به چپ

چون شکل حروف و وسیله نوشتن آن شبیه میخ است

خط نوشتن کتاب مذهبی اوستا

از ریشه پرثو = پهلو

از نام قوم اشکانی گرفته شده

بخش های اوستا : یسنا – یشتها – ویسپرد – وندیداد –خرده اوستا حاوی مناجاتها و ستایشها

تعریف زبان فارسی : زبان ایران پیش از اسلام

مراحل زبان

1- فارسی باستان : در زمان هخامنشی – نوشتن فرمانها و نامه های شاهان

شرقی شمالی

2- فارسی میانه : جنوبی

غربی شمالی : پهلوانیک

جنوبی : پارسی میانه

3-فارسی نو تحول فارسی از اسلام با تأثیر از زبان و دستور عربی

پیوستگی دوره سامانی با دوران اسلامی :

مهم ترین نوشته ها به فارسی میانه : خدای نامه

تأثیر خدای نامه

1- نوشتن سیرالملوک

2- شاهنامه ها شاهنامه منثور عبدالرزاق توسی منبع شاهنامه فردوسی

3- تاریخ نویسی

4- نوشتن کتابهای اخلاقی و آموزشی ، قابوسنامه – بحر الفواید – نصیحه الملوک – اخلاق ناصری

5- ادبیات داستانی : هزار افسان منشا هزار ویک شب – خسرو شیرین – هفت پیکر

تقسیم بندی دوره های تاریخ ادبیات بر اساس : شاخص های ادبی است .

شاخص های ادبی کسانی هستند که :

1-ویژگی های آثار ادبی گذشته بطور مستقل و کامل در آثار آنهاست .

2- به دلیل درک درست از مقتضیات اجتماعی و فرهنگی و .... به خلق آثار می پردازند .

3- در روزگار خود و بعد از خود مورد احترام یا بغض یا تقلید قرار می گیرند .

علت عدم هماهنگی دوره های ادبی با تقسیمات سیاسی و اجتماعی و جغرافیایی :

- سلسله های تاریخی و حوادث سیاسی فقط سیر تحول یک دوره تا دوره دیگر را کند یا تند می کند و با دوره های ادبی ارتباط مستقیم ندارند .

عصر پیش از رودکی

اوضاع سیاسی و اجتماعی

1- شکست ساسانیان از اعراب در جنگ فتح الفتوح (نهاوند) به دلیل نابسامانی اقتصادی و اجتماعی

2- دو قرن کشمکش مداوم در ایران

3-جنگ ایرانیان مخالف : به آفرید – المقفع – ابومسلم خراسانی

4-علاقه ایرنیان به یادگیری زبان عربی

5-تشکیل حکومتهای و نیمه مستقل و سامانی در شرق و شمال شرق

( درس دوم ) : پیشگامی ایرانیان

تأثیر اسلام بر ایرانیان به دلیل - فرهنگ نیرومند

- اندیشه استوار

- سیبویه فارسی : بزرگترین عالم علم نحو

- اخفش : شاگرد سیبویه و خلیل بن امر = واضع علم عروض (صاحب تحسین کتاب لغت فارسی )

علل تأثیر ایرانیان در نشر علوم انسانی

1-راه یافتن ایرانیان به دستگاه حکومت به ویژه در عصر عباسی

2- آشنایی قبلی ایرانیان با مسائل دینی و برخورد مذاهب و معتقدات عامل توجه مسلمانان به دانش های روزگار شد .

3-ترجمه علوم مختلف در فرهنگ ایران به زبان عربی باعث روحیه علمی مناسب با فرهنگ اسلامی شد .

(شعوبیه)

- به دلیل سیاست سخت گیرانه بنی امیه نسبت به ایرانیان ، آنها را بنده و فرودست می دانستند .

- چون اعراب زیر بار نرفتند ایرانیان مسأله برتری عجم بر عرب را مطرح کردند.

و در آثار خود به تحقیر اعراب پرداختند و همین گروه به شعوبیه معروف شدند .

در مخالفت با بنی امیه :‌

1- مختار ثقفی در سال 65 در کوفه – به خونخواهی حسین بن علی (ع) بر ضد امویان

2-ابومسلم خراسانی 129- برانداختن امویان و حکومت عباسیان

فارسی نو : (دری)

- کلمه دری = منسوب به در

- در اصطلاح : زبان دولتی دستگاه ساسانی

- دنباله پهلوی ساسانی و پهلوی اشکانی - ابندا در ایران رایج بوده

- بعد از اسلام در حکومتهای مستقل و نیمه مستقل خراسان و ماوراء النهر رسمیت یافت

- در امور اداری دربار و نوشتن آثار ادبی به کار می رفت

-پیش از رسمی شدن خط عربی بجای پهلوی در کتابهای اسلامی اشعار و جمله ها و ضرب المثل هایی از زبان دری با خط عربی است .

خط عربی

- قدیمی ترین کتاب به خط فارسی = الانبیه عن حقایق الادویه = اسدی توسی = 447 سال = در زمینه پزشکی

نخستین سخن سرایان فارسی


دانلود با لینک مستقیم


ادبیات 50 ص

ادبیات زنانه و مردانه

اختصاصی از فایل هلپ ادبیات زنانه و مردانه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

ادبیات زنانه و مردانه

زن رنجکشیده و کهن الگوها در دهه هاى اخیر شاهد به چالش کشیده شدن تصویر زن ازسوى حامیان برابرى بوده ایم، گاهى مناقشات دراین زمینه بالاگرفته و توجه مطبوعات را نیز جلب کرده است. مقالات و حتى کتابهایى در باب نسوان به مثابه گروهى رنج کشیده یا دردناک بودن زنانگى نوشته شده و زوایاى گونه گونى عزیمت گاه مباحثى با محوریت زن شدند. از آنجا که متون کهن ـ چه تاریخى، چه تربیتى و چه ادبى ـ شاهد سلوک زن درتاریخ بوده اند به عنوان سندهایى خاموش موردتوجه قرارگرفتند. ارواح نویسندگان اینجا و آنجا درمصاحبه هاى بلند و کوتاه احضارشده و تأدیب کشتند. درکتابى (تاریخ مذکر) خواندم تنها زن ایرانى که درمتون فارسى حضور فعال دارد مادر حسنک است که البته او هم درنهایت جگرآور بودن به گریه نکردن اکتفامى کند. اما آیا به راستى راه دیگرى براى تحقیق نمانده است؟ درنگاه اول، اغلب کتابها ناامیدکننده اند اما پایگاههاى مقاومت نیز دیده مى شوند. مثلاً مولوى [بین شعرا] مردانى را که عاشق همسر خود نیستند ناقص مى داند و ابن عربى [بین عرفا] زن را قابل و حق را فاعل مى پندارد، آنگاه نتیجه مى گیرد که او پذیراى صور حق است. به تاریخ دور و کهن الگوها که دقیق مى شوم نمى توانم جلوى تعجب خودم را بگیرم. گذشته از مادر ـ خدابودن مادر بودا در شرق و مریم مقدس درغرب، در فرهنگ ما حضرت فاطمه (س) علت خلقت معرفى شده و حضرت على (ع) مى فرمایند: وقتى حضرت رسول(ص) درباره مقام و حق زن در برابر مرد مى گفتند احساس کردم که مى خواهند بگویند هیچ مردى حق اف گفتن به زن خود را ندارد. در دوره اشکانى حق مالکیت، سهم ارث و حق شکایت به دادگاه از بدرفتارى شوهر داشتند، کوروش برخلاف سنن و تحت تأثیر آتوسا، پسرکوچکتر خودش «خشایار» را به ولیعهدى برمى گزیند، گردآفرید، فرنگیس و گردویه جنگ آور و فرمانده بودند و هما، دینک، پوراندخت و آزرمیدخت به پادشاهى رسیدند. درآیین مزدایى سه تن از گروه فرشتگان یا ایزدان جاودانى زن اند. تا به حال به شاهنامه فکرکرده اید، بیشتر پیشنهادهاى ازدواج ازسوى دختران است. اما آیا عملاً همه چیز به همین خوشى بوده است؟ این عنصرالمعالى نیست که در قابوسنامه تردید مى کند آیا دختران باید آموزش ببینند؟ آیا نظامى نمى گوید: «آیا نمى بینى که ریحان را چون تروتازه باشد ببویند و چون به پژمردگى دگرگون حال شود در [پلیدى جاى] افکنند» و به این ترتیب زن همچون محصولى مصرف شدنى بررسى مى شود. جمله هاى ضدونقیضى که نوشته ام وقتى بحرانى تر مى شوند که به یاد بیاوریم زبان فارسى ماهیتى خنثى دارد، به عنوان مثال ما در اشاره به زن و مرد فقط مى گوییم «او» اما در دیگر زبانها مجبور به روشن کردن جنسیت «مورداشاره پذیر» هستیم. آیا ما سنتى زن ستیز را پشت سر نهاده ایم؟ براى پاسخ به این پرسش نمى توان به یک نگاه ایدئولوژیک متکى بود چرا که ویژگى تقلیل دهنده ایدئولوژى بنا به آنچه مشهور است تولیدکننده نوعى آگاهى کاذب است در حالى که ما به سازوکارى فرارونده وفراگیر نیازمندیم. < گفتمان چرخش دکارت به سمت انسان و اصالت بخشیدن به سوژه از مهمترین وقایع تاریخ فلسفه است. او مى اندیشید، پس بود. وجود سوژه در ادبیات فلسفى دکارت وابسته است به توانایى اش به اینکه خود را یگانه و مستقل، متمایز از دیگران بداند و چیزى که فوکو با آن مخالفت کرد همین سوژه خودمختار بود. سوژه درنگاه فوکو درموقعیت شدن است و نه درحالت بودن، بحرانى که از آن یادمى شود به خاطر جابه جایى افراد در سوژه هاى مختلف است آنها گاهى به نقشهاى ناخواسته پرت مى شوند و گاهى فعالانه به فاعلیت در سوژه مشخصى مى پردازند. از یک طرف آدمى نمى تواند به کمدهاى شخصى خود پناه ببرد [همه مى دانیم که هیچ کمدى آشپزخانه ندارد] و ازسوى دیگر مجبور است منبع این فشارهاى خارجى را تحلیل کند. به این ترتیب پاى گفتمان به بازى «آگاهى» بازمى شود.هرچه را که دلالت مند است یا معنى دارد مى توان بخشى از گفتمان به حساب آورد. درواقع آن مجموعه ساده اى از پاره گفتارهایى است که واجد معنا، نیرو و تأثیر در یک ساخت اجتماعى است. به این صورت مى توان زمینه اى که پاره گفتارها را گرد مى آورد به نوعى گفتمان دانست. گفتمانها هم فهم ما از واقعیت، هم تصورى را که از هویت خودمان داریم را شکل مى دهند. با این حال ثابت نیستند، بلکه پایگاه تعارضى دائمى برسرمعنا هستند. فوکو گفتمان را نه به مثابه مجموعه اى از نشانه ها یا قطعه اى از متن بلکه «رویه ها»یى مى داند که به گونه اى نظام مند موضوعات و ابژه هایى را که درباره شان سخن مى گوییم شکل مى دهند. مسأله مهم از نظر او پرداختن به نحوه چانه زنى در روابط قدرت است [چرا که گفتمان تولید کننده حقیقت و قدرت است] او بر این گمان نیست که در یک رابطه نهادى شده، طرف قوى در واقع از قدرت بلا منازع برخوردار است ومى گوید:«هر جا قدرت هست مقاومت نیز هست» این مفهوم از مقاومت همیشه حاضر ، از نظر بیشتر فمنیست ها(در غرب) در دور کردن نظریه از پرداختن به الگوهاى سلطه مبتنى بر ظالم ـ مظلوم که در اندیشه فمنیستى اولیه رایج بود یارى رسانده است. < بار دیگر گذشته و متون عبور از زندگى قبیله اى و نظام اجتماعى مبتنى بر کشاورزى رفته رفته به انسجام جمعیتها ونهایتاً ایجاد سرزمین و استقرار حکومت انجامید. ثروتها اندوخته شد و نزاع شکل سیستماتیک گرفت بنابراین قهرمانها سر بر آوردند. وجود طبقات و نیاز به تقسیم کار انسانهایى را که با شکلى مشخص آفرید که یا براى دفاع و یا براى حمله گسیل مى شدند و به خاطر اهمیتى که داشتند از نفوذ خوبى برخوردار بودند. مى توان گفت موازى با آن(نه به شکلى


دانلود با لینک مستقیم


ادبیات زنانه و مردانه