فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره وصیتنامه

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله کامل درباره وصیتنامه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

وصیتنامه

From دانشنامه تخصصی حقوقی

پرش به: Jump to navigation, search

وصیتنامه طبق قانون امور حسبى سه نوع مى‌باشد: 1- وصیتنامه رسمى 2- وصیتنامه خودنوشت 3-وصیتنامه سرى وصیتنامه خودنوشت، وصیتى است که وصیت کننده به خط خود مى‌نویسد و بدین اعتبار وصیتنامه مزبور را خودنوشت نامیده‌اند. به دستور ماده 287 قانون امور حسبى (وصیتنامه) خودنوشت در صورتى معتبر است که تمام آن به خط وصیت کننده نوشته شده و داراى تاریخ روز، ماه و سال به خط وصیت کننده بوده و به امضاى او رسیده باشد. فرقى نمى‌کند که خط وصیتنامه فارسى باشد یا لاتینى یا خط ژاپنى یا چینى و امثال آن و به هر زبانى که باشد، امضاى وصیت کننده در وصیتنامه ممکن است قبل از تاریخ یا بعد از تاریخ نوشته شود.

وصیت نامه رسمى تربیت تنظیم و اعتبار آن به طورى است که براى اسناد تنظیم شده در دفاتر اسناد رسمى مقرر شده است مى‌باشد و از نظر رسمیت و اعتبار آن از 2 نوع دیگر بالاتر و بهتر مى‌باشد و اگر کسى وصیت خود را به طور رسمى تنظیم نماید دیگر هیچ خدشه‌اى به آن وارد نمى‌باشد و هیچ کدام از ورثه بعد از فوت وصیت کننده نمى‌تواند ایرادى به آن وارد نماید.

وصیتنامه سرى ممکن است به خط وصیت کننده و یا به خط دیگرى باشد ولى در هر صورت باید به امضاى وصیت کننده برسد و به ترتیبى که براى امانت اسناد در قانون ثبت اسناد مقرر گردیده در اداره ثبت اقامتگاه وصیت کننده یا محل دیگرى که در آئین نامه وزارت دادگسترى تعیین مى‌گردد، امانت گذارده مى‌شود. طبق قانون امور حسبى کسى که سواد نداشته باشد نمى‌تواند به طور سرى وصیت نماید. بنابراین وصیت کردن یک اثرى است که از نظر دین مبین اسلام بسیار زیاد توصیه شده است و هر فرد مسلمان باید قبل از مرگ خود وصیتنامه داشته باشد تا ورثه آن بعد از فوت وى بتوانند اموال او را در مسیرى که خود معین کرده استفاده نمایند و از معصومین روایت است که نوشتن وصیتنامه باعث افزایش طول عمر مى‌گردد.

انواع وصیتنامه وصیتنامه طبق قانون امور حسبی سه نوع می باشد: 1- وصیتنامه رسمی 2- وصیتنامه خودنوشت 3-وصیتنامه سری     وصیتنامه خودنوشت، وصیتی است که وصیت کننده به خط خود می نویسد و بدین اعتبار وصیتنامه مزبور را خودنوشت نامیده اند. به دستور ماده 287 قانون امور حسبی (وصیتنامه) خودنوشت در صورتی معتبر است که تمام آن به خط وصیت کننده نوشته شده و دارای تاریخ روز، ماه و سال به خط وصیت کننده بوده و به امضای او رسیده باشد. فرقی نمی کند که خط وصیتنامه فارسی باشد یا لاتینی یا خط ژاپنی یا چینی و امثال آن و به هر زبانی که باشد، امضای وصیت کننده در وصیتنامه ممکن است قبل از تاریخ یا بعد از تاریخ نوشته شود.     وصیت نامه رسمی تربیت تنظیم و اعتبار آن به طوری است که برای اسناد تنظیم شده در دفاتر اسناد رسمی مقرر شده است می باشد و از نظر رسمیت و اعتبار آن از 2 نوع دیگر بالاتر و بهتر می باشد و اگر کسی وصیت خود را به طور رسمی تنظیم نماید دیگر هیچ خدشه ای به آن وارد نمی باشد و هیچ کدام از ورثه بعد از فوت وصیت کننده نمی تواند ایرادی به آن وارد نماید.     وصیتنامه سری ممکن است به خط وصیت کننده و یا به خط دیگری باشد ولی در هر صورت باید به امضای وصیت کننده برسد و به ترتیبی که برای امانت اسناد در قانون ثبت اسناد مقرر گردیده در اداره ثبت اقامتگاه وصیت کننده یا محل دیگری که در آئین نامه وزارت دادگستری تعیین می گردد، امانت گذارده می شود. طبق قانون امور حسبی کسی که سواد نداشته باشد نمی تواند به طور سری وصیت نماید. بنابراین وصیت کردن یک اثری است که از نظر دین مبین اسلام بسیار زیاد توصیه شده است و هر فرد مسلمان باید قبل از مرگ خود وصیتنامه داشته باشد تا ورثه آن بعد از فوت وی بتوانند اموال او را در مسیری که خود معین کرده استفاده نمایند و از معصومین روایت است که نوشتن وصیتنامه باعث افزایش طول عمر می گردد.

ارثیه در مراتب قانونی وصیت در چارچوب قانون

شاپور منوچهری

 

چه بسا شنیده ایم فریاد پدر و یا مادر خشمگینی که فرزند سرکش خود را خطاب می کند:… «تو را از ارث محروم می کنم»، «وصیت می کنم که پس ازمن چیزی به تو نرسد و هرچه دارم نصیب فلان و فلان گردد» و این جا است که اهمیت وصیت به عنوان یکی از مسائل مهم حقوقی آشکار می گردد و در این گزارش برآن نیستیم که ابعاد گوناگون فقهی و قانونی این مسأله مهم حقوق مدنی را بررسی کنیم زیرا که وسعت دامنه این مبحث به اندازه ای است که ورود در زوایای عدیده فقهی و قانونی آن، برای مؤلفان و محققان، رساله تحقیقی مفصلی را می طلبد که آن نیز تنها می تواند مورد استفاده حقوقدانان قرارگیرد. ما برآنیم که در این گزارش پاسخگوی برخی پرسش های اشخاصی باشیم که باعلم حقوق آشنایی ندارند . شاپور منوچهری وکیل دادگستری در گفت وگویی در مورد وصیت اظهار داشت: قانون مدنی در مقام تعریف کلی وصیت برنیامده بلکه وصیت را به وصیت عهدی و تملیکی تقسیم نموده و هریک را جداگانه مورد تعریف قرارداده است. وصیت تملیکی این است که شخصی وصیت کند که پس از فوت او عین و یا منفعت بخشی از مال و دارایی اش را اعم از منقول و یاغیرمنقول، به شخص یا اشخاص دیگر اعم از ورثه و غیره تمکیک کند. وصیت عهدی نیز آن است که شخص، فرد یا افرادی را به عنوان وصی، مأمور می کند که پس از فوت وی، عمل و یا اعمالی را انجام دهند مثلاً برای وی مراسم حج انجام دهند و یا منافع بخشی از اموال وی را برای مستمندان هزینه کنند و یا دیون وی را پرداخت نمایند، یا جسد وی را در فلان مکان دفن نمایند و امثال اینها. البته وصیت کننده (موصی) هر زمان که بخواهد می تواند از وصیت خود رجوع کند و یا در مفاد وصیت خود تغییراتی ایجاد و یا وصیت جدیدی بنماید. اما آنچه که حایز اهمیت است این است که پس از فوت موصی، آخرین اراده وی و یا به عبارت ساده تر آخرین وصیت وی ملاک عمل قرارخواهدگرفت. ضمناً در قانون مدنی چه در مورد وصیت کننده (موصی) و چه کسی که وصیت به نفع او شده است (موصی له) و مورد وصیت (موصی به) و شخصی که برای انجام امر و یا اموری مأمور شده است(وصی) شرایط و مقررات ویژه ای حاکمیت دارد که می تواند مورد بحث و گفت وگو قرارگیرد. اینها که گفته شد نوعی تعاریف قانونی بود حال آنکه مردم می خواهند بدانند چگونه وصیت کنند و وصیت آنان واجد چه شرایط و مشخصاتی باشد که قانونی باشد و مورد عمل و اجرا قرارگیرد این حقوقدان گفت: اتفاقاً آشنایی با همین مفاهیم و تعاریف است که ما را به نتیجه صحیح می رساند، البته ما در اینجا به برخی مسائل فنی خاص نمی پردازیم و اساساً اطلاع مردم در این خصوص که «آیا وصیت عقد است و یا ایقاع؟» و امثال آن، دردی از آنان دوا نمی کند اما چنانچه مردم آگاه نباشند که ماهیت وصیت ذاتاً مجانی و رایگان است و در وصیت قصد بخشش شرط است و یا اطلاع نداشته باشند که وصیت کننده در زمان انشای وصیت بایستی جایزالتصرف بوده و از اهلیت قانونی برخوردار باشد و یا وصیت در چه مواردی باطل ویا غیرنافذ است و به همین ترتیب از بسیاری نکات مهم دیگری که در قانون مدنی مورد تأکید ویژه قرارگرفته است بی اطلاع باشند، مسلماً در انشای وصیت مواجه با اشکال خواهند گردید، اما چنانچه منظور نظر شما این باشد که تشریفات و ترتیبات قانونی و شیوه نگارش و تنظیم وصیت و به طور کلی مقررات شکلی وصیت را بیان کنیم، خود بحث دیگری خواهد بود و در این رابطه لازم به گفتن است که: در شرع و در کتب فقهی هیچگونه تشریفات ویژه ای برای وصیت در نظر گرفته نشده است و به همین لحاظ مقررات قانونی مدنی نیز که مبتنی بر نظرات مشهور در فقه امامیه است، تشریفات تنظیم وصیتنامه را مسکوت گذارده است، اما مقتضیات جوامع شهری کنونی، ایجاب می کنند که تشریفات و ترتیبات قانونی خاصی برای تنظیم وصیتنامه وضع گردد و این بود که در سال ۱۳۱۹ قانون امور حسبی عمدتاً با اقتباس از قانون مدنی فرانسه وضع گردید که به موجب این قانون دو نوع وصیت مورد پیش بینی قرار گرفته است، یکی وصیت در موارد عادی و دیگری وصیت در موارد فوق العاده نظیر زمان بروز جنگ و یا حدوث بلایای طبیعی و غیره و به استناد ماده ۲۷۶ این قانون وصیت در موارد عادی اعم از آنکه عهدی باشد و یا تملیکی و یا راجع به اموال منقول باشد و یا غیر منقول از جهت تشریفات تنظیم آن به سه نوع تقسیم می گردد؛ ۱ـ رسمی، ۲ـ خودنوشت، ۳ـ سریوصیتنامه رسمی که در دفاتر اسناد رسمی و طبق همان تشریفاتی که در قانون نیست، برای ثبت اسناد مقررات به ثبت می رسد و دارای همان اعتبار اسناد رسمی است و به همین لحاظ از جهات عدیده مطمئن تر از سایر انواع وصیت است، اما به جهت تشریفات ویژه ثبتی و هزینه های ثبتی آن و اینکه ممکن است موصی بیمار باشد و قادر به حضور در دفترخانه اسناد رسمی نباشد، چندان مورد استفاده مردم قرار نمی گیرد، وصیتنامه خودنوشت به موجب این قانون در صورتی دارای اعتبار است که تمام آن به خط موصی (وصیت کننده) نوشته شده و دارای تاریخ روز و ماه و سال به خط موصی بوده و به امضای وی رسیده باشد. اما وصیتنامه سری لازم نیست که حتماً به خط موصی باشد، زیرا ممکن است وی پیر و یا ناتوان بوده و لرزش دست وی مانع نوشتن باشد و در این صورت می تواند از یکی از دوستان مورد اعتماد خود برای نوشتن این وصیتنامه استفاده کند، ولی در هر صورت این وصیتنامه بایستی به امضای موصی برسد و ضمناً طبق تشریفاتی که در قانون برای امانت گذاردن اسناد، مقرر گردیده است در اداره ثبت اقامتگاه موصی و یا مرجع دیگری که قانون معین می نماید، به امانت گذارده شود و علاوه بر آن شرط تنظیم وصیتنامه سری باسواد بودن موصی است که البته این شرط بدون تصریح در قانون برای تنظیم وصیتنامه خودنوشت نیز حاکم است. در بین این سه نوع وصیتنامه، تنظیم وصیتنامه خودنوشت رواج بیشتری دارد، زیرا این شکل از اشکال تنظیم وصیتنامه، نیاز به هیچ نوع تشریفات ویژه ای ندارد، اما ایراد و اشکال این نوع وصیتنامه در این است که شخصی که فاقد سواد نوشتن باشد، قادر به تنظیم وصیتنامه خودنوشت نخواهد بود و ضمناً هر یک از ورثه پس از فوت موصی که به این وصیتنامه دسترسی پیدا کنند، می توانند با توجه به منافع خود آن را از بین ببرند، مگر آنکه موصی آن را به شخصی مطمئن سپرده باشد. نکته مهم دیگری که در خصوص وصیتنامه خودنوشت می توان گفت، این است که این نوع وصیتنامه را به هر صورتی که ممکن باشد، تنظیم نمود، مثلاً ممکن است متن وصیت را در دفترچه بغلی خود و یا روی دیوار و یا ضمن نامه و غیره با هر لفظی که دلالت بر وصیت کند، بنویسد و فقط شرط قانونی آن این است که دارای تاریخ روز و ماه و سال بوده و به خط موصی نوشته شده و دارای امضای وی باشد. آیا این وصیت که به قول شما ممکن است روی یک تکه کاغذ یا دفترچه بغلی و یا حتی روی دیوار نوشته شده باشد، برای موصی له (کسی که وصیت به نفع او شده است) چگونه محقق می شود و اعتبار آن چگونه تشخیص داده می شود؟ اینکه گفتیم وصیتنامه خودنوشت که طبق مقررات قانون امور حسبی تنظیم شده باشد، دارای اعتبار است، از جهت رعایت تشریفات مقرر مربوطه به تنظیم آن است. اما درمورد تحقق مفاد وصیت صرفنظر از تشریفاتی که درقانون امورحسبی موردنظر قرارگرفته است، نکته حائزاهمیت این است که درجامعه ما خلاف جوامعی نظیر جامعه فرانسه، چنانچه ورثه موصی مفاد وصیتنامه را حتی درصورتی که تشریفات قانونی مقرر درموردتنظیم آن رعایت نشده باشد، موردتأیید و تنفیذ قراردهند، آن وصیتنامه نافذ خواهدبود و موردعمل و اجرا قرارخواهدگرفت و مراجع قانونی به جهت عدم رعایت این تشریفات با آن مخالفتی نخواهندنمود و نکته دیگر آنکه چنانچه وصیتنامه خودنوشت موردقبول ورثه یا برخی از آنان نباشد، شخص و یا اشخاص ذینفع که وصیت به نفع آنان شده است و یا وصی و یا برخی از وراث جهت تحقق قصد و نیت موصی می توانند دعوی تنفیذ وصیتنامه به طرفیت وراث و یا سایر وراث، در دادگاه صالحه مطرح نمایند و حال چنانچه مثلاً این وصیتنامه روی دیوار اتاق نوشته شده باشد، همان اشخاص می توانند پس از فوت با تقدیم درخواست تأمین دلیل، آن را تأمین نمایند تا سپس سایر تشریفات قانونی درمورد آن به انجام برسد. منوچهری به این سؤال که: «آیا می شود به موجب وصیت کسی را از ارث محروم کرد» اینگونه پاسخ گفت: به استناد ماده ۷۳۸ قانون مدنی «اگر کسی به موجب وصیت یک و یا چندنفر از ورثه خود را از ارث محروم کند وصیت مزبور نافذنیست.» از ظاهر این ماده و استفاده از عبارت عدم نفوذ به جای بطلان شاید چنین استنباط کرد که چنانچه مثلاً وارثی که از ارث محروم گردیده است وصیت را اجازه کند، وصیت مذکور تنفیذ می گردد. اما اکثر مؤلفان حقوق مدنی نظیر جناب آقای دکتر ناصر کاتوزیان که رساله شیوا و محققانه دکتری خود را درخصوص مبحث ارث به رشته تحریر درآورده است با استدلال کافی نظریه عدم نفوذ را ردنموده و وصیت به حرمان وارث را باطل و غیرمشروع دانسته اند و به هرحال چنین وصیتی باطل بوده و قابل ترتیب اثر نخواهدبود.آیا وصیت کسی که خودکشی کرده است قابل قبول و نافذ است یا خیر؟ماده ۸۳۶ قانون مدنی تصریح دارد که «هرگاه کسی به قصد خودکشی خود را مجروح یا مسموم کند و یا اعمال دیگری از این قبیل که موجب هلاکت است مرتکب گردد و پس از آن وصیت نماید، آن وصیت درصورت هلاک باطل است و هرگاه اتفاقاً منتهی به فوت نشده، وصیت نافذخواهدبود. هرچند قسمت اخیر این ماده با صدر آن که مبتنی بر روایات و نص است درتناقض قراردارد معهذا به استناد این قانون چنانچه پس از اقدام به خودکشی وصیت نموده باشد و به جهت همان اقدام فوت کند و به طریق متعارف اثبات گردد که واقعاً قصد وی خودکشی بوده است وصیت وی باطل است. وی درباره «شخص چه میزان از اموال خود را می تواند وصیت کند» گفت: برخی از علما وصیت مازاد بر ثلث را مطلقاً باطل دانسته و اجازه وراث را نیز دراین مورد مؤثر نمی دانند. و برخی از فقهاو علما نظیر شیخ صدوق، وصیت زائد بر ثلث را نافذ تلقی می نمایند. اما قانون مدنی به تبعیت از نظر مشهور در فقه امامیه درماده ۸۴۳ آن قانون تصریح می نماید که «وصیت به زیاده بر ثلث ترکه نافذ نیست مگر با اجازه وراث و اگر بعضی از ورثه اجازه کند فقط نسبت به سهم او نافذ است. بنابراین چنانچه وصیت زائد بر ثلث شده باشد هرکدام از ورثه که اهلیت لازم برای جواز آن داشته باشند مثلاً ورشکسته وصغیر و محجور نباشند می توانند عمل موصی را نسبت به سهم خود موردتنفیذ قراردهند. اما این اجازه و یا تنفیذ آنان مؤثر درحق سایر وراث دیگر نخواهدبود.

وکیل شما

 

درستون وکیل شما پاسخگوی سؤالات حقوقی شما و مخاطبین گرامی هستیم. با ما با شماره ۸۷۶۱۲۵۳ ساعت ۱۳ تا ۱۵ روزهای یکشنبه تماس بگیرید و به آدرس روزنامه با ما مکاتبه کنید.این هفته مازیار طاطایی وکیل دادگستری پاسخگوی سؤالات شما هستند:* شوهری دارم که بسیار بداست و به دادگاه مراجعه کرده و تقاضای طلاق کرده است و تلاش می کند تا بچه ها را از من بگیرد و متأسفانه با تمام بدیهایی که دارد دادگاه هم رضایت داده است. دخترم ۱۱ و پسرم ۹ساله است من چه کار کنم؟* جواب: به موجب ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی: مرد می تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد. دادگاه در جریان رسیدگی به این درخواست بدواً موضوع را به داوری ارجاع می نماید و نهایتاً حکم مقتضی صادر خواهدکرد. در ارتباط با قسمت آخرسؤال درخصوص رئیس دادگاه مطرح شدن چنین موضوعاتی باتوجه به وجودقضات شرافتمند در محاکم بسیار بعید است و مستلزم اثبات است بنابراین توصیه می گردد از طرح چنین مطالبی که در صورت عدم اثبات از مصادیق افترا می باشد قویاً خودداری نمایید. در ارتباط با وضعیت فرزندانتان، مطابق ماده ۱۱۶۹ قانون مدنی برای نگهداری طفل، مادر تا دوسال از تاریخ ولادت او اولویت خواهدداشت. پس از انقضای این مدت حضانت با پدر است مگر نسبت به اطفال اناث که تا سال هفتم حضانت آنها با مادر خواهدبود. بنابراین و باتوجه به اینکه فرزند شما ۹ و ۱۱ساله هستند به موجب قانون مذکور حضانت و نگهداری آنها به پدر محول خواهدشد. البته قانونگذار در ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی در صورت اثبات ۱ ـ اعتیاد زیان آورـ اشتهار به فساد اخلاق ـ ابتلا به بیماری روانی ـ سوءاستفاده از طفل وتکرار ضرب و جرح خارج از حدمتعارف، حضانت طفل را از پدرگرفته و به مادر و اگذار نماید. به موجب نظریه شماره ۷‎/۴۷۷۱ـ۶۹‎/۱۱‎/۱۵ اداره حقوقی قوه قضاییه آنچه که در مورد حضانت اطفال باید مورد توجه قرارگیرد مصلحت طفل است. بنابراین اگر دادگاه مصلحت بداند که طفل قبل از سنین مربوطه نزد پدر باشد و یا بعد از سنین مذکور نزد مادر باشد یعنی پدر را صالح نداند(موارد ماده ۱۱۷۳قانون مدنی) می تواند تصمیم مقتضی اتخاذ نماید. لازم به ذکر است که حضانت مخصوص اطفال است و از نظر شرعی طفل به شخصی اطلاق می گردد که به سن بلوغ نرسیده باشد، بنابراین پس از رسیدن به سن بلوغ حضانت منتفی است و افراد بالغ با هریک از والدین که بخواهند می توانند زندگی کنند. این موضوع در ارتباط با فرزند دخترتان که ۱۱ساله است واصولاً به سن بلوغ رسیده است بسیار مهم و حائز اهمیت می باشد. بنابراین در خصوص دخترتان می توانید همین موضوع را در دادگاه مطرح نمایید البته ممکن است برخی محاکم این موضوع را نپذیرفته و انتخاب زندگی نزد هریک از والدین را به اثبات رشد فرزند موکول نمایند. در این صورت می توانید با تقدیم دادخواستی از دادگاه تقاضای اثبات و صدور حکم رشد هرکدام از فرزندانتان را تقاضا نمایید.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره وصیتنامه

وصیتنامه سیاسی‌

اختصاصی از فایل هلپ وصیتنامه سیاسی‌ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

وصیتنامه سیاسی‌


وصیتنامه سیاسی‌

وصیتنامه سیاسی‌ ـ الهی امام خمینی (ره)

چهار شنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۵

48 صفحه

بسم‌الله الرحمن‌ الرحیم

قالَ رسولُالله ـ صلَّی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلَّم‌: اِنّی‌ تارکٌ فیکُمُ الثّقلَینِ کتابَ اللهِ و عترتی‌ اهلَ بیتی‌؛ فإِنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی‌ یرِدَا عَلَی الْحَوضَ.

الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ اللّهُمَّ صلِّ علی‌ محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک‌ و جلالِک‌ و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ الذی‌ تجلّی‌ فیه‌ الاَحدیه بِجمیعِ أسمائکَ حتّی‌ المُسْتَأْثَرِ منها الّذی‌ لایعْلَمُهُ غَیرُک‌؛ و اللَّعنُ علی‌ ظالِمیهم‌ اصلِ الشَجَره الخَبیثه.


دانلود با لینک مستقیم


وصیتنامه سیاسی‌

تحقیق در مورد وصیتنامه

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد وصیتنامه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد وصیتنامه


تحقیق در مورد وصیتنامه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:37

 

  

 فهرست مطالب

 

 

مقدمه :تاریخ حقوق (1)

 

فصل اول: ماهیت حقوقی وصیت

 

آیا وصیت عقد است یا ایقاع

 

تعریف وصیت به طور عام

 

فقه و قانون مدنی

 

گفتار نخست :وصیتنامه خود نوشت

 

تعریف و فواید

 

شرایط تنظیم وصیتنامه

 

تنظیم وصیتنامه

 

 ضمانت اجرای تشریفات

 

حدود اعتبار وصیتنامه خود نوشت

 

تشریفات مربوطه به ارائه وصیتنامه

 

فصل دوم :وصیتنامه رسمی

 

فواید و معایب

 

تشریفات تنظیم

 

اعتبار وصیتنامه

 

قواعد عمومی تنظیم وصیت

 

فصل سوم:

 

مقاله :وصیت و رجوع از آن با تکیه بر قانون مدنی و قانون امور حسبی

 

مقدمه:

 

تاریخ حقوق

 

از نظر تاریخی، آراء و عقاید در مورد وصیت تملیکی همیشه سیر یکسان نداشته است در قرون اولیه حقوق اسلام طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی  فراوان بوده اند و شاید اکثریت همه داشته اند از قرآن هم ایقاع بودن آن دانسته می شود کم کم  طرفداران عقد بودن وصیت تملیکی ، پیروز شدند و از طرفداران ایقاع بودن آن کاسته شد . اما در قرن اخیر بار دیگر طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی رو به فزونی نهاده اند .

 

ماهیت حقوقی وصیت آیا وصیت عقد است یا ایقاع:

 

ایقاع به صورت وصیت تملیکی چه اثری ببار می آورد ؟ نظریه ایقاع بودن وصیت تملیکی  پنج تصور اجرای طرفداران این نظریه پدید آورده است تنها نظری که تقریبا"   با عبارات قانون مدنی موافق است «نظریه حق تقدم » است به  موجب این نظر با فوت مومی مومی که در تملک مومی به حق تقدم دارد .

 

این حق نظیر حق تقدم تحجیر است و ما میدانیم که تحجیر موجب مالکیت نمی شود فقط برای تحجیر کننده ،ایجاد حق تقدم و اولویت ، در احیا که سبب تملک است می کند بنابراین نظر پس از فوت مومی ورثه او مالک متزلزل مومی به هستند و ماده 868 ق ـم با این نظر وفق می دهد از طرفی اگر مومی که بخواهد در استفاده از این حق تقدم تاخیر غیر معقول کند موجب ادامه  حالت تزلزل مالکیت ورثه مومی در مومی به خواهد شد و همین امر  تضرر ورثه است . مقصود از عبارت «تضرر ورثه» در ماده 833 ق ـم همین معنی است زیرا در ملک متزلزل نمی توان دقیقا تصمیم گیری های لازم راکد و از نظر اقتصادی این تزلزل نه تنها برای ورثه بلکه برای جامعه هم مضر است پس باید به ورثه حق داد  که این بلا تکلیفی را از راه دادگاه بر طرف کنند از طرف دیگر چون حق تقدم یک اثر  حقوقی است که با اراده یک جانبه مومی پدید آمده است پس معیار ایقاع بودن در مورد وصیت تملیکی وجود دارد .همین حق تقدم است که در فرض فوت مومی که پیش از قبول وصیت به ورث مومی به ارث می رسد ایراداتی که در این نظر شده درست نیست با وجود این حق تقدم تصور صحیحی می توانیم از وصیت تملیکی به صورت یک ایقاع داشته باشیم به این معنی که مومی در چنین حالتی که هنوز قبول مومی ابراز نشده است در معرفی تهاجم امیال ورثه مومی ومومی است که یکی مالکیت متزلزل دارد و منتظر زوال سبب تزلزل «حق تقدم مومی » است و دیگری منتظر است که با اعلان قبول خود مالکیت متزلزل طرف دیگر را به سود خود ساقط  کند بعداّ خواهیم دید که اثر وصیت یک حق آلی به سود مومی است که در غالب موارد این حق آلی با حق تقدم مذکور همراه است نه همیشه این نظر جدیدی است.

 

22تبصره :قانون مدنی در ماده 827ـ833ـ868 بحث بالا را اساس کارقرار داده است اما نسبت با این اساس کار مستثنایی دیده شده است که از قرار ذیل است :

 

اول :وصیت به ابراء در مورد حق تقدم معنی  ندارد مومی که فقط یک حق دارد که با دو شرط ذیل ، حق او خود به خود صورت خارجی پیدا می کند و به حق اصالی مبدل می شود .

 

الف :موت مومی

 

ب: وجود تر که که در حین موت با وجود این دو شرط ، ذمه مومی خود به خود، ساقط می شود و فرض مالکیت متزلزل هم برای ورثه تصور نمی شود (ماده 868) .

 

دوم: وصیت تملیکی به وقف شدن ملک یعنی در این مورد هم حق تقدم تصور نمی شود به محض فوت مومی آن ملک وقف خواهد شد.

 

 

 

سوم: وصیت تملیکی به نفع غیر محصور که در قبول در آن لازم نیست حق تقدم در این مورد وجود ندارد و با همان دو شرط که در اول گفتیم تملیک صورت می گیرد قدر مشترک بین جمیع اقسام وصایای تملیکی حق آلی مومی است که با اراده یک جانبه مومی به صرف رضای او پدید می آید و با فوت مومی این حق آلی مبدل به حق اصالی می شود اما لازم نیست که همراه این حق آلی حق تقدم مذکور هم باشد چنانکه در مورد مستثینات مذکور در شماره 22 دیدید به هر حال درباره حق آلی بعدا توضیح خواهیم داد.

 

تعریف وصیت به طور عام و در قانون مدنی:

 

به نظرم در تعریف وصیت می توان چنین گفت : وصیت عبارت است از استیفاء حق که تعلق به فوت استیفاء کننده باشد شخص از نظر حقوق مدنی ممکن است دارای حقوقی باشد که اگر محجور نباشد شخصا می توانید از آن حقوق بهره برداری کند این بهره برداری را اصطلاحا استیفاء حق نامیده اند معمولا وقتی که از استیفاء حق سخن می گویند زمان حیات استیفاء کننده را در نظر می گیرند لکن باید بدانیم که شخص حقوقی را که دارد به دو صورت ذیل مورد استیفاء قرار می دهد استیفاء حق در زمان حیات خود مثلا حق مالکیتی که به خانه مورد سکونت خود دارد از آن حق در زمان حیات خود استیفاء می کند یعنی یا شخصا در آن سکونت می نماید  یا آن را اجاره می  دهد و یا از راه عقد همه ی بهره برداری از آن را به دیگری واگذار می کند همه این مثالها استیفاء حق در زمان حیات مالک است انسان که حقوقی دارد می تواند از یا ره ای از آن حقوق ، به صورت معلق به فوت خود استیفاء حق نماید یعنی از حق مالکیتی که به خانه خود دارد برای بعد از وفات خود استیفاء حق کند این استیفاء را وصیت می نامند طبعا این استیفاء حق معلق به فوت استیفاء  کننده می باشد معنی تفضیلی تعریف وصیت که در بالا آورده شد این است قانون مدنی در ماده 825 بعد از دادن تعریف برای وصیت به طور عام خود داری کرده بدون اینکه آن را تعریف کند مورد تقسیم قرار داده است تقسیم قبل از تعریف که قانون مدنی در چند مورد آن را صورت داده است کار درست نیست .

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد وصیتنامه

دانلود مقاله وصیتنامه دکتر علی شریعتی

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله وصیتنامه دکتر علی شریعتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 امروز دوشنبه، سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه، جا رزرو کردم که گفتند چهار بعداز ظهر در فرودگاه حاضر شوید که هشت بعداز ظهر احتمال پرواز هست. (نشانه ای از تحمیل مدرنیسم قرن بیستم، بر گروهی که به قرن بوق تعلق دارند). گرچه هنوز از حال تا مرز، احتمالات ارضی و سماوی فراوان است اما به حکم ظاهر امور، عازم سفرم و به حکم شرع، در این سفر باید وصیت کنم. وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز که در سی و پنج سالگی است، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است، چه خواهد بود؟ جز اینکه همه قرضهایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی، تماماً واگذار می کنم به همسرم که از حقوقم (اگر پس از فوتم قطع نکردند) و حقوقش و فروش کتابهایم و نوشته هایم و آنچه دارم وندارم، بپردازد که چون خود می داند، صورت ریزش ضرورتی ندارد. همه امیدم به احسان است در درجه اول و به دخترم در درجه دوم. و این که این دو را در درجه دوم آوردم، نه به خاطر دختر بودن آنها و امل بودن من است. به خاطر آن است که، در شرایط کنونی جامعه ما، دختر شانس آدم حسابی شدنش بسیار کم است. که دو راه بیشتر در پیش ندارد و به تعبیر درست دو بیراهه:
یکی، همچون کلاغ شوم در خانه ماندن و به قاقار کردنهای زشت و نفرت بار احمقانه زیستن، که یعنی زن نجیب متدین، و یا تمام شخصیت انسانی و ایده آل و معنویش در ماتحتش جمع شدن، و تمام ارزشهای متعالیش در اسافل اعضایش خلاصه شدن، و عروسکی برای بازی ابله ها و یا کالایی برای بازار کیسه مدرن و خلاصه دستگاهی برای مصرف کالاهای سرمایه داری فرنگ شدن که یعنی زن روشنفکر متجدّد. و این هر دو یکی است، گرچه دو وجهه متناقض هم. اما وقتی کسی از انسان بودن خارج شود، دیگر چه فرقی دارد که یک جغد باشد یا یک چُغُوک. یک آفتابه شود یا یک کاغذ مستراح. مستراح شرقی گردد، یا مستراح فرنگی. و آن گاه در برابر این تنها دو بیراهه ای که پیش پای دختران است. سرنوشت دخترانی که از پدر محرومند، تا چه حد می تواند معجزه آسا و زمانه شکن باشد، و کودکی تنها، در این تند موج این سیل کثیفی که چنین پر قدرت به سراشیب باتلاق فرو می رود، تا کجا می تواند برخلاف جریان شنا کند و مسیری دیگر را برگزیند؟
گرچه امیدوار هستم که گاه در روحهای خارق العاده، چنین اعجازی سرزده است. پروین اعتصامی از همین دبیرستانهای دخترانه بیرون آمده، و مهندس بازرگان از همین دانشگاهها، و دکتر سحابی از میان همین فرنگ رفته ها، و مصدق از میان همین دوله ها و سلطنه های «صلصال کالفخار من حماءٍ مسنون»، و انشتین از همین نژاد پلید، و شوایتزر از همین اروپای قسی آدمخوار، و لومومبا از همین نژاد برده، و مهراوه پاک از همین نجسهای هند و پدرم از همین مدرسه های آخوندریز و .....به هر حال آدم از لجن و ابراهیم از آزر بت تراش و محمد از خاندان بتخانه دار، به دل من امید می دهند که حسابهای علمی مغز مرا نادیده انگارد و به سرنوشت کودکانم، در این لجنزار بت پرستی و بت تراشی که همه پرده دار بتخانه می پرورد، امیدوار باشم.
دوست می داشتم که احسان، متفکر، معنوی، پر احساس، متواضع، مغرور و مستقل بار آید.
خیلی می ترسم از پوکی و پوچی موج نویها و ارزان فروشی و حرص و نوکر مآبی این خواجه، تا شأن نسل جوان معاصر و عقده ها و حسدها و باد و بروت های بیخودی این روشنفکران سیاسی، که تا نیمه های شب منزل رفقا یا پشت میز آبجو فروشیها، از کسانی که به هر حال کاری می کنند بد می گویند، و آنها را با فیدل کاسترو مائوتسه تونگ و چه گوارا می سنجند و طبیعاً محکوم می کنند، و پس از هفت هشت ساعت در گوشیهای انقلابی و کار تند و عقده گشاییهای سیاسی، با دلی پر از رضایت از خوب تحلیل کردن قضایای اجتماعی که قرن حاضر با آن درگیر است، و طرح مسائل، آن چنان که به عقل هیچکس دیگر نمی رسد، به منزل بر می گردند و با حالتی شبیه به چه گوارا و در قالبی شبیه لنین زیرکرسی می خوابند.
و نیز می ترسم از این فضلای افواه الرجالی شود:
از روی مجلات ماهیانه، اگزیستانسیالیست و مارکسیست و غیره شود و از روی اخبار خارجی رادیو و روزنامه، مفسّر سیاسی، و از روی فیلمهای دوبله شده به فارسی، امروزی و اروپایی، و از روی مقالات و عکسهای خبری مجلات هفتگی و نیز دیدن توریستهای فرنگی که از خیابانهای شهر می گذرند، نیهلیست، و هیپی و آنارشیست، و یا نشخوار حرفهای بیست سال پیش حوزه های کارگری حزب توده، ماتریالیست و سوسیالیست چپ، و از روی کتابهای طرح نو «اسلام و ازدواج»، «اسلام و اجتماع»، «اسلام و اجماع» اسلام و فلان بهمان... اسلام شناس، و از روی مرده ریگ انجمن پرورش افکار دوران بیست ساله، روشنفکر مخالف خرافات و از روی کتاب چه می دانم؟ در باب کشورهای در حال عقب رفتن، متخصص کشورهای در حال رشد. و از روی ترجمه های غلط و بی معنی از شعر و ادب و موزیک و تئاتر وهنر امروز، صاحبنظر وراج چرندباف لفاف ضد بشر هذیان گوی مریض هروئین گران خنک، که یعنی، ناقد و شاعر نوپرداز و ....
خلاصه، من به او «چه شدن» را تحمیل نمی کنم. او آزاد است. او خود باید خود را انتخاب کند. من یک اگزیستانسیالیست هستم، البته اگزیستانسیالیسم ویژه خودم، نه تکرار و تقلید و ترجمه که از این سه «تا»ی منفور همیشه بیزارم. به همان اندازه که از آن دوتای دیگر، تقی زاده و تاریخ، از نصیحت نیز هم. از هیچ کس هیچ وقت نپذیرفته ام و به هیچکس، هیچ وقت نصیحت نکرده ام. هر رشته ای را بخواهد می تواند انتخاب کند اما در انتخاب آن، ارزش فکری و معنوی به باید ملاک انتخاب باشد، نه بازار داشتن و گران خریدنش. من می دانستم که به جای کار در فلسفه جامعه شناسی و تاریخ اگر آرایش می خواندم یا بانکداری و یا گاوداری و حتی جامعه شناسی به درد بخور، «آنچنان که جامعه شناسان نوظهور ما برآنند که فلان ده یا مؤسسه یا پروژه را «اِتُود» می کنند و تصادفاً به همان نتایج علمی می رسند که مؤسسه سفارش داده، امروز وصیتنامه ام به جای یک انشاء ادبی، شده بود صورتی مبسوط، از سهام و املاک و منازل و مغازه ها و شرکتها و دم و دستگاهها که تکلیفش را باید معلوم می کردم و مثل حال، به جای اقلام، الفاظ ردیف نمی کردم.
اما بیرون از همه حرفهای دیگر، اگر ملاک را لذت جستن تعیین کنیم مگر لذت اندیشیدن، لذت یک سخن خلاقانه، یک شعر هیجان آور، لذت زیبائیهای احساس و فهم و مگر ارزش برخی کلمه ها از لذت موجودی حساب جاری یا لذت فلان قباله محضری کمتر است؟ چه موش آدمیانی که فقط از بازی با سکه در عمر لذت می برند و چه گاو انسانهایی که فقط از آخور آباد و زیر سایه درخت چاق می شوند. من اگر خودم بودم و خودم، فلسفه می خواندم و هنر. تنها این دو است که دنیا برای من دارد. خوراکم فلسفه و شرابم هنر و دیگر بس! اما من از آغاز متاهل بودم. ناچار باید برای خانواده ام کار می کردم و برای زندگی آنها زندگی می کردم. ناچار جامعه شناسی مذهبی و جامعه مسلمانان، که به استطاعت اندکم شاید برای مردمم کاری کرده باشم، برای خانواده گرسنه و تشنه و محتاج و بی کسم، کوزه آبی آورده باشم.
او آزاده است که یا خود را انتخاب کند و یا مردم را، اما هرگز نه چیز دیگری را، که جز این دو، هیچ چیز در این جهان به انتخاب کردن نمی ارزد، پلید است، پلید.
فرزندم! تو می توانی «هرگونه بودن» را که بخواهی باشی، انتخاب کنی. اما آزادی انتخاب تو چهارچوب حدود انسان بودن محصور است. با هر انتخابی باید انسان بودن نیز همراه باشد و گرنه دیگر از آزادی و انتخاب، سخن گفتن بی معنی است، که این کلمات ویژه خدا است و انسان و دیگر هیچ کس، هیچ چیز، انسان بودن یعنی چه؟ انسان موجودی است که آگاهی دارد (به خود و جهان) و می آفریند(خودراو جهان را) و تعصب می ورزد و می پرستد و انتظار می کشد و همیشه جویای مطلق است. جویای مطلق. این خیلی معنی دارد. رفاه، خوشبختی، موفقیتهای روزمره زندگی و خیلی چیزهای دیگر به آن صدمه می زند. اگر این صفات را جزء ذات آدمی بدانیم، چه وحشتناک است که می بینیم در این زندگی مصرفی و این تمدن رقابت و حرص و برخورداری همه دارد پایمال می شود. انسان در زیر بار سنگین موفقیتهایش دارد مسخ می شود، علم امروز انسان را دارد به یک حیوان قدرتمند بدل می کند. تو هر چه می خواهی باشی باش، اما ... آدم باش.
اگر پیاده هم شده است سفر کن. در ماندن می پوسی. هجرت کلمه بزرگی در تاریخ «شدن» انسانها و تمدنها است. اروپا را ببین. اما وقتی که ایران را دیده باشی، وگرنه کور رفته ای، کر بازگشته ای. افریقا مصراع دوم بیتی است که، مصراع اولش اروپا است. در اروپا مثل غالب شرقیها بین رستوران و خانه و کتابخانه محبوس ممان. این مثلث بدی است. این زندان سه گوش همه فرنگ رفته های ماست. از آن اکثریتی که وقتی از این زندان روزنه ای به بیرون می گشایند و پا به درون اروپا می گذارند، سر از فاضلاب شهر بیرون می آورند، حرفی نمی زنم که حیف از حرف زدن است! اینها غالباً پیرزنان و پیرمردان خارجی دوش و دختران خارجی گز فرنگی را با متن راستین اروپا عوضی گرفته اند. چقدر آدمهایی را دیده ام که بیست سال در فرانسه زندگی کرده اند و با یک فرانسوی آشنا نشده اند. فلان آمریکایی که به تهران می آید و از طرف مموشهای شمال شهر و خانواده های قرتی لوس اشرافی کثیف عنتر فرنگی احاطه می شود، تا چه حد جو خانواده ایرانی و روح جاده شرقی و هزاران پیوند نامرئی و ظریف انسانی خاص قوم را لمس کرده است؟
اگر به اروپا رفتی، اولین کارت این باشد که در خانواده ای اتاق بگیری که به خارجیها اتاق اجاره نمی دهند. در محله ای که خارجیها سکونت ندارند. از این حاشیه مصنوعی بی مغز آلوده دور باش. با همه چیز در آمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو. در انزوا پاک ماندن، نه سخت است و نه با ارزش. «کُن مَعَ النّاسِ وَ لاتَکُن مَعَ النّاسِ». واقعاً سخن پیغمبرانه است.
واقعیت، خوبی و زیبایی، در این دنیا جز این سه چیز دیگر به جستجو نمی ارزد، نخستین با اندیشیدن، علم. دومین با اخلاق، مذهب. و سومین با هنر، عشق، می تواند تو را از این هر سه محروم کند. یک احساساتی لوس سطحی هذیان گوی خنک. چیزی شبیه جواد فاضل، یا متین ترش نظام وفا، یا لطیف ترش لامارتین یا احمق ترش دشتی و کثیف ترش بلیتیس! و نیز می تواند تو را از زندان تنگ زیستن، به این هر سه دنیای بزرگ پنجره ای بگشاید و شاید هم ... دری و من نخستینش را تجربه کرده ام و این است که آنرا دوست داشتن نام کرده ا م. که هم، همچون علم و بهتر از علم آگاهی می بخشد و هم، همچون اخلاق روح را به خوب بودن می کشاند و خوب شدن و هم، زیبایی و زیباییها(که کشف می کند، که می آفریند، چقدر در همین دنیا بهشتها و بهشتی ها) نهفته است. اما نگاهها و دلها همه دوزخی است، همه برزخی است نمی بیند و نمی شناسد، کورند، کرند، چه آوازهای ملکوتی که در سکوت عظیم این زمین هست و نمی شنوند. همه جیغ و داد و غرغر و نق و نق وقیل و قال و وراجی و چرت و پرت و بافندگی و محاوره.
. که چقدر این دنیای خالی و نفرت بار برای فهمیدن و حس کردن سرمایه دار است، لبریز است. چقدر مایه های خدایی که در این سرزمین ابلیس نهفته است. زندگی کردن وقتی معنی می یابد که فن استخراج این معادن نا پیدا را بیاموزی و تو می دانی که چقد این حرف با حرفهای ژید به ناتانائلش شبیه است، با آن متناقض است! تنها نعمتی که برای تو در مسیر این راهی که عمر نام دارد آرزو می کنم، تصادف با یکی یکی دو روح خارق العاده، با یکی دو دل بزرگ، با یکی دو فهم عظیم و خوب زیباست.
چرا نمی گویم بیشتر؟ بیشتر نیست. «یکی» بیشترین عدد ممکن است. دورا برای وزن کلام آوردم و نیست. گرچه من به اعجاز حادثه یی، این کلام موزون را در واقعیت ناموزون زندگی ام به حقیقت داشتم. «برخوردم» (به هر دو معنی کلمه).
اما تو، سوسن ساده مهربان احساساتی زیباشناس منظم و دقیق و تو، سارای رند عمیق عصیانگر مستقل! برای شما هیچ توصیه ای ندارم. در برابر این تندبادی که بر آینده پیش ساخته شما می وزد، کلمات، که تنها امکاناتی است که اکنون در اختیار دارم، چه کاری می توانند کرد؟ اگر بتوانید در این طوفان کاری کنید، تنها به نیروی اعجازگری است که از اعماق روح شما سرزند، جوش کند و اراده ای شود مسلح به آگاهی ای مسلط بر همه چیز و نقاد هر چه پیش می آورند و دور افکننده هر لقمه ای که می سازند. چه سخت و چه شکوهمند است که آدمی خود طباخ غذاهای خویش باشد. مردم همه نشخوار کنندگانند و همه خورندگان آنچه برایشان پخته اند. دعوای امروز بر سر این است که لقمه کدام طباخی را بخورند. هیچ کس به فکر لقمه ساختن نیست. آنچه می خورند غذاهایی است که دیگران هضم کرده اند. و چه مهوع!
آن هم کی ها می سازند؟ رهبران روشنفکر زنان امروز اجتماع ما. که آنها که مدل نوین زن بودن شده اند.«هفده دی ایها.» آزاد زنان! این تنها صفتی است که آنها موصوفات راستین آنند، آزاد از... عفت کلام اجازه نمی دهد. این چادرهای سیاه را نه، فرهنگ و تمدن جدید و نه رشد فکری و نه شخصیت یافتن واقعی و نه آشنایی با روح بینش و مدنیت اروپا، بلکه آجان و قیچی از سر اینان برداشت، بر اندام اینان درید و آنگاه نتیجه این شد که همان شاباجی خانم شد که بود، منتها به جای حنا بستن، گلمو می زند و به جای خانه نشستن و غیبت کردن، شب نشینی می کند و پاسور می زند. از خانه به خیابان منتقل شده است. هم اوست که فقط تنبانش را در آورده است و بس. یک ملاباجی، اگر ناگهان تنبانش را درآورد و یا به زور در آورند چه تغییراتی در نگاه و احساس و تفکر و شخصیتش رخ خواهد داد؟
اما مسأله به همین سادگیها نیست. زن روز آمار داده است که، از 1956 تا 66 (ده سال)، مؤسسات آرایش و مصرف لوازم آرایش در تهران پانصد برابر شده است، و این تنها منحنی تصاعدی مصرف در دنیا، و در تاریخ اقتصاد است، و نیز تنها علت غائی همه این تجددبازیها و مبارزه با خرافات و آزاد شدن نیمی از اندام اجتماع که تاکنون فلج بوده، زندانی بود و از این حرفها... اما اینها باز یک فضیلت را دارایند، یعنی یک امتیاز بر رقبای اُمّلشان. چه گرفتاری عجیبی در قضاوت میان این دو صف متجانس متخاصم پیدا کرده ام. هر وقت آن «جیگی جیگی ننه خانم» ها را می بینم می گویم باز هم اینها.
و اما تو همسرم. چه سفارشی می توانم به تو داشت؟ تو که با از دست دادن من هیچ کسی را در زندگی کردن از دست نداده ای. نه در زندگی، در زندگی کردن، به خصوص بدان «گونه» که مرا می شناسی و بدان صفات که مرا می خوانی. نبودن من خلائی در میان داشتنهای تو پدید نمی آورد؛ و با این حال که چنان تصویری از روح من در ذهن خود رسم کرده ای، وفای محکم و دوستی استوار و خدشه ناپذیرت به این چنین منی، نشانه روح پر از صداقت و پاکی و انسانیت توست.
به هر حال، اگر در شناختن صفات اخلاقی و خصائل شخصیت انسانی من اشتباه کرده باشی، در این اصل هر دو هم عقیده ام که: اگر من هم انسان خوبی بوده ام همسر خوبی نبوده ام؛ و آنقدر قدرت دارم که ضعفهایم را کتمان نکنم و در شایستگیم همین بس که خداوند با دادن تو، آنچه را به من نداده است؛ جبران کرده است و این است که اکنون، در حالی که همچون یک محتضر وصیت می کنم احساس محتضر را ندارم. که با بودن تو می دانم که نبودن من، هیچ کمبودی را در زندگی کودکانم پدید نمی آورد و تنها احساسی که دارم همان است که در این شعر توللی آمده است که:
برو ای مرد برو چوی سگ آواره بمیر که وجود تو به جز لعن خداوند نبود
سایه شوم تو جز سایه ناکامی و یاس بر سر همسر و گهواره فرزند نبود
از طرف مالی تنها یادآوری این است که به حساب خودم آنچه را از پول خود در هنگام زلزله خرج کردم از حساب شماره 2 بانک تعاونی و توزیع برداشت کرده ام، و البته دلم از این کار چرکین بود و قصد داشتم در عید امسال که قرضی می کنم یا چیزی می فروشم، برای پول منزل آن را مجدداً بازگردانم و امیدوارم تو این کار را بکنی.
آرزوی دیگرم این بود که یک سهم آب و زمین از کاهه بخرم به نام مادرم وقف کنم و درآمدش صرف هزینه تحصیل شاگردان ممتاز مدرسه این ده شود که در سبزوار تحصیلاتشان را تا سیکل یا دیپلم ادامه دهند(ماهی پنجاه تومان برای هر محصل در ماههای تحصیلی که نه ماه است، یعنی سالی چهارصد و پنجاه تومان برای هر فرد و بنابر این سالی سه محصل می توانند از این بابت درس بخوانند البته با کمکهای اضافی من و خانواده خودش).
کار سوم اینکه، جمعی از شاگردان آشنایم، همه حرفها و درسهای چهارسال دانشکده را جمع و تدوین کنند و منتشر سازند که بهترین حرفهای من در لابه لای همین درسهای شفاهی و گفت و شنودهای متفرقه نهفته است.... و نیز کنفرانسهای دانشگاهیم جداگانه و نوشته های ادبیم در سبک کویر جدا و نوشته های پراکنده فکری و تحقیقم جدا، و آنچه در اروپا نوشته ام جمع آوری شود و نگهداری تا بعدها که انشاءالله چاپ شود. و شعرهایم همه به دقت جمع آوری شود و سوزانده شود که نماند مگر «قوی سپید» و «غریب راه» و «در کشور» و «شمع زندان» و درسهای اسلام شناسی، از «سقیفه به بعد»، با «امت و امامت» در ارشاد و کنفرانسهای مربوط به حضرت علی و علت تشیع ایرانیان و دیالکتیک پیدایش فرق اسلام و هرچه به این زمینه ها می آید از جمله «بیعت» در کانون مهندسین و «علی حقیقتی بر گونه اساطیر» .و ....همه در یک جلد به نام جلد دوم اسلام شناسی تحت عنوان «امت و امامت» تدوین شود.
اگر مترجمی شایسته پیدا شد متن مصاحبه مرا با گیوز به فارسی ترجمه کند درباره این آثار بخصوص کتاب desalienation societes musu Imanes مرا و همچنین مقاله «sociologie d’initiation » مرا که با چهار جامعه شناس خارجی تحقیق کرده ایم و «اوت زتود» چاپ کرده است. کتاب«L’age solitaire » مرا دلم نمی خواهد ترجمه کنند. کار گذشته ای و رفته ای است.
همه التماسهایت را از قول من نثار.... عزیزم کن، که آنچه را از من جمع کرده و درباره ام نوشته، از چاپش منصرف شود که خیلی رنج می برم.
از دوستانم که در سالهای به علت انزوایی که داشتم، و خود معلوم حالت روحی وفشار طاقت شکن فکری و عصبی بود، از من آزرده شده اند، پوزش می طلبم و امیدوارم بدانند که دوری از آنها نبود، گریز به خودم بود و این دو یکی نیست.
کتاب «کویر» را با اتمام آخرین مقاله و افزودن «داستان خلقت» یا «درد بودن»- پس از پاکنویس- تمام کنید و منتشر سازید. مقدمه اش تنها نوشته عین القضاء است. و در اولین صفحه اش این جمله توماس ولف: «توشتن برای فراموش کردن است نه به یادآوردن».
در پایان این حرفها برخلاف همیشه احساس لذت و رضایت می کنم که عمرم به خوبی گذشت. هیچ وقت ستم نکردم. هیچ وقت خیانت نکردم و اگر هم به خاطر این بود که امکانش نبود، باز خود سعادتی است. تنها گناهی که مرتکب شده ام؛ یکبار در زندگیم بود، 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله وصیتنامه دکتر علی شریعتی