فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد درجات ایمان

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد درجات ایمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد درجات ایمان


تحقیق در مورد درجات ایمان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه13

 

فهرست مطالب

  مقد مه : 2-*  تلازم وجودی علم و ایمان : 3-*علت اختلاف درجات ایمان : 4-*درجات ایمان : 6- * ایمان کامل :

سیاس خدای عزوجل که انسا را افرید و به اوعقل داد تا راه حق و باطل را از هم تشخیص دهد. که ییمودن راه حق تنها با داشتن ایمان حاصل میشود,و ایمان خود دارای مراتبی میباشد که افراد بر حسب ان با یکدیکر متفاوت میباشند.

 موضوع تحقیق من درجات و مراتب ایمان است .  که با مطاله ی جهار کتاب توانسته ام مطالب مختصری  را جمع اوری کنم و به صورت تحقیق خود ارائه دهم با امید اینکه مفید واقع شده و مورد قبل شما استاد کرامی قرار کیرد. اما قبل از اینکه بخواهم مستقیما به درجات ایمان بیردازم ابتدا اشاره ای به( خود ایمان که اصلا ایمان جیست ؟ جکونه حاصل می شود. جرا وجود علم درایمان موثر است , ) دارم . بعد از ان به درجات ایمان برداخته ام .

1-* ایمان جیست؟

ایمان عبارت است از باوری که توام با اقراروعمل به مقتضای باور باشد. اقرار به عقاید اسلامی  بدون

باور قلبی  ایمان نیست باور قلبی هم بدون اقرار عملی ایـــمان نیست . بدین جهت فرعون با اینکه یقین داشت انجه موسی (ع) می کوید حق است و رسالت موسی (ع) را قلبا باور کرده بود ولی به او مومن کفته نمی شد جون از روی لجاجت و اسـتـــکبار اقرار به یکانکی خدا و نبوت موسی نمی کرد. ولی وقتی در حـــــال غرق شدن اصطرارا اعتراف به توحید و رسالت موسی نمود  کفت: امنت انه لا اله الاالذی امنت به بنواسراییل وانـا من المسلمین : ایمان اوردم که خدایی جزان خدا که بنی اسراییل به او ایمان اورده اند وجود ندارد ومن یــــکی از مسلمانانم .

در اینجا فرعون جبرا ایمان اورد. قبلا باورقلبی داشت و ترس از غرق شدن ومـردن او را وادار به اقرار زبانی کرد.بس او مومن شد ولی به صورت اضطراری واز روی اجبار.

بنابراین ایمان دو رکن دارد:اعتقاد قلبی و اقرارعملی رکن اول دراختیار انسان نیست یعنی انسان نمیتواند به دلخواه خود هر جه را بخواهد باور کند یا باور نکند ولی رکن دوم

ایمان


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد درجات ایمان

تحقیق در مورد ایمان و عقل

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد ایمان و عقل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد ایمان و عقل


تحقیق در مورد ایمان و عقل

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه14

 

فهرست مطالب

 

  • نقش اخلاق

  • سه گونه مواجهه با نسبت دین و سیاست

ایمان و عقل

چهره‌ی تکیده‌ی "عبدالله نوری" نخستین چیزی بود که در بدو ورود به منزلش، توجهم را جلب کرد. چند سالی بود که او را از نزدیک ندیده بودم. غم سنگین جوانمرگی برادر، صورتش را فرو تراشیده بود. با خوشرویی تمام، پیش پای ما بلند شد و ورودمان را خوش‌آمد گفت. انصاری‌راد، رییس کمیسیون اصل نود مجلس ششم چند قدم آنسوتر نشسته بود. سالن، چندان شلوغ نبود. با فرا رسیدن ساعت 8 شامگاه، عبدالله نوری، خود، خواندن دعای کمیل را آغاز کرد. چنان سوز و گدازی در زمزمه‌اش نهفته بود که آه از نهاد هر پاکدلی برمی‌آورد. هنگامی که بدانجا رسید که «خدایا! و آنگاه که مرا به زندان انداختی ...»، بغضش ترکید و اشک از چشمانش جاری شد. بی‌اختیار به یاد امام چهارم شیعیان، امام سجاد، افتادم. چهره‌های مختلف سیاسی، یکی‌یکی از راه می‌رسیدند و در گوشه‌ای از مجلس جا می‌گرفتند. یوسفی اشکوری، عطریانفر و قُبه، صفدر حسینی، مهندس توسلی، آقاجری، نعمت احمدی و برخی دیگر در جلسه حضور به هم رساندند. زیدآبادی هم تنها چند دقیقه ایستاد و جلسه را ترک کرد. کم‌کم فضای اندک سالن پر می‌شد تا اینکه علیزاده از دکتر آقاجری دعوت کرد خطابه‌ی خود را آغاز کند.
آقاجری قرار بود دنباله‌ی مبحث جلسه‌ی یک ماه پیش را دنبال کند اما تحولات پشت پرده‌ی چند هفته‌ی اخیر، مسیر سخنان او را دگرگون کرد. زمزمه‌ای در گوشم بود که تعجب‌زده، از ارتباط مباحث این جلسه و جلسه‌ی پیشین می‌پرسید. جلسه، بجای بررسیدن موضوعی علمی-فکری به یک سمفونی سیاسی تبدیل شده بود. گویی قرار بود که خطابه‌ی سخنران و ترکیب شرکت‌کنندگان، پیامی را منتقل کند، هدفی که با موفقیت تمام به سرانجام رسید. عکس‌های گرفته شده از این مراسم فردا در پیام ایرانیان منتشر خواهد شد.
احکام تأسیسی، احکام تأییدی
دکتر آقاجری در تشریح موقعیت عقل و دین نسبت به یکدیگر، به تاریخی بودن برخی از احکام دینی اشاره کرد: احکامی که در اسلام وجود دارد به دو گروه تقسیم می شود، احکام "تأسیسی" و احکام "تأییدی" یا "امضایی". بدین معنا که در پاره‌ای احکام شرعی، همان سنتِ جاری در میان جامعه‌ی عرب جاهل بدوی، تأیید شده و به صورت حکمی دینی در آمده است، این احکام


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ایمان و عقل

دانلود مقاله انسان و ایمان

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله انسان و ایمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

علم و ایمان
رابطه علم و ایمان :
رابطه انسانیت انسان و حیوانیت او ،به عبارت دیگر رابطه زندگی فرهنگی و معنوی انسان را با زندگی مادی او میدانیم و روشن است انسانیت در انسان اصالت و استقلال دارد، صرفاً انعکاسی از زندگی حیوانی او نیست و معلوم است که علم و ایمان دو رکن از ارکان اساسی انسانیت انسان است.
در رابطه علم و ایمان از دو ناحیه میتوان سخن گفت : یکی اینکه آیا تفصیر و برداشتی که ایمانزا و آرمانخیز باشد و در عین حال مورد تأئید منطق باشد وجود دارد یا تمام تفکراتی که علم و فلسفه به ما میدهد همه بر ضد ایمانها و دلبستگیها و امیدها و خوشبینیها است؟ ناحیه دیگر ناحیه تأثیرات علم از یک طرف و ایمان از طرف دیگر بروی انسان است. آیا علم به چیزی میخواند و ایمان به چیز دیگری ضد آن؟ علم ما را به گونه ای میخواهد بسازد و ایمان به گونه مخالف آن؟یا علم و ایمان متمم و مکمل یکدیگرند علم نیمی از ما را می سازد و ایمان نیمی دیگر را هماهنگ با آن؟
علم به ما روشنایی و توانائی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی، علم و ابزار می سازد و ایمان مقصد، علم سرعت میدهد و ایمان جهت، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن، علم مینمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد. علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درو‎ن، علم جهان را جها ن آدمی میکند و ایمان روان را روان آدمیت می سازد علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش دهد و ایمان به شکل عمودی بالا میبرد علم طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز. هم علم به انسان نیرو میدهد هم ایمان اما علم نیرویی منفصل میدهد و ایمان نیروی متصل، علم زیبایی است و ایمان هم زیبایی است علم زیبائی عقل است و ایمان زیبایی روح، علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس، هم علم به انسان امنیت می بخشد و هم ایمان، علم امنیت برونی میدهد و ایمان امنیت درونی، علم در مقابل هجوم بیماریها، سیلها، زلزله ها ، طوفانها ایمنی میدهد و ایمان در مقابل اضطرابها، تنهائیها، احساس بی پناهیها پوچ انگاریها،‌علم جهان را با انسان سازگار میکند و ایمان انسان را با خودش.
نیاز انسان به علم و ایمان تواماً ، سخت توجه اندیشمندان را اعم از مذهبی و غیر مذهبی بر انگیخته است ویل دورانت نویسنده معروف « تاریخ تمدن» با اینکه غیر مذهبی است می گوید :
اختلاف دنیای قدیم با دنیا ماشینی جدید فقط در وسائل است نه در مقاصد…. چه خواهید گفت اگر همه پیشرفتهای ما تنها اصلاح روشها و وسائل باشد نه بهبود نمایات و مقاصد؟
امروز غالباً دریافته اند که سیاتیتسم (علم گرائی محض) و تربیت علمی خالص، از ساختن انسان تمام ناتوان است،‌تربیت علمی خالص، نیمه انسان را می سازد و نه انسان تمام. محصول این تربیت ماده خام انسان است نه انسان ساخته شده امروز همه دریافته اند که عصر علم محض به پایان رسیده است و یک خلاء آرمانی جامع ها را تهدید میکند برخی میخواهند این خلاء را با فسلفه محض پر کنند بعضی دست به دامن ادبیات و هنر و علوم انسانی شده اند. در کشور ما نیز کم و بیش پیشنهاد فرهنگ انسانگر و مخصوصاً ادبیات عرفانی از قبیل ادبیات مولوی و سعدی و حافظ برای پر کردن این خلاء معنوی و آرمانی مطرح است غافل از اینکه این ادبیات روح و جاذبه خود را از مذهب گرفته است روح انسانگرائی این ادبیات همان روح مذهبی اسلامی است و گر نه چرا برخی ادبیات نوین امروزی با همه تظاهر به انسانگرائی اینهمه سرد و بیروح و بی جاذبه است؟! محتوای انسانی ادبیات عرفانی ما ناشی از نوعی تفکر درباره جهان و انسان است که همان تفکر اسلامی است اگر روح اسلامی را از این شاهکاریهای ادبی برگیریم تفاله ای و اندام مرده ای بیش باقی نمیماند.
جانشینی علم و ایمان:
بدیهی است که نه علم میتواند جانشین ایمان گردد که علاوه بر روشنایی و توانائی عشق و امید ببخشد سطح خواسته های ما را ارتقاء دهد و علاوه بر اینکه ما را در رسیدن به مقاصد و هدفها و در پیمودن راه به سوی آن مقاصد و آرمانها و خواسته هایی از ما را که به حکم طبیعت و غریزه بر محور فردیت و خود خواهی است از ما بگیرد و در عوض مقاصد و آرمانهای به ما بدهد بر محور عشق و علاقه های معنوی و روحانی و علاوه بر اینکه ابزاری است در دست ما جوهر و ماهیت ما را دگرگو سازد نه ایمان میتواند جانشین علم گردد طبیعت را به بشناساند قوانین آن را برای ما مشکوف سازد و خود ما را به ما بشناساند تجربه های تاریخی نشان داده است که جدائی علم و ایمان خسارتهای غیر قابل جبران را به بار آورده است ایمان را در پرتو علم باید شناخت. ایمان در روشنایی علم از خرافات دور میماند با دور افتادن علم از ایمان، ایمان به جمود و تعصب کور و با شدت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل می شود.
این است که انسان عالم بی ایمان امروز با انسان جاهل بی ایمان دیروز، از نظر طبیعت و ماهیت رفتارها و کردارها کوچکترین تفاوتی ندارد. چه تفاوتی هست میان چرچیلها و جانسونها و نیکسونها و استالینهای امروز با فرعونهای و چنگیزهای و آتیلاهای دیروز؟
با توجه به ایکه گفته شد علم هم روشنایی است و هم توانایی و روشنایی و توانایی بودن علم اختصاص به جهان بیرون ندارد. جهان درون ما را نیز بر ما روشن میکند و به ما مینمایاند و در نتیجه ما را بر تغییر جهان درون نیز توانا میسازد نمیتوان نتیجه گرفت که علم، هم میتواند جهان را بسازد و هم انسان را پس هم کار خودش را انجام دهد(جهان سازی)و هم کار ایمان را(انسان سازی) زیرا قدرت و توانائی علم، از نوع قدرت و توانائی ابزار است. یعنی بستگی دارد به اراده و فرمان انسان، انسان در هر ناحیه بخواهد کاری انجام دهد با ابزار علم بهتر میتواند انجام دهد این است که میگوئیم علم بهترین مدد کار انسان است برای وصول به مقاصد و پیمودن راههایی که انسان برای طی کردن انتخاب کرده است.
سخن در این است که انسان پیش از اینکه ابزار را به کار اندازد و مقصد را در نظر گرفته است ابزارها همواره در طریق مقصدها استخدام می شوند. انسان به حکم اینکه ار روی طبع حیوان است و به صورت اکتسابی انسان، یعنی استعدادهای اکتسابی انسان تدریجاً در پرتو ایمان، باید پرورش یابد. به طبع خود به سوی مقاصد طبیعی حیوانی فردی و مادی خود خواهانه خود حرکت کند و ابزارها را در همین طریق مورد بهره برداری قرار میدهد از این رو نیازمند نیرویی است که ابزارها انسان و مقصد انسان نباشد بلکه انسان را مانند ابزاری در جهت خود سوق دهد. نیازمند به نیرویی است که انسان را از درون منفجر سازد و استعدادهای نهانی او را به فعلیت برساند این کاری است که علم و کشف قوانین حاکم بر طبیعت و بر انسان ساخته نیست، اینگونه تأثیر مولد تقدس یافتن و گرانبها شدن برخی ارزشها در روح آدمی است و آن خود مولد یک سلسه گرایشهای متعالی در انسان است که آن گرایشها به نوبه خود ناشی از برداشتی خاص و طرز فکری خاص درباره جهان و انسان است که نه در لابراتوارها میتوان به آن دست یافت و نه از محتوای قیاسها و استدلالها.
ایمان مذهبی :
آن چیزی که لازم است مورد توجه واقع شود این است که تنها ایمان مذهبی قادر است که انسان را به صورت یک مومن واقعی در آورد هم خود خواهی و خود پرستی را تحت الشعاع ایمان و عقیده و مسلک قرار میدهد و هم نوعی تعبید و تسلیم در فرد ایجاد کند بطوری که انسان در کوچکترین مسئله ای که مکتب عرضه میدارد به خود تردید راه ندهد. و هم آن را بصورت یکی شی عزیز و محبوب و گرانبها در آورد در حدی که زندگی بدون آن برایش هیچ و پوچ و بی معنی باشد و با نوعی غیر و تعصب از آن حمایت کند.
گرایشهای ایمانی مذهبی موجب آن است که انسان تلاشهایی علیرغم گرایشهای طبیعی فردی انجام دهد و احیاناً هستی و حیثیت خود را در راه ایمان خویش فدا سازد این در صورتی میسر است که ایده انسان جنبه تقدس پیدا کند و حاکمیت مطلق بر وجود انسان بیابد تنها نیروی مذهبی است که قادر است به ایده ها تقدس ببخشد و حکم آنها را در کمال قدرت بر انسان جاری سازد و بی تفاوت یک ایده مذهبی و غیر مذهبی این است که آنجا که پای عقیده مذهبی به میان آید و به ایده قداست ببخشد فداکاریها از روی کمال رضایت و به طور طبیعی صورت میگیرد فرق است میان کاری که از روی وفا و ایمان صورت گیرد که نوعی انتخاب است با کاری که تحت تأثیر عقده های و فشارهای ناراحت کننده درونی صورت میگیرد که نوعی انفجار است.
گرایش بسوی حقایق و واقعیتهاتی مقدس و قابل پرستش در سرشت فرد فرد بشر هست انسان کانون یک سلسله تمایلات و استعدادهای غیر مادی بالقوه است که آماده پرورش است تمایلت انسان منحصر به تمایلات مادی نیست و گرایشهای معنوی صرفاً تلقین و اکتسابی نیست این میل چون وجود دارد و باید پرورش باید و اگر درست پرورش نباید و مورد بهره برداری صحیح واقع نشود و در یک مسیر انحرافی واقع میشود و زیانهای غیر قابل تصوری به بار می آورد. همچنانکه بت پرستها، انسان پرستها، طبیعت پرستها و هزاران پرستشها دیگر محلول همین جریان است.
انسان بدون تقدیس و پرستش نمیتواند زندگی کند فرضاً خدای یگانه را نشناسد و نپرستد چیزی دیگر به عنوان حقیقتاً برتر خواهد ساخت و او را موضوع ایمان و پرستش خود قرار خواهد داد.

 

آثار و فواید ایمان :
ایمان مذهبی آثار نیک فراوان دارد چه از نظر تولید بهجت و انبساط و چه از نظر نیکو ساختن روابط اجتماعی و چه از نظر کاهش و رفع ناراحتیهای ضروری که لازمه ساختمان این جهانی است.
الف) بهجهت و انبساط : اولین اثر ایمان مذهبی از نظر بهجت ذاتی و انبساط آفرینی «خوش بینی» است خوش بینی به جهان و خلقت و هستی، ایمان مذهبی از آن جهت که تلقی انسان را نسبت به جهان شکل خاص میدهد به این نحو آفرینش را هدفدار و هدف را خیر و تکامل و سعادت معرفی میکند ایمان است که زندگی را در درون جان ما بر ما وسعت می بخشد و مانع فشار روحی میشود.
دومین اثر ایمان مذهبی از نظر بهجت ذاتی و انبساط آفرینی « روشندلی» است انسان همینکه به حکم ایمان مذهبی جهان را به نور حق و حقیقت روشن دیده همین روشن بینی فضای روح او را روشن میکند و در حکم چراغی میگردد که در درونش روشن شده باشد بر خلاف فردی بی ایمان که جهان در نظرش پوچ تاریک خالی از درک و بینش و روشنایی است.
سومین اثر ایمان مذهبی از نظر تولید بهجت و انبساط « امیدواری» به نتیجه خوب تلاش خوب است از نظر منطق مادی جهان نسبت به مردی که در راه صحیح و یا راه باطل، راه عدالت یا راه ظلم، راه درستی یا راه راستی می روند بیطرف و بی تفاوت است،‌ نتیجه کارش بسته است تنها به یک چیز « مقدار تلاش» و بس.
ولی در منطق فرد با ایمان جهان نسبت به تلاش این دو دسته بی طرف و بی تفاوت نیست: عکس العمل جهان در برابر این دو نوع تلاش یکسان نیست، بلکه دستگاه آفریش حامی مردمی است که در راه حق و حقیقت و درستی و عدالت و خیر خواهی تلاش می کنند.
چهارمین اثر ایمان مذهبی از نظر گاه بهجهت و انبساط، آرامش خاطر است انسان فطرتاً جویای سعادت خویش است از قصور و وصول به سعادت غرق در مسرت میگردد. و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت لرزه بر اندامش می افتد. آنچه مایه سعادت انسان میگردد دو چیز است: 1 – تلاش 2 – اطمینان به شرایط محیط
موفقعیت یک دانش آموز معلول دو چیز است : سعی و تلاش خودش دیگر مساعدت و آمادگی محیط مدرسه و تشویق و ترغیب و تقدیر اولیاء مدرسه یک دانش آموز ساعی و کوشا، اگر به محیطی که در آنجا درس میخواند و معلمی که آخر سال نمره میدهد اعتماد نداشته باشد و نگران یک رفتار و غیر عادلانه باشد در تمام ایام سال دلهره و اضطراب سراپایی وجودش را میگیرد.
ب: نقش ایمان در بهبود در روابط اجتماعی: زندگی سالم اجتماعی آن است که افراد قوانین و حدود و حقوق یکدیگر را محترم شمارند. عدالت را امری مقدس بحساب آورند. به یکدیگر مهرورزند. هر یک برای دیگری آن را دوست بدارد که برای خود دوست میدارد و آن را نپسند که برای خویش نمی پسند به یکدیگر اعتماد و اطمینان داشته باشند ضامن اعتماد متقابل آنها کیفیات روحی آنها باشد. هر فردی خود را متعهد و مسئول اجتماع خویش بشمارد در سریترین نهانخانةها همان تقوا و عفاف از آنها بروز کند که در ملاء عام در نهایت بی طعمی به یکدیگر نیکی کنند. در مقابل ظلم و ستم بپاخیزید و به ستمگر و فسادگر و مجال ستمگری و افساد ندهند. ارزشهای اخلاقی را محترم بشمارند. به یکدیگر مانند اعضای یک پیکر متحد و متفق بوده باشند آن چیزی که بیش از هر چیز حق را محترم، عدالت را مقدس دلها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار میسازد ، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ میدهد به ارزشهای اخلاقی اعتبار میبخشد شجاعت مقابله با ستم ایجاد میکنند و همه افراد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند میدهد ایمان مذهبی است.
ج : کاهش ناراحتیها : پارة ای از حوادث جهان قابل پیشگیری و یا بر طرف ساختن نیست. مثلاً پیری انسان خواه ناخواه به سوی پیری گام برمیدارد و چراغ عمرش رو به خاموشی میرود ناتوایی و ضعف پیری و سایر عوارض آن، چهره زندگی را دژم میکند به علاوه اندیشه مرگ و نیستی چشم بستن از هستی رفتن و جهان را به دیگران واگذاشتن به نوعی دیگر انسان را رنج میدهد. ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت می آفریند. انسان با ایمان میداند هر چیزی در جهان حساب معینی دارد و اگر عکس العملش در برابر تلخیها به نحوه مطلوب باشد، فرضاً خود این غیر قابل جبران باشد به نحوی دیگر از طرف خداوند متعال جبران میشود پیری به حکم این که پایان کارنیست و به علاوه یک فرد با ایمان همواره فراغت خویش را با عبادت و انس با ذکر خدا پر میکند مطبوع و دوست داشتنی میگردد به طوریکه لذت زندگی در دوره پیری برای مردم خدا پرست از دوره جوانی بیشتر میگردد. از نظر روانشاسان مسلم و قطعی است که اکثر بیمارهای روانی که ناشی از ناراحتیهای روحی و تلخهای زندگی است در میان افراد غیر مذهبی دیده میشود افراد مذهبی که به هر نسبت که ایمان قوی و محکم داشته باشند از این بیماریها مصونترند.
مکتب ایدولوژی
فعالیتهای انسان دوگونه است : التذاذی و تدبیری
فعالیتهای التذاذی همان فعالیتهای ساده ای است که انسان تحت تأثیر مستقیم غریزه و طبیعت و یا عادت که طبیعت ثانوی است برای رسیدن به یک لذت و یا فرار از یک رنج انجام میدهد مثلاً تشنه میشود و به سوی ظرف آب دست میبرد گزندةای می بیند و پا به فرار میگذارد میل شدید به سیگارپیدا میکند و سیگار آتش می زند. فعالیتهای تدبیری کارهایی است که خود آن کارها جاذبه یا دافعه ندارند و غریزه و طبیعت انسان را به سوی آن کارها نمکشاند و یا از آنها دور نمی سازد انسان به حکم عقل و اراده بخاطر مصلحتی که در آنها نهفته است ویا بخاطر مصلحتی که در ترک آنها میبیند آنها را انجام میدهد یا ترک میکند یعنی علت نهایی و نیروی محرک و بر انگیزاننده آن مصلحت است نه لذت. لذت از طبیعت تشخیص میدهد و مصلحت را عقل. لذت بر انگیزنده میل است و مصحلت بر انگیزنده اراده. انسان از کارهای التذاذی در حین انجام کار لذت می برد ولی از کارهای مصلحتی لذت نمی برد اما از تصویر اینکه گاهی بسوی مصحلت نهائی، که خیر و کمال یا لذتی در آینده است نزدیک میشود خرسند میگردد.
عقل و اراده هر اندازه نیرومندتر باشند فرمان خود را بهتر بر طبیعت علیرغم تمایلاتش تحمیل مینمایند.
انسان در فعالیتهای تدبیری خود همواره یک طرح و نقشه یک تئوری را در مرحله عمل پیاده میکند انسان هر اندازه از ناحیه عقل و اراده تکامل یافته تر باشد فعالیتهایش بیشتر تدبیری است تا التذاذی و هر اندازه به افق حیوانیت نزدیکتر باشد فعالیتهایش بیشتر التذاذی است تا تدبیری ،‌ زیرا فعالیت حیوان همه التذاذی است در حیوان احیاناً فعالیتهایی که نشان میدهد برای هدفهای و نتیجه های دور دست است دیده میشود از قبیل لانه ساختنها، مهاجرتها،‌ جفگیریها و تولید نسلها. ولی هیچیک از آنها آگاهانه و از روی وقوف به هدف و از روی تفکر برای پیدا کردن راه وصول و انتخاب و سله صورت نمیگیرد بلکه نوعی الهام جبری و غریزی از ماورای صورت میگیرد انسان از نظر فعالیتهای تدبیری تا آنجا دایره فعالیتش گسترش می یابد که فعالیتهای التذاذیش را هم در بر میگیرند یعنی برنامه ریزیهای مصلحتی تا آنجا ممکن است به دقت پی ریزی میشود که لذتها در کار مصلحتها قرار گیرد. و هر لذتی در عین اینکه لذت است مصلحت هم باشد و هر فعالیت طبیعی در همان حال که پاسخگویی به دعوت طبیعت است اطاعت از فرمان عقل نیز باشد.
فعالیت تدبیری به حکم آنکه بر محوریکه سلسله نمایات و اهداف دور دست میگردد، خواه ناخواه نیازمند به طرح و برنامه دروس و انتخاب وسیله برای وصول به مقصد است، تا آنجا که جنبه فردی دارد، یعنی یک فرد، خود برای خود تدبیر میکند طراح و برنامه ریز و تئوریسین و تعیین کننده راه و روش و وسیله عقل فردی است که البته با میزان معلومات و اطلاعات و آموخته های و نیرومندی قضاوت او بستگی دارد. فعالیتهای تدبیری، فرضاً به اوج کمال خود برسد برای انسانی شدن فعالیتهای انسانی کافی نیست فعالیت تدبیری انسان شرط لازم انسانیت است، زیرا نیمی از انسانیت انسان را عقل و علم و آگاهی و تدبیر او تشکیل میدهد اما شرط کافی نیست فعالیت انسانی آنگاه انسانی است که علاوه بر عقلانی بودن مواردی بودن در جهت گرایشهای عالی انسانیت باشد و لااقل با گرایشهای عالی در تضاد نباشد. والاً جنایت آمیزترین فعالیتهای بشری احیاناً با تدبیرها و تیزهوشیها و مال اندیشی ها و طرحریزیها و تئوری سازیها صورت میگیرد فعالیتهای تدبیری لزوماً انسانی نیست بلکه اگر بر محور هدفهای حیوانی باشد از هدفهای التذاذی حیوانی مبنی خطرناکتر است.
در اینکه نیروی عقل و تفکر اندیشه برای تدبیرهای جزئی و محور و محدود زندگی ضروری و مفید است بحثی نیستدر دایره یکی و وسیع چطور؟ آیا انسان قادر است طرحی کلی برای همه مسائل زندگی شخصی خود که همه را در بر گیرد منطبق بر همه مصالح زندگی او باشد بریزد؟ یا قدرت طرح ریزی فکری فردی، در حدود مسائل جزئی و محدود است و احاطه بر مجموع مصالح زندگی که سعادت همه جانبه را در برگیرد از عهده نیروی عقل بیرون است؟
برخی از فیلسوفان به چنین « خودکفائی» معتقد بوده اند مدعی شده اند که راه سعادت و شقاوت را کشف کردة ایم و با اعتماد و اراده خویشتن را خوشبخت می سازیم اما از طرف دیگری میدانیم که در جهان دو فیلسوف یافت نمیشوند که در پیدا کردن این راه وحدت نظر داشته باشند خود سعادت که غایت اصلی و نهایی است و در ابتدا مفهومی واضح و بدیهی به نظر میرسد یکی از ابهام آمیزترین مفاهیم است و اینکه سعادت چیست؟ و با چه چیزهایی محقق می شود؟ شقاوت چیست؟ و عوامل آن کدام است؟ هنوز به صورت یک مجهول مطرح است و ناشناخته باقی مانده است چرا؟‌چون هنوز است خود بشر و استعدادها و امکاناتش ناشناخته است مگر ممکن است خود بشر ناشناخته بماند و سعادتش که چیست و با چه چیزی میسر میشود شناخته گردد؟!
بالاتر اینکه انسان موجودی اجتماعی است زندگی اجتماعی هزارها مسئله مشکل برایش بوجود می آورد که باید همه آنها را حل کند و تکلیفش را در مقابل همه آنها روشن نماید. و چون موجودی است اجتماعی، سعادتش، آرمانهایش، ملاکهای خیر و کرش راه و روشش انتخاب و سیله اش با سعادتها و آرمانها و ملاکهای خیر و شرها و راه و روشها و انتخاب وسیله های دیگران آمیخته است نمیتوان راه خود را مستقل از دیگران برگزیند سعادت خود را باید در شاهراهی جستجو کند که جامعه را به سعادت و کمال برساند.
و اگر مسأله حیات ابدی و جاودانگی روح، و تجربه نداشتن عقل نسبت به نشئة ما بعد نشئة دنیا را در نظر بگیریم مساله بسی مشکلتر می گردد.
اینجاست که نیاز به یک مکتب و ایدئولوژی ضرورت خود را می نمایاند انسان را بد و پیدایش لااقل از دوره ای که رشد و توسعه زندگی اجتماعی منجر به یک سلسله اختلافات شده است نیازمند به ایدئولوژی و به اصطلاح قرآن « شریعیت» بوده است هر چه زمان گدشته و انسان رشد کرده و تکامل یافته است این نیاز شدیدتر شده است بشر امروز بیشتر از بشر دیروز نیازمند به یک فلسفه زندگی انتخابی آگاهانه آرمان خیز مجهز به منطق و به عبارت دیگر یک ایدئولوژی جامع و کامل است فلسفه ای که قادر باشد به او دلبستگی به حقایقی ما و را فرد و منابع فرد بدهد. امروز دیگر جای تردید یست که مکتب و ایدئولوژی از ضروریات حیات اجتماعی است اینجاست که اگر دیدی راستین درباره هستی و خلقت داشته باشیم درباره نظام هستی را نظامی متعادل بدانیم. خلا و پوچی را از هستی نفی نمائیم.
باید اعتراف کنیم که دستگاه عظیم خلقت این نیاز بزرگ را، این بزرگترین نیازها را مهمل نگذاشته و از افقی مافوق افق عقل انسان یعنی افق وحی خطوط اصلی این شاهزاده را مشخص کرده است (اصل نبوت) کار عقل و علم، حرکت در دورن این خطوط اصلی است.
اما پیوستن یک فرد به یک ایدئولوژی آنگاه صورت واقعی به خود میگیرد که شکل ایمان به خود بگیرد و ایمان حقیقی است که بازور و به خاطر مصلحت صورت پذیر نیست. بازور میتوان به مطلبی تسلیم شد و گردن نهاد. ولی ایدولوژی گردن نهادنی نیست ایدولوژی پذیرفتنی و جذب شدنی است ایدوئولوژی ایمان می طلند. یک ایدولوژی کار آمد از طرفی باید هر نوعی جهان بینی تکیه داشته باشد که بتواند عقل را اقتاع و اندیشه را تغذیه نماید و از طرف دیگر باید بتواند منطقاً از جهان بینی خودش هدفهایی استنباج کند که کشش و جذبه داشته باشند. در این هنگام عشق و امتاع که دو عنصر اساسی ایمانند دست به دست یکدیگر داده جهان را می سازند.
در اینجا چند مسأله هست که ناچاریم بطور اجمال و اختصار مطرح کنیم.
الف – ایدولوژیهای دو گونه اند انسانی و گروهی ایدولوژی های انسانی یعنی ایدولوژیهای که مخاطب آنها نوع انسان است نه قوم یا نژاد ی طبقه خاص، و داعیه نجات نوع را دارد و نه نجات و رهایی گروه یا طبقه معین ایدئولوژی گروهی بر عکس مخاطب گروه یا طبقه یا قش خاص است وداعیه رهائی و نجات و سیادت و برتری همان گروه را دارد و مخاطبش هم تنها همان کرده است. ایدولوژیهای گروهی و طبقاتی تنها قدرت انقلابیشان شورا ی فرد علیه فرد دیگر یا طبقه دیگر است ولی هرگز قادر نیستند انقلاب فرد علیه خود را بر پا کننده همچنانکه قادر نیستند فرد را در درون خود از ناحیه خود تحت مراقبت و کنترل قرار دهند.
ب – بدنبال بحث گذشته این مسأله باید طرح شود که آیا فرهنگ اصیل انسانی ماهیت یگانه دارد؟ یا فرهنگ یگانه در کار نیست، فرهنگ ماهیت قومی، ملی یا طبقاتی دارد، آنچه وجود دارد و یا در آینده وجود خواهد یافت. فرهنگهای است نه فرهنگ؟
این مسئله نیز وابسته باین است که آیا نوعیت انسان از فطرتی یگانه و اصیل برخوردار است و همان فطرت اصیل و یگانه به فرهنگ انسان یگانگی میدهند؟ و یا چنین فطرت یگانه ای در کار نیست. فرهنگها ساخته عوامل تاریخی قومی و جغرافیایی و یا ساخته گرایشهای منفعت طلبانه طبقاتی است؟ اسلام به حکم اینکه در جهان بینی اش قائل به فطرت یگانه است هم طرفدار ایدلوژی یگانه است و هم طرفدار فرهنگ یگانه.
ج : بدیهی است که تنها یک ایدولوژی انسانی نه گروهی و یک ایدولوژی یگانه ایدولوژی مبنی بر تقسیم و تجزیه انسان یک ایدولوژی فطری نه یک ایدولوژی سودگرایانه میتواند بر ارزشهای انسانی متکی باشد و ماهیت انسانی داشته باشد.
د. اینکه ایدولوژی از نظر زمانی و مکانی مطلق باشد یا نیستی نیز به نوبه خود از یک نظر بسته به این است که خاستگاهش فطرت نوعی انسان و هدفش سعادت نوع انسان و یا خواستگاهش منافع گروهی و احساسات قومی و طبقاتی باشد. و نظر دیگر بسته به آن است که ماهیت تحولات اجتماعی را چه بدانیم؟ آیا آنگاه که جامعه ای متحول میشود.
و دوره ای پشت سر میگذارد و دوره جدیدی آغاز میکند آن جامعه تغییر ماهیت میدهد و بالنتیجه قوانین بر آن حاکم میشود مغایر قوانین حالک پیشین آنچنانکه مثلاً آب پس از یک دوره بالا رفتنن درجه حرارت تبدیل به بخار می شود و از آن پس قوانین گازها بر آن حاکم است نه قوانین مایعات؟ قوانین اصلی تکاملی جامعه،‌و مداری که در آن تحول می یابد ثابت است جامعه تغییر منزل و مرحله میدهد نه تغییر مدارو قانو تکامل، آنچانکه جانداران از نظر زیستی متحول و متکامل می شوند اما قوای تکامل همواره ثابت است. و از نظر این مسأله که یک ایدولوژی از نظر زمانی و مکانی مطلق است یا نسبی بسته به ان است که جهان بینی آن ایدولوژی چه جهان بینی می باشد؟ علمی یا فلسفی و یا مذهبی؟ ایدولوژی علمی به حکم اینکه مبتنی بر یک جهانبینی ناپایدار است نمیتواند پایدار باشد بر خلاف جهان بینی فلسفی مبتنی بر اصول اولیه و بدیهیات اولیه یا جهان بینی مذهبی مبتننی بر وحی و نبوت.
ه. آیا برخود ایدولوژی اصل ثبات حاکم است یا اصل تغییر؟ ایدولوژی خواه از نظر محتوا عام باشد یا خاص،‌مطلق باشد یا نسبی. خود از نظر اینکه پدیده است و پدیده های متغییر و متحول و متکاملند. دائماً در تحول وتطور است؟ آیا واقعیت یک ایدولوژی در روز تولد با واقعیت آن در دورا رشد و بالندگی متفاوت است یعنی لزوماً باید دائماً در حال حک و اصلاح و آرایش و پیرایش و مورد تجدید نظر واقع شد از طرف رهبران و ایدولوژیها باشد.
آنچنانکه در ایدنولوژیهای مادی عصر خود می بینیم ممکن است یک ایدوئولوژی آنچنان تنظیم شده باشد و آنچنان روی خطوط اصلی حرکت انسان و اجتماع تکیه کرده باشد که نیازی به هیچگونه تجدید نظر و حک و اصلاح از طرف رهبران و ایدوئوگوشها تنها «اجتهاد» در معنا و محتوا باشد و تکاملهای ایدئولوژیکی در ناحیه اجتهاد باشد نه در متن ایدئولوژی.
اسلام مکتب جامع و همه جانبه
اسلام مکتبی است جامع و واقعگرا، در اسلام به همه جوانب نیازهای انسانی العم از دنیایی یا آخرتی جسمی یا روحی عقلی و فکری یا احساس و عاطفی فردی یا اجتماعی توجه شده است.
مجموعه تعلیمات اسلامی از یک لحاظ سه بخش را تشکیل میدهد.
الف) اصول عقاید : چیزهایی که وظیفه هر فرد کوشش درباره تحصیل عقیده درباره آنهاست.
ب) اخلاقیات : خصلتهای که وظیفه یک فرد مسلمان این است که خویشتن را به آن خصلتها و خوبیها بیاراید و از اضداد آنها خویشتن را دور نگه دارد.
ج ) احکام : دستورهایی که مربوط است به فعالیتهای خارجی و عینی انسان اعم از فعالیتهای معاشی و معادی،‌دنیوی و اخروی ، فردی و اجتماعی.
اسلام در باره اصول عقاید ک وظیفه هر فدر، تحصیل عقیده صحیح درباره آنهاست تقلید و تعبد کافی نمیداند بلکه لازم میداند که هر فردی مستقلاً و آزادانه صحت آن عقاید را بدست آورد. در اسلام عبادت منحصر نیست به عبادات بدنی یا عبادات مالی : نوعی دیگر از عبادات هم هست و آن عبادت فکری است تفکر یا عبادت فکری اگر در مسیر تنبه و بیداری انسان قرار گیرد از سالها عبادت بدنی برتر و بالاتر است.
لغزشگاههای اندیشه از نظر قرآن :
قران مجید که دعوت به تفکر و ننتیجه گیری فکری میکند و تفکر را عبادت می شمارد و اصول عقائد را جز با تفکر منطقی صحیح نمیداند به یک مطلب اساسی توجه کرده ات و آن اینکه لغزشهای فکری بشر از کجا سرچشمه میگرد و ریشه اصلی خطاها و گمراهیها در کجاست؟ اگر انسان بخواهد درست بیندیشد که دوچار و انحراف نگردد در چه باید بکند؟ در قرآ مجید یک سلسله امور بعنوان موجبات و علل خطاها و گمراهها یاد شده است که ذیلاً ذکر می کنیم تکیه بر ظن و گمان بجای علم و یقین : قرآن کریم در آیات زیادی به شدت با پیروی از ظن و گمان مخالفت میکند و می گوید مادامی که به چیزی علم و یقین حاصل نکرده ای آنرا دنبال مکن.
میلها و هواهای نفسانی : انسان اگر بخواهد صحیح قضاوت کند باید در مورد مطلبی که می اندیشد کاملاً بی طرفی خود را حفظ کند و کوشش کند که حقیقت خواه باشد و خویشتن را تسلیم دلیلها و مدارک نماید. قرآن هوای نفسی را نیز مانند تکیه بر ظن و گمان یکی از عوامل لغزش می شمارد.
شتابزدگی : هر قضات و اظهار نظری مقداری معین مدرک لازم دارد و تا مدارک به قدر کافی در یک مسئله جمع نشود هر گونه اظهار نظر، شتابزدگی و موجب لغزش اندیشه است.
سنت گرائی و گذاشته نگری : انسان به حکم طبع اولی خود هنگامی که می بیند یک فکر و عقیده خاص مورد قبول مثلهای گذاشته بوده خوبخود بدون آنکه مجالس به اندیشه خود بدهد آن را می پذیرد قرآن یاد آوری میکند که پذیرفته و باورهای گذاشتگان را مادام با معیاد عقل نسنجیدة اید نپذیرید، و در مقابل باورهای گذشتگان استقلال فکری داشته باشید.
شخصیت گرائی یکی دیگر از موجبات لغزش اندیشه گرایش به شخصیتها است. شخصیتهای بزرگ تاریخی یا معاصر از نظر عظیمی که در نفوس دارند بر روی فکر و اندیشه و تصمیم و اراده دیگران اثر میگذارند و در حقیقت هم فکر و هم اراده دیگران را تسخیر میکنند دیگران آن چنان می اندیشند که آنها می اندیشند و آنچنان تصمیم میگیرند که آنها میگیرند دیگران در مقابل آنها استقلال فکر و اراده خود را از دست میدهند قرآن کریم ما را دعوت به استقلال فکری میکند و پیرویهای کورکورانه از اکابر و شخصیهای را موجب شقاوت ابدی میداند.

 

منابع تفکر در اسلام :
قرآن که درعوت به تفکر و اندیشه مینماید. علاوهبر اینکه راههای لغزش اندیشه را ارائه داده است منابع تفکر نیز ارائه داده اس یعنی موضوعاتی که شایسته است انسان در آن موصوعات فکر خویش را به کار اندازد و از آنها به عنوان منابع علم و اطلاع خویش بهره گیرید نماید نیز نیز ارائه داده است.
در اسلام به طور کلی با صرف انرژی فکری در مسائلی که نتیجه ای جز خسته کردن فکر ندارد یعنی راه تحقق برای انسان در آنها باز نیست و همچنین مسائلی که فرضاً قابل تحقیق باشند فایده ای به حال انسان ندارد و مخالفت شده است.
قرآن کریم سه موضوع برای تفکر مفید سودمند ارائه میدهد.
1 – طبیعت : در سراسر قرآن آیاتی زیادی است که هر امر محسوسی را که بشر در اطراف خود می بیند بعنوان موضوعاتی که درباره آن دقیقاً باید اندیشه و تفکر و نتیجه گیری یاد کرده است.
2 – تاریخ : در قرآن آیات بسیاری است که به مطالعه اقوام گذشته دعوت میکند و آن را مانند یک منبع برای کسب علم معرفی میکند از نظر قرآن تاریخ بشر و تحولات آن بر طبق یک سلسله سنن و نوامیس صورت میگرید عزتها و ذلتها و موفعیتها و شکستها و خوشبختها و بدبختیهای تاریخی حسابهای دقیق و منظم دارد و با شناختن آن حسابها و قانونها میتواند تاریخ حاضر را تحت فرمان در آورد و به سود سعادت خود و مردم حاضر از آن بهره گیری کرد.
3 – ضمیر انسان : قرآن ضمیر انسانی را به عنون یک منبع معرفت ویژه نام میبرد از نظر قرآن سراسر خلقت آیات الهی و علائم و نشانه هایی برای کشف حقیقت است. قرآن از جهان خارج اسنان به «آفاق» و از جها درون انسان به « انقس» تعبیر میکند و از این راه اهمیت ویژه ضمیر انسانی را گوشزد مینماید.
جهان بینی توحیدی
تعاریف :
در مورد جهان بینی تعاریف مختلفی وجود دارد از جمله معانی جهان بینی این است که در یک سلسله اعتقادات و بیشنهای کلی هماهنگ درباره جهان و انسان و به طور کلی درباره هستی و معنی که استاد مطهری در این باره کرده است این است که در جهان بینی طر تفکر و نوع برداشت یک مکتب درباره جهان و هستی است که این طرز فکر و نوع برداشت زیر ساز و تکیه گاه فکری آن مکتب بشمار میرود.
و اما معنی آن در عرفان و اشراق این است : جهان بینی شناختی است که از مفاهیم دهنی تشکیل می باید ولی در متن شهود جایی برای مفاهیم ذهنی نیست.
هر آیینی و هر مکتبی و هر فلسفه ای متکی بر نوعی جهان بینی است هدفهایی که یک مکتب عرضه میکند و بایدها و نبایدهایی که انشاء میکند همه به منزله جهان بینی است که آن مکت عرضه داشته است.
جهان بینی شامل اعتقادات جزئی نمیگردد ولی شامل انجام احکام جزئی می باشد.

 


جهان احساسی و جهان شناسی:
جهان شناسی را که ریشه « دیدن» در آن بکار رفته است نباید با جهان احساسی اشتباه کرد زیرا جهان بینی به معنی جهان شناسی اس و به مسئله معروف شناخت مربوط میشود. زیرا شناخت فقط از مختصات انسان است در حالی که احساس از مشترکات انسان و سایر جانداران است. جهان شناسی به نیروی تفکر و تعقل انسان بستگی دارد.
حیوانات فقط جهان را احساس میکنند اما انسان علاوه بر احساس جهان آن را نیز تفسیر میکند.
انواع جهان بینی
جهان بینی یا جهان شناسی بطور کلی به سه دسته تقسیم میشود.
الف)جهان بینی علمی
ب) جهان بینی فلسفی
د) جهان بینی مذهبی
جهان بینی علمی:
حال ببنیم علم در چه حدودی و چگونه به ما بینش میدهد.
علم مبتنی بر دو چیز است : الف) فرضیه ب) آزمون
در ذهن برای کشف و تفسیر یک پدیده ابتدا فرضیه ای نقش می بندد و سپس آن را در عمل مورد آزمایش قرار میدهد.
اگر در آزمایش تأئید شده بصورت یک اصل علمی مورد قبول واقع میشود وتا زمانی که فرضیه ای جامعتر و بهتر آن را تأئید نکند. به اعتبار خود باقی میماند و به محض پیدا شدن فرضیه ای جامعتر میدان را برای او خالی میکند.
کار علم از آن جهت که برآزمو عملی مبتنی است مزایا و نارساییهایی دارد.
بزرگترین مزیت آن دقیق و جزئی و مشخص بودن آن است.
علم قادر است در مورد یک موجود هزار اطلاع دهد از یک برگ درخت دفتری از معرفت بسازد به قوانین خاص در موجود را به او بشناساند، راه تصرف و تسلط بشر بر آن موجود را نشان دهد و از این راه منفعت و تکنیک را بوجود آورد.
اما علم به موازات اینکه جزئی و دقیق و مشخص است و درباره هر امر جزئی قادر است هزاران مسأله بیاموزاند،‌ دایره اش محدود به آزمون است تا آن حد پیش می رود که عملاً بتواند آن را مورد آزمایش قرار دهد و بعد به «نمیدانم» می رسد.
علم مانند نورافکن است که تا مرز مشخصی میتواند به ما روشنایی دهد و نمیتواند از ماوراء مرز روشنایی به ما خبری بدهد.
علم جهان را مانند کهنه کتابی میداند که اول و آخرش افتاده است و بهمین خاطر جهان بینی علمی جزء شناسی است نه کل شناسی علم ما را به وضع اجراء جهان آشنا میکند نه به شکل و قیافه و شخصیت کل جهان.
نارسائی دیگر جهان بینی علمی از نظر تکیه گاه بودن برای یک ایدئولوژی این است که علم از جنبه نظری یعنی از جنبه ارائه واقعیت آنچانکه هستند و از نظر جلب ایمان به چگونگی واقعیت هستی، متزلزل و ناپایدار است.
فرضیه و آزمون ارزش موقت دارد به همین خاطر جها بینی علمی متزلزل و ناپایدار است و نمیتواند پایگاه ایمان واقع شود.
جهان بینی علمی به حکم محدودیتی که ابزار علم یعنی فرضیه و آزمون برای علم بوجود آورده اند از پاسخگویی به یک سلسله مسائل اساسی جهان شناسی که برای ایدئولوژی پاسخگویی آنها لازم است ناتوان است ارزش جهان بینی علمی، عملی وقتی است نه نظری . آنچه میتوان تکیه گاه یک ایدئولوژی قرار گیرد ارزش نظری است نه عملی.
ارزش نظری علم در این است که واقعیت جهان هما ن گونه باشد که علم در آئینه خود ارائه میدهد و ارزش علمی و فنی آن این است که علم خواه آنکه واقعیت نما باشد و یا نباشد در عمل به انسان توانایی بیخشد و مثمر ثمر بوده باشد.
از آنچه گفته شد متوجه شدیم که ایدئولوژی نیازمند به نوعی جهان بینی است که اولاً به مسائل کلی جهان شناسی پاسخ دهد نه به مسائل جزئی ثانیاً یک شناسایی پایدار و قابل اعتماد و جاودانه بدهد نه یک شناسایی موقت و زودگذر ثالثاً آنچه ارائه میدهد ارزش نظری و واقعیت نمایانه داشته باشد نه صرفاً عملی و فنی، و روشن شد که جهان بینی علمی فاقد نیازهای سه گانه بالاست.
جهان بینی فلسفی :
هر چند جهان بینی فلسفی دقت و مشخص بودن جهان بینی علمی را ندارد. در عوض متکی به یک سلسله «اصول» است که این اصول اولاً بدیهی و برای ذهن غیر قابل انکارند و ثانیاً عامه و در برگیرنده اند. و طبعاً از نوعی جزم برخوردار است و آن تزلزل و بی نباتی و محدودیت جهان بینی علمی را ندارد.
جهان بینی فلسفی پاسخگو به همه مسائل ایدئولوژی است جهان بینی علمی و فلسفی هر دو مقدمه عمل اند ولی به دو صورت مختلف.
جهان بینی علمی به این صورت مقدمه عمل است که به انسان قدرت و توانایی « تغییر › و تصرف در طبیعت را میدهد و جهان بینی فلسفی به این صورت مقدمه عمل است که جهت عمل و راه انتخاب زندگی انسان را مشخص میکند.
جهان بینی فلسفی در طرز برخورد عکس العمل انسان در برابر جهان مؤثر است ، موضوع انسان را درباره جهان معین میکند نگرش او را به هستی و جهان شکل خاص میدهد به حیات او معنی میدهد و یا او را به پوچی میکشاند.
جهان بینی مذهبی :
اگر هر گونه اظهار نظر کلی درباره هستی و جهان را جهان بینی فلسفی بدانیم باید جهان بینی مذهبی را یک نوع از جهان بینی فلسفی بدانیم جهان بینی مذهبی فلسفی وحدت قلمرو دارند. بر خلاف جهان بینی علمی
در برخی مذاهب مانند اسلام جهان شناسی مذهبی در متن مذهب رنگ فلسفی بعضی رنگ استدلالی به خود گرفته است از این رو جهان بین اسلامی در عین حال یک جهان بینی عقلانی و فلسفی است.
از مزایای جهان بینی مذهبی علاو بر دو مزیت جهان بینی فلسفی ثبات و جاوندانگی و دیگر عمول مشمول قداست بخشیدن به اصول جهان بینی است.
معیار خوبی جهان بینی :
جهان بینی خوب و عالی آن است که :اولاً قابل اثبات و استدلال باشد یعنی از ناحیه عقل و منطق حمایت شود،ثانیاً به جیات و زندگی معنی دهد ،ثالثاً آرمان ساز و شوق انکیز و آرزوخیز باشد ،رابعاً قدرت تقدس بخشیدن به هدفهای انسانی و اجتماعی داشته باشد،0خامساً تعهد آور و مسؤلیت ساز باشد.
منطقی بودن یک جهان بینی زمینه پذیزش عقلی آن را فراهم میسازد و آن را در اندیشه ها قابل قبول می کند و تاریکی ها را که مانع بزرگی است برطرف می سازد .
آرمان ساز بودن جهان بینی یک مکتب ،جاذبه و قدرت کشش به آن می دهد و به آن حرارت و نیرو می بخشد .
تقدّس بخشیدن یک جهان بینی به هدفهای مکتب سبب می گرددکه افراد به سهولت در راه هدفهای مکتب فداکاری کنند.
تعهّد و مسؤلیت سازی یک جهان بینی ،فرد را در عمق و وجدان و ضمیر متعهد می کند و مسؤل خویش و جامعه قرار می دهد .
جهان بینی توحیدی:
همه آن خصلتها را که لازمه یک جهان بینی خوب است ،در این جهان بینی وجود دارد.جهان بینی توحیدی یعنی درک این نکته که جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده است و نظام هستی بر اساس خیر وجود و رحمت و رسانیدن به موجودات به کمال شایسته آنها استوار است.
جهان بینی توحیدی ،یعنی جهان ،«یک قطبی» و «تک محوری» است یعنی جهان ،ماهیت«از اویی» (انا لله) و «به سوی اویی» (انا الله راجعون) دارد؛ موجودات جهان ،نظام هماهنگ به یک «سو» و به طرف یک مرکز تکامل می یابند.
جهان بینی توحیدی،با نیروی منطق و علم و استدلال حمایت می شود.در هر ذره از ذرات جهان دلایلی بر وجودی خدای حکیم و علیم هست و هر برگ درختی از معرف پروردگار است.
جهان بینی توحیدی به حیات و زندگی معنی و روح و هدف می دهد زیرا انسان را در مسیری از کمال قرار می دهد که در هیچ حد معینی متوقف نمی شود و همیشه رو به پیش است .
جهان بینی توحیدی تنها جهان بینی است که در آن تعهد و مسؤلیت افراد در برابر یکدیگر مفهوم و معنی پیدا می کند ،همچنانکه تنها جهان بینی است که آدمی را از سقوط در دره هولناک پوچ گرایی نجات می دهد.
جهان بینی اسلامی:
جهان بینی اسلامی همان جها بینی توحیدی است .
از نظر جهان بینی اسلامی خداوند مثل و مانندی ندارد:«لیس کمثله شی ء» همه به او نیازمندندو او از همه بی نیاز است :«انتم القراءزالی والله هو الغنی الحمید» او بر همه چیز آگاه و تواناست
از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی یک جهان آفریده داردو با عنایت او نگهداری می شوداگر لجظه ای از عنایت الهی به جهان گرفته شود ،نیست و نابود می گردد،جهان به عقل به عدل برپاست .نظام عالم بر اساس اسباب و مسببات برقرار شده است و هر نتیجه ای را از مقدمه و سبب مخصوص خودش باید جستجو کرد .
قضا و قدر الهی بر همه جهان حاکم است و انسان به حکم قضا و قدر آزاد و مختار و مسئول حاکم بر سرنوشت خویش است .انسان دارای شرافت و کرامت ذاتی و شایسته است .دنیا و آخرت به یکدیگر پیوسته است .رابطه این دو نظری رابطه مرحله کشت و مرحله برداشت محصول است که هر کسی عاقبت کار آن میدرود که کشته است.
جهان بینی واقعگرا:
اسلام دین حقیقت گرا و واقع گراست .لغت «اسلام» به معنی تسلیم است و نشاندهنده این حقیقت است که اولین شرط مسلمان بودن ،تسلیم واقعیتها م حقیقتها بودن است.
مسلمان واقعی چه مرد و چه زن، به حکم روح حقیقت جویی خود، حکمت و حقیقت را هر کجا و نزد هر کسی یافت اقتباس می کند و فرا می گیرد؛ در راه تحصیل و کشف علم؛ تعصب به خرج نمی دهد.مسلمان واقعی حقیقت جویی را به زمان و مکان معینی محدود نمی کند زیرا پیشوای بزرگ اسلام فرموده است :«جویای دانش بودن فرضیه هر مسلمانی است» و هم فرموده است:«حکمت را هر کجا و در دست هر کسی دیدید، فرا بگیرید ولو در دست مشرک» و نیز منسوب به او است«از گهواره تا گور دانش بجویید».

 

خدا واقعیت مطلق و مبدأ هستی:
انسان موجودی واقعیت گراست . واقعیتهایی را که انسان از راه حواس خود درک می کند اموری هستند که خصوصیات ذیل از آنها جدا نشدنی است:
1) محدودیت: موجودات محسوس و مشهود ما، از کوچکترین«ذره» تا بزرگترین«ستاره» محدود به زمان و مکان خاص هستند. بعضی از موجودات مکان بزرگتر یا زمان طولانی تری را اشغال می کنندو برخی زمان کوتاهتر و یا مکان کوچکتری را، اما بالاخره همه محدودند به بخشی از مکان و قدری از زمان.
2) تغییر: موجودات جهان همه متغیر و مستحول و ناپایدارند، هیچ موجودی در جهان محسوس به یک حال باقی نمی ماند، یا در حال رشد و تکامل است و یا در حال فرسودگی و انحطاط.هیچ موجودی مادی ثابت و یکنواخت باقی نمی ماند این خاصیت شامل عموم موجودات است.
3) وابستگی:به هر موجودی که بنگریم آن را «وابسته» و«مشروط»می یابیم؛یعنی وجودش وابسته به وجود یک یا چند چیز است بطوری که اگر آن موجودات دیگر نباشند،این موجود هم نخواهد بود.در میان محسوسات موجودی نمی یابیم که بلاشرط و بطور مطلق بتواند موجود باشدتوأم با «اگر» و یا «اگرهای» زیادی است.
4) نیازمندیها:همه موجودات به دلیل وابستگی نیازمندند، نیازمند به همه شرایط بیشماری که به آن شرایط وابسته هستند و همه آن شرایط به خود نیازمند شرایط دیگر هستند.
5) نسبیت:همه موجودات ،موجودات نسبی هستندیعنی اگر صفتی از آن موجودات توصیف کنیم از جنبه مقایسه با اشیاء دیگر است.
قرآن کریم خداوند را با صفاتی از قبیل«قیوم»،«غنی»،«صمد» یاد می کند و به این وسیله یادآوری می کند که سرپرده هستی نیازمند به حقیقتی است که «قائم» به آن حقیقت است.
صفات خدا :
قرآن کریم می گوید:خداوند به همه صفات کمالی متصّف است:«له الاسماء و احسنی » نیکوترین نامها و بالاترین اوصاف از آن اوست از این رو خداوند است، قادر است، علیم است، مرید است، رحیم است، خالق است، غفور است، عادل است و بالاخره هیچ صفت کمالی نیست که در او باشد.
از طرف دیگر جسم نیست، مرکب نیست، سیرنده نیست، عاجز نیست، مجبور نیست، ظالم نیست دسته اول که صفات کمالی است و خدواند به آنها متصف است « صفات ثبوتیه» نامیده مشود و دسته دوم که از نقص و کاستی ناشی میشود و خداود از اتصاف به آنها منزه است « صفات سلبیه» نامیده میشود.
ما خدا را هم «ثنا» می گوییم و هم در «تسبیح» میکنمی آنگاه که او را ثنا می گوییم اسماء حسنی و صفات کمالیه او را یاد میکنیم و آنگاه که او را تسبیح می گوییم او را از آنچه لایق او نیست منزه و مبرا می شماریم و در هر صورت،‌ معرفت او را برای خودما تثبیت می کنیم و به این وسیله خود را بالا میبریم.

 

یگانگی خدا :
خداوند متعال مثل و مانند و شریک ندارد. اگر خداوند مثل و مانند داشته باشد در نتیجه به جای یک خدا، دو خدا

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله انسان و ایمان

تحقیق در مورد ایمان در قرآن

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد ایمان در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد ایمان در قرآن


تحقیق در مورد ایمان در قرآن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:41

 

 

 

 

 

ایمان عبارت است از باور وتصدیق قلب به خدا ورسولش ،آنچنان باور وتصدیقی که هیچگونه شک و تردیدی بر آن وارد نشود.تصدیق مطمئن وثابت ویقینی که دچار لرزش  وپریشانی نشود وخیالات ووسوسه ها در ان تأثیر نگذارد وقلب واحساس در رابطه با آن گرفتار تردید نباشد.[1][1]

در قرآن در سوره مبارکه فتح می خوانیم : "هوالذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم..[2][2]."‹‹اوکسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی به ایمان شان بیافزایند...››. اولین برداشتی که صورت می گیرد این است که بدون ایمان ، آرامش روحی وروانی وجود ندارد .یا حداقل اینگونه می توان گفت که یکی از عوامل ایجاد آرامش دارابودن ایمان به خدا می باشد.به تعبیر علامه طبا طبایی‹‹ ظاهرا مراد از سکینت در این آیه آرامش وسکون نفس واطمینان آن ، به عقائدی است که به آن ایمان آورده ولذا نزول سکینت را این دانسته که ""لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم"" تا ایمانی بر ایمان سابق بیفزایند.پس معنای آیه این است که :خدا کسی است که ثبات واطمینان  را لازمة مرتبه ای از مراتب روح است در قلب مؤمن جای داد تا ایمانی که قبل از نزول سکینت داشته بیشتر وکاملتر شود[3][3].››

یقیقا داشتن آرامش در زندگی نخستین چشمه خوشبختی است وکسی که از این نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختی نیز محروم است وهیچگاه طعم خوشبختی را نخواهد چشید.انسان بی ایمان در دنیا با اندیشه وافکار موهوم وبا نگرانی های فراوان دست به گریبان است . ولذا دائما در درون خود دچار پیکاری بزرگ است وهمیشه هم در انتخاب مسیر زندگی ودر تصمیم گیریهایش دچار سر در گمی است.ولی بر خلاف آن انسان با ایمان از همة اینها آسوده است وهمة افکار واهداف واندیشه هارا تحت لوای یک هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش می کندوبه سوی آن می شتابد وآن عبارتست از  خشنودی خدای متعال .دیگر کاری به این ندارد که مردم از او خشنود باشند یا بر او خشم گیرند.ولذا هیچ وقت  سردر گم نیست وهمیشه در یک آرامش روحی به سر می برد.

راجع به ایمان وفواید آن در قرآن آیات فراوانی وجود دارد ، ولی چون در اینجا بحث  ما روی عوامل آرامش دور می زند

لذا نمی توان به صورت مبسوط به این موضوع پرداخت.با این حال جا دارد به یکی از آیات که با بحث ما ارتباط دارد اشاره کنم:

 آیة‹‹ الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون››[4][4] "" (آری) آنها که ایمان آوردند،وایمان خود را با شرک وستم نیالودند ، ایمنی تنها از آن آنهاست وآنها هدایت یافتگانند""

این آیه متضمن یک تأ کید قوی است زیرا مشتمل است بر اسنادهای متعددی که همگی آنها در جمله اسمیه است.[5][5]به تعبیر علّامه طباطبایی نتیجة این تأکیدهای پی در پی این است که نبایدبه هیچ وجه در اختصاص (امنیّت)و(هدایت)برای مؤمنین شک وتردید داشت واین آیة شریفه هم دلالت می کند براینکه امنیّت (آرامش )وهدایت از خواص وآثار ایمان است .البته به شرط اینکه روی این ایمان با پرده هایی مثل  شرک وستم پوشیده نشود.ومراد از ظلم در این آیه به معنای چیزهایی است که برای ایمان مضرّ بوده وآن را فاسد وبی اثر می سازد.[6][6]که اکثر مفسرین آنرا شرک دانسته واین را از آیة(انّ الشرک لظلم عظیم)[7][7] استفاده کرده اند.


 

 

 

 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ایمان در قرآن