فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق و بررسی در مورد قوه مقننه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق و بررسی در مورد قوه مقننه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

قوه مقننه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران

چکیده: بر اساس اصل 57 قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه، قواى حاکم در جمهورى اسلامى ایران هستند که البته زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت و مستقل از یکدیگر مى‏باشند. در این نوشتار نگاهى داریم به «قوه مقننه» در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران و اختیارات و وظایف این قوّه را بررسى خواهیم کرد.

بر اساس اصل 57 قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، «قواى حاکم در جمهورى اسلامى ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت، بر طبق اصول آینده این قانون اعمال مى‏گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.»

بر اساس اصل 58 قانون اساسى، «اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شوراى اسلامى است که اعضاى آن را نمایندگان منتخب مردم تشکیل مى‏دهند.»

فصل ششم قانون اساسى، مربوط به قوه مقننه و مجلس است. مجلس، مهمترین رکن تصمیم‏گیرى در جمهورى اسلامى ایران است.

بر اساس اصل 59، طریقه دیگرى نیز براى اعمال قوه مقننه وجود دارد. در این اصل آمده است: «در مسایل بسیار مهم اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى، ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‏پرسى و مراجعه مستقیم به آراى مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آراى عمومى باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.» بر اساس قانون همه‏پرسى: «همه‏پرسى، به پیشنهاد رئیس جمهورى یا یکصد نفر از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى و تصویب 32 مجموع نمایندگان صورت خواهد گرفت.»(2)

«این مصوبه، همانند سایر مصوبات باید به شوراى نگهبان براى اظهارنظر فرستاده شود.»(3)

«نظارت بر همه‏پرسى به عهده شوراى نگهبان است.»(4)

در ارتباط با اصل 58 (اعمال قوه مقننه از طریق مجلس) دو نکته قابل ذکر است:

1- هرچند امر قانونگذارى در جمهورى اسلامى ایران از طریق مجلس است، اما معنایش این نیست که مصوبات مجلس به تنهایى داراى اعتبار است و براى رسمیت و قانونیت یافتن آنها نیازى به تأیید هیچ مرکز و نهادى نیست. بنابراین، اگر بر اساس اصل 72، 91، 94 و 112، براى قانونى شدن مصوبات مجلس، نظر تأییدى شوراى نگهبانى و در پاره‏اى از موارد، مجمع تشخیص مصلحت نظام لازم شمرده شده است، منافاتى با اصل مزبور (58) ندارد. 2- مرجع قانونگذارى بودن مجلس، منافاتى با محدود بودن حق قانونگذارى آن ندارد. به تعبیر دیگر، هرچند مجلس، حق قانونگذارى دارد، اما بر اساس قانون اساسى، در برخى از زمینه‏ها حق قانونگذارى ندارد. در اصل 71 آمده است: «مجلس شوراى اسلامى در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسى مى‏تواند قانون وضع کند». حق قانونگذارى مجلس از دو جهت محدود است؛ یکى این‏که نمى‏تواند قوانینى وضع کند که با اصول و احکام مذهب رسمى کشور یا قانون اساسى مغایرت داشته باشد.(5) دیگر این‏که سیاست‏گذارى و برنامه‏ریزى در پاره‏اى از زمینه‏ها، بر اساس قانون اساسى، به نهادهاى خاصى واگذار شده است؛ به برخى از این موارد، اشاره مى‏شود: الف) بر اساس بند 1 اصل 110، تعیین سیاستهاى کلى نظام جمهورى اسلامى ایران، از وظایف و اختیارات مقام رهبرى قلمداد شده است و نیز بر اساس بند 7 و 8 همین اصل، تصمیم‏گیرى در زمینه حل اختلاف و تنظیم روابط قواى سه‏گانه و نیز حل معضلات نظام، جزء وظایف و اختیارات مقام رهبرى به حساب آمده است. بنابراین، در این موارد، مجلس حق قانونگذارى ندارد و رأى و نظر مقام رهبرى بر همگان - حتى بر مجلس شوراى اسلامى - نافذ و الزامى است.

ب) در اصل 108 چنین آمده است:

«قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آنها و آیین‏نامه داخلى جلسات آنان براى نخستین دوره باید به وسیله فقهاى اولین شوراى نگهبان تهیه و بااکثریت آراى آنان تصویب شود و به تصویب نهایى رهبر انقلاب برسد. از آن پس، هرگونه تغییر و تجدیدنظر در این قانون و تصویب سایر مقررات مربوط به وظایف خبرگان، در صلاحیت خود آنان است.» بنابراین، مجلس نمى‏تواند در این موارد قانونگذارى کند.

ج) در ذیل اصل 112 آمده است: «مقررات مربوط به مجمع (مجمع تشخیص مصلحت نظام) توسط خود اعضا تهیه و تصویب و به تأیید مقام رهبرى خواهد رسید.» بنابراین، مجلس نمى‏تواند در ارتباط با مقررات مجمع تشخیص مصلحت نظام، قانونگذارى کند.

د) بر اساس اصل 176 قانون اساسى، تعیین سیاستهاى دفاعى - امنیتى کشور، در محدوده سیاستهاى کلى تعیین‏شده از طرف مقام رهبرى و هماهنگ نمودن فعالیتهاى سیاسى، اطلاعاتى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى در ارتباط با تدابیر کلى دفاعى - امنیتى و بهره‏گیرى از امکانات مادى و معنوى کشور براى مقابله با تهدیدهاى داخلى و خارجى، از وظایف و اختیارات شوراى عالى امنیت ملى کشور است که پس از تصویب از جانب این شورا و تأیید آنها از جانب مقام رهبرى، بر همگان - حتى بر نمایندگان مجلس - الزامى است.

ه) بر اساس اصل 177 قانون اساسى، تصمیم‏گیرى براى بازنگرى قانون اساسى و نیز اصلاح و تتمیم آن از اختیارات مقام رهبرى و مجمع تشخیص مصلحت نظام و شوراى مخصوص بازنگرى قانون اساسى است و از محدوده اختیارات مجلس شوراى اسلامى خارج است.

و) بر اساس ولایت مطلقه و اختیارات ویژه رهبرى، اگر مقام رهبرى، گروهى را عهده‏دار سیاست‏گذارى و برنامه‏ریزى در زمینه خاصى قرار دهند - چنان که شوراى عالى انقلاب فرهنگى را عهده‏دار سیاست‏گذارى در زمینه علمى و فرهنگى کشور قرار داده‏اند -، آن مجمع مى‏تواند در آن زمینه سیاست‏گذارى کند و مصوبات آنها بر همگان، حتى بر نمایندگان مجلس، الزامى است.

امام خمینى رحمه‏الله در پاسخ به تقاضاى رئیس جمهورى وقت در سال 1363 که خواستار اعتبار مصوبات این شورا در حد قانون بود فرموده‏اند: «باید به مصوبات این شورا ترتیب آثار داده شود.»(6)

شرایط انتخاب‏کنندگان و انتخاب‏شوندگان و تعداد نمایندگان مجلس

در اصل 62 قانون اساسى آمده است: «مجلس شوراى اسلامى از نمایندگان ملت که بطور مستقیم و با رأى مخفى انتخاب مى‏شوند، تشکیل مى‏گردد. شرایط انتخاب‏کنندگان و انتخاب‏شوندگان و کیفیت انتخابات را قانون معین خواهد کرد.»

بر اساس این اصل، شرایط انتخاب‏شوندگان، به قانون عادى مجلس واگذار شده است، لکن با توجه به وظایف و اختیارات فراوانى که در قانون اساسى براى نمایندگان مجلس منظور شده است، مجلس نمى‏تواند شرایطى همچون اعتقاد و التزام عملى به اسلام و مبانى نظام و تعهد و امانتدارى و نداشتن سوابق سوء و... را نادیده بگیرد؛ زیرا سپردن این همه اختیارات و وظایف به افرادى که در واقع، نوعى ولایت بر سرنوشت و جان و مال مردم است، بدون صلاحیتهاى لازم، غیرمشروع است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد قوه مقننه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران

اهداف حکومت اسلامى

اختصاصی از فایل هلپ اهداف حکومت اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

 

اهداف حکومت اسلامى

حکومتها بر حسب ماهیت و مصدر مشروعیت مى خویش اهداف و مقاصدى دارند که در جهت نیل به آن تلاش مى‏کنند.هدف مهم حکومتهاى غیر دینى، تأمین نیازهاى مادى و معیشتى مردم خود است .اما حکومتهاى دینى علاوه بر غایت فوق دغدغه‏ى دین و ارزشهاى آن را نیز دارند.

حکومت اسلامى هم به نوبه خود، دغدغه‏ى تأمین سعادت دنیوى و اخروى جامعه‏ى خود را دارد .که تبیین آن مجال دیگرى مى‏طلبد.استاد شهید با استناد به روایت ذیل امام على (ع) اهداف کلى حکومت اسلامى را تشریح مى‏کند.که به اختصار ذکر مى‏شود.

امام على (ع) ضمن رد هدف جاه طلبگى و تحصیل مال و منال دنیا در حکومت خویش، مى‏فرماید .

و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الأصلاح فى بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک. (62) .بازگشت به اسلام راستین: هر دینى به مرور زمان، اصول و ارزش‏هاى آن که راه سعادت و تکامل انسان‏اند، مورد بى‏مهرى و کم توجهى مردم یا گروه خاصى قرار مى‏گیرد.چه بسا، اصول آن «فروع» و فروع آن «اصول» انگاشته شود.کما این که امر فوق درباره‏ى احکام و آموزه‏هاى اجتماعى اسلام اتفاق افتاده است.مثلا ارج و تکریم دین از آزادى، عدالت و مخالفت با تبعیض طبقاتى از آموزه‏هایى است که گوهر آنها طى قرون متمادى بر مسلمانان ناشناخته مانده بود .و کشف و عرصه‏ى آن یک هدف مقدس براى حاکم اسلامى است که دغدغه‏ى دین دارد.

به دیگر سخن حاکم اسلامى در اولین گام باید دین را از غیر دین تفکیک کرده و آموزه‏هاى ناب و سره آن را ـ که مطابق فطرت و سازگار با هر عصرى است ـ به تشنگان معرفت و جهانیان عرضه نماید.

تعلیمات لیبرالیستى در متن تعالیم اسلامى وجود دارد.این گنجینه‏ى عظیم از ارزشهاى انسانى که در معارف اسلامى نهفته بود، تقریبا از سنه‏ى (1320) به بعد در ایران به وسیله‏ى یک عده از اسلام شناس‏هاى خوب و واقعى وارد خود آگاهى مردم شد.یعنى به مردم گفته شد، اسلام دین عدالت است.اسلام با تبعیض‏هاى طبقاتى مخالف است.اسلام دین حریت و آزادى است. (63)

استاد در تبیین فراز اول روایت فوق (لنرد المعالم من دینک) مى‏گوید.

یعنى بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعت را از میان بردن و سنت‏هاى اصیل را جایگزین کردن، یعنى اصلاحى در فکرها و اندیشه‏ها و تحولى در روح‏ها و ضمیرها و قضاوت‏ها در زمینه خود اسلام. (64)

2.توسعه‏ى اقتصادى: برخى بر این گمانند که دین و حکومت دینى همه هم و غم خود را معطوف نیازهاى معنوى و اخروى مردم نموده و بدینسان از عمران و آبادى و توسعه کشور باز مى‏ماند .در حالى که خود دین عکس آن را بیان مى‏کند.به این معنا که توسعه‏ى اقتصادى کشور آن هم به نحو شاخص و چشمگیر جزء اهداف حکومت دینى و اسلامى است.امام على (ع) به عنوان جانشین مقام نبوت و حاکم اسلامى در خطبه‏ى فوق به وضوح به این هدف تاکید مى‏کند.

استاد در توضیح «نظهر الأصلاح فى بلادک» مى‏گوید.

«نظهر الأصلاح فى بلادک» خیلى عجیب است! «نظهر» یعنى آشکار کنیم، اصلاح نمایان و چشمگیر، اصلاحى که روشن باشد.در شهرهایت به عمل آوریم.آن قدر این اصلاح اساسى باشد که احتیاج به فکر و مطالعه نداشته باشد.علایمش از در و دیوار پیداست.به عبارت دیگر، سامان به زندگى مخلوقات تو دادن، شکمها را سیراب کردن، تن‏ها را پوشاندن، بیماریها را معالجه کردن، جهل‏ها را از میان بردن، اقدام براى بهبود زندگى مادى مردم، زندگى مادى مردم را سامان دادن. (65)

باز حضرت على (ع) در فرمان معروف خود به مالک اشتر، یکى از وظایف حاکم را عمران شهرها «عمارة بلادها» یاد مى‏کند. (66)

3.اصلاح روابط اجتماعى: یکى دیگر از اهداف حکومت دینى اصلاح روابط طبقات مختلف جامعه است مثلا حکومت با طرفدارى از مظلوم به احقاق حق وى از ظالم در هر مقام و منصبى که باشد، بپردازد و امنیت جامعه را به نحوى تنظیم نماید که طبقات مختلف جامعه به یکدیگر تعدى نکنند.و این امنیت دو طرفه است یعنى در جامعه‏ى اسلامى باید سرمایه‏هاى مردم از امنیت کامل برخوردار باشند و کسى به آن تعدى نکند و در سوى دیگر، در صورت تعدى شخص متمول به حقوق ضعیف باید حکومت از آن دفاع کند.

شهید مطهرى درباره حفظ امنیت سرمایه و اجتماع مى‏گوید.

[حضرت على (ع) در آن فرمانى که به مالک اشتر نوشته است ـ جمله‏اى دارد که عین آن در اصول کافى هم هست ـ به او مى‏فرماید.مالک! تو باید به گونه‏اى حکومت بکنى که مردم تو را به معناى واقعى تأمین کننده‏ى امنیت‏شان و نگه‏دار هستى و مالشان و دوست عزیز خودشان بدانند. (67)

و درباره‏ى تأمین امنیت قضایى براى تمامى طبقات خصوصا قشر آسیب پذیر و ضعیف مى‏گوید .

امیر المؤمنین مى‏فرماید که من این جمله را غیر مرة یعنى نه خیال کنى که یک بار بلکه مکرر از پیغمبر شنیدم که: «لن تقدس امة حتى یؤخذ للضعیف حقه من القوى غیر متتعتع» ، «پیغمبر فرمود: امتى (کلمه‏ى امت مساوى است با آنچه امروز جامعه مى‏گوییم)، جامعه‏اى‏به مقام قداست، به مقامى که قابل تقدیس و تمجید باشد که بشود گفت این جامعه، جامعه‏ى انسانى است، نمى‏رسد مگر آن وقت که وضع به این منوال باشد که ضعیف حقش را از قوى بگیرد بدون لکنت کلمه.

وقتى ضعیف در مقابل قوى مى‏ایستد لکنتى در بیانش وجود نداشته باشد، این شامل دو مطلب است: یکى این که مردم به طور کلى روحیه‏ى ضعف و زبونى را از خود دور کنند و در مقابل قوى هر اندازه قوى باشد، شجاعانه بایستند، لکنت به زبان‏شان نیفتد، ترس نداشته باشند ـ که ترس از جنود ابلیس است ـ و دیگر این که اصلا نظامات اجتماعى باید طورى باشد که در مقابل قانون، قوى و ضعیفى وجود نداشته باشد. (68)

علامه‏ى شهید در جاى دیگر، دفاع از حقوق مظلوم و از بین بردن فاصله‏ى طبقاتى را هدف حکومت على (ع) ذکر مى‏کند.

على (ع) از آن جهت خلافت را به عهده گرفت که جامعه به ظالم و مظلوم و مرفه و محروم تقسیم شده بود. (69)

4.قانون گرایى: «و تقام المعطلة من حدودک» ، مراد از اجراى حدود تعطیل شده، احیاى مطلق قوانین الهى اعم از جزایى و غیر است.حضرت در این فراز اشاره به بعضى مسامحه کارى‏هاى خلفاى پیشین مى‏کند که بعضا روى حساب‏هاى شخصى از اجراى حدود و احکام شریعت جلوگیرى مى‏کردند.

حضرت همه‏ى مردم را در مقابل «قانون» الهى یکسان مى‏بیند.و از هر کس و از هر گروه و صاحب منصبى جرم و خلافى صادر شود بدون هیچگونه ملاحظه کارى‏هاى سیاسى، اجتماعى، فامیلى و آشنایى او را به پاى محکمه کشانده و تاوان خلافش را مى‏دهد. (70)

حضرت در مقام عمل خود به این اصل مهم پاى بند بود و همانطورى که تاریخ ضبط کرده است، آنحضرت برخوردهایى با بستگان نزدیک خود مثل ابن عقیل برادرش، ابن عباس دانشمند معروف و معتمدش و دیگر نمایندگان خود داشته است.

حقوق مردم در حکومت اسلامى

پیشتر بیان شد که حکومتهایى که در مغرب زمین به نام دین یا با اتکاى به آن حکومت‏کردند، نوعا سر از استبداد در آورده و حقوق مردم را به بهانه‏هاى مختلف نادیده انگاشتند.اما آیین مقدس اسلام اهتمام و عنایت خاصى به حقوق مردم در مقابل حکومت داشته است.و چهارده سده پیش مردم خود را ـ که مردمى قبیله‏اى و به دور از تمدن و دموکراسى بودند ـ صاحبان حقوق متعدد اجتماعى و سیاسى و طبیعى بر شمرده و حاکمان را ملزم به رعایت آن نمود.اینجا به تبیین برخى از این حقوق از منظر متکلم شهید مى‏پردازیم.

1.حاکم وکیل و امین مردم: شهید سعید با اختصاص یک فصل از کتاب نفیس «سیرى در نهج البلاغه» به حقوق مردم در مقابل حاکم، تحت عنوان «اعتراف به حقوق مردم» ابتدا به تبیین نوع رابطه‏ى حاکم و مردم در فلسفه‏هاى مختلف مى‏پردازد.


دانلود با لینک مستقیم


اهداف حکومت اسلامى

مقاله در مورد خلافت و امامت در کلام اسلامى

اختصاصی از فایل هلپ مقاله در مورد خلافت و امامت در کلام اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد خلافت و امامت در کلام اسلامى


مقاله در مورد خلافت و امامت در کلام اسلامى

مقاله کامل بعد از پرداخت وجه

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 18

 

- امامت، مهم‏ترین جایگاه بحث‏هاى کلامى
بحث و گفت و گو درباره‏ى خلافت و امامت، یکى از مهم‏ترین و دیرین‏ترین بحث‏ها و گفت و گوهایى است که در جهان اسلام، پس از رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله میان مسلمانان مطرح شده است. اگرچه پیش از این مسئله، درباره‏ى مسائل دیگرى اختلاف نظر پیدا شد، اما اختلاف در فلسفه‏ى امامت و خلافت، داراى ویژگى‏هاى بى مانندى بود. عبدالکریم شهرستانى، پس از اشاره به پاره‏اى از اختلافات و مباحثه‏هایى که به هنگام رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پس از آن، میان مسلمانان رخ داد، مى‏گوید:
پنجمین اختلاف آنان - که بزرگ‏ترین اختلاف میان امت اسلامى به شمار مى‏رود - اختلاف‏شان درباره‏ى امامت‏بود; زیرا، درباره‏ى هیچ یک از قواعد دینى، در هیچ زمانى، چنان نزاع و ستیزى که درباره‏ى امامت در گرفته است، رخ نداده است.
وى، آن گاه به ماجرایى که در سقیفه‏ى بنى ساعده اتفاق افتاد، اشاره کرده، گفته است:
مهاجران و انصار، درباره‏ى امامت، اختلاف کردند. انصار گفتند: «امیرى از ما و امیرى از شما، عهده دار امر خلافت و امامت گردد.» و سعد بن عباده را - که بزرگ و رهبر آنان بود - از طرف خود پیشنهاد کردند. در این هنگام، ابوبکر و عمر، وارد سقیفه شدند. عمر که از پیش، مطالبى را در نظر گرفته بود تا در آن جمع و درباره‏ى امامت ایراد کند، مى‏خواست‏سخن بگوید، ولى ابوبکر مانع شد و خود به سخنرانى پرداخت و پس از حمد و ثناى خداوند، مطالبى را ایراد کرد.
عمر مى‏گوید: «او، همان چیزهایى را گفت که من در نظر داشتم بگویم. گویا، او، از غیب آگاه بود. پس از پایان یافتن سخنان ابوبکر و قبل از آن که انصار مطلبى بگویند، من با ابوبکر بیعت کردم، و مردم نیز با او بیعت کردند و در نتیجه، آتش فتنه خاموش شد. جز این که بیعت‏با ابوبکر، کارى شتاب زده و دور از تدبیر بود که خداوند، مسلمانان را از شر آن حفظ کرد. پس اگر فردى دیگر، آن را تکرار کند، وى را بکشید. پس، هرگاه فردى بدون مشورت با مسلمانان با فرد دیگرى بیعت کند، آن دو، خود را به هلاکت افکنده‏اند، و قتل‏شان واجب است».

شهرستانى، آن گاه به تبیین این مطلب پرداخته است که «چرا انصار بیعت‏با ابوبکر را پذیرفتند و از پیشنهاد خود مبنى بر این که هر یک از مهاجران و انصار، رهبرى داشته باشند، دست‏برداشتند؟» . او مى‏گوید:
انصار، بدان جهت از پیشنهاد خود منصرف شدند که ابوبکر از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت کرد که آن حضرت فرمود: «الائمة من قریش; رهبران امت اسلامى، از قریش‏اند».
آن گاه افزوده است:
این، بیعتى بود که در سقیفه واقع شد. آن گاه، مردم به مسجد آمدند و با ابوبکر بیعت کردند، جز گروهى از بنى هاشم، و ابوسفیان از بنى امیه، و امیرالمؤمنین على بن ابى‏طالب علیه السلام که به تجهیز بدن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و تدفین او مشغول بود و در این منازعه شرکت نداشت.
اینک، ما، در پى تحلیل و بررسى ماجراى سقیفه‏ى بنى ساعده نیستیم، غرض از نقل این مطلب، بیان اهمیت مسئله‏ى امامت و خلافت از دیدگاه مسلمانان صدر اسلام است.
این که انگیزه‏ى شرکت کنندگان در سقیفه چه بود، در نتیجه‏ى یاد شده، تفاوتى ایجاد نمى‏کند; زیرا، خواه، انگیزه‏ى آنان را حفظ اسلام و جلوگیرى از فتنه‏هاى احتمالى که اسلام و مسلمانان را تهدید مى‏کرد، بدانیم و خواه، مسئله‏ى مقام و ریاست و نظایر آن، در هر دو صورت، رفتار آنان، گویاى این حقیقت است که خلافت و امامت، مسئله‏اى مهم و اساسى است و از مسایل محورى در جهان اسلام به شمار مى‏رود.
شرکت نکردن امام على علیه السلام در سقیفه و وارد نشدن در آن اختلاف، یکى، بدان جهت‏بود که وى، حفظ حرمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در آن زمان بر هر امر دیگرى ترجیح مى‏داد و بر آن بود که در آن فاصله‏ى کوتاه، مسلمانان را خطرى تهدید نخواهد کرد، و دیگرى، این که به اعتقاد او، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در حیات خود، براى چنین مسئله‏ى مهمى چاره اندیشى کرده و جانشین خود را در فرصت‏ها و مناسبت‏هاى مختلف - مانند غدیر خم - تعیین کرده است.
بحث درباره‏ى امامت و خلافت، صرفا، یک بحث تاریخى نیست تا در شرح و تبیین یک رخداد مهم در تاریخ اسلام خلاصه شود; زیرا، امامت، ابعاد و زوایاى مهم دیگرى نیز دارد. این مسئله، با حیات فکرى، اعتقادى، اخلاقى، اجتماعى، سیاسى امت اسلامى، رابطه‏اى استوار و تعیین کننده دارد. جایگاه مهم و برجسته‏ى بحث امامت در تفکر و تعالیم اسلامى از همین ابعاد اساسى و سرنوشت‏ساز آن، ناشى مى‏شود. با تبیین ماهیت امامت، این مسئله، روشن‏تر خواهد شد.
در این جا یادآورى این نکته لازم است که شیعه، امامت را از اصول دین و عقاید اسلامى مى‏داند، ولى معتزله و اشاعره و دیگر مذاهب کلامى، آن را از فروع دین و احکام عملى اسلام مى‏شمارند. ریشه‏ى این دو دیدگاه، این است که از نظر شیعه، نصب و تعیین امام، از شئون خداوند است و در تعیین امام، به «انتصاب‏» قائل است، ولى مذاهب دیگر، نصب و تعیین امام را از شئون و وظایف مکلفان مى‏دانند و در تعیین امام، به «انتخاب‏» معتقد هستند.
در بحث‏هاى آینده، در این باره، بیش‏تر سخن خواهیم گفت، یادآورى آن در این بحث، براى بیان این مطلب است که دو دیدگاه یاد شده، در لزوم امامت و اهمیت آن، اختلافى ندارند; زیرا، از فروع دینى بودن، سبب نمى‏شود که مسئله‏اى اهمیت‏اش کم باشد. نماز، از فروع دین است، ولى این امر، با جایگاه مهم آن در آیین اسلام، منافات ندارد.
البته، اعتقاد به این که امامت در زمره‏ى اصول عقاید دینى قرار دارد، منزلت و جایگاه بهترى را به مسئله‏ى امامت مى‏بخشد.
2- حقیقت امامت
واژه‏ى امامت، در لغت، به معناى «رهبرى و پیشوایى‏» است و «امام‏» را «مقتدا و پیشوا» گویند، خواه، آن مقتدا و پیشوا، انسانى باشد یا چیزى دیگر. ابن فارس گفته است: «امام، فردى (یا چیزى) است که در کارها به او اقتدا مى‏شود، و پیامبر صلى الله علیه و آله امام و پیشواى همه‏ى امامان است، و خلیفه‏ى پیامبر، امام رعیت و مردم است، و قرآن، امام و پیشواى مسلمانان است‏» .
قرآن کریم، همان گونه که برخى از انسان‏ها را «امام‏» نامیده، کتاب آسمانى حضرت موسى علیه السلام را نیز «امام‏» خوانده است. درباره‏ى حضرت ابراهیم علیه السلام مى‏فرماید: «انى جاعلک للناس اماما»  و درباره‏ى بندگان خاص الهى مى‏فرماید، آنان، از خداوند مى‏خواهند که آنان را پیشواى پرهیزگاران قرار دهد: «واجعلنا للمتقین اماما»  و درباره‏ى کتاب حضرت موسى علیه السلام مى‏فرماید: «و من قبله کتاب موسى اماما و رحمة‏»
قرآن کریم، «لوح محفوظ‏» را نیز «امام مبین‏» دانسته و فرموده است: «وکل شى‏ء احصیناه فى امام مبین‏»
متکلمان اسلامى، امامت را به «ریاست و رهبرى جامعه‏ى اسلامى در زمینه‏ى امور دنیوى و دینى‏» تعریف کرده‏اند. نمونه‏هایى از تعاریف آنان را ذیلا یادآور مى‏شویم


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد خلافت و امامت در کلام اسلامى

تحقیق درمورد اهداف حکومت اسلامى 15 ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درمورد اهداف حکومت اسلامى 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

 

اهداف حکومت اسلامى

حکومتها بر حسب ماهیت و مصدر مشروعیت مى خویش اهداف و مقاصدى دارند که در جهت نیل به آن تلاش مى‏کنند.هدف مهم حکومتهاى غیر دینى، تأمین نیازهاى مادى و معیشتى مردم خود است .اما حکومتهاى دینى علاوه بر غایت فوق دغدغه‏ى دین و ارزشهاى آن را نیز دارند.

حکومت اسلامى هم به نوبه خود، دغدغه‏ى تأمین سعادت دنیوى و اخروى جامعه‏ى خود را دارد .که تبیین آن مجال دیگرى مى‏طلبد.استاد شهید با استناد به روایت ذیل امام على (ع) اهداف کلى حکومت اسلامى را تشریح مى‏کند.که به اختصار ذکر مى‏شود.

امام على (ع) ضمن رد هدف جاه طلبگى و تحصیل مال و منال دنیا در حکومت خویش، مى‏فرماید .

و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الأصلاح فى بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک. (62) .بازگشت به اسلام راستین: هر دینى به مرور زمان، اصول و ارزش‏هاى آن که راه سعادت و تکامل انسان‏اند، مورد بى‏مهرى و کم توجهى مردم یا گروه خاصى قرار مى‏گیرد.چه بسا، اصول آن «فروع» و فروع آن «اصول» انگاشته شود.کما این که امر فوق درباره‏ى احکام و آموزه‏هاى اجتماعى اسلام اتفاق افتاده است.مثلا ارج و تکریم دین از آزادى، عدالت و مخالفت با تبعیض طبقاتى از آموزه‏هایى است که گوهر آنها طى قرون متمادى بر مسلمانان ناشناخته مانده بود .و کشف و عرصه‏ى آن یک هدف مقدس براى حاکم اسلامى است که دغدغه‏ى دین دارد.

به دیگر سخن حاکم اسلامى در اولین گام باید دین را از غیر دین تفکیک کرده و آموزه‏هاى ناب و سره آن را ـ که مطابق فطرت و سازگار با هر عصرى است ـ به تشنگان معرفت و جهانیان عرضه نماید.

تعلیمات لیبرالیستى در متن تعالیم اسلامى وجود دارد.این گنجینه‏ى عظیم از ارزشهاى انسانى که در معارف اسلامى نهفته بود، تقریبا از سنه‏ى (1320) به بعد در ایران به وسیله‏ى یک عده از اسلام شناس‏هاى خوب و واقعى وارد خود آگاهى مردم شد.یعنى به مردم گفته شد، اسلام دین عدالت است.اسلام با تبعیض‏هاى طبقاتى مخالف است.اسلام دین حریت و آزادى است. (63)

استاد در تبیین فراز اول روایت فوق (لنرد المعالم من دینک) مى‏گوید.

یعنى بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعت را از میان بردن و سنت‏هاى اصیل را جایگزین کردن، یعنى اصلاحى در فکرها و اندیشه‏ها و تحولى در روح‏ها و ضمیرها و قضاوت‏ها در زمینه خود اسلام. (64)

2.توسعه‏ى اقتصادى: برخى بر این گمانند که دین و حکومت دینى همه هم و غم خود را معطوف نیازهاى معنوى و اخروى مردم نموده و بدینسان از عمران و آبادى و توسعه کشور باز مى‏ماند .در حالى که خود دین عکس آن را بیان مى‏کند.به این معنا که توسعه‏ى اقتصادى کشور آن هم به نحو شاخص و چشمگیر جزء اهداف حکومت دینى و اسلامى است.امام على (ع) به عنوان جانشین مقام نبوت و حاکم اسلامى در خطبه‏ى فوق به وضوح به این هدف تاکید مى‏کند.

استاد در توضیح «نظهر الأصلاح فى بلادک» مى‏گوید.

«نظهر الأصلاح فى بلادک» خیلى عجیب است! «نظهر» یعنى آشکار کنیم، اصلاح نمایان و چشمگیر، اصلاحى که روشن باشد.در شهرهایت به عمل آوریم.آن قدر این اصلاح اساسى باشد که احتیاج به فکر و مطالعه نداشته باشد.علایمش از در و دیوار پیداست.به عبارت دیگر، سامان به زندگى مخلوقات تو دادن، شکمها را سیراب کردن، تن‏ها را پوشاندن، بیماریها را معالجه کردن، جهل‏ها را از میان بردن، اقدام براى بهبود زندگى مادى مردم، زندگى مادى مردم را سامان دادن. (65)

باز حضرت على (ع) در فرمان معروف خود به مالک اشتر، یکى از وظایف حاکم را عمران شهرها «عمارة بلادها» یاد مى‏کند. (66)

3.اصلاح روابط اجتماعى: یکى دیگر از اهداف حکومت دینى اصلاح روابط طبقات مختلف جامعه است مثلا حکومت با طرفدارى از مظلوم به احقاق حق وى از ظالم در هر مقام و منصبى که باشد، بپردازد و امنیت جامعه را به نحوى تنظیم نماید که طبقات مختلف جامعه به یکدیگر تعدى نکنند.و این امنیت دو طرفه است یعنى در جامعه‏ى اسلامى باید سرمایه‏هاى مردم از امنیت کامل برخوردار باشند و کسى به آن تعدى نکند و در سوى دیگر، در صورت تعدى شخص متمول به حقوق ضعیف باید حکومت از آن دفاع کند.

شهید مطهرى درباره حفظ امنیت سرمایه و اجتماع مى‏گوید.

[حضرت على (ع) در آن فرمانى که به مالک اشتر نوشته است ـ جمله‏اى دارد که عین آن در اصول کافى هم هست ـ به او مى‏فرماید.مالک! تو باید به گونه‏اى حکومت بکنى که مردم تو را به معناى واقعى تأمین کننده‏ى امنیت‏شان و نگه‏دار هستى و مالشان و دوست عزیز خودشان بدانند. (67)

و درباره‏ى تأمین امنیت قضایى براى تمامى طبقات خصوصا قشر آسیب پذیر و ضعیف مى‏گوید .

امیر المؤمنین مى‏فرماید که من این جمله را غیر مرة یعنى نه خیال کنى که یک بار بلکه مکرر از پیغمبر شنیدم که: «لن تقدس امة حتى یؤخذ للضعیف حقه من القوى غیر متتعتع» ، «پیغمبر فرمود: امتى (کلمه‏ى امت مساوى است با آنچه امروز جامعه مى‏گوییم)، جامعه‏اى‏به مقام قداست، به مقامى که قابل تقدیس و تمجید باشد که بشود گفت این جامعه، جامعه‏ى انسانى است، نمى‏رسد مگر آن وقت که وضع به این منوال باشد که ضعیف حقش را از قوى بگیرد بدون لکنت کلمه.

وقتى ضعیف در مقابل قوى مى‏ایستد لکنتى در بیانش وجود نداشته باشد، این شامل دو مطلب است: یکى این که مردم به طور کلى روحیه‏ى ضعف و زبونى را از خود دور کنند و در مقابل قوى هر اندازه قوى باشد، شجاعانه بایستند، لکنت به زبان‏شان نیفتد، ترس نداشته باشند ـ که ترس از جنود ابلیس است ـ و دیگر این که اصلا نظامات اجتماعى باید طورى باشد که در مقابل قانون، قوى و ضعیفى وجود نداشته باشد. (68)

علامه‏ى شهید در جاى دیگر، دفاع از حقوق مظلوم و از بین بردن فاصله‏ى طبقاتى را هدف حکومت على (ع) ذکر مى‏کند.

على (ع) از آن جهت خلافت را به عهده گرفت که جامعه به ظالم و مظلوم و مرفه و محروم تقسیم شده بود. (69)

4.قانون گرایى: «و تقام المعطلة من حدودک» ، مراد از اجراى حدود تعطیل شده، احیاى مطلق قوانین الهى اعم از جزایى و غیر است.حضرت در این فراز اشاره به بعضى مسامحه کارى‏هاى خلفاى پیشین مى‏کند که بعضا روى حساب‏هاى شخصى از اجراى حدود و احکام شریعت جلوگیرى مى‏کردند.

حضرت همه‏ى مردم را در مقابل «قانون» الهى یکسان مى‏بیند.و از هر کس و از هر گروه و صاحب منصبى جرم و خلافى صادر شود بدون هیچگونه ملاحظه کارى‏هاى سیاسى، اجتماعى، فامیلى و آشنایى او را به پاى محکمه کشانده و تاوان خلافش را مى‏دهد. (70)

حضرت در مقام عمل خود به این اصل مهم پاى بند بود و همانطورى که تاریخ ضبط کرده است، آنحضرت برخوردهایى با بستگان نزدیک خود مثل ابن عقیل برادرش، ابن عباس دانشمند معروف و معتمدش و دیگر نمایندگان خود داشته است.

حقوق مردم در حکومت اسلامى

پیشتر بیان شد که حکومتهایى که در مغرب زمین به نام دین یا با اتکاى به آن حکومت‏کردند، نوعا سر از استبداد در آورده و حقوق مردم را به بهانه‏هاى مختلف نادیده انگاشتند.اما آیین مقدس اسلام اهتمام و عنایت خاصى به حقوق مردم در مقابل حکومت داشته است.و چهارده سده پیش مردم خود را ـ که مردمى قبیله‏اى و به دور از تمدن و دموکراسى بودند ـ صاحبان حقوق متعدد اجتماعى و سیاسى و طبیعى بر شمرده و حاکمان را ملزم به رعایت آن نمود.اینجا به تبیین برخى از این حقوق از منظر متکلم شهید مى‏پردازیم.

1.حاکم وکیل و امین مردم: شهید سعید با اختصاص یک فصل از کتاب نفیس «سیرى در نهج البلاغه» به حقوق مردم در مقابل حاکم، تحت عنوان «اعتراف به حقوق مردم» ابتدا به تبیین نوع رابطه‏ى حاکم و مردم در فلسفه‏هاى مختلف مى‏پردازد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد اهداف حکومت اسلامى 15 ص

تحقیق و بررسی در مورد نقش معلمان در پیروزى انقلاب اسلامى ایران

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق و بررسی در مورد نقش معلمان در پیروزى انقلاب اسلامى ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

نقش معلمان در پیروزى انقلاب اسلامى ایران

 

«جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» انقلاب اسلامى ایران یکى از بزرگترین رویدادهاى تاریخى در قرن بیستم است. جهان در سال 1357 شمسى شاهد ظهور یک جهان بینى و خیزش یک ایدئولوژى با نام انقلاب اسلامى شد. قطعا در حافظه تاریخى ملت ایران و ملل دنیا خواهد ماند که رادمردى از تبار ائمه(ع) و فقط با پشتوانه ایمان، با مبارزات پانزده ساله خود توانست تمام افکار جهانیان را به خود جلب نماید. او در آخرین یادگارى هاى خود مى گوید: این انقلاب دستاورد میلیونها انسان ارزشمند است. این انقلاب سیطره استعمار را در ایران براى همیشه از بین برد و سعادت فرزندان کشور را بیمه نمود. رهبرى فرهمند کاریزماتیک با رویکرد اسلامى امام خمینى توانست بر کلیه فرمولهاى حسابگرانه غربى ها در جهان پیروز گردد. او علاوه بر اینکه خود را سرباز دین و مکتب مى دانست، از مشروعیت مردمى نیز بهره مى جست و رفراندوم او براى تائید انقلاب اسلامى یکى از بى نظیرترین جلوه هاى حضور مردم در عرصه اجتماعى است. یاد آن روزى که بهمن گل ببار آورده بود وان زمستانى که مستان را بهار آورده بود یاد باد آن دل تپید ن هاى مشتاقان یار وان عجب نقشى که آن زیبانگار آورده بود ما بر این اعتقادیم که انقلاب اسلامى ریشه اى کاملا فرهنگى دارد على رغم اینکه واقفیم حضور فرهنگى غرب از جمله آمریکا و انگلیس در ایران یک توالى چند صد ساله دارد، اما این حضور در دهه هاى قبل از پیروزى انقلاب رنگ و جلوه ویژه اى به خود گرفته بود. تسلط فرهنگى و حقوقى و تدوین قانون کاپیتولاسیون، پوشش کاملا غربی، در محاق ماندن و در حاشیه ماندن فرهنگ دینى که با باور مردم گره خورده بود سبب شد تا عاملین فرهنگى کشور یعنى فرهنگیان و معلمان در خط مقدم مبارزه به جنب و جوش بیفتند. هزاران فرهنگى از جمله دانش آموزان با تاسى به پیام آور انقلاب یعنى امام خمینی، خود را براى حضورى چشمگیر آماده مى کردند. شرکت در مجالس و محافل بحث، بسط ایدئولوژى انقلاب، تنویر تفکر انقلابی، مبارزه با فقر فرهنگی، سوق دادن اذهان به تمدن دینى ایرانی، مقابله با توطئه هاى فرهنگی، پرهیز دادن جوانان و نوجوانان از جذابیتهاى فرهنگى غرب از جمله سینما و مجالس لهو و لعب، تبیین خودباورى در جوانان و نوجوانان، تحلیل اندیشه هاى نویسندگان غرب ستیز و دهها مولفه دیگر که زحمت پرداخت آن را معلمان به دوش مى کشیدند. مى دانیم چه بسیار معلمانى که در این راه از جان خویش نیز گذشتند حتى مى توان چندین استان کشور را نام برد که اولین شهید آن نیز از بین معلمان بوده است. رسالت دیگر معلمان که بر خلاف سرمایه گذارى غرب در ایران عملى شد پس از ورود امام به ایران بود. پس از پانزده سال فراق و دوری، این بزرگمرد تاریخ به وطن خود بازگشت. رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست دوران بسیار سخت و دشوارى بود اما براى طراحان و صاحبان انقلاب، شیرین. نقش آگاه سازى و حمایتى فرهنگیان با رویکرد تازه اى آغاز شد. در این برهه حساس، فرهنگیان از معدود قشرهایى بودند که مى‌توانستند مسئولیت‌هاى نهادهاى انقلابى و ادارى را به عهده بگیرند و در دوران تثبیت انقلاب اسلامى نقش بى بدیل معلمان بر کسى پوشیده نیست. معلمى با همه سادگى هایش رئیس جمهور مى شود و معلمى دیگر نخست وزیر؛ او شهید همیشه زنده رجایى و یار وفادارش شهید باهنر مى باشد. نظم، تواضع، انصاف، عدالت، مدارا، معنویت، خلوص، قناعت، آزاد اندیشی، عدم تکلف، صبوری، خیرخواهی، پرکاری، تعادل در اندیشه و روش و منش خوب و هر آن چیزى که معلم شهید مطهرى در کتاب معلم نمونه ذکر مى کند، در شهید گرانقدر رجایى حلول مى نماید و او مرد دیگرى درتاریخ زرین انقلاب اسلامى مى شود و افتخارى براى فرهنگیان که همیشه به عنوان الگو برایشان باقى مى ماند. معلمان متعهد تصمیم مى گیرند در شرایط سخت انقلاب خود را براى تصدى نهادها و مسئولیت‌ها آماده کنند و تعداد بى شمارى از این وزارتخانه، مامور در نهادهاى سیاسی، اجتماعى فرهنگى مى شوند که همچنان ادامه دارد. یعنى در پرونده انقلابیون ایران اگر بررسى به عمل آید، معلمان نقش پررنگى را ایفاء کرده اند که در هر حال به عنوان یادگار در اذهان مانده است. غربى ها از جمله پیر استعمارگر و آمریکاى متجاوز در سالهاى قبل از پیروزى انقلاب اسلامى و بعد از آن تنها راه مقابله با ملتها را در حوزه فرهنگ و اندیشه مطالعه کرده اند. آنها دریافتند؛ تنها حوزه اى که اگر آسیب ببیند و این آسیب دیدگى مى تواند به بهاى ریزش و از هم پاشیدگى ساختار یک حکومت منجر شود، حوزه فرهنگى است. از این حیث سعى نمودند از طریق رسانه ها و فراورده هاى فرهنگی، کتاب، فیلم، لباس، مد و... وارد شوند. در این میان آنهایى که با بیست میلیون جوان و نوجوان مستقیما در ارتباط بودند معلمان بودند و همچنان معلمان هستند. انسانهایى که على رغم دورماندن از حقوق اجتماعى خود نسبت به دیگر اقشار، با نجابت و


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد نقش معلمان در پیروزى انقلاب اسلامى ایران