فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پروژه پروژه دوره کاردانی رشتة حسابداری مراحل حسابداری پیمانکاری 0

اختصاصی از فایل هلپ دانلود پروژه پروژه دوره کاردانی رشتة حسابداری مراحل حسابداری پیمانکاری 0 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 149

 

موضوع :

مراحل حسابداری پیمانکاری

پروژه دوره کاردانی رشتة حسابداری

دانشجو

زهرا میثمی

استاد

بهار 1385

فهرست مطالب

عنوان صفحه

فصل اول : عملیات پیمانکاری :

اررکان اصلی عملیات پیمانکاری

انواع قرارداد های پیمانکاری

مراحا اجرای طرح و انجام عملیات پیمانکاری

مطالعات مقدماتی یا اولیه طرح

ارجاع کار به پیمانکار

انعقاد قرار داد با پیمانکار

اجرای کار ( شروع عملیات )

خاتمه کار

سازمان بر اساس وظایف ( سازمان کار کروی )

فصل دوم : حساب های شرکت پیمانکاری ایران بتون ساز

دارائی های جاری

بانک و صندوق

تخواه گردان ها

حساب های دریافتنی

حساب ذخیرة مطالبات مشکوک الوصول

اسناد دریافتنی

پیش پرداخت ها

سپرده حسن انجام کار

درارئیهای ثابت :

دارائیهای ثابت مشهود

داراییهای ثابت نا مشهود

بدهی های جاری :

حسابهای پرداختنی

اسناد پرداختنی

پیش دریافت ها

بدهی های بلند مدت

سرمایه

در آمدها

هزینه ها

حساب پیمان

حساب کار گواهی شده

فصل سوم : روش های تداول حسابداری پیمانکاری

روش کار تکمیل شده

روش درصد پیشرفت کار

ذخیرة لازم برای زیان های قابل پیش بینی

دعاوی و تغیرات ناشی از قراردادهای پیمانکاری

تعیین سود پیمان تکمیل شده

انتقال سود و بستن حساب پیمان تکمیل شده


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پروژه پروژه دوره کاردانی رشتة حسابداری مراحل حسابداری پیمانکاری 0

آشنایی با اصطلاحات متداول در رشتة برق و الکترونیک

اختصاصی از فایل هلپ آشنایی با اصطلاحات متداول در رشتة برق و الکترونیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

آشنایی با اصطلاحات متداول در رشتة برق و الکترونیک


آشنایی با  اصطلاحات متداول در رشتة برق و الکترونیک

آشنایی با  اصطلاحات متداول در رشتة برق و الکترونیک

فرمت فایل: ورد

تعداد صفحات: 9

 

 

 

 

بخش از متن

هدف از ارائه این مجموعه آشنایی علاقمندان نوآموز با اصطلاحات متداول در رشتة برق و الکترونیک، نظیر ولتاژ الکتریکی، جریان الکتریکی، توان مصرفی، قانون اهم و … و همچنین آ شنایی با روش شناسایی، کدخوانی، طریقة نصب و لحیم‏کاری و طرز عملکرد قطعاتی نظیر مقاومت، خازن، سلف، ترانس، دیود، دیود زنر، ترانزیستور و … در مدار مدنظر قرار گرفته است.
در بخش ابتدایی این مجموعه تعریف ایجاد اختلاف پتانسیل و ایجاد جریان الکتریکی به کمک تشریح ساختمان اتم، خاصیت فلزات، مواد رسانا، مواد عایق و … صورت گرفته است. پس از این مطالب چگونگی شناسایی مقاومتها با کدهای رنگی و جدول مربوطه با مثال‏های مناسبی توضیح داده شده است.
در بخش دوم به عنوان اولین گام در کار عملی، طریقة مونتاژ قطعات بر روی فیبر مدار چاپی موجود در این مجموعه ارائه شده که نوآوران می‏توانند با روش صحیح لحیم‏کاری و همچنین شکل ظاهری برخی از قطعات آشنا گردند. 
فیبر مدار چاپی این مجموعه شامل چند نقطة اتصال به نام پینهای ارتباطی است که به کمک این پینها از لحیم‏کاری متعدد و از بین رفتن فیبر مدار چاپی جلوگیری به عمل آمده و نوآموزان می‏توانند اتصالات مورد نیاز برای آزمایشات بعدی را بدون لحیم‏کاری و تنها با چند تکه سیم و اتصال آنها به پینها، ارتباط لازم بین قطعات را برقرار نمایند. به عنوان مثال در شکل روبرو نحوة اتصال یک LED را به تغذیة مدار ملاحظه می‏نمایید.
همانگونه که ملاحظه می‏نمایید مجموعه پینهای PIN1 با اتصال موجود در فیبر مدارچاپی به قطب مثبت تغذیه متصل شده و مجموعه  پینهای PIN3 نیز به قطب منفی تغذیة موجود بر روی فیبر مدار چاپی  متصل گردیده است. هنگام اتصال صحیح پایه‏های LED به قطب‏های مثبت و منفی تغذیه، این قطعه از خود نور ساطع خواهد نمود. در این  آزمایش و چند آزمایش بعدی چگونگی استفاده از مقاومت برای کنترل  جریان LED و جلوگیری از آسیب دیدن LED مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. پس از آن با چند نوع مقاومت نظیر پتانسیومتر، مقاومت حساس به حرارت، مقاومت نوری آشنا شده و عملکرد برخی از آنها را در مدار به طور عملی آزمایش خواهید نمود.



دانلود با لینک مستقیم


آشنایی با اصطلاحات متداول در رشتة برق و الکترونیک

دانلود مقاله بررسی ارتباط بین درونگرایی – برونگرایی و انتخاب رنگ رشتة معماری

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله بررسی ارتباط بین درونگرایی – برونگرایی و انتخاب رنگ رشتة معماری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه:
شخصیت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روانشناسی دانست،زیرا محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند:یادگیری،انگیزه،ادراک،تفکر،عواطف و احساسات،هوش و مواردی از این قبیل دانست.(شاملو،1370)
صاحب نظران حوزة شخصیت و روانشناسی از کلمة شخصیت تعریفهای گوناگونی را ارائه داده اند.از نظر ریشه ای،گفته شده است که کلمة شخصیت برابر معادل کلمة Personality انگلیسی Personalite فرانسه است،در حقیقت ریشه در کلمة یونانی دارد و این کلمه به نقاب یا ماسکی گفته می شود که بازیگران تئاتر در یونان قدیم به صورت خود می زدند.به مرور،معنای آن گسترده تر شد و نقشی را که بازیگر،ایفا می کند را در بر گرفت.بنابراین مفهوم اصلی و اولیة شخصیت،تصویری صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند،ترسیم می شود.یعنی در واقع،فرد به اجتماع خود شخصیتی ارائه می دهد که جامعه بر اساس آن.او را ارزیابی می نماید.همین طور شخصیت را بر اساس صفت بارز یا مسلط و یا شاخص فرد نیز تعریف کرده اند و بر این اساس است که فرد را دارای شخصیت برونگرا یا درونگرا و یا پرخاشگر و امثال آن می دانند.(خسروی،1381)
نظری اجمالی به تعاریف شخصیت،نشان می دهد که تمام معانی شخصیت را نمی توان در یک نظریة خاص یافت.بلکه در حقیقت،تعریف شخصیت بستگی دارد به نوع تئوری یا نظریة هر دانشمند،برای مثال کارل راجرز:«شخصیت را یک خویشتن سازمان یافتة دائمی می داند که محور تمام تجربه های وجودی ماست».یا آلپورت از شخصیت «به عنوان یک مجموعة عوامل درونی که تمام فعالیت های فردی را جهت می دهد» نام می برد.(شاملو،1370)
جورج کلی یکی از روانشناسان شناختی «روش خاص هر فرد را در جستجو برای تفسیر معنای زندگی» شخصیت می داند و یا فروی عقیده دارد که «شخصیت از نهاد،خود و فراخود ساخته شده است» برداشت های متفاوت از مفهوم شخصیت به وضوح نشان می دهد که معنای شخصیت در طی تاریخ بسیار گسترده تر از مفهوم تصویر صوری و اجتماعی اولیه آن شده است.(شاملو،1370)
در حال حاضر شخصیت به «روند اساسی و مداوم دربارة فرد انسان»،اطلاق می شود و تعریف آن از دیدگاه هر دانشمند،یا هر مکتب و گروهی به نظریه یا تئوری خاص آنها بستگی دارد.(کریمی،1377)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیان مسئله:
انسان از روزگاران دور تحت تأثیر رنگهای پیرامون خود بوده است.بگونه ای که در برابر رنگهای متفاوت عکس العمل های متفاوتی از خود نشان می دهد.اکثراً به یاد داریم به هنگام کودکی از ما می پرسیدند چه رنگی را بیشتر از همه دوست داری،در آن زمان هم حس می کردیم که این رنگهای مورد علاقه ما رازهای متفاوتی (فراوانی) را دربارة ما بازگو می کنند.و حال آن رنگها را بیشتر در زندگی روزمرة خود بکار می بریم ولی اکنون متوجه این مطلب شده ایم که این رنگها بیان کنندة یک سری مسائل روحی،سلیقه ای و حتی شخصیتی هستند.در این تحقیق سعی می شود رابطه ای که بین رنگ انتخابی و شخصیت افراد وجود دارد مورد بررسی قرار گیرد.
چرا که هر کدام از رنگهای پیرامون ما شخصیت خاصی را می طلبند تا مورد انتخاب قرار گیرند و به عنوان رنگ ایده آل آن فرد باشند.
به عبارتی دیگر رنگها آئینه ای می شوند برای اینکه افراد شخصیت و روحیة خود را در آن ببینند و بتواند روحیات و شخصیت خود را با انتخاب رنگ به طرف مقابل بشناسانند.از آنجایی که رنگهای دنیای اطراف ما بسیار متنوع هستند می توان نتیجه گرفت که شخصیت ها نیز بسیار متعدد و مختلف باشند.
روانشناسی رنگها تاکنون بوسیلة دانشمندان بسیاری مورد تحقیق و برسیی قرار گرفته که از آن میان می توان به افرادی مانند،ماکس فایر،ماکس لوشر،هرمان رورشاخ اشاره کرد،که مشهورترین آزمون رنگ مربوط به ماکس لوشر است.در این روش چگونگی ارتباط میان رنگها و جنبه های شخصیتی توضیح داده شده است.
با توجه به مسئله طرح شده نتیجتاً مسأله مورد پژوهش ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی برونگرایی با انحرافات اجتماعی در بین دانشجویان رشته روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر می باشد.
سؤال تحقیق:
آیا ارتباطی بین برونگرایی و انحرافات اجتماعی در بین دانشجویان رشته روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر وجود دارد؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


اهمیت و ضرورت تحقیق:
رشد شخصیت پدیده ای بسیار پیچیده است و عوامل درونی و بیرونی بسیاری در آن تأثیر می گذارد.ژنتیک،ترشحات هورمونی،خانواده.مدرسه،وضعیت فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و دهها مورد دیگر از عوامل عمده اثر گذاری در شخصیت افراد به شمار می روند.عوامل ذکر شده بر شخصیت فرد تأثیر گذاشته و او را فردی درونگرا یا برونگرا به بار می آورد.فرد با این ویژگی شخصیتی در مراحل مختلف رشدی و تحصیلی تکامل یافته و این ویژگی بر شغل و عملکرد فرد تأثیر می گذارد.
شناخت شخصیت،ویژگی ها و چگونگی شکل گیری،عوامل مؤثر در ایجاد شخصیت و مسائلی از این قبیل،از یک جنبه،ارضای حس کنجکاوی و میل به حقیقت جویی را در انسان به دنبال دارد،زیرا این شناخت نوعی خودشناسی است و شخص هنگام مطالعة آنها غالباً آن دسته ها را با خود مقایسه کرده و تطبیق می دهد و احتمالاً با این شناخت نوعی طبقه بندی انجام می دهد؛یعنی،خود را در یکی از تیپهای شخصیتی قرار می دهد یا خود را دارای ویژگی های شخصیتی خاص می بیند.(کریمی،1379،ص 7)
مهندسین معماری چنانچه دارای یکی از ویژگی های شخصیتی نامبره بالا باشند مستقیماً بر رنگهای انتخابی آنها تأثیر گذاشته و آن را تحت پوشش قرار می دهد.از آنجا که رنگها و الوان های انتخابی آنان در جامعه مورد استفاده قرار می گیرد بر ویژگی های شخصیت افراد جامعه هم تأثیر می گذارد.بنابراین یک معمار درونگرا یا برونگرا با انتخاب رنگ مورد نظر می تواند بر افرادی که از آن محیط با رنگهای انتخاب شده استفاده می کنند تأثیر بگذارد و آنها را نیز مطابق با ویژگی های شخصیتی(درونگرا یا برونگرا) خود تطبیق دهدواز این رو ارائه این تحقیق ضرورت دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


اهداف تحقیق:
هدف از ارائه این تحقیق بررسی ویژگی های شخصیتی (درونگرایی و برونگرایی) و انتخاب رنگ معماران است.به بیان دیگر هدف ما پی بردن به این مسئله است که فرد برونگرا بیشتر رنگهای شاد و پر انرژی مانند قرمز،سرخابی،زرد و نارنجی را انتخاب می کند و فرد درونگرا بیشتر رنگهای آرام و ملایم مانند آبی،فیروزه ای،سبز و بنفش را انتخاب می کند.با توجه به انتخاب رنگی که هر یک از معماران درونگرا و برونگرا دارند و ارائه طرحهای خود با همان رنگ می توانند فضاهایی را طراحی و رنگ آمیزی کنند که متناسب با ویژگی شخصیتی (درونگرایی و برونگرایی) خودشان است.با توجه به اینکه افراد جامعه از این فضاها و محیط های رنگ آمیزی شده معماران استفاده می کنند می توانند از رنگهای موجود در محیط الگو گرفته و ویژگی شخصیتشان متناسب با رنگ آمیزی باشد که در آن محیط استفاده شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فرضیه های تحقیق:
1.درونگرایی دانشجویانی که رنگ بنفش را انتخاب می کنند بیشتر از دانشجویانی است که رنگ زرد را انتخاب می کنند.
2.برونگرایی دانشجویانی که رنگ قرمز را انتخاب می کنند بیشتر از دانشجویانی است که رنگ آبی را انتخاب می کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تعریف نظری اصلاحات:
1.درونگرا1 :
فرد درونگرا تحت تأثیر سیستم عصبی مرکزی قرار دارد.استعداد سرشتی اش برای تحریک پذیری زیاد است از محرکها اجتناب می کند.بیشتر در خود فرو می رود و خیال پرور است.علاقه ای به شرکت در اجتماعات از خود نشان نمی دهد.گوشه گیر و انزوا دوست است.میزان هوشش بالاست و قوه بیانش عالیست و معمولاً در کارها دقیق است ولی گامها را آهسته و با احتیاط برمی دارد،فزونی طلب است.ولی برای کارهایی که انجام می دهد به قدر کافی ارزش قائل نیست،بیشتر پایبند به سنتها و اصول دین است.گرایش به احساس کمبود (حقارت) در او زیاد است و برای ابتلا به دلواپسی،افسردگی و وسواس آمادگی بیشتر دارد.
2.برون گرا2 :
برون گرا به فردی گفته می شود که تحت تأثیر سیستم عصبی مرکزی است و استعدادش برای تحریک پذیری کم است.یعنی حساسیت کمتری در برابر محرکها دارد،دمدمی مزاج است.می تواند پای خود را برای مدت درازی بلند نگه دارد و فاصله های زمانی را کوتاه تر از درون گرایان احساس می کند.به دنبال چیزهایی تحریک آمیز می گردد و از کارهایی که در آنها احتمال خطر یا ضرر می رود روی گردان نیست.به کار و کوشش چندان علاقه ای ندارد و نیروی کمتری را به کار می اندازد.هوشش نسبتاً کم و قوه بیانش ضعیف است و استقامت ندارد و در کارهایش شتابزدگی دارد ولی وقت ندارد،چندان فزونی طلب نیست ولی برای کارهایی که می کند زیاد از حد ارزش قائل است.انعطاف پذیری دارد و شوخی و لطیفه را خیلی دوست دارد به خصوص اگر جنبه حسی داشته باشد.گرایش بیشتری برای تظاهرات ناشی از هیستری دارد.
3.رنگ1:
آنچه از صورت ظاهری چیزی بر چشم آید،دیده شود از سبزی و سرخی و زردی و نظایر آن و ماده ای از مدرن یا گیاه یا با عمل شیمیایی به صورت پودر یا مایع تهیه کنند و برای رنگ آمیزی یا نقاشی به کار ببرند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


تعریف عملیاتی اصطلاحات:
 «برونگرایی» شامل افرادی که در پرسشنامة شخصیت آیزنگ در مقیاس درونگرایی،برونگرایی نمرة 13 به بالا را کسب کرده اند و دارای خصوصیات زیر می باشند:
این افراد به شدن زیر نفوذهای محیطی قرار دارند،در گسترة زندگی مردم آمیز و دارای اعتماد به نفس هستند.علاوه بر این،این افراد علاقة زیادی به معاشرت با دیگران و علاقمند به تماس با جهان خارج هستند.
 «درونگرایی» شامل افرادی که در پرسشنامه شخصیت آیزنگ در مقیاس درونگرایی،برونگرایی نمرة کمتر از 13 را کسب کنند و دارای خصوصیات زیر باشند:
این افرد بیشتر مایل اندیش و درونگرا و در برابر نفوذهای بیرونی مقاوم هستند و در ارتباط با جهان خارج با اشخاص دیگر اعتماد به نفس کمتری دارند و بیشتر از برونگراها مردم آمیز هستند.
«ترجیح رنگ» عبارتست از انتخاب یک رنگ از میان هشت رنگ در آزمون سی.آر.آر.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تعریف «شخصیت»1
شخصیت از واژة لاتین پرسونا2 گرفته شده است که به نقابی اشاره دارد که هنر پیشه ها در نمایش به صورت خود می زند.پی بردن به اینکه چگونه پرسونا به ظاهر بیرونی اشاره دارد یعنی،چهرة علنی که به اطرافیانمان نمایش می دهیم،آسان است.
بنابراین،بر اساس ریشة این کلمه،ممکن است نتیجه بگیریم که شخصیت به ویژگی های بیرونی و قابل مشاهدة ما اشاره دارد،جنبه هایی که دیگران می توانند آنها را ببینند.پس شخصیت ما در قالب تأثیری که بر دیگران می گذاریم،یعنی،آنچه به نظر می رسد که باشیم،تعریف می شود.تعریفی از شخصیت در یکی از واژه نامه های استاندارد با این استدلال موافق است.
این تعریف می گوید:
شخصیت جنبة آشکار منش فرد به گونه ای که بر دیگران اثر می گذارد است،آیا هنگامی که واژة شخصیت را بکار می بریم تمام منظور ما همین است،آیا ما فقط دربارة آنچه می توانیم ببینیم یا حالتی که دیگری به نظر ما می رسد حرف می زنیم؟آیا شخصیت تنها به نقابی که بر چهره می زنیم و نقشی که بازی می کنیم اشاره دارد؟مطمئناً،وقتی که از شخصیت حرف می زنیم منظورمان چیزی بیشتر از آن است.مقصود ما در نظر داشتن بسیاری از ویژگی های فرد است،کلیت یا مجموعه ای ویژگی های مختلف که ویژگی های جسمانی سطحی،فراتر می رود.این واژه،تعداد زیادی از ویژگی های ذهنی اجتماعی و هیجانی را نیز در بر می گیرد،ویژگی هایی که ممکن است نتوانیم بطور مستقیم ببینیم،که شخص امکان دارد آنها را از ما مخفی نگه دارد،یا ممکن است ما سعی کنیم آنها را از دیگران مخفی نگه داریم.
البته تعاریف زیادی از شخصیت ارائه شده است که مورد قبول عده ای از صاحب نظران است و عده ای نیز آن را تعریف جامع و کامل نمی دانند و اتفاق نظر ندارند این تعاریف عبارتند از:
شخصیت نسبتاً پایدار و پیش بینی پذیر است.
شخصیت انعطاف ناپذیر و ثابت نیست،بلکه می تواند برحسب موقعیت تغییر کند.
اما تعریفی که امروزه رایج است و مورد قبول اکثر صاحب نظران است عبارتست از:شخصیت،مجموعه ای از ویژگی های پاپدار و بی نظیر است که ممکن است در پاسخ به موقعیت های مختلف،تغییر کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تاریخچة شخصیت:
روانشناسان شخصیت وجود شباهت ها را بین افراد قبول دارند،اما توجه آنها بیشتر بر تفاوت های افراد از یکدیگر معطوف است.اگرچه هر انسان و رویدادی در نوع خود منحصر به فرد است.با وجود این،بین بسیاری از انسان ها و رویدادهای زندگی آنها آنقدر شباهت وجود دارد که بتوان نکات مشترکی را در نظر گرفت و درست همین الگوهای رفتاری است که روانشناسان شخصیت در پی درک آنند،روان شناسان شخصیت برای کلیت فرد و تفاوت های فردی اهمیت خاصی قائلند.
گرچه آنها معمولاً معتقدند که هر فردی از بعضی جهات منحصر به فرد می باشد،اما بحث بر سر معانی این منحصر به فردی برای مطالعة شخصیت زیاد است.یک دیدگاه اینکه،هر فردی آن طور متمایز می باشد که دوره های خاص زندگی و تجارتش،درک می شود.پس بنا به این روش مقایسه با دیگران معنا ندارد.این دیدگاه فردنگر است که با مطالعة گستردة زندگی افراد با هدف دستیابی به یک فهم منحصر به فردی هر شخص،به وجود می آید.(پروین،1374)
اما دیدگاه دیگر،روش قانون نگری است که معتقد است منحصر به فردی یک فرد نتیجة وضعیت جسمی و زیستی و قوانین روانشناختی است.بنا به این روش هر فرد،ترکیب منحصر به فردی از اجزاء است،اگرچه هر جزئی به وسلیة فرآیند عمومی ایجاد می شود و این فرآیند می تواند از طریق تحقیق ابعاد خاص شخصیت افراد زیادی،برای تدوین قوانین رفتاری کلی،درک شود.(دعائی،1377)
روانشناسی مدرن در سال 1879 با تلاش دیلهم و ونت برای تأسیس آزمایشگاه روانشناسی آغاز گردید.کمی بعد در سال 1884 فرانسیس گالتن اندازه گیری شخصیت ظاهری را پیشنهاد نمود.گالتون نوشت:«خصوصیاتی که ما را هدایت می کنند یک چیز قطعی و با دوام هستند و بنابراین تلاش برای اندازه گیری آنها منطقی است.»(دعائی،1377)
روانشناسی مدرن در سال 1879 با تلاش ویلهم و ونت برای تأسیس آزمایشگاه روانشناسی آغاز گردید.کمی بعد در سال 1884 فرانسیس گالتن اندازه گیری شخصیت ظاهری را پیشنهاد نمود.گالتون نوشت:«خصوصیاتی که ما را هدایت می کنند یک چیز قطعی و با دوام هستند و بنابراین تلاش برای اندازه گیری آنها منطقی است.» (دعائی،1377)
تحقیق در شخصیت به معنی «مطالعة چگونگی تفاوت افراد در درک و نحوة ارتباط این تفاوتها با کنش کلی انسان است.»
می توان گفت که نظریه های شخصیت از زمانی که بقراط حکیم یونانی،افراد انسانی را از نظر غلبة اخلاط چهار گانه به نسخ های صفراوی،بلعمی،دموی و سودای تقسیم نمود و برای هر یک از نسخ ها،ویژگی های معین قائل شد،آغاز شده است.
از آن زمان تاکنون نظریه های گوناگون با گرایش به زمینه های متفاوت دربارة شخصیت انسان عرضه شده است.
در مورد تقسیم بندی شخصیت،نظریه های زیر وجود دارد:
الف)نظریه های روانکاوی
ب)نظریه های پدیدار شناختی
ج)نظریه های انسان گرایی
هـ)نظریه های شناختی
و)نظریه های یادگیری اجتماعی
د)نظریه های انگیزشی(کارور،1375)
آگادا روش های روانشناختی را برای بررسی شخصیت به چهار گروه تقسیم می کند:صفات،یادگیری اجتماعی،روانکاوی،پدیدار شناختی(جدیدی،1376)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نظریه های صفات:
از جمله نظریه هایی که تأثیر بسیاری بر تحقیق و نظریه در شخصیت دارد،نظریة صفات است.
در این دیدگاه آن چنان که از نامش پیداست،شخصیت به اجزائی که صفات نامیده می شوند،تقسیم شده و تلاش می شود که رفتار شخص را با اندازه گیری صفات پیش بینی نماید.آنها معتقدند خصوصیات شخصیتی هر طور که ارزیابی شوند،بار رفتار ارتباط دارند.(پروین،1374)
این نظریه از لحاظ میزان توجهی که بر شباهت های موجود در شخصیت افراد،در مقابل تأکید بر منحصر به فرد بودن افراد دارند،به نوعی با هم متفاوتند.این نظریه پردازان مایلند رویکرد قانون نگر را سودمندتر از رویکرد فردنگر تلقی نمایند.اکثر روانشناسان صفات علاقمند به مقایسه افراد با یکدیگر هستند.آنها علیه این تصور که هر انسانی منحصر به فرد است بحث نمی کنند،اما منحصر به فرد بودن هر شخص را به منزلة بازتابی از ترکیب منحصر به فرد سطوح ابعاد صفات که هر کس در آن مشترک است،می دانند.(شاملو،1370)
فرض اصلی این دیدگاه اینکه،پاسخ های متفاوت انسان ها به موقعیت ها خاص به دلیل آمادگی های شخص است که در آنها موجود است،به این آمادگی صفات گفته می شود.به عبارت دیگر،افراد را می توان با توجه به این طرز رفتارهای خاص آنها،شناسایی و توصیف نمود.مثلاً این احتمال هست که انسان موجودی معاشرت و صمیمی باشد و یا سلطه جو و با جرأت.
افرادی که برای این طرز رفتار آمادگی بیشتری دارند،در این صفات زیاد درجه بندی می شوند،مثلاً داشتن درجه بالا در «برونگرایی» و یا «سلطه جویی» در حالی که افراد دارای آمادگی کمتر در رفتار به شیوه های فوق در این صفات «کم» درجه بندی می شوند.اگرچه این نظریه پردازان در تعیین صفاتی که شخصیت انسان را تشکیل می دهند از یکدیگر متفاوتند،ولی همگی آنها بر این باورند که این صفات،پایه های اصلی شخصیت انسان را تشکیل می دهد.
به علاوه،نظریه پردازان صفات در این مورد نیز متفق القولند که رفتار و شخصی انسان را می توان به صورت سلسله مراتب درآورد.نمونه ای از این سلسله مراتب در کار آیزنگ نشان داده شده است.

 

 

 

 

 

«نمودار مربوط به سلسله مراتب سازمان شخصی (آیزنگ 1970)»
آیزنک معتقد است که در ساده ترین سطح این نمودار،رفتار را می توان به شکل پاسخ های ساده در نظر گرفت.با وجود این،بعضی از این پاسخ ها معمولاً به یکدیگر پیوند می خورند و عادت کلی تری را به وجود می آورند.علاوه بر این،گروهی از این عادات با یکدیگر همراه می شوند و آنچه را که «صفات» نامیده می شود،تشکیل می دهند.برای مثال،افرادی که ملاقات با یکدیگر را به مطالعه ترجیح می دهند،معمولاً از شکت در میمهانی های شاد نیز لذت می برند و از ترکیب این دو عادت می توان به صفت اجتماعی بودن آنها دست یافت.همین طور،افرادی که بدون تفکر عمل می کنند،معمولاً این آمادگی را نیز دارند که بر دیگران فریاد بکشند و از تجمع این دو عادت،در یک فرد،می توان به صفت تکانشی بودن،رسید.سرانجام در سطوح بالاتر از این سلسله مراتب،ممکن است صفات مختلفی با یکدیگر ترکیب شوند.نکته قابل توجه در این نظریه اینکه،مفهوم شخصیت با توجه به این سطوح مختلف،معنی و سازمان می یابد،و به طور خلاصه اینکه،در نظریه های صفات،انسان آمادگی های مشخصی دارد تا به طریق خاصی واکنش نشان دهد.به علاوه،«شخصیت انسان نیز به صورت سلسله مراتب،سازمان پیدا می کند.»(پروین،1374)
در فرهنگ نامة وسبتر تقریباً 000/18 صفات را برای توصیف اعمال،افکار،ادراک احساس و رفتار مردم،معرفی می کند.حال باید دید با چنین تعداد بی شماری از صفات،روانشناسان چگونه تعداد محدودی از آنها را برمی گزینند؟
روشی علمی انتخاب و اندازه گیری تعداد محدودی از صفات،«تحلیل عاملی» است.یک روش ریاضی که اساس آن همبستگی است و نشان می دهد که چگونه موضوعات در تست های شخصیت به یکدیگر بستگی دارند.(خسروی،1381)
رویکرد «تحلیل عاملی» رویکردی است که کاملاً متفاوت به سؤالاتی در مورد اینکه،کدام صفات مهم هستند و چگونه صفتی اندازه گیری می شود از طریق شیوه آماری به نام «تحلیل عاملی»،پاسخ می دهد.
این رودیکرد از نظر شیوه های عمل کاملاً پیچیده است،اما منطق زیربنایی آن نسبتاً ساده است،این شیوه بیانگر تلاشی است برای نظم یافتن در تغییر همگام متغیرها،ضمن اینکه در طی موارد متعددی،اندازه گیری می شوند.آنان فرض می کنند که:سازمان بندی واحدی از ابعاد صفات زیربنای شخصیت هر کس را تشکیل می دهد افراد مختلف از حیث مقدار بروز تجلیات ظاهری صفات گوناگون با هم متفاوتند،اما سازمانبندی زیربنایی ابعاد همگانی است.(شاملو،1370)
فرض کنید،آزمایشگر با چند سؤال که برای توصیف شخص طراحی شده است شروع می کند.در هر سؤال یک صفت یا عبارت کلیدی به عنوان یک خصیصه یا صفت گنجانده شده است.مثلاًُ،آیا او شخص دوست داشتنی است؟آیا او مردم را دوست دارد؟آیا او ترجیح می دهد تنها کار کند یا با دیگران؟آیا او عضو سازمان های زیادی است؟
سپس روانشناس تعداد زیادی از خصایص مردم را ارزیابی و نتایج را تجزیه و تحلیل می کند.فرضاً،زمانی که پاسخ یکی از سؤالات بالا،مثبت باشد.پاسخ بقیة سؤالات نیز مثبت است،زمانی که پاسخ یکی از آنها منفی باشد،جواب بقیه نیز منفی خواهد بود و این همبستگی را میان پرسش ها نشان می دهد.وقتی که چنین همبستگی وجود دارد ما به عامل مشترکی پی می بریم یا متوجه می شویم که سؤالات مختلف صفتی را اندازه گیری کرده اند.(خسروی،1381)
یک نوع تحلیل عاملی پرسش ها،در تست های شخصیت یا مقیاس های درجه بندی هست که چند عامل را نشان می دهد(اغلب در حدود 12 تا،یا حتی بیش از 30 تا).اما معمولاً چند تا از عوامل خیلی مهم نیستند و همبستگی کمی با پرسش ها دارند.بیشتر اوقات پنج عامل هستند که با پرسش ها همبستگی خوبی دارند.(منبع قبلی)
دوگال در اولین مقالة خود دربارة معانی Character و شخصیت به دو زبان بحث نموده در پایان مقالة خود این نظریه که «شخصیت به طور کامل به پنج عامل شخص و مجزا به نامهای هوش،خصلت،خلق و خو،مزاج و میل،تجزیه می شود» را ارائه نمود.هریک از این عوامل فوق العاده پیچیده اند و چندین متغیر را در بر می گیرند.
دهة گذشته شاهد وحدت نظری در بین روانشناسان در رابطه با ساختار مفاهیم شخصیت (یعنی بیان شخصیت) بوده ایم.
اکنون دیگر روشن شده بود «آنچه را که نورمن،به دنبال تلاش مستمر برای طبقه بندی مناسبی جهت خصیصه ای شخصیت» در سال 1963،پیشنهاد نموده بود،در قالب ساختار تئوریکی در رابطه با روان شناسان زبان،روان شناسان بین فرهنگی،تئوری شناختی و سایر بخش های روانشناسی،جا افتاده است.که با کار بیشتر در این زمینه،امید هست که روش تحلیل عاملی در حوزة شخصیت،شفافیتی ایجاد کند.(تابشیان،1356)

 

 

 

 

 

ریشه یابی مدل پنج عاملی(The Big Five Model):
همان طور که بررسی های جان و دیگران(1988) نشان می دهد،تلاش های سیستماتیکی برای زمان دهی نمودن بیان شخصیت،کمی پس از اظهار نظر ملک دوگال آغاز گردید و به کارهای روانشناسان آلمانی کلاگز و با مگلارتن منجر گردید.
کلاگز اظهار نمود که تحلیل دقیق زبان می تواند به درک شخصیت کمک کند.این موضوع با مگلارتن را برای بررسی واژه های مشترک شخصیت در زبان آلمان تأثیر کمی گذاشت،اما بر کارهای تحقیقات الپورت و اردبرت،دربارة بیان شخصیت تأثیر گذارد،و این سرآغازی برای کارهای سیستماتیک کاتل گردید.(تابشیان،1356)
نظریة کاتل کمتر از همة نظریه پردازان صفات،نظری قلمداد می شود و فقط به خاطر آن نیست که او برای سخن گفتن از ساخت شخصیت به شدت به تحلیل های عاملی متکی است به عبارتی دقیق تر،کاتل بر آن است که صفات زیربنای رفتاری انسان.و سازمان بندی بین این صفات،بایستی بیشتر به گونه ای تجربی تعیین شوند تا نظری.
چه طور می توان ساخت شخصیت را به طور تجربی تعیین کرد؟کاتل این مهم را با این پیشنهاد آغاز کرده است که یک منبع سودمند اطلاعات دربارة وجود صفات،زبان است.او تئوری شخصیتی خود را با فرض این که زبان مهمترین عامل تفاوت های فرد است،تدوین نمود.به عبارتی دیگر،هر زبانی که در طول هزاران سال تحول یافته است کلماتی را در بر دارد که عملاً توصیف کنندة صفات رفتاری موجود در آن زبان می باشد.فرضاً اهمیت یک صفت در تعداد واژه هایی که آن صفت را توصیف می کنند،بازتاب می یابد.یک صفت شخصیتی که با واژ های فراوانی توصیف می شود احتمالاً مهمتر از صفتی است که تنها با چند واژه توصیف شد ه باشد.به این اصل به عنوان معیار «واژگانی» اهمیت اشاره می شود.(شاملو،1370)
همگام با این رویکرد واژگانی،کاتل(1947 ، 1965) مجموعه ای از عناوین 4500 صفت را که قبلاً از تعداد بسیار بیشتری واژه توسط آلپورت و ادبرت،به این تعداد تقلیل یافته بود،برگرفت و مترادف های آشکار و اصطلاحات استعماری را کنار گذاشت که به این ترتیب 171 نام باقی ماند.او سپس به جمع آوری درجه بندی های موضوعی در واژه های باقی مانده پرداخت و این درجه بندی ها را تحلیل عاملی گرفت.
عامل های بدست آمده ابعادی هستند که به اعتقاد او در شخصیت انسان مهم می باشند.کاتل پس از انجام تعداد زیادی تحلیل های عاملی مختلف داده هایی که در مورد هزاران آزمودنی جمع آوری شده بود،این اعتقاد را پیدا کرد که ذرات شخصیت به نحو معقولی در یک مجموعة 16 بعدی محدود می شود.
گرچه کاتل راهبرد واژگانی را به عنوان نقطة آغاز به کار برده است،اما بر اهمیت استفاده از داده هایی از چند نوع بسیار متفاوت در تحقیق پیرامون ساخت شخصیت استفاده از داده هایی از چند نوع بسیار متفاوت در تحقیق پیرامون ساخت شخصیت نیز تأکید ورزیده است.او استدلال می کند که داده های پرسشنامه های خود گزارش،بایستی با درجه بندی های مشاهده گرد و داده های رفتار عینی یکی شوند،تا پیچیدگی شخصی روشن شود.(کارور،1375)
16 عامل در تحلیل شخصیت کاتل،آن گونه که ویژگی های با نمراتی زیاد و کم آنها را بر روی هریک از ابعاد و خصیصه مشخص می کند.
خونگرم در برابر خونسرد
تفکر انتزاعی در برابر تفکر عینی
استوار از نظر هیجانی در برابر تحت تأثیر احساسات
سلطه گر در برابر تسلیم
پرشور در برابر متین
باوجدان در برابر مصلح اندیش
جسور در برابر کمرو
نرم خو در برابر سرسخت
شکاک در برابر مطمئن
خیال پرداز در برابر عملگرا
موذی در برابر روراست
بیمناک در برابر مطمئن به خود
تجربه گر در برابر محافظه کار
خوکفا در برابر گروه مدار
کنترل شده در برابر تعارض با خود بی انضباطی
تبنده در برابر آرمیده

 

تحلیل مجدد متغیرهای کاتل در حوزة مقیاس های درجه بندی به عنوان مدل پنج عاملی (FFM) Five Facto Model نامیده می شود.ریشه یابی این نتایج باعث شد که همکاران فکر کنند که این پنج عامل،عوامل جهانی برای درک و توصیف شخصیت هستند.
دیگمن و گلدبرگ،ذکر می کنند:اگرچه خصوصیات شخصیتی زیادی وجود دارد،اما تحقیقات پنج عامل را برای دسته بندی آنها،تأیید نموده است.این پنج عامل مکرراً در زمان ها و فرهنگ های مختلف،مورد تأیید قرار گرفته و به عنوان «پنج عامل بزرگ» شناخته شده اند و در چهل سال گذشته،از آنها مرتباً در پژوهش های صفات استفاده شده است.(پروین،1374)
کریستال و ترپس،تحلیل عوامل خود را از 30 معیار دو قطبی کاتل،گزارش کردند که نهایتاً به تحلیل مجدد کارهای کاتل و فیسک منجر گردید و پنج عامل شادخویی، خوشاینده،قابلیت اعتماد،ثبات عاطفی و فرهنگ و تربیت،تأیید شدند.
اما متأسفانه نتایج این مطالعه به شکل یک گزارش فنی ناشناخته در نیروی هوایی منتشر گردید،این امر در حالی بود که مقالات کاتل و آیزنگ در آثار ادبی شخصیت منعکس گردیده و به مدل های به دست از طریق روش تحلیل عوامل،منجر گردید.(منبع قبلی)
نومن متوجه این گزارش گردید و ساختار پنج عاملی را تکرار کرد و ابعاد صفات را به عنوان مراحلی در «جهت یک طبقه بندی مناسب از صفات شخصیت» پیشنهاد نمود.سایرین از جمله بورگاتا و اسمیت،نیز مطالعات فیسک و توپس و کریستال را تأیید نمودند.بورگاتا در طی مطالعه روش های پنج عاملی بزرگ،پنج عامل پایدار را شناسایی نمود.قابلیت دوستداری،اعتماد به نفس،تحریک پذیری،هوش و مسئولیت.
نورمن(1967) بر اساس مجموعه ای تقریباً مشتمل بر 1600 واژه صفات که از یک مجموع با بیش از 1800 واژة توصیفگر شخصیتی گرفته شده بود،ابتدا این واژه ها را به 10 قطب از FFM دسته بندی نمود و سپس آنها را در 75 دسته لغات مترادف قرار داد.

 

 

 

 

 


مدل پنج عاملی نورمن
در بیست سال گذشته نیز،تحلیل های نتیجه بخش در زمینة ویژگی های شخصیتی انجام گرفته است که همگی به نتایج مشابهی رسیدند.در این حوزه پنج سازه را می توان مشخص نمود،اما در مورد تفسیر ساختار این سازه اختلاف نظر وجود دارد.در نتیجة کار بر روی ریشة مدل تحلیل«واژگانی» گلدبرگ (1918) اظهار می دارد:
در مورد مفاهیم پنج عامل بزرگ،برای ساماندهی تفاوت های فردی،بحث هست،اما ابعاد اصلی پنج گانه می تواند برای بسیاری از تشکیلات تئوریکی مباحث شخصیت مانند؛نظرات کاتل،نورمن،آیزنگ گلیخورد،آزگود و همکاران چارچوبی باشد.
هوگان،1983 پس از بازبینی چندین تحقیق دربارة ساماندهی صفات اظهار می دارد:
«احتمالاً می توان شش بعد را در تمام تحقیقات از جمله تحقیق براند به دست آورد.»
به نظر می رسد تفاوت اصلی،پنج عاملی و شش عاملی در بعدی است که از برونگرایی منشعب شده و در جهت مردم آمیزی و فعالیت است.
مدل پنج عاملی،به خاطر داشتن ساختاری کلی و جامع که به ساختارهای متناقض روانشناسی شخصیت نظم می دهد،مورد توجه قرار گرفت.گلدبرگ و سایسر ذکر می کنند که ادبیات اخیر،حداقل دو مدل پنج عاملی دیگر را نشان می دهد که در ظاهر با هم شبیهند ولی با اهداف متفاوتی توسعه یافته اند.در ده سال گذشته،برای اعتبار پنج عاملی توافق کلی در بین روانشناسان صفات در حال شکل گیری است،تا بتواند تفاوت های فردی را نشان دهد،اما هنوز برای عامل پنجم نیز بحث است.(خسروی،1381)
جدول تغییرات ابعاد پنج عاملی شخصیت از زمان فیسک(1949)تاکنون،در پیوست آمده است.این جدول بر اساس تلاش های گلدبرگ،هوگان،براند،دیگمن و جان برای سازماندهی ابعاد پنج عاملی طراحی شده است.(تابشیان،1356)
از تحقیقات فیسک و نورمن چنین استنتاج می شود که مدل پنج عاملی بهترین نمونه برای ساختار شخصیت است و ارائة مقالات در روانشناسی اخیر نشان دهنده این است که مدل پنج عاملی تقریباً،برای شناسایی و تأیید مهمترین ویژگی های شخصیت مورد توافق همگان است.(خسروی،1381)اما در پاسخ به سؤال چرا 5 تا؟یک احتمال این است که چون ابعاد اصلی ریشه یابی تاریخی،معیارهای کاتل را منعکس می کند.
این پنج عامل بزرگ واژگان را معمولاً با عنوان برونگرایی/شادخویی،سازگاری،وظیفه شناسی،پایداری عاطفی یا روان رنجور خویی و عقل/فرهنگ و تربیت،ذکر می کنند.(خسروی،1381)
ذاکرمن،کلمن،تورنکواسیت و کایرز مدل پنج عاملی دیگری را معرفی می کنند،حساسیت غیر اجتماعی تکانشی،خصومت،پرخاشگری،فعالیت،جامعه پذیری و اضطراب،روان رنجور خویی یا روانپریشی و یا ترکیبی از هر دو آنها هستند.در حالی که طرفداران پنج عامل Rosolack,Goldberg,1992,Mccrae,Costa روانپریشی گرایی را به عنوان ترکیبی از صفات اصلی سازگاری و وجدان می دانند،از نظر آنان سازگاری و وجدان مهم هستند و از صفات برجستة انسان محسوب می شوند.(شاملو،1370)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برونگرایی و درونگرایی از دیدگاه یونگ:
یونگ برای افراد انسانی،برحسب آنکه بیشتر متوجه عالم درون باشند،یا عالم بیرون،دو نسخ شخصیتی قائل است:گروه اول را درونگرا و گروه دوم را برونگرا می نامند.(کریمی،1379،ص 85،84)
وی بر این عقیده است که مقدار زیادی از ادراکات هشیار ما و واکنش به محیطمان،به وسیلة نگرشهای ذهنی متضاد و برونگرایی و درونگرایی تعیین می شود.و انرژی روانی می تواند به سوی دنیای خارج،یا به صورت درونی به طرف خود،هدایت شود و هر کسی استعداد هر دو نگرش را دارد،اما فقط یکی از آنها در شخصیت غالب می شود.نگرش غالب پس از آن رفتار ناهشیار شخص می شود،جایی که می تواند رفتار را تحت تأثیر خود قرار دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کارکردهای روانشناختی:
به نظر یونگ،تفاوت های شخصیتی همچنین از طریق کارکردهایی که برای روی کردن به دنیای عینی و دنیای ذهنی درونی به کار می بندیم جلوه گر می شوند.این کارکردها شامل تفکر،احساس درونی،احساس بیرونی و شهود است.
تفکر یک فرآیند مفهومی است که معنا و شناخت را فراهم می کند.احساس درونی یک فرآیند ذهنی و زن دادن به ارزش گذاری است.احساس بیرونی ادراک هشیارانة مادی است و شهود شامل ادراک به شیوة ناهشیارانه است.
به نظر یونگ تفکر و احساس درونی شیوه های منطقی پاسخ دادن به محیط اند،زیرا آنها مستلزم استدلال و قضاوتند.احساس بیرونی و شهود غیر منطقی اند زیرا به دنیای محرک محسوس و خاص وابسته اند و مستلزم به کار بستن استدلال نیستند.از هر جهت از این کارکردها تنها یک شیوه می تواند در یک زمان معین غالب باشد.این غلبة کارکردی می تواند با غلبة برونگرایی و درونگرایی ترکیب شود و هشت نسخ روانشناختی را به وجود آورد که عبارتند از:
1.برونگرایی متفکر 1.درونگرایی متفکر
2.برونرگرایی احساسی یا عاطفی 2.درونگرایی احساسی یا عاطفی
3.برونگرایی حسی 3.درونگرای حسی
4.برونگرای شهودی 4.دورنگرای شهودی

 


هشت نسخ روانشناسی یونگ:
 «برونگرایی متفکر»
به طور جدی طبق مقررات جامعه زندگی می کنند.این افراد به سرکوب نمودن احساسها و هیجانها،عینی بودن در تمام جنبه های زندگی و جزمی بودن در افکار و نظرات تمایل دارند.ممکن است آنها سرد و خشک به نظر برسند چون تمرکز آنها بر یادگیری دربارة دنیای بیرونی و به کار گیری قوانین منطقی برای توصیف و درک آن است.آمادگی دارند که دانشمند خوبی شوند.
 «برونگرای احساسی یا عاطفی»
به سرکوب شیوة تفکر و عاطفی بودن،زیاد تمایل دارند.این افراد ارزشهای سنتی و کدهای اخلاقی که به آنها زیاد داده شده است،پیروی می کنند.آنها به طور غیر عادی نسبت به عقاید و انتظارات دیگران حساسند.آنها از نظر عاطفی پاسخده هستند و به راحتی دوست می گیرند و گرایش به،معاشرتی و پر جوش و خروش بودن دارند.یونگ معتقد بود که این تیپ بیشتر در زنان یافت می شود تا مردان.
 «برونگرای حسی»
بر لذت و شادی و بر جستجوی تجربه های جدید تمرکز دارد.این افراد قویاً به سوی دنیای واقعی گرایش دارند و با انواع مردم و شرایط متغییر خود سازگارند.چون آنها به درونگرایی توجهی ندارند،به اجتماعی بودن تمایل داشته و استعداد زیادی برای لذت بردن از زندگی دارند.
 «برونگرای شهودی»
موفقیت را در کسب و کار و سیاست می بینند،زیرا توانایی زیادی برای بهره برداری از فرصت ها دارد.این افراد جذب اندیشه های نو می شوند و به خلاق بودن گرایش دارند.آنها در ترغیب کودکان دیگر موفق شدن،توانا هستند.آنها همچنین به تغییر پذیر بودن،از یک فکر یا کار مخاطره آمیز به دیگری،و تصمیم گیری طبق حدسها و گمانها به جای اندیشه،گرایش دارند،با این حال تصمیم گیری های آنها احتمالاً درست از آب در می آید.
 «برونگرای متفکر»
با دیگران به خوبی کنار نمی آیند و در انتقال افکار مشکل دارند.این اشخاص به جای احساسات بر تفکر تمرکز داشته و قضاوت معقول ضعیفی دارند،آنها که شدیداً به زندگی خصوصی خود علاقه مند هستند،ترجیح می دهند به امور انتزاعی و نظریه ها بپردازند و به جای اینکه دیگران را درک کنند،به درک کردن خودشان تکیه می کنند.دیگران آنها را بصورت افرادی خود رأی،سرد،خودپسند و بی ملاحظه می نگرند.
 «درونگرای احساسی یا عاطفی»
تفکر منطقی را سرکوب می کنند،این اشخاص.مستعد عاطفة عمیق هستند ولی از نشان دادن علنی آن خودداری می کنند.آنها مرموز و دور از دسترس به نظر می رسند و به آرام و فروتن بودن و کودکانه بودن گرایش دارند.آنها به احساسات و افکار دیگران اعتنا کمی دارند و گوشه گیر،سرد و متکی به نفس به نظر می رسند.
 «درونگرای حسی»
بی تفاوت،آرام و بریده از دنیای روزمره به نظر می آیند .این افراد بیشتر فعالیت های انسان را به دیده خیرخواهی و سرگرمی می نگرند.آنها از نظر هنر شناختی.حساسند و خود را در هنر و موسیقی نشان می دهند و به سرکوب شهود گرایی می پردازند.
 «درونگرای شهودی»
چنان با دقت به شهود تمرکز دارند که افراد این تیپ،تماس کمی با واقعیت دارند.این اشخاص رویایی،خیالپرداز و گوشه گیر و بی خیال نسبت به موضوعات واقعی و عملی هستند و دیگران آنها را به اندازة کافی درک نمی کنند.آنها عجیب و غیر عادی در نظر گرفته می شوند و در سازگاری با زندگی روزمره و برنامه ریزی برای آینده،مشکل دارند.(سید محمدی به نقل شولتز،1377)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ابعاد شخصیت از نظر آیزنگ:
آیزنگ برای کشف کردن صفات شخصیت از تحلیل عاملی استفاده کرده است،با وجود این،این روش را به آزمونهای شخصیت و مطالعات آزمایش یا با بکار گیری آزمون های انسان و حیوان که متغییرهای زیادی را در بر می گرفتند،تکمیل کرد.(سید محمدی،به نقل شولتز،1377،ص 320 - 319)
آیزنگ و همسرش سای بیل (Sybil) مشترکاً بسیاری از پرسشنامه های شخصیت را که در پژوهش آنها بکار می رفتند،ساختند.حاصل این سالهای تلاش،نظریه شخصیت بسیار با نفوذی است که بر پایه سه بعد قرار دارد.این ابعاد ترکیباتی از صفات یا عوامل هستند؛این سه بعد شخصیت آیزنگ عبارتند از:
1.برونگرایی در برابر درونگرایی «E»1
2.روان رنجوری در برابر پایداری هیجانی«N»2
3.روان پریشی خویی در برابر کنترل تکانه«P»3
با توجه به صفات شخصیتی آیزنگ افرادی که در صفات بعد «E» نمرة زیاد می گیرند،با عنوان برونگرایی طبقه بندی می شوند،در حالی که افرادی که نمرة کمی می گیرند،با عنوان درونگرایی طبقه بندی می شوند.صفات و ابعادی که آیزنگ معرفی کرده است،به رغم تفاوت محیطی و تأثیرات اجتماعی که هر یک از ما با آن مواجهه می شویم،در سراسر عمر ثابت می مانند.
صفات ابعاد شخصیت آیزنگ
برونگرایی/درونگرایی روان رنجور خویی/پایداری هیجانی روان پریشی خویی/کنترل تکانه
مردم آمیز مضطرب پرخاشگر
سرزنده افسرده سرد
فعال احساس های گناه خود محور
صبور عزت نفس کم غیر شخصی
هیجان خواه تبنده تکانشی
بی خیال خجالتی خلاق
خطرجو دمدمی واقع بین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رابطة بین درونگرایی و برونگرایی:
اگر چه فرد بطور آگاهانه به یکی از دو قسمت بیرن و درون گرایش دارد،این نظریه نیز غیر قابل انکار است که هر یک از ما بالقوه استعداد و بروز هر دو برخورد را در خود داریم.
به طور کلی برخورد غالب یا برتر(ناخودآگاه) به وسیلة برخورد مخالف یا پست تر (ناخودآگاه) جبران می شود.از آنجا که طرز برخورد مخالف در حیطة ناخودآگاه جای دارد در مواقع بروز مشکل و ناراحتی و یا تحت تأثیر مواد مخدر و یا الکل بطور خود انگیخته و به شیوه های ناسازگار و وسواسی و کودکانه برخورد خواهد نمود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یافته های آیزنگ در زمینة مقایسة درونگرایان و برونگرایان از نظر ژنتیکی:
نتایج یافته های آیزنگ در زمینة شخصیت «درونگرایی،برونگرایی» نشان داد که آنها از نظر زیستی و ژنتیکی با هم تفاوت دارند.او دریافت که برونگرایان و درونگرایان از نظر سطح پایة انگیختگی مغزی با یکدیگر تفاوت دارند،به طوری که برونگرایان سطح پائین تری دارند.برونگرایان به دلیل پائین بودن سطح انگیختگی مغزی شان،به انگیختگی و تحریک نیاز دارند و بطور فعال آن را می جویند.در مقابل،درونگرایان به خاطر بالا بودن سطح انگیختگی شان از برانگیختگی اجتناب می ورزند.در نتیجه درونگرایان شدیدتر از برونگرایان به تحریک واکنش نشان می دهند.بررسی ها نشان داده اند که درونگرایان به محرکهای پائین حساسیت بیشتری نشان می دهند و آستانه درک پائین تری از برون گرایان دارند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اساس نوروفیزیولوژیک شخصیت از دیدگاه آیزنگ:
به عقیدة آیزنک تفاوت های افراد از نظر ناپایداری هیجانی ریشه در تفاوت های ارثی مربوط به ناپایداری و تحریک پذیری دستگاه عصبی خودمختار دارد و در گروهی از افراد بخش سمپاتیک در برابر محرکها واکنش شدید نشان می دهد.در حالی که در گروه دیگر این واکنش ها به این شدت نیست،شخص این واکنش ها را به صورت هیجانی تجربه می کند و در برابر آنها واکنش نشان می دهد این فرآیند پیچیدگی خاصی ندارد اما هنگامی که بخواهیم در مورد واکنش های فرد معین دست به پیش بینی های دقیق بزنیم با مشکلات خاصی روبرو خواهیم شد،زیرا اگرچه بخش سمپاتیک سیستم عصبی خودمختار در موقعیت های اضطراری تحریک می شود،اما میزان پاسخ دهی بخش های مختلف آن یکسان نیست،مثلاً ممکن است در فردی افزایش ضربان قلب بیشتر باشد،در دیگری میزان تنفس و در شخص تنفس عضلانی یا یک واکنش دیگر مشخص نیست که این واکنش ما نیز ارثی است یا ریشه در شرطی شدنهای ابتدایی دارند.
اما احتمالاً در اغلب موارد هر دو عامل مؤثرند.در هر حال به احتمال زیاد دستگاه عصبی در زمینة درونگرایی،برونگرایی آیزنگ معتقد است.بخشی از دستگاه عصبی مرکزی به نام دستگاه شبکه ای نقش اساسی دارد که شامل شبکه ای از مدارهای عصبی است که بخش تحتانی ساقة مغز تا تالاموس امتداد یافت و در مسیر خود به بعضی تشکیلات دیگر هستة مرکزی اتصال می یابد.دستگاه شبکه ای نقش مهمی در کنترل حالت انگیختگی و خواب و بیداری دارد،در هدایت تکانه های عصبی دستگاه شبکه ای می توان گذرگاهی دانست که مکمل نورونهای حسی است،تکانه هایی که توسط نورونهای حسی منتقل می گردند،عمدتاً اطلاعات تفصیلی حسی را منتقل می کنند اما تکانه هایی که از دستگاه شبکه ای می گذرند و در آنجا پدیدار می گردند،ویژگی های تسهیلی و بازداشتی دارند.رسیدن تکانه های حسی به مغز بدون همراه شدن با فعالیت دستگاه شبکه ای،ادراک آگاهانه از تکانه ها به دست نمی دهد.به ویژه باید این نکته را در نظر داشت که این دستگاه نقش مهمی در ایجاد حالت بیداری ایفا می کند،زیرا اگر این دستگاه نباشد تحریک عصبی فقط در فاصله زمانی حضور محرک پایدار می ماند به این ترتیب دستگاه شبکه ای کارکرد تحریکی دارد.از طرف دیگر،بخش هایی از دستگاه بویژه بخش مشهور به دستگاه گزینش نیز تأثیر بازداشتی دارند،بنابراین دستگاه شبکه ای دارای دو نوع کارکرد است که عبارتند از:
فرد شناختی «بازداری» و تسهیل کنندگی «تحریکی» .(براهنی،به نقل آیزنگ،1365) به عقیدة آیزنگ،سرعت ایجاد و از بین رفتن بازداری در درونگراها و برونگراها متفاوت است،به این ترتیب که در برونگرایان بازداری تندتر صورت می گیرد و کندتر از بین می رود و این افراد مردم آمیز،سهل گیر،تکانشی و به طور کلی به دنیای خارج گرایش دارند.
در حالی که درونگرایان افرادی کم رو،سخت گیر و درون نگرند.در شرایط یکسان انتظار می رود که برانگیختگی سریعتر و بازداری زدایی کندتر و در افراد برونگرا سبب می شود که آنها در تمام زمینه های زندگی تغییر پذیری و تنوع طلبی بیشتری نشان دهند کما اینکه در مجموع شواهد این امر را تأیید می کند که برونگرایان به محرکهای تازه،چهره های تازه و شغل های گوناگون و تنوع ساز متمایلند و درونگرایان از شرط یکنواخت و بدون تغییر خشنود می گردند.
این گروه صرفاً با هم متفاوتند و بهتر شمردن یکی نسبت به دیگری به هر معنایی که باشد ادعایی بخردانه و غیر منطقی است،البته هر یک از این دو ن

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی ارتباط بین درونگرایی – برونگرایی و انتخاب رنگ رشتة معماری