فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو )

اختصاصی از فایل هلپ مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 47

 

مفاهیم رندورندى در غزل حافظ

این داستان ساختگى یا واقعى را اگر نه همه دست‏کم خیلى‏ها شنیده‏اند. به طور مقدمه عرض کنم که حاج‏میرزا آقاسى‏علاقه مفرطى به آبادانى داشت و آن‏طور که خانم ناطق در کتابى راجع به او نشان مى‏دهد،بخش اعظم املاک خالصه دولتى ایران مرهون کوشش‏هاى خستگى‏ناپذیر او بوده. املاکى که پس از او به تیول چاپلوس‏ها و بادمجان‏دور قابچین‏هاى دربارى داده شده و غالباً از میان رفت. البته احداث آبادى و توسعه کشت و زرع هم در درجه اول لازمه‏اش تامین آب است و مهم‏ترین راه تامین آب هم حفر قنات. و حاج میرزا آقاسى هر جا که شرایط ارضى را براى احداث قنات مساعد مى‏دید بى‏درنگ چاه‏کن و چرخچى و خاک‏بیار و خاک‏ببر مى‏فرستاد و ترتیب کار را مى‏داد.

حالا بگذارید تا به نقل آن داستان برسیم بر اثبات نظرى که در جلسه سیرا )CIRA( عرض کردم و گفتم : «این نمونه‏ها را مى‏آورم تا نشان بدهم چه حرام‏زاده‏هائى بر سر راه قضاوت‏هاى ما نشسته‏اند که مى‏توانند به افسونى دوغ را دوشاب و سفید را سیاه جلوه بدهند»، دست به نقد یک نمونه خیلى زنده دیگر هم اضافه کنم. یعنى همین تجربه تاریخى حاج میرزا آقاسى را.

این شخص یکى از بدنام‏ترین صدر اعظم‏هاى تاریخ است. برایش انواع و اقسام لطیفه‏ها ساخته‏اند که مثلا یکیش قضییه معروف گاومیش اوست. برایش انواع و اقسام هجویات به هم بافته‏اند که نمونه‏اش این رباعى است:

نگذاشت به مُلک شاه حاجى دِرمى

شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى‏

نه خاطر دوست را از آن آب نَمى

نه بیضه خصم را از آن توپ غمى

خانم ناطق در تحقیقاتش به نکته عجیبى رسیده. او در کتابش نشان داده که مساله به کلى چیز دیگرى بوده و قضیه از بیخ و بُن صورت دیگرى داشته و حقیقت این است که حاج میرزا آقاسى را دشمنان نابکارش از طریق منفى جلوه دادن اقدامات کاملا مثبت و خیرخواهانه او بدنام و لجن‏مال کرده‏اند. به همین رباعى که خواندم توجه کنید: آقاسى با دو نیت به آبادى و زراعت و فعالیت‏هاى کشاورزى اقدام مى‏کرده و در این تلاش به هیچ رو نفع مادى خودش را منظور نداشته. نیّتش گسترش و ایجاد املاک خالصه دولتى بود که سود دوگانه‏ئى داشت: یکى تامین خوراک مردم، یکى افزایش درآمد دولت. و فراموش نکنیم که در آن روزگار تولیدات کشور تقریباً فقط منحصر بود به محصولات کشاورزى. با تولید گندم توسط دولت و تامین نان مردم جلو اجحاف زمیندارها و مالکان بزرگ گرفته مى‏شد که مشتى دزد و دغل و گرگ‏هاى چشم‏و دل گرسنه بى‏رحم و عاطفه بودند و تا مى‏دیدند سال کم آبى و کم بارانى است گندم‏شان را ته انبارها قایم مى‏کردند قحطى مصنوعى راه مى‏انداختند تا کارد به استخوان مردم برسد و قیمت گندم به چندین ده برابر قیمت واقعیش سربزند.

خُب، پس با ایجاد و گسترش شبکه‏ئ خالصه‏هاى دولتى مى‏شد روزى جلو این کنه‏ها را گرفت. پى‏آمدهاى دیگر این کار هم روشن است و به توضیح زیادى نیاز ندارد، مثلا تثبیت نرخ کلیدى غله و از آنجا تثبیت نرخ دیگر کالاها. سود دوم این کار افزایش درآمد دولت و خزانه بود. دولت که درآمد داشته باشد چشمش به دست مردم و دستش به کیسه ملت نمى‏ماند که هر روز کمرش را زیر بار مالیات‏ها و عوارض جورواجور خمیده و خمیده‏تر کند. پس وقتى شرف‏فروش قلم به مزدى برمى‏دارد مى‏بافد و مى‏پراکند که: «نگذاشت به مُلک شاه حاجى درمى/ شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى»، رو راست لجن‏پراکنى مى‏کند.

براى رسیدن به نتیجه نامردانه‏ئى که مى‏خواهد بگیرد عمل مثبتى را به کلى منفى جلوه مى‏دهد. تاریخ جعل مى‏کند. در ذهن من و شما این قضاوت نادرست را رسوخ مى‏دهد که این مرد پول خزانه دولت را برداشت خرج قنات و باغ و ده کرد جورى که دو پول سیاه ته خزانه باقى نماند. و بناچار این نکته تلویحى را هم که آشکارا در رباعى نیامده به ذهن خواننده یا شنونده رسوب مى‏دهد که حاجى ِطمعکار ِچشم گشنه همه این قنات‏ها و دهات و آبادى‏ها را براى شخص خودش مى‏ساخته.

داستان توپ‏ریزى او هم که بى‏بروبرگرد درش غلو کرده‏اند این بود که ایران مى‏بایست تدارکات نظامى قوى و مستقل داشته باشد. حاجى قطعا باید تجربه شوم چند سال پیش از آن را بسیار جدى گرفته باشد. در زمان فتحعلى شاه به چشم خود دیده بود که توسل به کشورهاى دیگر که بیایند ما را در جنگ با روسیه تقویت نظامى کنند چه فجایعى به بار آورد و چه‏طور منجر به از دست رفتن پانصد هزار کیلومتر مربع از خاک مملکت شد. تقویت بنیه دفاعى کشور با سلاح‏هائى که ساخت خود کشور باشد چنین بد است؟ - توپخانه مهمترین رسته نظامى آن دوره بود که به هیچ شکلى نمى‏شد دست کمش گرفت. شما شرح بسیارى از جنگ‏ها را که بخوانید مى‏بینید در آنها ارتشى به مراتب قوى‏تر و کارآزموده‏تر از حریف، کارش به شکست انجامیده تنها به این دلیل که تعداد توپ‏هایش کم‏تر از تعداد توپ‏هاى حریف بوده. حاجى با چشم‏هاى خودش دیده بود که فقط با تفنگ سرپُر نمى‏شود حدود و ثغور مملکت را حفظ کرد. آذربایجانى‏ها اسم تفنگ‏هائى را که قشون عباس میرزا پدر محمد شاه - مى‏خواست با آنها جلو تجاوز قشون تزار را بگیرد گذاشته بودند «تفنگ‏دایان دولدوروم». جمله‏ئى است اسمى، و به ترکى، و معنیش «تفنگ ِوایسا پُرش کنم» است. تفنگ‏هائى که وقتى خالیش کردى باید دَبه باروتت را از کمر واکنى، باروت پیمانه کنى از سُمبه را از بغل تفنگ بکشى نمد را به قدر کافى توى لوله روى باروت بکوبى، بعد چارپاره سُربى بریزى و باز نمد بتپانى و دوباره سمبه‏کوبى کنى و دست‏آخر چاشنى سر پستانکش بگذارى. و همه این‏ها هم کارى نبود که با دستپاچگى و به‏طور سَرسَرى و از روى بى‏دقتى بشود انجام داد: چون اگر باروت کم مى‏شد تیر به نشانه نمى‏رسید و اگر چارپاره زیادتر مى‏شد لوله تفنگ مى‏ترکید کار دستت مى‏داد. و خب، در این فاصله سرباز طرف مقابل یا در رفته بود یا با تفنگ تَه‏پُرش چند تا گلوله کله قندى شیک نذرت کرده بود. مگر اینکه


دانلود با لینک مستقیم


مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو )

مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو ) 45 ص

اختصاصی از فایل هلپ مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو ) 45 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 46

 

مفاهیم رندورندى در غزل حافظ

این داستان ساختگى یا واقعى را اگر نه همه دست‏کم خیلى‏ها شنیده‏اند. به طور مقدمه عرض کنم که حاج‏میرزا آقاسى‏علاقه مفرطى به آبادانى داشت و آن‏طور که خانم ناطق در کتابى راجع به او نشان مى‏دهد،بخش اعظم املاک خالصه دولتى ایران مرهون کوشش‏هاى خستگى‏ناپذیر او بوده. املاکى که پس از او به تیول چاپلوس‏ها و بادمجان‏دور قابچین‏هاى دربارى داده شده و غالباً از میان رفت. البته احداث آبادى و توسعه کشت و زرع هم در درجه اول لازمه‏اش تامین آب است و مهم‏ترین راه تامین آب هم حفر قنات. و حاج میرزا آقاسى هر جا که شرایط ارضى را براى احداث قنات مساعد مى‏دید بى‏درنگ چاه‏کن و چرخچى و خاک‏بیار و خاک‏ببر مى‏فرستاد و ترتیب کار را مى‏داد.

حالا بگذارید تا به نقل آن داستان برسیم بر اثبات نظرى که در جلسه سیرا )CIRA( عرض کردم و گفتم : «این نمونه‏ها را مى‏آورم تا نشان بدهم چه حرام‏زاده‏هائى بر سر راه قضاوت‏هاى ما نشسته‏اند که مى‏توانند به افسونى دوغ را دوشاب و سفید را سیاه جلوه بدهند»، دست به نقد یک نمونه خیلى زنده دیگر هم اضافه کنم. یعنى همین تجربه تاریخى حاج میرزا آقاسى را.

این شخص یکى از بدنام‏ترین صدر اعظم‏هاى تاریخ است. برایش انواع و اقسام لطیفه‏ها ساخته‏اند که مثلا یکیش قضییه معروف گاومیش اوست. برایش انواع و اقسام هجویات به هم بافته‏اند که نمونه‏اش این رباعى است:

نگذاشت به مُلک شاه حاجى دِرمى

شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى‏

نه خاطر دوست را از آن آب نَمى

نه بیضه خصم را از آن توپ غمى

خانم ناطق در تحقیقاتش به نکته عجیبى رسیده. او در کتابش نشان داده که مساله به کلى چیز دیگرى بوده و قضیه از بیخ و بُن صورت دیگرى داشته و حقیقت این است که حاج میرزا آقاسى را دشمنان نابکارش از طریق منفى جلوه دادن اقدامات کاملا مثبت و خیرخواهانه او بدنام و لجن‏مال کرده‏اند. به همین رباعى که خواندم توجه کنید: آقاسى با دو نیت به آبادى و زراعت و فعالیت‏هاى کشاورزى اقدام مى‏کرده و در این تلاش به هیچ رو نفع مادى خودش را منظور نداشته. نیّتش گسترش و ایجاد املاک خالصه دولتى بود که سود دوگانه‏ئى داشت: یکى تامین خوراک مردم، یکى افزایش درآمد دولت. و فراموش نکنیم که در آن روزگار تولیدات کشور تقریباً فقط منحصر بود به محصولات کشاورزى. با تولید گندم توسط دولت و تامین نان مردم جلو اجحاف زمیندارها و مالکان بزرگ گرفته مى‏شد که مشتى دزد و دغل و گرگ‏هاى چشم‏و دل گرسنه بى‏رحم و عاطفه بودند و تا مى‏دیدند سال کم آبى و کم بارانى است گندم‏شان را ته انبارها قایم مى‏کردند قحطى مصنوعى راه مى‏انداختند تا کارد به استخوان مردم برسد و قیمت گندم به چندین ده برابر قیمت واقعیش سربزند.

خُب، پس با ایجاد و گسترش شبکه‏ئ خالصه‏هاى دولتى مى‏شد روزى جلو این کنه‏ها را گرفت. پى‏آمدهاى دیگر این کار هم روشن است و به توضیح زیادى نیاز ندارد، مثلا تثبیت نرخ کلیدى غله و از آنجا تثبیت نرخ دیگر کالاها. سود دوم این کار افزایش درآمد دولت و خزانه بود. دولت که درآمد داشته باشد چشمش به دست مردم و دستش به کیسه ملت نمى‏ماند که هر روز کمرش را زیر بار مالیات‏ها و عوارض جورواجور خمیده و خمیده‏تر کند. پس وقتى شرف‏فروش قلم به مزدى برمى‏دارد مى‏بافد و مى‏پراکند که: «نگذاشت به مُلک شاه حاجى درمى/ شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى»، رو راست لجن‏پراکنى مى‏کند.

براى رسیدن به نتیجه نامردانه‏ئى که مى‏خواهد بگیرد عمل مثبتى را به کلى منفى جلوه مى‏دهد. تاریخ جعل مى‏کند. در ذهن من و شما این قضاوت نادرست را رسوخ مى‏دهد که این مرد پول خزانه دولت را برداشت خرج قنات و باغ و ده کرد جورى که دو پول سیاه ته خزانه باقى نماند. و بناچار این نکته تلویحى را هم که آشکارا در رباعى نیامده به ذهن خواننده یا شنونده رسوب مى‏دهد که حاجى ِطمعکار ِچشم گشنه همه این قنات‏ها و دهات و آبادى‏ها را براى شخص خودش مى‏ساخته.

داستان توپ‏ریزى او هم که بى‏بروبرگرد درش غلو کرده‏اند این بود که ایران مى‏بایست تدارکات نظامى قوى و مستقل داشته باشد. حاجى قطعا باید تجربه شوم چند سال پیش از آن را بسیار جدى گرفته باشد. در زمان فتحعلى شاه به چشم خود دیده بود که توسل به کشورهاى دیگر که بیایند ما را در جنگ با روسیه تقویت نظامى کنند چه فجایعى به بار آورد و چه‏طور منجر به از دست رفتن پانصد هزار کیلومتر مربع از خاک مملکت شد. تقویت بنیه دفاعى کشور با سلاح‏هائى که ساخت خود کشور باشد چنین بد است؟ - توپخانه مهمترین رسته نظامى آن دوره بود که به هیچ شکلى نمى‏شد دست کمش گرفت. شما شرح بسیارى از جنگ‏ها را که بخوانید مى‏بینید در آنها ارتشى به مراتب قوى‏تر و کارآزموده‏تر از حریف، کارش به شکست انجامیده تنها به این دلیل که تعداد توپ‏هایش کم‏تر از تعداد توپ‏هاى حریف بوده. حاجى با چشم‏هاى خودش دیده بود که فقط با تفنگ سرپُر نمى‏شود حدود و ثغور مملکت را حفظ کرد. آذربایجانى‏ها اسم تفنگ‏هائى را که قشون عباس میرزا پدر محمد شاه - مى‏خواست با آنها جلو تجاوز قشون تزار را بگیرد گذاشته بودند «تفنگ‏دایان دولدوروم». جمله‏ئى است اسمى، و به ترکى، و معنیش «تفنگ ِوایسا پُرش کنم» است. تفنگ‏هائى که وقتى خالیش کردى باید دَبه باروتت را از کمر واکنى، باروت پیمانه کنى از سُمبه را از بغل تفنگ بکشى نمد را به قدر کافى توى لوله روى باروت بکوبى، بعد چارپاره سُربى بریزى و باز نمد بتپانى و


دانلود با لینک مستقیم


مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو ) 45 ص