فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد معنی دار در فیزیک 72 ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد معنی دار در فیزیک 72 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 72 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

معنی دار در فیزیک

در محاسبات فیزیک بایستی از نوشتن اعدادی که از حدود دقت اندازه گیری مستقیم یا غیرمستقیم دور می باشد خودداری کرد و فقط بنوشتن ارقامی که بارقامی که بارقام حقیقی نزدیکتر است اکتفا شود. این قبیل ارقام را ارقام معنی دار می گویند.

بنابراین تعیین شرایطی که با آنها بتوان کمیتی را با واحد آن بدقت اندازه گیری نمود یکی از هدفهای اصلی و مهم فیزیک در عمل است. با توجه باینکه مقدار هر کمیتی همیشه شامل تعداد درستی از آن واحد نمی باشد همیشه نمی توان بدقت آنرا با واحدش اندازه گرفت و بین مقدار حقیقی آن و مقدار اندازه گرفته تفاوتی موجود است که باید سعی شود تفاوت بحداقل ممکن برسد. مثلاً اگر بخواهیم طول میزی را با خط کش اندازه گیری کنیم باید درجه صفر خط کش را بر لبه میز منطبق کنیم و درجة برابر لبة دیگر را بخوانیم. در بیشتر موارد لبة دیگر میز درست بر یکی از درجه های خط کش قرار نمی گیرد. اگر خط کش سانتی متری باشد کسر سانتی متر دقت اندازه گیری نشده بلکه باید آنرا حدس بزنیم و اگر خط کش میلی متری باشد کسر میلی متر حدس زده می شود که در حالت اول دقت تا سانتی متر و در حالت دوم تا میلی لیتر می باشد. بنابراین می توان گفت:

دقت اندازه گیری بستگی به اسبابی دارد که برای اندازه گیری بکار می رود.

مثال عددی:

فرض کنید میز گفته شده در بالا را با یک خط کش میلی متری اندازه گرفته ایم و طول میز بین 145 و 146 سانتی متر است. می توان گفت طول میز از (mm4-mm145) بیشتر و از (mm4+mm145) کمتر است. اگر طول اضافی را 8/0 میلی متر حدس بزنیم نتیجه اندازه گیری برابر است با (mm8/0+mm3+cm145) پس می توان نتیجه اندازه گیری با یک عدد نمایش داد که آن عدد برابر است با cm38/145.

در این آزمایش نتیجه اندازه گیری با 5 رقم معنی دار نشان داده شده که رقم آخر آن یعنی 8 را رقم معنی دار مشکوک می گوئیم. زیرا احتمال دارد بنظر آزمایش کننده دیگری 7 یا 9 باشد ولی چون ما اطمینان داریم که طول میز برابر cm38/145 است می توانیم نتیجه اندازه گیری را با 5 رقم معنی دار که رقم آخر آن (یعنی آخرین رقم سمت راست) معنی دار مشکوک است نشان دهیم بطور کلی:

می توان گفت رقم معنی دار در یک اندازه گیری تعداد واحدهائی از یک کمیت است که شخص آزمایش کننده در موجودیت آنها نمی توان شک کند. آخرین رقم سمت راست هر عدد رقمی است که حدود آن حدس زده شده و نمی تواند یک رقم مطمئن باشد به همین جهت آنرا رقم معنی دار مشکوک می گوئیم.

بنابراین می توان گفت: نتیجه هر اندازه گیری را با یک عدد مشخص می کنیم و هر قدر تعداد ارقام معنی دار آن عدد زیادتر باشد دقت اندازه گیری ما نیز زیادتر خواهد بود مشروط بر اینکه:

تعداد ارقام نشان داده شده از حدود دقت وسائل اندازه گیری زیاد تر نباشد.

برعکس اگر نتیجه یک اندازه گیری را با تعداد ارقام کمتری نشان دهیم بدان معنی است که دقت اندازه گیری ما کمتر بوده است مشروط بر اینکه وسایل اندازه گیری دقتی بیش از ارقام نشان داده شده داشته باشد.

چگونه تعداد ارقام معنی دار را در یک عدد مشخص می کنند.

1-تمام ارقام غیر صفر معنی دار هستند.

مثال: Cm37/164، 5 رقم معنی دار cm75/12، 4 رقم معنی دار gr341، 3 رقم معنی دار

2-صفرهای بین دو رقم معنی دار غیرصفر معنی دار هستند.

مثال 109/4020 7 رقم معنی دار 002/100، 6 رقم معنی دار 07/2009، 6 رقم معنی دار

3-صفرهای سمت راست یکعدد در صورتیکه جای ممیز مشخص نباشد معنی دار نمی باشد و در صورتیکه جای ممیز مشخص باشد معنی دار هستند.

مثال: gr1450 سه رقم معنی دار kg14500 سه رقم معنی دار gr230 دو رقم معنی دار kg23000 دو رقم معنی دار cm/6250 چهار رقم معنی‌دار /236000 6 رقم معنی‌دار gr/230 سه رقم معنی‌دار kg/23000 5 رقم معنی‌دارcm/40000 5 رقم معنی دار.

4-صفرهای سمت راست ممیز ولی سمت چپ ارقام معنی دار، معنی دار نمی‌باشند.

مثال: 000564/0 سه رقم معنی دار 0347/0 سه رقم معنی دار 023/0 دو رقم معنی دار 0003/0 یک رقم معنی دار 0000467/0 سه رقم معنی دار 0304/0 سه رقم معنی دار.

5-تمام صفرهای سمت راست و سمت راست ارقام غیرصفر معنی دار هستند.

مثال: 000/10 5 رقم معنی دار 06400/0 4 رقم معنی دار 00/410 5 رقم معنی دار.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد معنی دار در فیزیک 72 ص

دانلود پاورپوینت معنی واژه ولی در فرهنگ خلفا - 28 اسلاید

اختصاصی از فایل هلپ دانلود پاورپوینت معنی واژه ولی در فرهنگ خلفا - 28 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت معنی واژه ولی در فرهنگ خلفا - 28 اسلاید


دانلود پاورپوینت معنی واژه ولی در فرهنگ خلفا - 28 اسلاید

 

 

 

 

ثم رفع أبو بکر یدیه فقال اللهم ولیته بغیر أمر نبیک ولم أرد بذلک إلا صلاحهم وخفت علیهم الفتنة فعملت فیهم بما أنت أعلم به وقد حضر من أمرى ما قد حضر فاجتهدت لهم الرأی فولیت علیهم خیرهم لهم...

وکتب بهذا العهد إلى الشام إلى المسلمین إلى أمراء الأجناد أن قد ولیت علیکم خیرکم ولم آل لنفسى ولا للمسلمین خیرا .

برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت معنی واژه ولی در فرهنگ خلفا - 28 اسلاید

خوزستان

اختصاصی از فایل هلپ خوزستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

خلاصه:تاریخچه‌ای از این سرزمین (خوزستان) واژه "خوز" و معنی آن، شرح واژه اهواز.

شکرستان

محمود بختیاری

مگو شکر حکایت مختصر کن چو گفتی سوی خوزستان‌ گذر کن (نظامی)

بخش بزرگی از سرزمین ایران در کرانه‌های شمالی و غربی خلیج فارسی جای گرفته است و روزگاری با فارس یک ایالت بزرگ را تشیکل می‌داد قرنها پایتخت ایران و دل جهان به شمار می‌آمد و شهرهای آباد و پرنعمت و دشتهای سرسبز و پرجنگل و کشتزارهای فراوان نیشکرش زبانزد مردم جهان بود. این سرزمین که خوزستان یا شکرستان نام دارد، با گذشت زمان فراز و نشیب فراوان دیده است. خوزستان اگرچه در دوره‌های اسلامی آسیب‌های زیادی دید، اما از روزیکه اروپاییان پای به دریای آن یعنی خلیج فارس گشودند، سرزمین شکرستان که بنام(هند) نیز نامور بود رو به ویرانی نهاد. دست تبهکار بیگانگان و سیاست شوم و اهریمنی آنان هر روز بخشی از جنگلها و نیز نیزارهای آنجا را به تباهی می‌سپرد، تا آنجا که: انبار و سرزمین شکر جهان تهی و لخت و سوزان و شهرهای زیبا و دیباخیزش چون شوشتر ویران شد. در سفرنامه‌های بسیاری که بدست جهانگردان نگارش یافته است، خوزستان از نظر سرسبزی و جنگل و کشتزارهای انبوه نیشکر و آبادیهای پرثروت و آباد، چون مازندران امروز توصیف شده است. چنانکه از این سفرنامه‌ها پیداست جهانگردان، هفته‌ها راه پیموده‌اند ولی از فراوانی و انبوهی جنگلها نگاهشان به خورشید نیفتاده است شهرهای بزرگی که براثر کاوشها از زیر خاک بیرون آمده‌اند و باستان شناسان و حتی بینندگان عادی را خیره می‌سازد، گواه این سخنان است. قلعة شوش که هنوز استوار و پا برجاست نمودار این آبادیهای فراوان پیرامون آن می‌باشد دانشگاه گندیشاپور قبله گاه دانش پژوهان روزگار کهن و کانون علم بشری بود. بازمانده سدی که از روزگار ساسانیان برروی کارون بسته شده است نشان دهنده هنرمندی و کوشش پیگیر مردم این دیار است.

با پی‌جویی در تاریخ و پرده گرفتن از جعل‌های تاریخ و تقلب تاریخ نویسان غرض ورز در مرکزیت خوزستان و موقعیت طبیعی آن این سخنان را پشتیبان می‌باشد. زیرا برکسی پوشیده نیست که سرزمین زیبای یمن و شهرهای آباد حیره و هاماوران بخشی از شاهنشاهی ایران بوده است. ناگزیر سرزمینی از آمودریا تا نیل و از شمال خزر تا جنوب پایتختش هرکجا بوده است آباد و شکوه‌مند و پرنعمت بوده و خوزستان روزگاری دراز چنین موقعیتی را می‌داشت. شکر این سرزمین کام مردم جهان آن روزگار را شیرین می‌کرد و دیبای شوشترش تن‌پوش نو عروسان و نازپروردگان جهان بود. این دیار فرخنده نعمت خیز، اما ستم دیده از کهن ترین روزگار تا کنون ولی نعمت مردم بوده است. آنچه را در بالا گفتم حاصل برونش بود و آنچه از پنجاه سال پیش تاکنون بسیاری از کشورهای غارتگر جهان را بنوا رسانیده است، اندوخته‌های درونش می‌باشد. اگرچه همین گنج نهانش انگیزه ویرانی و رنج فراوانش گشت، اما کمتر سرزمینی را به این اندازه پر بار و آباد می‌توان دید. آمادگی این دیار تا آنجاست که می‌تواند با کوشش پیگیر در زمانی کوتاه، فر و شکوه دیرین خود را بآسانی بدست آورد.

این سرزمین که از چند سال پیش بار دیگر برای بدست آوردن فر و زیبایی و شکوه دیرینه بجنبش آمده است با همه ستم‌هایی که دیده با شتاب راه آبادی و سرسبزی و شکرخیزی را می‌پیماید این پیشرفت فراوان با کوششی اندک، گواه این مدعاست. آمادگی این سرزمین برای آباد شدن و حاصلخیزی و بازگشت به پیشینه خود از هرجای دیگر ایران زمین بیشتر است. چنانکه با همین کارهای بسیار ساده و ناچیز که صورت می‌گیرد، بحکم آمادگی و استعداد طبیعی بگونه  [34]    شگفت انگیزی پیشرفته است.

در این گفتار بیشتر کوشش من روی واژه خوزستان است نه پیشینه آن. زیرا در چند نوشته دیدم که برای واژه خوزستان و شهرهای آن چون اهواز، معنی‌هایی یاد کرده‌اند که نادرست بود. همین نکته برآنم داشت تا پیرامون معنی آن بپردازم و گرنه شرح پیشینه‌اش از کتابی افزون است.

خوز-خوزستان

واژه خوز به معنی: شکر و نیشکر است. و خوزستان یعنی سرزمین نیشکر و یا نیشکرستان و جاییکه در آنجا شکر بدست می‌‌آید و کشت آن رواج دارد و نیز به معنی کارخانه شکرسازی بکار رفته است. در برهان قاطع چنین آمده است: «خوز بروزن، روز، نام ولایتی است از فارس که شکر خوب از آنجا آورند، و شوشتر، شهر آن ولایت است و به معنی نیشکر هم گفته‌اند».و در همین واژه‌نامه‌ها زیر نام «خوزستان» آمده است: «نام ولایتی است که شکرخیز از فارس که شوشتر شهر آن ولایت است. و هرولایتی که شکرخیز باشد، چو خوز به معنی شکر هم آمده است و نیشکرزا، کارخانه شکرسازی را نیز گفته‌اند».

خوزستان یا چنانکه خواهد شد «هند» بهمین معنی: شکرستان و سرزمین نیشکر در ادبیات فارسی بسیار بکار رفته است، که در اینجا شیرین‌تر از همه نمونه‌هایی از از کتاب خسرو شیرین نظامی گنجه‌یی که خود خوزستانی است برگزیده‌ام تا بهمراه یاد خوزستان، کام خوانندگان را شیرین کرده باشم.

نظامی در توصیف شیرین دختر زیبای ارمن که عشق خسرو از ارمنستانش به تیسفون کشانید از زبان خسرو به شاپور صورتگر که با وصف آن دلبر آتشی در جان او برانگیخته‌بود می‌گوید:

چو بنیادی به این خوبی نهادی تمامش کن که مردی اوستادی

مگو شکر حکایت مختصر کن چو گفتی سوی خوزستان گذرکن

و در آنجا که خسرو با شیرین نشسته است و از باده ناب سرمست شده و کام خود را از او می‌خواهد و شیرین به خواهش بی‌هنگام او تن در نمی‌دهد از زبان شکرریز شیرین چنین می‌گوید:

نخست از من قناعت کن بجلاب که حلو اهم تو خواهی خورد مشتاب

به اول شربتی، حلوا میندیش که حلوا پس بود جلاب در پیش

چو ما را قند و شکر در میان هست به خوزستان چه باید در زدن دست

و نظامی خود در وصف شیرین چنین داد سخن می‌دهد:

کشیده گرد مه مشکین کمندی چراغی بسته بر دور سپندی

بنازی قلب ترکستان دریده به بوسی دخل خوزستان خریده

و سرانجام پس از پیوند خسرو با شیرین در توصیفی که از بیدار شدن خسرو پس از مستی می‌کند، و شیرین را با جهانی شیرینی و دلربایی در کنار خود می‌بیند، بدینگونه شکر میفشاند:

سحر گه چو بعادت گشت بیدار فتادش دیده بر گلهای بیخار

عروسی دید زیبا، جان درو بست تنوری گرم، حالی نان درو بست

چو ابر از پیش روی ماه برخاست شکیب شاه نیز از راه برخاست

خرد با روی زیبا ناشکیب است شراب چینیان مانی فریب است

به خوزستان درآمد شاه سرمست طبرزد می‌ربود و قند می‌خست

یعنی وارد شکرستان شد و لب او را که مانند قند بود می‌جوید. و نیز در وصف شکر دختر افسونگر و زیبای اصفهانی که در عین پاک دامنی به بد نامی نامور بود و دست سرنوشت بشبستان خسرو کشانید. می‌گوید:

یکی گفتا سزای بزم شاهان شکر نامی است در شهر سپاهان

به شکر بر زشیرینش بیداد وز او شکر به خوزستان بفریاد

در ادبیات فارسی نمونه‌های بسیار هست که خوزستان را بهمان معنی شکرستان بکار برده‌اند که در اینجا بهمین بیتها از نظامی بسنده شد.

باری با گذشت زمان بسیاری از نویسندگان بهمراه معنیهای گوناگونی که برای خوز و اهواز و مانند آنها می‌کردند برخی   [35]    نیز می‌پنداشتند که خوز نام دودمانی است و خوزستان سرزمین خوزهاست و گویش آنجا را خوزی می‌نامیدند. امام چنانکه دیدیم خوز به معنی نیشکر و خوزستان، معنایی جز شکرستان ندارد که با توجه به وضع تاریخی و جغرافیایی سرزمین خوزستان این معنی روشن می‌شود. به ویژه که می‌دانیم که سرزمین خوزستان را از کهنترین روزگار «هند» و «اند» و «اندیا» می‌نامیدند و نشان این واژه هنوز در بسیاری از شهرها و بخش‌های خوزستان است. مانند اندکا-اندیمشک-اندره و هندیجان. و مانند آنها. و سرزمین کنونی هند بنام «بهاراتا»، «آریاورتا» و «اریا» بمعنی سرزمین آریایی بوده است. و اینکه نام هند با واژه شکر یا سرزمین شکرخیز در ادبیات فارسی بسیار بکار رفته است ناشی از یک اشتباه تاریخی است، زیرا سخنوران ایرانی دوران اسلامی پس از سده چهارم نادانسته و به پیروی از تاریخ نویسانی که روی باورهای دینی چنین اشتباهی را مرتکب شدند هند را سرزمین شکر می‌دانستند و آنجا را هندوستان کنونی می‌انگاشته‌اند. مراعات و ملازمه هند با شکر درست است در صورتیکه هند را همین خوزستان و کرانه‌های خلیج فارس بدانیم.

در تفسیرهای قرآن آمده است که: چون شیطان آدم را بفریبفت و بفرمان خدا آدم و حوا و مار از بهشت به بیرون پرتاب شدند، آدم بسرزمین هند افتاد و از آنجا به حجاز رفت این داستان و نمونه‌های آن در هند را در همین خوزستان نشان می‌دهد که امکان رفتن از آنجا به حجاز شدنی است و نویسندگان پیشین به آن توجه داشتند ولی جعلهای تاریخی در نام جاها سبب گمراهی شد. و با پی‌جویی و پیدا کردن نامها و معنی آنها بسیاری از دشواریها و تاریکیهای تاریخ آسان و روشن می‌شود. گفتگوی پیرامون این گونه جعلها خود در خور دفتریست. و این گفتار گنجایش آن را ندارد. اکنون که سخن به اینجا کشیده شد بیجا نیست که معنی شهر اهواز و همانندگان آن را نیز بیاوریم. زیرا معنی‌های بسیار نادرستی از این شهر و شهرهای دیگر کرده‌اند که همه گمراه کننده می‌باشند.

واژه اهواز یا آهواز از دو جزء درست شده است: 1-آهو 2-آز، واژه آهو به معنی همان جانور زیبایی است که سرزمین خوزستان پرورشگاه آن می‌باشد. و امروز مانند همه چیز خوزستان نسل آن رو به نیستی گذاشته است. و پسوند آز به معنی جا و مکان است که روی هم واژه اهواز به معنی جایگاه و مکان آهو است و جاهای دیگری به همین نام مانند آهودشت داریم و این پسوند آز به منی جا و مکان در بسیاری از نام شهرها و جایها وجود دارد مانند: شیراز که به معنی جای شیر است. و در نوشته‌های قدیم شیراز را بمعنی بطن الاسد آورده‌اند که همان معنی شیراز و یا جای شیر است. و نیز حجاز به معنی جای حج می‌باشد زیرا حج به معنی عبادت و ستایش آمده است، و از برخی واژه‌ها با همین پسوند آز فعل درست شده است. در واژه نماز و نمازگزادن این پسوند نقش خود را بازی می‌کند زیرا جزء اول نماز یعنی نم به معنی و بر وزن خم و خم شدن است که با پسوند آز به معنی تعظیم کردن و خم شدن و احترام گذاشتن و عبادت کردن است.

اگرچه اصل سخن پیرامون خوزستان بود اما از این یادآوری ناگزیر بودم باشد که این نوشته انگیزة پی‌جویی‌های تازه‌ای شود.     [36]


دانلود با لینک مستقیم


خوزستان

توجه به بهداشت روانی به معنی کاستن از بزهکاری است

اختصاصی از فایل هلپ توجه به بهداشت روانی به معنی کاستن از بزهکاری است دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

توجه به بهداشت روانی به معنی کاستن از بزهکاری است

دکتر فربد فدایی _ روانپزشک_ استادیار دانشگاه

اندیشمندان ایران و اسلام به تفصیل درباره تاثیر محیط و عوامل اکتسابی, یا فطرت و طبیعت, بر رفتار آدمی سخن گفته اند و با تمثیل و روشهای شبه تجربی به گونه ای جذاب نکات مهمی را عنوان کرده اند.

فردوسی که از گهر و نژاد و هنر می گوید در حقیقت چکیده حکمت باستانی ایران در مورد این واحد زیستی _ روانی_ اجتماعی که انسان می خوانیم به نظم در آورده است.

سعدی نیز مباجثه امروز ما را درباره ژنتیک و محیط عنوان می کند که گاه می سراید:

شگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد

و گاه می گوید:

شمشیر نیک زاهن بدچون کند کسی ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس

امروز می کوشیم بامشاهده دقیق و ترتیب آزمایش به پاسخی برسیم که ادیبان و حکیمان و فیلسوفان گذشته از طریق منطق و جدل و تمثیل و شهود و اشراق در پی آن بوده اند. البته در این راه به پیش رفته ایم اما به پاسخ کامل نرسیده ایم.

می دانیم که مسائل زیست شناختی ممکن است در بزهکاری نقشی داشته باشد. تریزومی xyy, یا صرع, یا نشانگان قطعه پیشانی مغز شاید سبب بزهکاری ناخواسته یی گردد.

دانسته ایم که مسائل روانشناختی هم ممکن است به بزهکاری منجر شود: محیط روانی نامناسب خانه, جو بی اعتمادی و سوء طن, و توهین و تحقیر نسبت به کودک, بزهکار روان _ نژند می سازد.

می دانیم مسائل جامعه شناسی هم از اسباب بزهکاری است: محرومیت, فقر, بی سوادی, کثرت نامتناسب جمعیت, و تبعیض, بزهکار حرفه ای می سازد.

روزگاری بیماری جسمی, داغ ننگ و مایه طرد و سرزنش و محکومیت و مجازات بود. هنوز هم ریشه هایی از این اندیشه باقی است. حتی امروز نیز بیمار جذام و مسلول از بقایای این دیدگاه در رنجند. سپس روزگاری رسید که نه بیماری جسمی, بلکه بیماری روانی موجب قضاوت منفی اخلاقی و مجازات و آزار و شکنجه می شد. تمدن اسلام, رفتار انسانی با بیمار روانی و درمان و نه مجازات او را توصیه کرد. اکنون بیمار روانی را نه به عنوان گناهکار, بلکه بهعنوان بیمار می پذیریم.

اما درباب, بزهکار هنوز همه ما او را بی توجه به ریشه ها و اسباب بزهکاریش, از نظر اخلاقی مورد قضاوت قرار میدهنیم و به کیفر او فرمان میدهیم. حال آنکه بسیاری از بزهکاران, بیمارانی هستند که بزهکاری, نشانه بیماری ایشان است وبرحسب قاعده کلی اسلامی بیمار و نیازمند درمان هستند, ومهم تر از درمان آن است که از این بیماری اجتماعی پیشگیری کنیم.

چگونه از بزهکاری پیشگیری کرد؟ پاسخ به این پرسش در هر عصر برحسب دیدگاه رایج آن عصر و برپایه آگاهی علمی آن دوره متفاوت بوده است.

نخستین اندیشمندان در سپیده دم تاریخ, بیشتر به ذاتی بودن رفتارها, چه خوب و چه شریرانه باور داشتند. این باور در طول زمان به صورت دیدگاهخ پیش ساختگی پرداخت شد. دیدگاهی کگه می پنداشت انسانی کوچک اما کاملاً شکل گرفته در نطفه مرد جای دارد که از هر نظر کامل است و تا هنگام تولد و پس از ان تنها از نظر جثه رشد می کند.

جان لاک, با نفی اعتقاد به ویژگیهای ذاتی, رفتارها را فقط ناشی از یادگیری و تجربه دانست. این دیدگاه با اندیشه آزادیگرایانه و مردگرایانه عصر روشنفکری متناسب بود.

وی می گفت کودکان به طور ذاتی خوب و نه بد هستند. همه برابر زاده می وشند. شرایط, تداعیها, تکرار, تقلید, پاداش, و تنبیه می تواند کودک را نادان و ستیزه جو, یا فرهیخته و نیکوکند.

روسو, که خرمن جنبش رمانتیک را در تاریخ اندیشه ها شعله ور کرد گفت: بگذاریم کودک به گونه یی آزاد استعدادهای فطری خویش را آشکار کند. به آنان بیاموزیم که خود بیندیشند و از تاثیرات مخرب جامعه به دور باشند. آن گاه رفتار بد از آنان نخواهیم دید. بدی و بزه ناشی از محدودیتها و قیدهای اجتماعی است.

داروین لورنتش و تین برگن بر موهبت های ذاتی که در محیط مناسب به صورت رفتارهای سازگارانه در می آید تکیه کرده اند.

فروید ذهنیات و رفتارهای انسان را محصول رشد و تابع قوانین ثابت دانست و رفتارها, از جمله رفتار بزهکارانه را به طور عمده ناشی از انگیزه های ناخودآگاه انگاشت. در پی او گروه عظیمی از جمله اگوست آیکهورن, هیلی, و برونر با دیدی روانکاوانه به تبیین بزهکاری پرداختند.

برحسب نظر آیکهورن, برای یافتن علل بزهکاری نه تنها باید عوامل بر انگیزنده ای را بجوییم که بزهکاری نهفته را آشکار کرده است, بلکه باید دریابیم چه چیزی بزهکاری نهفته را پدید آورده است. طبق نظر او معمولاً کودک با زمینه تکمیل شده برای بزهکاری متولد نمی شود بلکه این زمینه بیشتر به وسیله نخستین تجربیاتی که محیط بر کودک تحمیل می کند تعیین می گردد. کودک در ابتدا موجودی غیر اجتماعی است یعنی ارضای مستقیم غرایز اولیه را بی توجه به جهان پیرامون خویش می طلبد . پرورش درست کودک عبارت است از راهنمایی او از موقعیت غیر اجتماعی به موقعیت اجتماعی. این وظیفه در آغاز به عهده پدر و مادر و سپس آموزگاران است و در عصر ارتباطات. رسانه های گروهی نیز در آن سهیم اند. اما رشد برخی کودکان مسیر دلخواه را دنبال نمی کند, از این رو کودک یاغیر اجتماعی باقی می ماند یا با سرکوبی تمایلات غریزی خویش تظاهر به سازگاری اجتماعی می کند که این وضعیت به بزهکاری نهفته موسوم است.

هیلی و برونر با بررسی زندگی خانوادگی بزهکاران نوجوان در قیاس با نوجوانان غیر بزهکار همان خانواده ها دریافتند بزهکاری نماینده انحراف از جریان رفتار مطلوب اجتماعی است و عامل آن تمایلات ارضاء نشده و در عین حال خنثی شده و محرومیتهایی است که سبب نارضایتی عمیق شده است. بزهکاری در خواسته های ارضاء نشده ریشه دارد و نماینده واکنش به سوائق درونی, افزون بر محرکهای بیرونی است. در مقایسه بزهکاران با خواهران و برادران غیر بزهکارشان آشکار شد که گروه اخیر ناکامیهای یکسان رابا حدت کمتری حس می کنند و عده معدودی هم که ناکامیها را همچون گروه بزهکاران باشدت زیاد حس می کنند روشهای


دانلود با لینک مستقیم


توجه به بهداشت روانی به معنی کاستن از بزهکاری است

تحقیق و بررسی در مورد پایان نامه عربی

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق و بررسی در مورد پایان نامه عربی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 44

 

[الحدیقه الأولی معنی النحو فی الاصل وحدة اصطلاحأ]

الحدیقة الاولی: فیما اردت تقدیمه.

ص: غرّة: النحو علم بقوانین الفاظ العَرب، من حیث الاعراب و البناء و فائدته حفظ اللسان عن الخطأ فی المقال، و موضوعه: الکلمة و الکلام.

فالکلمة: لفظ موضوع مفرد: و هی اسم و فعل و حرف.

والکلام: لفظ مفید بالسناد، و لایتأتّی الاّ فی اسمین، او فعل و اسم.

المعلوم علی الوجه الأکمل، ینبغی له أن یتصوّرَ أوّلاً حقیقةَ ذلک العلم بحدّه لیحصلَ له الإحاطةُ الوحدة التی باعتبارها جُعلت المسائلُ الکثیرةُ علماً واحداً، فیمامِن فواتِ ما یَعینه والاشتغالُ بما لایعینه، و إن یعرف فائدتَه و غایتَه لیصون سعیَه عن العبث و إنْ یعرفْ موضوعَه الذّی به یُعَدّ لیکون علی زیادة بصیرة فی طلبه.

فبیّنَ ذلک کلّه مقدّماً له فقال: غُرةً أی هذه غرّة، بضمٌ الغین المعجمة و تشدید الراءِ المهملةِ، و هی بیاضٌ فی جبهة الفرسِ فوقَ الدرهمِ، والغرّةُ من الشهر لیلةُ استهلالِ القمر. و فی الصحاح، غرّةُ کلِّ شیءٍ أولُه و أکرمُه. فعلی النفسیرین الأوّلینِ یکون فیه استعارة مطلقة النحو. قال ابوالفتح بن جنّی فی الخصائص: هو فی الأصل مصدرٌ شایعٌ، أی نحوتُ نحواً، کقصدتُ قصداً، ثُمَّ خصّ به انتحاء هذا القبیل من العلم. کما أنَّ الفقهَ فی الاُصل مصدرُ فقهتُ الشیءَ أی عرفتُه، ثُمَّ خَصّ به علمَ الشریعةِ من التحلیل و التحریم وذکر له نظائر فی قصر ما کان شایعاً فی جنسه علی أحدّ انواعه.

قال: و قد استعملته العرب شرفاً، أنْشَدَ أبوالحسن1:[من الرجز]

7- یَحْدُوبها کُلُّ فتًی هَیَّاتِ و هُنَّ نحوَ البیتِ عامدات2

انتهی.

قبل و إنّما سُمّی هذا العلمَ به لأنّ أمیرَ المُومنینَ(ع) لمّا أمْلَی أصُولَه عَلَی

أَبی الأَسود- کما تَقَدَّمَ- قال له: انْحُ هذا النحوَ یا أبا الأَسود، فَسُمّی به تبرّکاً بلفظه3 الشریف، و اصطلاحاً علمٌ و هو کالجنس یدخلُ فیه جمیعُ العلومِ علی تفاوت معانیها.

«بقوانین ألفاظ العرب»: القوانینُ جمعُ قانونٍ، و هو فی الأَصل لفظٌ یونانی أو سریانیٌ موضوعٌ لمسطر4 الکتابة، و فی الاصطلاح قضیّة کلیّة یتعرّفُ منها أحکامُ جزئیاتِ موضوعِها کقولنا: کلُّ فاعلٍ یجبُ رفعُه، و کلُّ مفعولٍ یجبُ نصبُه5، و کلُّ مضافٍ إلیه یجبُ جرُّه.

و تُرادفُه القاعدةُ والأصلُ و الضابطُ. و هذا افصلٌ أخرج به مالیس بقوانین ألفاظ العرب و علم اللغة، فإنَّه لیسَ بقواعد کلّیّه بل بجرئیّات، و قولُه من حیث الإعراب و البناء أخْرَجَ به ماعدا العلمَ المقصودَ، فانطبق التعریفُ علیه جامعاً مانعأ.

واعلم أنّ هذا الحدَّ جارٍ عَلی عُرفِ الناس اِلآنَ من جعلِ علم التصریفِ قسماً برأسه غیرَ داخلٍ فی علم النحو، والمتعارفُ قدیماً شمولُ علم النحوِلَهُ، و کثیراً ما ینجرّ مسائل من أحد الفنّین إلی الآخَر لِمَا بینَهما من شدّة الارتباط، و لم یکن السلف کسیبویهِ فمَن بعده یُفردون أحدهما عن الآخر بالتضنیف إلّا ما کان عن ابی عثمان المازنی1 و تلاه أبوالفتح بن جنّی و الزمخشرتی و ابن الحاجت و ابن هشام و غیرهم کالمصنف هنا، و فی التهذیب و ممن سلک عُرفَ المتقدّمین مِن المتأخرین.

جمال الدّین ابن مالک و ناظر الجیش2 و الوحّیان و علیه فیقال عوضاً من قولهم من حیثُ الإعرابِ و البناءِ، مِن حیثُ الإفرادِ و الترکیب.

[فائدة علم النحو و موضوعه و تعریف الکلمة و اللفظ]

« و فائدِتُه حفظُ اللسانِ عن الخطاءِ فی المقال» أی فی الکلام و الاستعانةُ علی فهم کتاب الله تعالی و السّنه و مسائلِ الفقه و مخاطبةِ العرب بعضِهم بعضاً. قیلَ و مِن ثَمَّ کانت معرفتُه واجبةً، لأن تعلّمَ الشرایع الواردة بلغة العرب لایَتِمّ إلّا به، و کلُّ ما لایَتِمُّ الواجبُ المطلقُ إلّا به فهو واجبٌ.

ثُمَّ الحنُ مِن أقبح الأشیاء فی الانسان، قال بعضُهم:« لَإن أقْرأ فاسقطْ أحبّ الّی من ان أقرا فالحن» و کتبَ کاتبٌ لأبی موسی الأشعری3، إلی عمر من ابو موسی الأشعری، فکتب الیه عمرُ: عزمت علیک لما قنعت کاتبک سَوطاً. و ذکر ابو عبیدة1 أنَّ هذا الکاتب هو حصین بن أبی الحرّ العنبریّ و أولاده یُنکرون ذلکَ أشدَ الانکار.

و قال رجلٌ لِبَنیه: یا بَنیَّ أصْلِحوا من ألسنتکم، فإنَّ الرجلَ تَنُوُبُه النائبةُ فیجبُ أنْ یتجمّلَ فیها فیستعیر من أخیه دابته و ثوبه، و لا یجدُ مَن یعیرهُ لسانَه ولله درُّ مَنْ قالَ:[من الکامل]

8- النحوُ یبسطُ من لسان الألکن والمرءُ یکرمه إذا لم یلحن

فإذا اطلبتَ من العلوم أجلَّها فأجلُّها منه مُقیمُ الألسنِ2

« و موضوعُه» موضوُع کلِّ علمٍ، ما یبحثُ فی ذلک العلم عن عوارضه الذاتیة و هی اللاحقةُ له أو لجزئَه أو لغرض یساوی ذاته کالتعّجب اللاحق للذات لابواسطة و کالحرکة الإرادیة اللاحقة لِلْإنسان بواسطة أنَّه حیوانٌ و لاشکَ أنّه جزءُ الإنسان و کالضحک العارض لِلْإنسان بواسطة التعجّب.

«الکلمة والکلام» هذا أحَدُ الأقوال الثلاثه فی موضوع علم النحو فقد قیل إنَّ موضوعَه الکلمةُ


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد پایان نامه عربی