هزینه یابی چرخه عمر سیستم ERP
30اسلاید
پاورپوینت درباره هزینه یابی چرخه عمر سیستم ERP
هزینه یابی چرخه عمر سیستم ERP
30اسلاید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد ورامین
عنوان تحقیق:
آنتاگونیسم لاکتیکی و افزایش عمر ماندگاری گوشت تازةخرد شدة شتر در درجه حرارت محیط بوسیله لاکتوباسیلوس دلبروکی زیرگونة دلبروکی
درس مربوطه: اصول نگهداری
استاد مربوطه : جناب آقای دکترعیوض زاده
تهیه کننده: زینب اسدی
شماره دانشجویی:81576320
بخش 1:
توضیح مختصری در مورد آنتاگونیسم لاکتیکی
این پدیده که باکتری لاکتیکی هنگامی که در محیطهای کشت مخلوط وجود داشته باشد منجر به اثر بازدارندگی یا کشندگی بر روی سوشهای وابسته به ارگانیسمهای عامل فساد و مولد سم می گردد، به مدت بیش از 60 سال مورد توجه بوده است. آنتاگونیسم به وجود آمده توسط باکتریهای لاکتیکی به مطالعه وسیعی نیاز داشته و چندین گزارش از تحقیقات اولیه منتشر شده است. نکات قابل توجه تازهای از این پدیده به عنوان یک روش مفید استفاده از مواد شیمیایی به منظور کنترل ارگانیسمهای نامطلوب مواد غذایی بدست آمده است.
باکتریهای لاکتیکی روی لاکتوکوکسیها ، انتروکوکسیها، لاکتوباسیلها، کارنوباکتریها و پدیوکوکسیها دارای یک اثر آنتا گونیسمی میباشند. بر روی انواع مختلف پاتوژنهای عامل فساد یا اثر کشندگی و یا اثر بازدارندگی داشته و به همین طریق روی بسیاری از ارگانیسمهای عامل فساد بخصوص سرما دوستهای گرم منفی نیز مؤثر میباشد.
در میان مواد آنتاگونیستیک تولد شده بوسیله باکتریهای لاکتیکی، با کتریوسینها و عوامل مشابه باکتریوسین وجود دارند، این مواد اصولاً از پلاسمید تولید شده، به حرارت مقاومند و روی سوشهای تولید کننده خودشان اثری ندارند. بسیاری از این مواد البته نه همة آنها از مواد پپتیدی میباشند و در عمل باکتری کشش به حساب میایند. گستردهترین مطالعات انجام گرفته بر روی کلی سین تولید شده از سوشهای اشریشیا کلی بوده است، این پدیده در حدود 30 سال پیش که حداقل 5 نوع ماده مختلف بوسیله لاکتوکوکسیهای سرولوژیک گروه D تولید شده بودند، مورد حداقل 5 نوع ماده مختلف بوسیله لاکتوکوکسیهای سرولوژیک گروه D تولید شده بودند، مورد توجه واقع شد. نایزین شناخته شدهترین با کتریوسینی است که توسط باکتریهای لاکتیکی تولید میگردد و وسیعتر از ابعاد یک آنتی بیوتیک مورد بررسی واقع شده است. در یک بررسی بر روی 280 سوش استرپتوکوکهای لاکتیکی، در حدود 5% آنها عواملی مشابه باکتریوسینها تولد کردهاند. لاکتاسین B توسط برخی سوشهای لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس ، لاکتاسین F توسط سوشهای دیگر همین گونه (100) ، هلوتیسین J بوسیله لاکتوباسیلوس هلوتیکوس پدیوسین بوسیله پدیوکوکوس پنتوزاسوس و پلانتاسین B بوسیله لاکتویاسیلوس پلانتاروم تولید شدهاند. توالی اسیدهای آمینه در لاکتاسین F مشخص و کلون شده است.
یکی از سوشهای انتروکوکوس فاسیوم در مقابل برخی از گونههای لیستر یا تولید یک ماده آنتاگونستیک مینماید و کارنوباکتریوم پیسی کولا در مقابل گونههای وابسته به لاکتیس باکتریوسنیهای فعالی ایجاد میکند لوکونوستوک ژلی دوم ، در اوایل سیکل رشد خود در دماهای ْ1 و ْ5 و cْ25 مادهای مشابه باکتریوسین تولید می نماید که این ماده در برابر انتروکوکوس فکالیس و لیستریا منوسیتوژنز فعال است. بسیاری از سوشها و گونههای دیگر باکتریهای لاکتیکی باکتریوسنها یا مواد مشابه باکترویوسین تولید میکند.
با وجود این که تولید بسیاری از باکتریوسینهای لاکتیکی وابسته به پلاسمیدها میباشد، ولی هلوتیسین J وابسته به کروموزوم است و با یک پروتئین مگا دالتونی ارتباط دارد. فعالیت باکتریوسین به یک پلاسمید 6/7 مگادالتونی مربوط میشود. دامنه اندازههای گزارش شدة لاکتاسین F از کمتر از 7 کیلو دالتون (100) تا بیش از 100 کیلو دالتون برای نوع خالص نشدةآن متغیر است. برخی از باکتریوسینهای لاکتیکی به حرارت مقاومند (در cْ 62 بیش از 30 دقیقه) و ژلی دوم نسبت به پروتئاز حساس است ولی در برابر حرارت مقاومت نشان میدهد. در حالی که مادة تولید شده بوسیله لاکتوباسیلوس دلبروکی زیر گونه لاکتیس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
عمر بدون تأمل آیه ای از قرآن را خواند . امام که از تیزهوشی عمر راضی شده بود ، قبول کرد تا عمر به جمع شاگردان او اضافه شود . عمر همزمان دردورة تحصیلی درمکتب امام موفق نیشاپوری نزد شیخ محمد منصور نیز برای تحصیل فلسفه می رفت . سطح سواد عمر آنچنان بود که هر چند از لحاظ سنی ازسایر هم شاگردیهای خود کوچکتر بود ، ولی مورد احترام همه بود و بسیاری از آنها درمشکلات درسی خود از عمر کمک می گرفتند .
دراین ایام به تدریج ، بجز دوستان نزدیکش ، بقیه اورا عمر خیامی یا خیامی صدا می زدند . اونیز درمیان همشاگردان خود به دو نفر به نامهای حسن صباح و حسن طوسی بیشتر علاقمند شده بود . عمر معمولاً کم حرف و متفکر بود . آنچه را می شنید و به دقت گوش می داد و پاسخ سئوالات را کوتاه ولی محکم و کامل بیان می کرد .
درس خواندن عمر خیامی نزد استاد دیگرش ، محمد منصور که در فلسفه استاد عصر خویش بود ، شور و شوقی دیگر داشت . دراین مکتب عمربا آثار و احوال ابوعلی سینا ، این فیلسوف نابغه آشنا شد و چنان شیفتة وی شد و از روی آثار ، وی را شناخت و دانش پیدا کرد که دیگران او را « شاگرد بوعلی » نامیدند و هرکس که درآثار و افکار بوعلی سئوالی داشت به عمر مراجعه می کرد .
روزی از مسافر دانشمندی که از بلخ می آمد شنید که درآن شهر مدارس علمی وسیعتری وجود دارد و درضمن کتاب معروفی از ریاضیدان یونانی دردست یکی از بزرگان آن شهر می باشد . خیام به شوق دیدن آن کتاب و به امید اینکه اجازه دهند تا او از روی آن نسخه تهیه کند ، راهی بلخ شد .
بالاخره خیام به بلخ رسید و آن تاجر ثروتمند را که کتاب ریاضیدان معروف یونانی را داشت ، یافت . خیام پس از مدتی که دربلخ زندگی کرد و با علوم و دانشهای آن شهر آشنا شد ، تصمیم گرفت که برای تکمیل دانش خود به ری برود ، که ناگهان خبر بیماری سخت پدر به اورسید و خیام با عجله عازم نیشابور شد ؛ و اما زمانی که نیشابور رسید ، پدر آخرین نفسهای خودرا می کشید و با دیدن فرزند از دنیا رفت .
خیام پس از ازدواج ، دارای فرزند پسری شد که نام فتح الله را براو گذاشت .
دراین زمان عده ای ازدانشمندان ری به ویژه ستاره شناسان آنجا حکیم را به آن شهر دعوت کردند – خیام که پس از تولد فرزندش به ابوالفتح معروف شده بود به عنوان یکی از دانشمندان بزرگ هندسه ، ریاضیات ، نجوم ، فلسفه و علوم دینی زبانزد مردم بود – مردم گاه اورا حجه الحق یا امام و یا غیاث الدین می نامیدند .
چند هفته ای بیشتر از اقامت خیام درری نگذشته بود که از سوی خواجه نظام الملک به اصفهان دعوت شد . خیام با اشتیاق دعوت را پذیرفت و به سمت اصفهان حرکت کرد . فتح ، پسر خیام دربین راه از او پرسید که چرا این دعوت را پذیرفته ای ؟ خیام گفت : پسرم ، اصفهان شهری دیدنی و زیبای ایران است و مدارس و دانشمندان بسیاری دراین شهر وجود دارند که ما می توانیم با دانش آنها آشنا شویم و مهمتر از همه اینکه دعوت دوستی قدیمی را پذیرفته و دیداری هم با کرده باشم .
اما خیام به هیچ موردی اشاره نکرد . صبح روز بعد حکمی از جانب خواجه نظام الملک برای خیام فرستاده شد که طبق آن ، حاکم نیشابور مأمور می شد که هر ساله یکهزار دینار به خیام پرداخت نماید . خیام از این حکم خیلی خوشحال شد چرا که ازاین به بعد به راحتی می توانست به تکمیل دانش خود و نوشتن کتاب بپردازد . خواجه پس از اذان ظهر به خانه آمد و هنگام ناهار سخن از یار سوم یعنی حسن صباح شد ؛ خیام گفت : شنیده ام که حسن در زهد و تقوا معروف همة مردم شده اما درسر ادعای رهبری مردم می پروراند و به مخالفت با سلاطین ایران پرداخته . خواجه با تکان دادن سر اظهارات خیام را تأیید کرد و گفت آنچه از او گفتی صحیح است برای من نیز چنین گزارشهایی آورده اند . امیدوار بودم که او به اصفهان بیاید تا بتوانم با او صحبت کنم او از همان دوران مکتب نیز ناآرام بود .
خیام یک ماه پس از رفتن خواجه نظام الملک و سلطان آلپ ارسلان از اصفهان ، برای آشنایی بیشتر با دانشمندان شهر و بدست آوردن تجربه های علمی دراصفهان ماند و پس از آن مدت به وطن اصلی خود بازگشت .
درآن زمان سلطان آلپ ارسلان بدست یکی از شورشیان کشته شد و فرزندش جلاالدین ملکشاه به جای او برتخت نشست . ملکشاه که مدتها زیر دست نظام الملک تعلیم یافته و او را همچون پدر گرامی می داشت ، باردیگر اورا به وزیری انتخاب کرد .
راه یابی عمر به دربار ملکشاه سلجوقی :
ملکشاه درشهر مرو به سلطنت نشست و وزیر دانشمند او هم به تنظیم امور مملکت پرداخت اما دراین بین اتفاق جالبی افتاد که خواجه نظام الملک با زیرکی تمام از فرصت استفاده نمود و یکی ازبهترین یادگارهای دوران سلطنت سلجوقیان را باقی گذاشت . ماجرا از این قرار بود که یکی از درباریان پیشنهاد کرد که هرساله درروز برتخت نشستن سلطانی جشنی گرفته شود . پادشاه جوان هم این پیشنهاد را پذیرفت و به خواجه نظام الملک دستور داد تا دراین مورد اقدام کند . خواجه که می دانست ستاره شناسان و منجمین حرفه ای درتعیین آن روز موفق نخواهند شد ، موضوع را با منجمین درمیان گذاشت و روزی سلطان را به طور پنهانی درجائی قرار داد تا گفتگوهای آنان را بشنود . وقتی سلطان متوجه شد که منجمین نمی توانند روزی را با اطمینان درنظر بگیرند ، از خواجه نظام الملک راه چاره را پرسید . خواجه هم فرصت را برای نشان دادن قدر علمی خیام غنیمت دانست و به ملکشاه پیشنهاد کرد که برای تعیین دقیق آن روز و برطرف کردن این مشکل از حکیم خیام کمک گرفته شود . واز آنجا که قبلاً نظام الملک درفرصتهایی از خیام مطالبی رابرای ملکشاه تعریف کرده بود و سلطان آمادگی لازم راداشت ، پیشنهاد خواجه را پذیرفت .
خیام هم به مرو رفت و درطی چند جلسه خواجه نظام الملک را قانع کرد که دراین مورد ، چند نفردیگر از دانشمندان رانیز باید دعوت کرد تا با همکاری یکدیگر این مشکل را حل کنند . خواجه نظام الملک گفت : بیشتر دوست می داشتم که شما به تنهایی این کاررا انجام دهید تا نبوغ شما بر همه ثابت شود ؛ و از طرفی دشمنان ممکن است به بدگویی از شما بپردازد . که حکیم به تنهایی نمی تواند این مشکل را حل کند و به کمک دیگر دانشمندان نیاز دارد . خیام گفت : اگر شما می توانید شاه را قانع کنید و درغیر این صورت جلسة مذاکره ای بین من و شاه بگذارید تا من خود ایشان را قانع کنم .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
مستیای که واژه را الهی میسازد
(مقایسه عمر خیام،ابن فرید،حافظ و دو شاعر قرن 21 مکزیک)
کسی که بدون بهره از شیدایی به خود جرأت میدهد شعر بسراید و میاندیشد، با سرودن شعر به کمک قالبهای فنی میتواند شاعر باشد، بالطبع از یک شاعر واقعی فرسنگها فاصله دارد. از این رو شعر فرهیختگان همیشه در سایه آن چیز ناشناخته ای است که جنون الهی از آن برون میتراود.
این مفهوم را که یکی از پایههای فلسفه جهان بیان کرده، مهر تأییدی است بر این باور که برای ورود به عوالم شیدایی ـ به عنوان راهی برای رسیدن به الهام برای آفرینش و آزادی ـ روحی گشوده نیاز است تا بدین طریق به الهام شعری دست یافت. تصوف یا به عبارتی جریان عرفان اسلامی، فراتر از هر ایدئولوژیای، به سوی شکل اساسی از ژرفاندیشی گام بر میدارد. در اینجا شاعر تنها تلاشش به کارگیری زبان در شعر نیست. بلکه خود را نیز با آن در میآمیزد.
قریب هزار سال پیش شاعری صوفی، تصوف را فرازمینی تصویر میکند. چون هدف و نهایت آن را میتوان به عنوان یک حکمت متعالیه از حقایق برتر تعریف کرد که بیشتر با تجارب حسی قابل قیاساند تا شناختی که از ذهن حاصل میشود. در این میان پرسشی مطرح میشود: پس آنگاه خردی که با شناخت از دست میدهیم کجا قرار دارد؟
معنای غایی تصوف، قدسیت است، اما قدسیتی خلق شده و خاص. حتی برعکس مثال قدسیت malamali که عدم پذیرش را بر میانگیزد. قدسیت شاعر سبک اوست. همچون تائوئیسم و ذن. صوفی رابطهای بین کشف عرفانی و الهام شعری برقرار میکند و فضای متافیزیکی لازم را برای فهم آن پدید میآورد.
گزارهای الهی "حکمت بازگشت" را بیان میکند ”به راستی ما خدائیم و به او باز میگردیم". صوفیان به این کشش (تلاش برای غوطهور شدن در هر آنچه مطلق است) یا سیر به سوی ذات قدسی از دو مسیر زهد دست یافتهاند: ژرفاندیشی (مراقبه) و شعر (چشمان ژرفاندیش).
برای صوفی، عبادت شعر و قلب مرکز شناخت است. او در مورد حالت حیرانی، خاموشیگزینی و حیرتی که نوآموزان در پی آناند میگوید: "روحت را آرام کن و شنا بیاموز." به بیانی دیگر "ذهنت را همانگونه که روحت را رها میکنی (در الهام) رها کن و سپس از آنکه چند گامی برداشتی میتوانی حرکت ناگهانی شهود را لمس کنی، چون جسمی در آب که حرکات ناگهانی عضوهایش را رها میکند، بی آنکه به چیزی چنگ زند:
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد هر که بی روزی است روزش دیر شد (مولانا)
این حالت خاص تنها در لحظه شاعرانه - شهود لحظه - جای میگیرد؛ لحظهای که با رقص (سماع) در سلک درویشان خیرو واگوس (Derriches Girivagos) جسمانیت مییابد.
استحالهی جوهری شراب به نور
پیش از آنکه جهانی، تاکستانی، خوشه و دانه انگوری باشد، روح ما مست از شراب جاودانه بود.
ابن فرید
"شاعر همانند یک روحانی مسیحی است. اما تفاوتی نیز با او دارد: برای آنکه کلمه مقدس شود و استحاله جوهری نان و شراب در جسم و خون مسیح پدید آورد، بایستی آنکس که کلمه را بر زبان میآورد روحانی باشد، یعنی کسی که پیش از این تقدیس شده، یا از سوی فردی دیگر امر به پیشکش کردن قربانی در عشای ربانی شده است. منزلت روحانی پیش از بیان کلمه وجود دارد و از این رو با به زبان رانده شدن آن از سوی او کلمه مقدس میشود، کلمات شخصی که مقدس نشده با آنکه همان کلماتاند اما استحاله جوهری پدید نمیآورد."
بیان کلمه نیز، شاعر را نیز به آنچه گفتیم بدل میکند. سپس میتوان گفت که شاعر از طریق کلمه بیان میشود و از این رو اگر کسی که شاعر نبوده این کلمات یا کلمات مشابه را به زبان میآورد او نیز شاعر خواهد شد. به بیان دیگر زبان، زبان شعر نیست. نه صرفا چون یک شاعر آن را سروده، بلکه از آنرو اینگونه است که به یک زبان شاعرانه بیان میشود. و این زبان شعر است که شاعر آن را بازآفرینی و بیان میکند. زبانی که خالق زیبایی است. در اینجا نیز یک استحاله جوهری آَشکار وجود دارد؛ آنچه زیبا نبود در قامت کلمه زیبایی مییابد. پس دور از ذهن نیست که شاعر برای بیان استحاله جوهری که کلمه پدید آورنده آن است به پس زمینه فرهنگ مسیحی دست یازد.
تفاوت برجسته دیگر بین روحانی و شاعر این است که روحانی یک بار برای همیشه تقدیس میشود. تقدیس شدن به او شخصیتی اعطا میکند و نشانی بر او میگذارد که هیچ چیز و هیچ کس قادر به زدودن آن نیست. کلام او همیشه مقدس است هر چند خود به تقدیس خویش پشت کند. شاعر هیچگاه تقدیس نمیشود و بایستی برای سرودن شعر هر بار تواناییهای خلاقانه خود را نشان دهد.
در سنت مذهبی، استحاله جوهری تکرار شرعی و عبادی شام آخر است. کافی است کشیش کلمات کلیدی را در شرایط معین برای مناسک و با هدف متبرک کردن برای آنکه تقدیس یا استحاله جوهری نان و شراب در کالبد و خون مسیح پدید آید بیان کند. آفرینش شاعرانه، بر عکس، نه یک آیین و نه زاییده آن است بلکه بیشتر مبارزهای است از راه زبان. مبارزهای تا آخرین نفس و همیشه ماندگار برای بیان آنچه غیر قابل بیان است.
نماد شراب به عنوان صنعت ادبی و به عنوان دریچهای برای ورود به عالم شعر در زبان شاعران شرقی اهمیت دارد. شاعرانی که برای تعالی روح، آن را جسمانی و نمادین استفاده میکردند. برای فهم این موضوع 3 شاعر شرقی را با دو شاعر مکزیکی مقایسه میکنم.
عمر خیام ( 1131 ـ 1048)
وی در نیشابور از سرزمین پارس به دنیا آمد. این ریاضیدان و منجم صنعت ادبی تصوف را برای آفرینش رباعیهای خود به کار گرفت. او از نماد شراب برای بیان اندیشههایش بهره میگرفت. از آن جایی که خیام را فردی حکیم بر میشمردند زندگیاش عجین با اصول محض اخلاقی بود و به شدت بر این باور بود که آرامش روحی با احترام به اصول اخلاقی به دست میآید. خیام (در شعر خود) تمامی موضوعات همچون علم و شناخت اخلاق و رفتار فردی، مذهب و الهیات، چگونگی شاد زیستن، احساس دلتنگی نسبت به گذشته، لذت از زندگی پیش از مرگ، مبدأ و مقصد را گرد هم میآورد.
تا کی عمرت به خود پرستی گذرد؟
یا در پی نیستی و هستی گذرد؟
میخور؛ که چنین عمر که مرگ از پی اوست
آن به که به خواب یا به مستی گذرد.
مستی که خیام به دفعات در شعر خود به آن اشاره می کند صنعت ادبی است که هدف از آن نشان دادن حالت سرخوشی و لذتی است که وجود آن برای تحمل یکنواختی پیوسته زندگی ضروری است.
می خوردن و شاد بودن آیین من است،
فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است
گفتم به عروس دهر "کابین تو چیست؟"
گفتا : "دل خرم تو کابین من است."
رباعیات، ما را به این درک میرساند که در ذهن یک انسان درخششی که از پرتوافکنی اندیشههای اوست با آشفتگی که زاییده جنون مستی است یکجا قابل جمع نیستند.
از سوی دیگر او پند مصرانه خود برای خو گرفتن به لذتهای سالم را با الهام از یک فهم از حیات عینی بشری نشان میدهد و دل به آن نبسته که نتواند آن را توجیه کند، اما اطمینان دارد که زمان حال عظیمترین گنجینهای است که هر انسان با به دنیا آمدن از آن برخوردار میشود.
چون عهده نمیشود کسی فردا را
حالی، خوش دارد این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه! که ماه،
بسیار بتابد و نیابد ما را.
بسیاری از پژوهشگران از اثر عمر خیام چنین استنباط میکنند که او انسانی شکاک و طنزپرداز بود که معنای زندگی را نمییافت. پروین زارازوند پژوهشگر و مترجم، از یافتههای خود به هنگام برگردان رباعیات سخن میگوید: "بدبینی که به خیام نسبت میدهند تنها حالت روحی کسانی است که در نمییابند هستی برای انسان خلق نشده است." خیام ما را به این فکر و پذیرش وا میدارد که جایی بسیار کوچک در فضا و زمان اشغال میکنیم. اما در عین حال برای ما پرده از این که خوشبختی چیست بر میدارد و راه رسیدن به آن را به ما نشان میدهد.
و حال امروز هنگامی که میاندیشیم تنها در بخشی از هستی که میتوانیم رؤیتش کنیم، در سیارهای ساکنیم که در مدار یکی از صدها میلیارد ستارههای کهکشانی قرار دارد که صدها میلیارد کهکشان نظیر آن را رصد کردهاند و این که تمدن ما میتواند به لطف کثرت جهانها، بینهایت تمدن نظیر خود داشته باشد، آنگاه دیگر بدبین نیستیم بلکه منصفیم.
ز آن کوزه می که نیست در وی ضرری
پر کن قدحی؛ بخور؛ به من ده دگری.
ز آن پیشتر، ای صنم! که در رهگذری؛
خاک من و تو کوزه کند کوزهگری.
ابن فرید (1235 ـ 1181)
او به برجستهترین شاعر عارف عرب و مشهورترین شاعر صوفی در غرب معروف است. اثر او: قصیدهای برای شراب (قصیده شراب) با ما از مستی بدون شراب سخن میگوید.
با شراب معشوقم را به یاد میآورم.
آن قدر نوشیدم تا مست شدم
آن هنگام که هنوز تاکستانی نبود.
تنها اگر شراب ننوشید مرتکب گناه میشوید. در دنیا کسی که هوشیار زندگی میکند، جای مناسبی برایش وجود
فایل word 35 صفحه
رشد و تکامل حرکتی در طول عمر
کاربرد رشد حرکتی را در بعد از دورهی کودکی و تا پایان عمر جایز میدانیم.
مهارتهای حرکتی بهطور معمول در اواخر دورهی نوجوانی و در دورهی جوانی کامل میشوند.
واژهشناسی در رشد حرکتی
۱) نمو (growth): معنی نمو افزایش کمی در اندازه است.
منظور از نمو جسمی افزایش توده یا اندازه جسم از طریق زیاد شدن واحدهای کامل زیستی است. یعنی واحدهایی که از پیش بخشهای مختلف بدن را تشکیل دادهاند. مثلاً پاها از نظر طولی بلندتر میشوند نه اینکه یک بخش تازه به پا اضافه شود.
موقعی که اندازه هر واحد یا قسمت در کل زیادتر شود، طول بدن با حفظ شکل خود، بیشتر میشود. دورهی نمو جنسی (تغییر در اندازه مطلق) در انسان معمولاً از زمان لقاح تا سنین ۲۲-۱۹ سالگی است.
۲) رشد (development): واژهی رشد مکمل نمو است و دلالت بر فرایند تغییری میکند که دائمی است و به ظرفیت عملی سازماندار و خاصی منجر میشود. یعنی حالتی که فرد میتواند به طور کامل نقش موردنظر را انجام دهد.
رشد ممکن است به شکل تغییر کمی و کیفی یا هر دو رخ دهد. لذا رشد حرکتی فرآیندی سنی است که دائمی و دارای توالی بوده و در طی آن انسان از حرکات ساده به حرکات بسیار منظم، مهارتهای پیچیدهی حرکتی و در نهایت، انطباق مهارتها که همراه با فرارسیدن پیری صورت میگیرد پیشرفت میکند. این فرآیند تنها به دورهی نمو جنسی محدود نمیشود. رشد در طول عمر انسان تداوم دارد.