فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایانامه بررسی تاثیر معلولیتهای جسمی- حرکتی بر میزان هوشبهر کودکان

اختصاصی از فایل هلپ پایانامه بررسی تاثیر معلولیتهای جسمی- حرکتی بر میزان هوشبهر کودکان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه بررسی تاثیر معلولیتهای جسمی- حرکتی بر میزان هوشبهر کودکان


پایانامه بررسی تاثیر معلولیتهای جسمی- حرکتی بر میزان هوشبهر کودکان

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات78

 

انسان با قبول اینکه پریشانی براو مقدر بوده است به حیات خویش ادامه می دهد . انسان با نگرش به مقدرات و یا درد و رنجهای گریز ناپذیر خود ارزش ها را مورد شناسایی قرار می دهد . بنابراین درد و رنج نیز دارای مفهوم است از دید فرانکل انسان با نگرش به مقدرات که شامل درد و رنجهای گریز ناپذیر می باشد با معنایی خاص با آنها برخورد می کند و هر یک از درد زنجها و نقیصه های مختلف می تواند برای هر شخصی دارای معنا و مفهوم ویژه باشد .
نقص بدنی و معلولیت هرگز نمی تواند مبنایی برای جنبه های پاتولوژیک باشد چرا که انسان پویاتر و آزادتر از آن است که معلولیت مادرزادیی و بیماری وی را کاملاً در چهار چوب خویش نگهدارد و تمام زندگی وی را ترسیم کند . در حقیقت طرز تلقی فرد از معلولیت خویش بسیار اهمیت پیدا می کند . وجود یک نقص در انسان می تواند عامل تقویت ابعاد دیگر او باشد . انسان روحی دارد و جسمی و انسانیت وی وابسته به روح است نه جسم . پس بیایید توان مندی های فرد معلول را باور کنیم چرا که او از عمق جانش فریاد بر می آورد که :
مرا باور کن ، روزی خواهم شکفت.

چکیده
این پژوهش که یک مطالعه پس رویدادی است توسط خانم پروین جعفری به منظور بررسی تاثیر معلولیت جسمی ، حرکتی ( ناشی از فلج مغزی ) بر میزان هوش بهرکودکان
هوش بهر و مقایسه IQ افراد سالم و معلول صورت گرفته است .
در این پژوهش 30 کودک دختر عادی و سالم و 30 کودک دختر دچار معلولیت در گروه سنی 10- 7 سال از مدارس توان خواهان 1و2 و مدارس عادی شهر تهران انتخاب شدند و به منظور گردآوری اطلاعات از تست و کسلر کودکان استفاده گردیده است . همچنین جهت نیل به اهداف تحقیق از آزمون T گروه های مستقل استفاده شده است .
نتایج یافته ها در ارتباط با هدف کلی پژوهش نشان داده است که با 99 درصد اطمینان :
کودکان با معلولیت جسمی – حرکتی ( ناشی از فلج مغزی ) نسبت به کودکان عادی از هوش بهر پایین تری برخوردارند .


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه بررسی تاثیر معلولیتهای جسمی- حرکتی بر میزان هوشبهر کودکان

پایان نامه مقایسه هوشبهر پسران با تولد طبیعی و پسران با تولد سزارین، سنین ۱۲-۷ ساله

اختصاصی از فایل هلپ پایان نامه مقایسه هوشبهر پسران با تولد طبیعی و پسران با تولد سزارین، سنین ۱۲-۷ ساله دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه مقایسه هوشبهر پسران با تولد طبیعی و پسران با تولد سزارین، سنین ۱۲-۷ ساله


پایان نامه مقایسه هوشبهر پسران با تولد طبیعی و پسران با تولد سزارین، سنین ۱۲-۷ ساله

 

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 85 صفحه می باشد.

 

فهرست
چکیده : ۱
فصل اول ۳
مقدمه ۴
بیان مسئله ۶
اهداف پژوهش ۸
اهمیت پژوهش و ضرورت پژوهش ۹
سؤالات و فرضیات پژوهش ۹
تعریف واژه ها: ۱۰
هوش: ۱۰
تعریف عملیاتی هوشی ۱۰
تعریف عملیاتی زایمان طبیعی: ۱۱
تعریف عملیاتی زایمان سزارین: ۱۱
فصل دوم : ۱۲
مرور منابع علمی ۱۲
مقدمه : ۱۳
مفهوم هوش: ۱۴
تعریف های هوش: ۱۷
نظریه های هوش: ۱۹
نظریه روان سنجی ۲۰
نظریه عصبی ـ زیستی: ۲۱
نظریه رشدی هوش: ۲۲
نظریه شناختی و پردازش اطلاعات ۲۲
مفهوم هوش در نظریه پیاژه : ۲۳
نظریه دو عاملی اسپیرمن: ۲۴
نظریه دو سطحی جنسن: ۲۴
نظریه توانایی های ذهنی نخستین ترستون: ۲۵
نظریه ساخت ذهنی گیلفورد: ۲۶
هوشبهر یا IQ: ۲۸
تفسیر هوش بهرها: ۲۸
توزیع نمرات هوش بهر: ۲۹
عوامل مؤثر بر هوش: ۳۰
عوامل محیطی: ۳۳
سـن : ۳۴
جنس (زن یا مرد بودن فرد) ۳۵
تعریف زایمان طبیعی : ۳۶
شروع زایمان ۳۸
مراحل مختلف زایمان: ۳۹
تولد نوزاد: ۴۱
مرگ و میز نوزادان : ۴۲
تاریخچه سزارین: ۴۲
تاریخچه سزارین در ایران: ۴۶
علت سزارین: ۴۷
تا چند بار عمل سزارین انجام می گیرد: ۴۸
انواع سزارین: ۴۹
آیا زایمان طبیعی بعد ازعمل سزارین امکان دارد؟ ۵۲
خطرات عمل سزارین: ۵۲
فراوانی انجام سزارین: ۵۳
علل افزایش عمل سزارین: ۵۴
فصل سوم ۵۵
روش تحقیق : ۵۶
جامعه آماری : ۵۷
نمونه و روش نمونه گیری: ۵۷
ابزار پژوهش ۵۸
روی جمع آوری اطلاعات: ۵۸
متغیرهای پژوهش: ۵۹
روش آماری: ۶۰
فصل چهارم ۶۲
تجزیه و تحلیل داده ها ۶۲
مقدمه : ۶۳
تجزیه و تحلیل داده ها: ۶۳
محاسبات آماری : ۶۸
فصل پنجم ۷۰
نتیجه گیری: ۷۱
محدودیتهای تحقیق ۷۳
پیشنهاداها: ۷۴
فهرست منابع علمی ۷۵
پیوستها ۷۹

 


مقدمه :
هوش یکی از جالبترین نیروهای روانی است که موضوع بحث ما در این فصل است. روان شناسان هوش را به صورتهای مختلف تعریف کرده اند. زیرا، هنوز نتوانسته اند در یک تعریف جامع با هم توافق کنند اما همه آنها در این خصوص اتفاق نظر دارند که هوش شیء یا یک وجود عینی مستقل واحدی نیست. برای مثال : نمی توان جمجمه ای را باز کرد و هوش را به دیگری نشان داد. هوش هنگامی ادارک می شود که فرد در موقعیتهای گوناگون رفتارهای خاصی را از خود ابراز نماید(پارسا، ۱۳۷۲).
بنابراین در این فصل سعی شده تعاریف مختلف هوش، ماهیت هوش و دیدگاههای مختلف مکاتب روانشناسی به صورت خلاصه مطرح شود. همچنین بحثی پیرامون عواملی که می تواند در هوش فرد تأثیر بگذارد.
خانواده نخستین و اساسی ترین محرک برای رشد توانای کودک در همه مهارتها از جمله، قدرت عاطفی، رشد هوش، کیفیت اخلاقی و روحی، جسمی و غیره است و خانه تا مدتی دراز تنها دنیای کامل یک طفل است و کیفیت زندگی در این دنیا برای کودک خیلی اهمیت دارد. اگر کودک از بدو تولد بقدر کافی در تمام زمینه ها برانگیخته نشودف قدرت هوشی او پژمرده خواهد شد (راجرز، ۱۳۶۳).
از جمله زمانهایی که خانواده و بخصوص مادر می تواند نقشی مؤثر در رشد هوشی فرد داشته باشد، زمان قبل از تولد و هنگام تولد است. یکی ازعواملی که هنگام تولد می تواند در هوش فرد تأثیر بگذارد نحوه تولد کودک است که به صورت طبیعی متولد شده یا به صورت سزارین. از این رو در این فصل توضیحاتی پیرامون هر دو نوع زایمان آورده شده تا آشنایی بیشتری صورت گیرد.
مفهوم هوش:
همچنان که افراد بشر از نظر شکل و قیافة با یکدیگر تفاوت دارند، از نظر خصایص روانی مانند هوش، استعداد رغبت و دیگر ویژگیهای روانی و شخصیتی نیز بین آنان تفاوت های آشکار وجود دارد.
از آنجا که شیوه برخورد افراد با موقعیتهای مختلف زندگی روزمره و توانایی آنان در حل مسائل زندگی نشانگر سطوح مختلف تواناییهای آنهاست، لذا متفکران و دانشمندان گونه ای از استعداد یا توانایی کلی را که لازمه موفقیت در این موقعیتهاست مورد توجه قرار داده اند. عامه مردم هوش را توانایی یادگیری، درک موقعیتهای جدید، و برخورد صحیح با موقعیتها می دانند. در بیان روزمره، شخص با هوش با صفتهایی مانند دقیق، زیرک، تیزبین، برجسته و مانند اینها توصیف می شود. برعکس شخص کم هوش با صفتهای مانند کند، دیرآموز، کودن و غیره مشخص می گردد.
کوششهایی که برای تدوین یک تعریف دقیق از هوش به عمل آمده اغلب با مشکل مواجه بوده و به تعریف های بحث انگیزی منجر شده است. دلیل این امر آن است که هوش یک مفهوم انتزاعی است و در واقع هیچگونه پایه محسوس ، عینی و فیزیکی ندارد. هیچ نقطه ای در مغز انسان وجود ندارد که بتوان آن را جایگاه هوش دانست. اصطلاح هوش فقط نامی است که به فرآیندهای ذهنی فرضی یا مجموعه رفتارهای هوشمندانه اطلاق می شود و نظریه های هوش در عمل نظریه های مربوط به رفتار هوشمندانه است. چنین رفتاری شامل تواناییهای مختلف و دیگر متغیرهای شخصیتی است که از فردی به فرد دیگر تفاوت می کند(پاشاشریفی، ۱۳۷۹) اکثر روانشناسان هوش را توانایی سازگاری می دانند، اما هر نوع سازگاری نمی تواند به معنای فعالیت هوش باشد. برای اینکه سازگاری به عنوان فعالیت هوش به حساب آید، لازم است صاحب آن فعالیت به طور ارادی وارد عمل شود: سازگاری های حاصل از قوانین فیزیکی یا شیمیایی (مثل سازگاری با نور، گرما، سرما، مواد غذایی و …) یا سازگاری های نوع گیاهی یا سازگاری حیوانات پست، جز رفتارهای هوشی به حساب نمی آید. هوش یعنی سازگاری فعّال و آگاهانه با محیط نه سازگاری انفعالی، به عبارت دیگر هوش موجب می شود که فرد در خود و محیطی که با آن سازگار می شود اصلاحاتی به وجود آورد. هوش موجب سازگاری جزئی و کلی فرد می شود. البته موقعیتهایی که فرد با آنها سازگار می شود باید تازه یا نسبتاً تازه باشند توانایی سازگاری تا اندازه ای فطری و اختصاصی است. از بدو تولد حضور دارد و برحسب نوع حیوان تغییر می کند. امّا سازگاری فقط در موقعیتهایی به وجود می آید که فرد در آن موقعیتها قرار می گیرد، بنابراین، به محیط وابسته است. سازگاری، به همراه رشد فرد، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی ، متحول می شود.
بنابراین می توان هوش را چنین تعریف کرد: توانایی سازگاری آگاهانه و فعال با موقعیتهای تازه یا نسبتاً تازه ای که فرد با آنها رو به رو می شود(گنجی، ۱۳۸۱).
تعریف های هوش:
یکی از قدیمی ترین تعریف های هوش توسط بینه و سیمون (۱۹۱۶) به صورت زیر مطرح شده است:
” قضاوت و به عبارتی دیگر، عقل سلیم، شعور عملی، ابتکار، استعداد، انطباق خود با موقعیتهای مختلف، به خوبی قضاوت کردن، به خوبی درک کردن، و به خوبی استدلال کردن، اینها فعالیتهای اساسی هوش به شمار می روند”.
یکی از تعریفهایی که خیلی زیاد مورد استفاده قرار گرفته است که وکسلر در ۱۹۵۸ پیشنهاد کرده است. او هوش را بعنوان یک استعداد کلی شخص برای درک جهان خود و برآورده ساختن انتظارات آن تعریف کرد.
ملاحظه می شود که در این تعاریف مفاهیم زیر به گونه ای آشکار یا به طور مخفی بیان شده اند:
۱- تفکّر انتزاعی
۲- یادگیری از تجربه
۳- حل مسائل از راه بینش
۴- سازگار شدن با موقعیت های جدید
۵- تمرکز و تداوم در به کار انداختن تواناییها برای رسیدن به یک هدف مطلوب(پاشا شریفی، ۱۳۷۹).
بنابراین نمی توان تعریف مشخصی از هوش بدست داد که مورد توافق همه روانشناسان وابسته به رویکردهای مختلف باشد. با این حال، عناصری از هوش وجود دارد که مورد غالب پژوهشگران است. گیج و برلاین (۱۹۹۲) این عناصر را در سه دسته زیر قرار دادند:
۱- توانایی پرداختن به امور انتزاعی، منظور این است که افراد باهوش بیشتر با امور انتزاعی(اندیشه ها، نمادها، روابط، مفاهیم، اصول) سروکار دارند تا امور عینی (ابزارهای مکانیکی، فعالیتهای جسمی)
۲- توانایی حل کردن مسایل، یعنی توانایی پرداختن به موقعیتهای جدید، نه فقط برای دادن پاسخهای از قبل آموخته شده به موقعیتهای آشنا.
۳- توانایی یادگیری، به ویژه یادگیری انتزاعیات: از جمله انتزاعیات موجود در کلمه ها و سایر نمادها و نیز توانایی استفاده از آنها.
گیج و برلاینر (۱۹۹۲) ، به دنبال معرفی عناصر اصلی هوش، به نحوی که گذشت، تعریفی را از استیس (۱۹۸۲) نقل می کنند که دربرگیرنده آن عناصر است: ” هوش به رفتار انطباقی فرد اشاره می کند که معمولاً دارای عنصری از حل مسئله است و به وسیله فرآیندها و عملیات شناختی هدایت می شود” سپس از قول آناستازی (۱۹۸۶) می گویند که ” تعریف های نظیر این تعریف معلوم می سازند که هوش یک کیفیت درونی ارگانیسم نیست، بلکه یک ویژگی رفتار است” (سیف، ۱۳۸۳).
نظریه های هوش:
هر دسته از روانشناسان بر حسب مکاتب مختلف روانشناسی و دیدگاههای خود دربارة این رشتة علمی روشهای مختلفی را برای تعریف و سنجش هوش به کار بسته اند. بیشتر بحث های که در مورد ساختمان و ماهیت هوش انجام گرفته است عمدتاً بر محور چهار نظریه زیر استوارند:
۱- نظریه روان سنجی
۲- نظریه عصبی ـ زیستی هوشی
۳- نظریه رشدی هوش
۴- نظریه شناختی و پردازش اطلاعات
نظریه روان سنجی
نظریه روان سنجی براین فرضیه استوار است که هوش یک ساز[۱] یا یک صفت[۲] است و از این نظر بین افراد تفاوتهایی وجود دارد. چنانچه ثرندایک[۳] روان شناس معروف آمریکایی در تأکید بر روان سنجی می گوید: ” اگر چیزی وجود داشته باشد، مقادیر مختلفی به خود می گیرد و هر آنچه مقادیر مختلفی به خود بگیرد قابل اندازه گیری است”. تفاوت های فردی افراد برای موفقیت در زمینه های مختلف بر کسی پوشیده نیست. حتی در شرایطی آموزشی یکسان، سطح یادگیری دانش آموزان مختلف متفاوت است. وجود همین تفاوتها، نشان دهندة آن است که مقدار این عامل در افراد مختلف متفاوت است. وجود همین تفاوتهای آشکار بین عملکرد افراد، صرف نظر از ماهیت عامل ایجاد کننده این تفاوتها، نشان دهندة آن است که مقدار این عامل در افراد مختلف برابر نیست و به گفته ثراندایک مقادیر مختلفی را می پذیرد. بنابراین می توان آن را به گونه ای مورد اندازه گیری قرار داد. طرفداران نظریه روان سنجی عمدتاً برای سنجش هوش و تواناییهای ذهنی از آزمونها استفاده می کنند و تواناییهای مختلف ذهنی را با اجرای آزمونها به صورت کمّی توصیف می کنند.
نظریه عصبی ـ زیستی:
در همه نظریه های مربوط به هوش چنین فرض می شود که یک زمینه عصبی وجود دارد که در نهایت هوش به آن وابسته است. در نظریة عصبی ـ زیستی، رابطة بین هوش و ویژگیهای نظام عصبی مانند فیزیولوژی عصبی، فرایندهای برقی، شیمیایی، و اندازه و مشخصات مغز مورد بررسی قرار می گیرد. ساده ترین روش این است که رابطه بین اندازه مغز و هوشبهر مورد مطالعه قرار گیرد، که در این مورد همبستگی قابل ملاحظه ای بدست نیامده است، دانشمندان جدید می دانند که مغز مهمترین عضو فعالیت ذهنی است، اما تلاش آنان برای تعیین ناحیه ای از مغز که به طور مستقیم به هوش مربوط باشند چندان موفقیت آمیز نبوده است.
جنسن بر اساس مطالعات خود به این نتیجه رسیده است که بین زمان واکنش سلولهای عصبی به محرکها و هوش افراد رابطه وجود دارد. به نظر وی واکنش سلولهای مغزی که با سرعت پردازش اطلاعات رابطه دارد در افراد مختلف متفاوت است.
نظریه رشدی هوش:
پیاژه از پژوهشهای خود به این نتیجه رسید که بین کودکان در سنین مختلف تفاوتهای کیفی وجود دارد. او از این پژوهشها به نتایج زیر دست یافت:
۱- رشد عقلی از الگوی مشخصی پیروی می کند.
۲- در نحوه تفکر کودکان در سنین مختلف تفاوتهای کیفی وجود دارد.
۳- هماهنگ با رشد و افزایش سن، ساختها و تواناییهای شناختی جدید نیز رشد می کنند.
۴- ذشد هوشی در حدود سالهای پایانی نوجوانی کامل می شود.
نظریه شناختی و پردازش اطلاعات
در سالهای آخر ۱۹۷۰ و سالهای دهة ۱۹۸۰ ، تأکید روان شناسان به بُعد شناختی هوش سبب شده است که در الگوهای هوش به جای محتوا، کنش فرآیندهای ذهنی مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر به جای تأکید به این مطلب که هوش از چه عواملی تشکل می شود، توجه روان شناسان اکنون به این مسئله معطوف شده است که محل ذهن در پاسخ دادن به پرسشهای آزمون چیست و برای رسیدن به یک پاسخ ذهن از چه مراحلی می گذرد. در نظریه پردازش داده ها، ذهن همانند کامپیوتری فرض می شود که مجموعه ای از دستورالعمل ها برای پردازش داده ها را در اختیار دارد. این کامپیوتر اطلاعات را از محیط دریافت کرده و در حافظه خود ذخیره می کند. سپس آنها را پردازش، دستکاری و بازیابی کرده، عملیاتی روی آنها انجام می دهد(پاشا شریفی، ۱۳۷۹).
مفهوم هوش در نظریه پیاژه :
در نظریه تحول ذهنی و تحول شناختی فرض بر این است که اصول زیست شناختی حاکم بر فعالیت و رشد جسمی افراد در مورد فعالیت و رشد ذهنی آنان نیز صادق است. بنابراین فرض، هوش نوعی فعالیت زیستی به شمار می آید که ایجاد و گسترش ساخته های ذهنی و در نتیجه تعامل ثمربخش تر بین فرد و محیط را امکان پذیر می سازد. اصولی که از طریق آن ها این جریان صورت می گیرد سازگاری و سازمان هستند. بر خلاف بسیاری از روانشناسان که هوش را به عنوان کیفیتی ثابت و قابل اندازه گری توصیف کرده اند. پیاژه هوش را فعالیتی می داند که از شخص سر می زند و دائماً درحال تغییر است او تعریف های موجود برای هوش را نمی پذیرد و در این باره می گوید: ” من هوش را نه بر اساس ملاکی ایستا، آن چنانکه دیگران تعریف کرده اند، بلکه از لحاظ جهتی که هوش در تکامل خود سیر می کند تعریف می کنم من هوش را به صورتی از تعادل یابی تعریف می کنم که تمام ساخت های شناختی به سوی آن هدایت می شود” (سیف، ۱۳۸۳).


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه مقایسه هوشبهر پسران با تولد طبیعی و پسران با تولد سزارین، سنین ۱۲-۷ ساله