فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره سیره پیامبر اکرم

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره سیره پیامبر اکرم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

سیره پیامبر اکرم(ص) در زمینه حاکمیت سیاسى

خبرگزاری فارس: با مطالعه‏اى اجمالى در سیره زندگانى پیامبر اکرم(ص) جاى تردید باقى نمى‏ماند که آن حضرت، پس از هجرت به مدینه، هم‏چون یک رهبر و حاکم در میان مردم عمل مى‏کرد و آنان نیز تبعیت از او را بر خویش واجب مى‏دانستند و متخلفان نیز مجازات مى‏شدند، ایشان کارهایى انجام مى‏داد که وظیفه یک حاکم و حکومت است.

مقدمه با مطالعه‏اى اجمالى در سیره زندگانى پیامبر اکرم(ص) جاى تردید باقى نمى‏ماند که آن حضرت، پس از هجرت به مدینه، هم‏چون یک رهبر و حاکم در میان مردم عمل مى‏کرد و آنان نیز تبعیت از او را بر خویش واجب مى‏دانستند و متخلفان نیز مجازات مى‏شدند، ایشان کارهایى انجام مى‏داد که وظیفه یک حاکم و حکومت است: با دشمنان جهاد مى‏کرد، غنایم جنگى را در جاى خود مصرف مى‏کرد، زکات را پس از جمع‏آورى، به مستحقان مى‏رساند و... حاکمیت آن حضرت، با نظام قبیله‏اى مرسوم در شبه جزیره عربستان تفاوت اساسى داشت؛ زیرا هر منطقه‏اى که به تصرف مسلمانان در مى‏آمد، تابع آنان محسوب مى‏شد و همه امور بر گرد وجود مهاجران و انصار، که در مدینه بودند و پیامبر اکرم(ص) که رسالت و نبوت و رهبرى آنان را بر عهده داشت، مى‏چرخید. اما در این‏جا این پرسش مطرح است که آن حضرت، این کارها را با چه عنوانى انجام مى‏داد؟ آیا بدین علت به این امور اشتغال داشت که مردم او را به رهبرى خویش برگزیده بودند؛ یعنى به عنوان حاکم منتخب مردم؟ یا از آن رو که او فرستاده خداوند و رسول او در میان مردم بود؛ یعنى به عنوان رسول و نبى به این امور اقدام مى‏کرد؟ پرسش دیگر این‏که بر فرض نشأت گرفتن این امور از جنبه رسالت آن حضرت، آیا ایشان به تشکیل حکومت نیز اقدام کرد یا این کارها را صرفاً براى پیش‏برد اهداف دین انجام مى‏داد. به بیان دیگر، آیا آن‏حضرت اداره امور زندگى مادى مردم را نیز در دستور کار خویش داشت یا صرفاً بر اسلام آوردن آنان تأکید مى‏کرد و اگر گروهى اسلام مى‏آوردند، با دیگر مسائل آنان کارى نداشت؟ این پرسش‏ها بدین علت مطرح شده است که بعضى با اعتراف به حاکمیت و سلطه پیامبر اکرم(ص) بر مؤمنان از جنبه رسالتش، به نفى تشکیل دولت و حکومت به دست ایشان پرداخته‏اند و از سوى دیگر، حاکمیت آن حضرت داراى دو ویژگى مهم است: اول این‏که داراى پشتوانه الهى بود و احکام مورد نیاز مردم یا به‏طور مستقیم از طریق وحى نازل مى‏گردید و آن حضرت تنها واسطه نقل آن‏ها براى مردم بود یا اگر خود تصمیمى مى‏گرفت و به مردم ابلاغ و آن را اجرا مى‏کرد، آن نیز به گونه‏اى رنگ الهى به خود مى‏گرفت؛ زیرا خداوند از مردم خواسته بود که از آن حضرت اطاعت کنند. دوم این‏که با میل و رغبت مردم به وجود آمده بود، نه با زور و سلطه فرد یا گروهى بر دیگران، که ویژگى بیش‏تر حکومت‏هاى پادشاهى و استبدادى است. مردم مدینه که در این زمینه نقش کلیدى داشتند، با میل و رغبت، پذیراى رسول خدا(ص) شدند و با شور و اشتیاق از ایشان استقبال کردند. این دو ویژگى در حکومت رسول خدا(ص) موجب پیدایش دو نظریه شده است. بیش‏تر متفکران و عالمان دینى، در میان شیعه و اهل سنت، حکومت نبوى را برخاسته از جنبه رسالت ایشان و جزئى از وظیفه رسالتش مى‏دانند؛ یعنى حکومتى الهى، که خداوند و سپس رسولش در رأس آن قرار دارند و دستورهاى پیامبر اکرم(ص) همگى دستورهاى خداوند تلقى مى‏شود؛ چون خداوند از مردم خواسته است که از او اطاعت کنند. عده‏اى نیز حکومت نبوى را حکومتى به انتخاب مردم مى‏دانند و میل و رغبت و بیعت مردم با آن حضرت را دلیل و شاهد این مدعا مى‏دانند. این دو نظریه، داراى آثار متفاوتى است. یکى از آن‏ها این است که بنا بر نظریه اول، با وجود حضور پیامبر اکرم(ص) هیچ کس جز آن حضرت صلاحیت حکومت بر مردم را ندارد؛ اما در نظریه دوم، حاکم منتخب مردم، صلاحیت حکومت را دارد، هر چند شخصى غیر از پیامبر اکرم(ص) باشد و پیامبر تنها وظیفه ابلاغ احکام الهى را به مردم دارد و آنان خود باید با انتخاب‏حاکم جامعه، زمینه اجراى احکام اجتماعى اسلام را فراهم سازند، هر چند ممکن است خود پیامبر اکرم(ص) را نیز براى این منظور برگزینند که بنابراین نظریه، مردم در صدر اسلام چنین کردند. البته در این میان، نظریه‏اى در باره انتخابى بودن حکومت نبوى وجود دارد که به‏طور کلى، دین را امرى جدا از امور اجتماعى و زندگى مردم تصویر مى‏کند و آن را منحصراً ویژه امورى فوق بشرى، مانند خداوند و آخرت مى‏داند که بنابراین، هر نوع حکومت دینى، حتى حکومتى که به انتخاب مردم، بر اساس قوانین اسلامى به وجود آمده باشد، را نفى مى‏کند؛ اما بحث در باره این نظریه، مجال دیگرى مى‏طلبد؛ زیرا دراین بحث‏ها فرض ما بر این است که حکومتى اسلامى وجود دارد و ما مى‏خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا در زمان حضور پیامبر اکرم(ص) حاکم جامعه اسلامى را مردم انتخاب کردند یا آن حضرت به واسطه رسالت الهى، حکومت بر جامعه اسلامى را نیز بر عهده داشت؟ البته باید توجه داشت که به هر حال، مردم در برپایى حکومت اسلامى نقش عمده‏اى بر عهده دارند و اگر آنان نخواهند، حتى اگر برپایى حکومت، شأنى از شؤون رسالت نیز باشد، باز پیامبر اکرم(ص) بدون پشتوانه مردمى نمى‏تواند به مقصود خویش برسد. در فصل‏هاى قبل، پاسخ این پرسش را در آیات قرآن کریم و روایات بررسى کردیم. اینک مى‏خواهیم با سیرى در زندگى آن حضرت، از بعثت تا رحلت، شواهد و مطالبى را بیان کنیم که مى‏تواند پاسخ مناسبى به این پرسش بدهد. بدین منظور، مباحث این فصل را در چهار محور ارائه مى‏کنیم: 1. اهداف دنیوى و حکومتى بعثت پیامبر اکرم(ص) . 2. وقایع مؤثر در تشکیل حکومت پیامبر اکرم(ص) در مدینه. 3. نقش رسالت و وحى در حکومت پیامبر اکرم(ص) . 4. حکومت پیامبر اکرم(ص) و نصب حاکمان پس از خود. 1. اهداف دنیوى و حکومتى بعثت پیامبر اکرم(ص) در فصل‏هاى پیشین گذشت که هر چند هدف اصلى و نهایى پیامبران(ع) دعوت به توحید، نفى شرک و سعادت اخروى انسان‏ها است، ولى این مسأله، نه تنها با وجود هدف‏هاى فرعى و مقدمى دنیوى دیگر منافاتى ندارد، بلکه رسیدن به سعادت اخروى نیازمند روش خاص در زندگى دنیوى است که عمل بر طبق آن مى‏تواند سعادت اخروى را تضمین کند. آن چه گفته شد، در امور فردى وضوح بیش‏ترى دارد و واجبات و محرّمات و دیگر احکام در ادیان مختلف، براین مبنا به وجود آمده است؛ اما آیا پیامبران و به‏ویژه پیامبر اکرم(ص) اهداف دنیوى اجتماعى نداشته‏اند؟ یعنى آیا آنان در پى فراهم کردن اجتماعى سالم نبوده‏اند که بتواند زمینه رشد انسان‏ها را فراهم کند و آنها را یارى دهد تا با شناخت استعدادهاى خود و بهره‏بردارى بهتر از نعمت‏هاى الهى، زمینه سعادت اخروى خویش را فراهم کنند؟ قرآن کریم یکى از اهداف بعثت انبیا(ع) را برپایى قسط و عدالت معرفى مى‏کند که والاترین مقصود انسان‏ها در زندگى دنیوى و بهترین وسیله براى نیل به سعادت اخروى است: (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس و لیعلهم اللّه من ینصره و رسله بالغیب انّ اللّه قوى‏عزیز).[1] همانا رسولان خویش را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنان کتاب (آسمانى) و میزان نازل کردیم تا مردم عدالت را بر پا دارند و آهن را که در آن، سختى بسیار و منافعى براى مردم است، نازل کردیم تا خداوند بداند چه کسانى او و رسولانش را بى آن که او را ببینند، یارى مى‏دهند . همانا خداوند قوى و شکست‏ناپذیر است. در این آیه شریفه، بر دو نکته مهم تأکید شده است: اول نقش رهبرى انبیا و رسولان الهى در اجتماع انسانى، براى برپایى عدالت؛ زیرا خداوند آنان را با کتاب ومیزان که علامه طباطبایى مى‏فرماید: مقصود از میزان، دین است‏[2] فرستاده و از مردم یارى و نصرت آنان را خواسته است؛ یعنى قانون، میزان، احکام و رهبرى از سوى خداوند فرستاده شده و از مردم طلب یارى شده است. دوم نقش مردم که آنان باید عدالت خواه شوند و به یارى پیامبران برخیزند و عدالت اجتماعى را به وجود آورند؛ یعنى وظیفه دارند رهبرى پیامبران را بپذیرند و از آنان در برقرارى جامعه‏اى الگو و نمونه، که عدالت در همه ارکان آن سارى است، حمایت کنند. حضرت على(ع) نیز در خطبه اول نهج البلاغه، ضمن برشمردن اهداف بعثت انبیا(ع) به مواردى اشاره مى‏کند که از اهداف دنیوى بعثت به حساب مى‏آید؛ یعنى اهدافى که زمینه اهداف اخروى را فراهم مى‏کند. آن حضرت یکى از اهداف رسولان الهى را شکوفا کردن استعدادهاى عقلانى مردم و هدف دیگر آنان را نشان دادن وسایل معیشتى مى‏داند که مردم را نگاه مى‏دارد: فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاء...و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات مقدرة، من سقف فوقهم مرفوع و مهاد تحتهم موضوع و معایش تحییهم. پس رسولانش را در میان آنان مبعوث کرد و پى در پى انبیایش را به سوى آنان فرستاد تا...گنج‏هاى پنهانى عقل‏ها را آشکار کنند و نشانه‏هاى قدرت او را به آنان نشان دهند: آن سقف بلند پایه آسمان، که بر فراز آن‏ها قرار گرفته، و این گاهواره زمین که در زیرپاى آنان گسترده شده و وسایل زندگانى، که آنان را زنده نگاه مى‏دارد. این دو هدف که یکى مربوط به نیروهاى درونى انسان‏ها و دیگرى مربوط به امور جهان و نیروهایى است که انسان مى‏تواند به تسخیر خویش درآورد تا زندگى بهترى داشته باشد و نیز علوم آسمان و زمین، که همه این‏ها انسان را به قدرت عظیم خداوند راهنمایى مى‏کند، نیازمند برنامه‏ریزى و تشکیل جامعه‏اى به رهبرى و حاکمیت انبیا(ع) است. اینک با توجه به این مقدمه، به بررسى اهداف دنیوى و حکومتى پیامبر اکرم(ص) در ضمن دو عنوان مى‏پردازیم: الف. اصلاح دنیا و آخرت، هدف بعثت پیامبر اکرم(ص) ب. تشکیل حکومت، از اهداف پیامبر اکرم(ص) الف. اصلاح دنیا و آخرت هدف بعثت پیامبر اکرم(ص) پیامبر اکرم پس از چند سال تبلیغ مخفیانه، مأموریت یافت تا رسالت خویش را آشکار کند و در مرحله اول، مأمور به دعوت اقوام نزدیک خویش شد. او خاندان عبدالمطلب را در جلسه‏اى گرد هم آورد و بدین گونه، آنان را به اسلام دعوت کرد: انّى قد جئتکم بخیر الدنیا و الاخرة و قد امرنى اللّه تعالى ان ادعوکم الیه فایکم یؤازرنى على هذا الامر على ان یکون اخى و وصیّى و خلیفتى فیکم.[3] همانا من خیر دنیا و آخرت را براى شما آورده‏ام و خداوند متعال به من فرمان داده تا شما را به آن دعوت کنم، پس کدام یک از شما مرا بر این کار یارى مى‏دهد تا برادر و وصى و جانشین من در میان شما باشد؟ آن حضرت با این سخن خویش هدف از بعثت خود را اصلاح دنیا و آخرت، اعلام مى‏کند. او خیرات دنیا و آخرت را براى مردم آورده است؛ یعنى آمده است تا هم دنیاى آنان را اصلاح کند و هم آخرت آنان را. زمانى دیگر، آن حضرت بر قله کوه صفا، مردم را از عذاب آخرت بر حذر مى‏دارد و سپس همه نصیب دنیوى و اخروى را، که او براى آنان آورده، مشروط به پذیرش و گفتن کلمه «لا اله الّا اللّه» مى‏کند: انّى لا املک لکم من الدنیا منفعة و لا من الآخرة نصیبا الا ان تقولوا لا اله الّا اللّه.[4] همانا من هیچ منفعت دنیا و نه بهره‏اى از آخرت را به شما نمى‏توانم ارائه نمى‏کنم مگر این‏که لااله الّا اللّه‏بگویید. این سخن آن حضرت نیز مانند کلام قبلى ایشان روشن مى‏سازد که حضرت، هم براى اصلاح دنیا آمده است و هم براى اصلاح آخرت. حضرت على(ع) نیز در تشریح اهداف بعثت رسول خدا(ص) هم برکات اخروى بعثت آن‏حضرت و هم برکات دنیوى آن را بر مى‏شمارد. ایشان در خطبه‏اى وضعیت دین و دنیا را در عربستان در زمان بعثت رسول خدا(ص) بدترین نوع معرفى مى‏کند: انّ اللّه بعث محمداً نذیراً للعالمین و امینا على التنزیل و انتم معشر العرب على شرّ دین و فى شردار. منیخون بین حجارة خشن، و حیّات صمّ و تشربون الکدر و تأکلون الجشب و تسفکون دماءکم و تقطعون ارحامکم، الاصنام فیکم منصوبه و الآثام بکم معصوبه.[5] همانا خداوند محمد را برانگیخت که جهانیان را بیم دهد و امین او بر نزول وحى باشد، در حالى که شما ملت عرب، بدترین دین و جامعه را داشتید، در میان سنگ‏هاى خشن و مارهاى ناشنوا زندگى مى‏کردید، آب آلوده مى‏نوشیدید و غذاى ناگوار مى‏خوردید و خون یکدیگر را مى‏ریختید و رابطه خویشاوندى را قطع مى‏کردید. بت‏ها در میان شما بر پا بود و گناهان سراسر وجود شما را فرا گرفته بود. امام در خطبه‏هاى دیگر، خیرات و برکات مادى و معنوى را، که همگى ناشى از بعثت پیامبر اکرم(ص) و رهبرى ایشان است، بیان مى‏کند: اما بعد فانّ اللّه سبحانه بعث محمّداً و لیس احد من العرب یقرأ کتابا و لا یدَّعى نبوة و لا وحیا فقاتل بمن اطاعه من عصاه. یسوقهم الى منجاتهم و یبادر بهم الساعة ان تنزل بهم یحسر الحسیر و یقف الکسیر فیقیم علیه حتى یلحقه غایته الّا هالکا لا خیر فیه حتّى اراهم منجاتهم و بوّاهم محلّتهم فاستدارت رحاهم و استقامت قناتهم.[6] اما بعد، خداوند متعال زمانى محمد را برانگیخت که هیچ کس از عرب، کتاب آسمانى نداشت و ادعاى نبوت و وحى نمى‏کرد. پس با یارانش با مخالفان مبارزه کرد. او آنان را به سر منزل نجات سوق داد و پیش از آن که مرگشان فرا رسد، به آمادگى آنان مبادرت مى‏ورزید و اگر کسى ناتوان یا شکسته حال مى‏شد، او را تحت حمایت خویش در مى‏آورد تا به سر منزل مقصود برساند، مگر کسى که هیچ خیرى در او نبود تا این‏که وسیله نجات مردم را به آنان شناساند و در محل مناسب، مکان داد. پس آسیاى زندگى آنان به گردش درآمد و نیزه آنان صاف شد(وضعیت دینى و اقتصادى و نظامى آنان رو به راه شد). بدین ترتیب، حضرت على(ع) نه تنها پیامبر اکرم(ص) را نجات دهنده معنوى مردم ازآتش دوزخ به سوى بهشت مى‏داند، بلکه او را مصلح امور دنیوى آنان نیز معرفى مى‏کند.مردمى که پیش از بعثت او در وضعیت اقتصادى و نظامى بسیار بدى به سر مى‏بردندودر شرف هلاکت بودند و ذلیلانه در برابر حکومت‏هاى وقت خاضع بودند، به ملتى‏سرافراز و قوى با وضعیت اقتصادى مناسب تبدیل شدند و این‏ها همه از برکات بعثت‏رسول خدا(ص) و رهبرى او بود. همین مطلب را آن حضرت در خطبه دیگرى بدین گونه بیان مى‏کند: فانظروا الى مواقع نعم اللّه علیهم حین بعث الیهم رسولاً فعقد بملّته طاعتهم و جمع على دعوته الفتهم. کیف نشرت النعمة علیهم جناح کرامتها و اسالت لهم جداول نعیمها و التفّت الملّة بهم فى عوائد برکتها فاصبحوا فى نعمتها غرقین و فى خضرة عیشها فکهین.[7] پس به محل‏هاى نعمتهاى خداوند بر مردم، در هنگامى که پیامبر اکرم را به سوى آنان فرستاد، بنگرید که اطاعت آنان را با آیین خود پیوند داد و با دعوتش آنان را متحد کرد و چگونه نعمت، پر و بال کرامت خود را بر آنان گسترد و نهرهاى مواهب خود را به سوى آنان جارى ساخت و این آیین با خیرات پر برکتش آنان را در بر گرفت. پس در میان نعمت‏ها غرق شدند و در دل یک زندگانى خرم، شادمان گرویدند


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره سیره پیامبر اکرم

تحقیق درباره نقش اخلاق در سیره عملى پیامبر اسلام

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره نقش اخلاق در سیره عملى پیامبر اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

نقش اخلاق در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)

محمد محمدى اشتهاردى

یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام‏دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسان‏ها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به‏سزایى داشت:

1- اخلاق پیامبر (ص)

2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)

3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)

در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب ‏دل‏ها تصریح شده است، آن جا که مى‏خوانیم: «فبما رحمة من الله‏لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏و استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان‏گشته‏اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده‏مى‏شدند، پس آن‏ها را ببخش، و براى آن‏ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن‏ها مشورت فرما.»

ازاین آیه استفاده مى‏شود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگ‏دل و سخت‏گیر نمى‏توانند مردم‏دارى کنند، و به جذب‏نیروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دست‏شکست‏خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلت‏هاى نیک و پیوند دهنده است که موجب‏انسجام مى‏گردد.

پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزش‏هاى اخلاقى را بسیار ارج‏مى‏نهاد، خود در سیره عملى‏اش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزش‏هاى والاى‏انسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهره‏اى شادان و کلامى‏دلاویز با حوادث برخورد مى‏کرد.

به عنوان مثال، درتاریخ آمده‏است:در سال نهم هجرت هنگامى که قبیله سرکش طى بر اثر حمله‏قهرمانانه سپاه اسلام شکست ‏خوردند، عدى بن حاتم که از سرشناسان‏این قبیله بود به شام گریخت، ولى خواهر او که «سفانه‏» نام‏داشت‏ به اسارت سپاه اسلام درآمد.

سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک مسجد در خانه‏اى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آن‏اسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلى عنى، و لا تشمت ‏بى احیاء العرب، فان ابى کان یفک العانى، و یحفظ الجار، و یطعم‏الطعام، و یفشى السلام، و یعین على نوائب الدهر;

اى محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویى‏قبیله‏هاى عرب‏ها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگان‏را آزاد مى‏ساخت، از همسایگان نگهبانى مى‏نمود، و به مردم غذامى‏رسانید، و آشکارا سلام مى‏کرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردم‏را یارى مى‏نمود.»

پیامبر اکرم (ص) که به ارزش‏هاى اخلاقى، احترام شایان مى‏نمود، به‏سفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; اى دختر! این ویژگى‏هایى که برشمردى، از صفات مؤمنان‏راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت‏قرار مى‏دادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را به‏پاس احترامى که پدرش به ارزش‏هاى اخلاقى مى‏نمود، آزاد سازید.».

آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شام‏را در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان به‏شام نزد برادرش رهسپار کرد.

نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر (ص)

در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطره‏اى از اقیانوس عظیم حسن خلق آن‏حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلق‏عظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى‏» به این مطلب‏اشاره فرموده است.

نظر شما را به چند نمونه از آن‏ها جلب‏مى‏کنیم: 1- عدى بن حاتم مى‏گوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارت‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرم‏با کمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد این که‏گریخته‏ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پس‏از چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند به‏خدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوسته‏اى‏».

با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرش‏اسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به‏محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به‏سوى خانه‏اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مى‏برد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»

سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آن‏بنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روى‏زمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیان‏فرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم که‏پیامبر مرسل مى‏باشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانى‏هایش مراشیفته‏اش کرده و همانجا مسلمان شدم.»

2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت‏رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بن‏اخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آن‏ها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آن‏ها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آن‏ها را از کنار جنازه‏هاى کشته‏شدگان یهود حرکت‏داد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره نقش اخلاق در سیره عملى پیامبر اسلام

تحقیق درباره کار و اشتغال در سیره پیامبر

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره کار و اشتغال در سیره پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

کار و اشتغال در سیره پیامبر(ص)

اشاره:

((اشتغال)) امروزه در جامعه ما, یکى از مسائل اساسى و موضوعات مورد بحث مى باشد, و هرکس نسبت به فراخور حالش و براساس رشته تخصصى و اندیشه هاى خود, در مورد چگونگى اشتغال جوانان و آداب و شیوه هاى کار, علل و انگیزه هاى بیکارى, انواع مشاغل, اولویت انتخاب شغل ها و... سخن گفته و بحث مى کند.

اشتغال به کارهاى مفید و مورد نیاز جامعه, داراى اثرات و نتائج قابل توجه براى همه افراد جامعه اسلامى است که از جمله آن ها مى توان به فوائد زیر اشاره نمود:

1- زمینه رستگارى

اساسا کار و اشتغال در بینش توحیدى اسلام, یک ارزش محسوب مى شود و تلاش بیشتر در کارهاى دنیوى و اخروى, زمینه سعادت و رستگارى افراد را در دنیا و آخرت فراهم مى نماید و آنان را تا درجه جهادگران در راه خداوند بالا مى برد. رسول اکرم(ص) مى فرماید: ((الکاد على عیاله کالمجاهد فى سبیل الله(1); کسى که براى تإمین معاش خانواده اش تلاش مى کند, همانند مجاهد در راه خداست.))

2. تإمین مخارج زندگى

یک مسلمان با پیش گرفتن کسب حلال, مخارج زندگى خود را تإمین نموده و تا حدودى از فقر اقتصادى, اخلاقى و فرهنگى خود و جامعه مى کاهد.

3. وسیله ارتباط سالم

اشتغال به کار, افراد را در زندگى تحت یک برنامه منظم و منسجم قرار داده و آنان را در روابط اجتماعى و معاشرت با دیگران یارى مى نماید.

4. آرامش روح و وجدان

تمام کسانى که به کارهاى مفید اقتصادى اشتغال دارند و بر اساس احساس وظیفه به شغل مناسب و آبرومندانه خود مى پردازند; علاوه بر این که آرامش روح و روان و وجدان خود را فراهم مى کنند, به نوعى تفریح نیز مى پردازند; هم چنان که افراد سست عنصر و بیکار معمولا به اضطراب و افسردگى و عذاب وجدان دچار هستند.

5. بیدار نمودن روحیه خلاقیت

اشتغال به کسب هاى مورد علاقه, روحیه ابتکار و خلاقیت را در افراد زنده کرده و استعدادهاى درونى آنان را شکوفا نموده و انسان را متوجه نیروهاى نهفته در اندرون خود مى سازد. و به این ترتیب, مفید و موثر بودن خود را باور نموده و اعتماد به نفس در او تقویت مى شود. چنین فردى با روحیه سرشار از عشق به کار, از زندگى خود لذت برده و براى رسیدن به اهداف عالى تلاش مى کند.

6. تثبیت موقعیت اجتماعى

اشتغال به کار مفید و مورد نیاز جامعه, راه رسیدن به موقعیت اجتماعى یک فرد مسلمان مى باشد و شغل او هر قدر از نیازهاى جامعه بکاهد و موجب تقویت و استقلال و آزادى و عزت مسلمانان گردد, همان مقدار موقعیت اجتماعى صاحب شغل در میان افراد جامعه اسلامى, بیشتر و بالاتر خواهد بود.

خداوند مى فرماید: (و ان لیس للانسان الا ما سعى)(2); و این که براى انسان بهره اى جز سعى و تلاش او نیست.

7. جلوگیرى از مفاسد

بیکارى افراد, موجب ضررهاى جبران ناپذیر و داراى مفاسد بى شمار براى اجتماع مسلمانان است; به این معنا که یک فرد با انتخاب یکى از مشاغل مورد نیاز جامعه و اشتغال به آن, بارى از دوش مردم و مسئولین برمى دارد و در مقابل, فرد بیکار نه تنها مشکلى را در جامعه حل نمى کند بلکه خود, مشکل آفرین و سربار جامعه اسلامى نیز مى شود و علاوه بر این که نیرویى هدر رفته, نیروهاى دیگرى را به خود مشغول خواهد کرد.

با توجه به نکات فوق در این نوشتار, اشتغال و موضوعات مربوط به آن در سیره و سخن حضرت رسول اکرم(ص), مورد بحث قرار گرفته است.

اهمیت کار

در سیره پیامبر اکرم(ص) فعالیت هاى اقتصادى افراد, ارزش بالایى دارد. آن حضرت کارگران و تولیدکنندگان در عرصه اقتصادى را چنان تشویق مى کند که در طول تاریخ جوامع بشرى, هیچ فرقه و مذهبى چنین جایگاهى براى اساسى ترین رکن جامعه, یعنى تإمین کنندگان حیاتى ترین کالاى اقتصادى, قائل نشده اند.

انس بن مالک مى گوید: هنگامى که پیامبر(ص) ازجنگ تبوک برمى گشت, سعد انصارى ـ یکى از کارگران مدینه ـ به استقبال آن حضرت آمد. هنگامى که رسول الله(ص) با او دست داد, لمس دست هاى زبر و خشن مرد انصارى, حضرت خاتم الانبیإ(ص) را تحت تإثیر قرار داد. براى همین, از او پرسید: چرا دست هاى تو این چنین کوفته و خشن مى باشد؟ آیا ناراحتى خاصى به دستان تو رسیده است؟

عرضه داشت: یا رسول الله! این خشونت و زبرى دستان من, بر اثر کار با بیل و طناب است که به وسیله ى آن ها زحمت مى کشم و مخارج خود و خانواده ام را تإمین مى نمایم.

((فقبل یده رسول الله(ص) و قال: هذه ید لا تمسها النار; پیامبراکرم(ص) دست او را بوسیده و فرمود: این دستى است که آتش (جهنم) آن را لمس نخواهد کرد.))(3)

نکوهش افراد سست عنصر

رسول اکرم(ص) گاهى با جوانان سالم و نیرومندى مواجه مى شد. بازوهاى ستبر و اندام مناسب آنان, موجب شگفتى پیامبر(ص) مى گشت. آن حضرت با آنان احوال پرسى نموده و از وضعیت زندگى و شغلشان سوال مى نمود, اگر در جواب گفته مى شد که: وى فردى بیکار است و هیچ گونه شغلى ندارد; آن بزرگوار ناراحت مى شد و مى فرمود: ((سقط من عینى; از چشمم افتاد.)) (فرد بیکار در نظر من ارزشى ندارد.) اطرافیان مى پرسیدند: یا رسول الله! چرا این افراد را دوست نمى دارید؟ پیامبر(ص) مى


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره کار و اشتغال در سیره پیامبر

تحقیق درباره ساده زیستى در سیره نبوى

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره ساده زیستى در سیره نبوى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

ساده زیستى در سیره نبوى

پیامبر صلى الله علیه وآله مى‏فرمود:

«اللهمّ احینى مسکینا و امتنى مسکینا واحشُرنى فى زمرة المساکین‏(1)؛ خدایا! مرا مسکین و فقیر زنده نگاه‏دار، فقیر بمیران و در زمره فقیران محشورم نما.»

به راستى این خواست و پیام رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم سیره عملى وى در زندگى با برکت و پر رحمتش بود که تجلى آن در تمام سال‏ها، ماه‏ها، روزها، و... در وجود آن خورشید دو عالَم همچنان روشن ماند و مى‏توان جلوه این اخلاق حضرت را با یک بررسى مختصر در تمامى شئون زندگانى آن حضرت نظاره کرد. قرآن نیز در تبیین جایگاه واقعى و تکوینى رسول گرامى مى‏آورد:

«اى پیامبر! وجود تو براى تمام عالم هستى، رحمت است.»(2)

امام باقر علیه السلام در بیان نخستین اصلِ اقتصاد در زندگى مى‏فرماید: «در بررسى وضعیت اقتصادى خویش ملاک و الگوى خود را آن کس که بیش از تو مال دارد، قرار نده؛ به گونه‏اى که آرزوى داشتن آنچه را او دارد، بنمایى و بر آنچه خود دارى، خشنود نباشى!»

پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم نه تنها در زندگى، مسکین گونه زیست؛ بلکه در هنگامه وفات هم فقیرانه به دیدار معبود شتافت. چنانچه ابن عباس مى‏گوید:

«انّ رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم تَوَفَّى و درعه مرهونة عند رجلٍ من الیهود على ثلاثین صاعاً من شعیر اخذها رزقاً لعیاله(‏3)؛ حضرت هنگام وفات زره مبارک را در برابر 30  پیمانه (‏4) جو(که براى برآوردن نیازهاى تغذیه‏اى خانواده، قرض گرفته بود) نزد مرد یهودى در گرو نهاده بود.»

عایشه مى‏گوید:

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در حالى از دنیا رفت که از خویش دینار، درهم، گوسفند و شترى به جا نگذاشته بود.(5)

اگر در درستى آنچه که گذشت، تردیدى به خویش راه ندهیم و به توجیه و تأویل نپردازیم، چه‏ بسا بتوان از آنچه که در سیره رفتارى آن حضرت یافت مى‏شود، بهره جست و براى تحقق آن در زندگى رهروان و الگوپذیران آن حضرت، به تلاش و کوشش پرداخت و با اراده‏اى قاطع و نفى هر توجیه و تأویلى، بدان عمل نمود.

در این راستا به کلامى از امام باقر علیه السلام در بیان نخستین اصلِ اقتصاد در زندگى مى‏پردازیم که مى‏فرماید:

«در بررسى وضعیت اقتصادى خویش ملاک و الگوى خود را آن کس که بیش از تو مال دارد، قرار نده؛ به گونه‏اى که آرزوى داشتن آنچه را او دارد، بنمایى و بر آنچه خود دارى، خشنود نباشى!»

در پى این دستورالعمل، امام باقر علیه السلام به آیاتى از قرآن استناد نموده، و نحوه زندگى رسول گرامى را یادآور مى‏شود:

«فانّما کان قُوتُه الشَّعیر و حلواه التَّمر و وقودُهُ السَّعف اذا وجده(‏6)؛ غذاى رسول گرامى، جو و شیرینى ایشان، خرما و سوخت وى براى تهیه غذا و گرما، شاخه‏هاى درخت خرما بوده، البته تهیه این‏ها هم اگر برایش امکان‏پذیر مى‏بود.»

تکیه و تأکید بر جو و خرما(7) به عنوان مهم‏ترین مواد غذایى مورد استفاده حضرت، بیانگر نوع زندگى و سیره تغذیه‏اى ایشان است. در زمانى که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم بالاترین جایگاه اجتماعى را دارا بود و رهبرى یک حکومت و بزرگ‏ترین مسئولیت اجرایى را در دست داشت و ساکنان شهر مدینه، از انواع گوشت‏، لبنیات و غذاهاى دیگر استفاده مى‏کردند، خرما و جو، ارزان‏ترین و فراوان‏ترین کالاى موجود بود که تهیه آن براى محروم‏ترین ساکنان مدینه امکان‏پذیر بود.

با بررسى بیشتر در مى‏یابیم که این نوع زندگى تنها ویژه شخص ایشان نبوده، بلکه خانواده آن حضرت نیز همین روش را داشته‏اند.

عایشه مى‏گوید:

«والذى بعث محمّداً بالحقّ ما رأى مُنخلاً ولا اَکَلَ خُبزاً منخولاً منذ بعث الله الى ان قُبِضَ صلى الله علیه و آله و سلم ...(8)؛ سوگند به خدایى که محمد صلى الله علیه و آله و سلم را به حق برگزید، از آن زمان که خداوند وى را به پیامبرى برگزیده تا آنگاه که فراخوانده شد، آرد جوى نرم شده (الک شده) و نان جوىِ با آرد نرم در منزل ایشان دیده نشده است!»

عروة، با تعجب مى‏پرسد: پس چگونه جوىِ سخت را مى‏خوردید؟

عایشه در پاسخ مى‏گوید: پیوسته آخ، آخ، مى‏گفتیم!

تکیه و تأکید بر جو و خرما به عنوان مهم‏ترین مواد غذایى مورد استفاده حضرت، بیانگر نوع زندگى و سیره تغذیه‏اى ایشان است. در زمانى که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم بالاترین جایگاه اجتماعى را دارا بود و رهبرى یک حکومت و بزرگ‏ترین مسئولیت اجرایى را در دست داشت و ساکنان شهر مدینه، از انواع گوشت‏، لبنیات و غذاهاى دیگر استفاده مى‏کردند، خرما و جو، ارزان‏ترین و فراوان‏ترین کالاى موجود بود که تهیه آن براى محروم‏ترین ساکنان مدینه امکان‏پذیر بود.

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم زمانى براى خانواده، چنین برنامه غذایى را اجرا مى‏نماید که توانایى استفاده از هر نوع امکانات و لوازم را


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ساده زیستى در سیره نبوى

تحقیق درباره تحریف سیره و سنت پیامبر(ص) توسط معاویه

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره تحریف سیره و سنت پیامبر(ص) توسط معاویه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

تحریف سیره و سنت پیامبر(ص) توسط معاویه

 

از میان دشمنان اسلام تنها طایفه اى که لحظه اى دست از عداوت و دشمنى با پیامبر و مسلمانان برنداشت, طایفه بنى امیه بود. سرکرده این طایفه ابوسفیان بود; او کسى بود که تا پیش از فتح مکه, یکى از دشمنان سرسخت اسلام و مسلمانان به حساب مىآمد. او کسى بود که جنگ بدر, احد و احزاب را به قصد نابودى اسلام راه اندازى کرد و تا فتح مکه لحظه اى عقب ننشست و فرزندش معاویه ـ که در فساد, طغیان و بى دینى, کمتر از پدر خود نبود ـ از همان اول بناى مخالفت با پیامبر و اهل بیت او را گذاشت. پس از شهادت امیرمومنان(ع) بدترین فشارها را علیه شیعیان و پیروان آن حضرت روا داشت.

و مى توان گفت کسى که بیش ترین لطمه را به پیکره اسلام و مسلمانان وارد کرد, معاویه بود; چرا که او طى پنجاه سالى که برمسلمانان مسلط شده بود, نه تنها بسیارى از حرمت ها را شکست بلکه در تحریف سیره و سنت پیامبراکرم(ص) تلاش زیادى کرد.

امیرمومنان که بهتر از هرکس دیگرى سابقه دیرینه این طایفه و على الخصوص معاویه را مى دانست, طى نامه اى به مردم عراق به این مسئله اشاره کرده و چنین خاطر نشان مى سازد:

((بدانید که شما مردم عراق با کسانى رو به رو شده اید که طلقإ (آزاد شدگان) و فرزندان طلقإ هستند, و با گروهى مى جنگید که به زور و به اکراه اسلام آورده اند. آنان از دشمنان خدا و سنت پیامبر و قرآن مجید و پیروان احزاب و بدعت ها مى باشند. ))(1)

و در خطبه دیگرى به هنگام تشویق یاران خود به هنگام رفتن به جنگ علیه معاویه فرمود:

((پیش به سوى دشمنان خدا و سنت و قرآن مجید; به سوى باقى ماندگان احزاب و قاتلان مهاجران و انصار.))(2)

روش هاى معاویه در تحریف سیره نبوى

برخوردهاى زشت و زننده معاویه بن ابى سفیان با راویان حدیث نبوى, نشان دهنده عمق کینه توزى و حقد و حسد او نسبت به پیامبر و یارانش مى باشد.

او گاهى با شنیدن حدیثى از پیامبر, با نشان دادن حرکات زشتى از خود, راوى و روایت را به باد مسخره و استهزإ مى گرفت که نمونه هاى زیر بهترین گواه ما است:

تمسخر سعد

علامه امینى از طبرى از ابن إبى نجیح نقل کرده: وقتى که معاویه جهت اداى مراسم حج به مکه آمده بود, پس از طواف به سوى دارالندوه رفت در حالى که سعد بن ابى وقاص او را همراهى مى کرد.

معاویه او را بر تخت در کنار خود نشانیده و شروع به دشنام دادن به على(ع) کرد. سعد گفت: مرا در کنار خود نشانیده و على(ع) را دشنام مى دهى؟! به خدا سوگند اگر یکى از صفات على(ع) در من بود, برایم بهتر بود از آنچه که آفتاب بر آن بتابد... (3)

علامه امینى در ادامه این ماجرا, از ابن عایشه و دیگران نقل کرده: وقتى سعد چنین گفت, بلافاصله از جاى خود برخاسته تا برود, معاویه بادى از خود خارج کرده و گفت: بنشین تا جواب خود را دریافت کنى, تاکنون در نزد من این گونه پست و فرومایه جلوه نکرده بودى. اگر چنین است که تو مى گویى, پس چرا با او بیعت نکردى در حالى که اگر من چنین چیزى از پیامبر شنیده بودم تا زنده بودم خدمتگزارش مى بودم...(4)

تمسخر ابوقتاده

و آن روزى که معاویه وارد مدینه شد, ابوقتاده با او رو به رو گشت. معاویه گفت: اى ابوقتاده! به جز شما گروه انصار, همه مردم با من دیدار کردند. چه چیز مانع شد که به دیدنم نیایید؟ ابوقتاده گفت: چهارپایانمان همراه ما نبود. معاویه گفت: پس شتران شما چه شدند؟ ابوقتاده گفت: آن ها را در آن روزى که در پى تو و پدرت در جنگ بدر بودیم, پى کردیم. سپس گفت: پیامبر به ما فرمود که ما پس از او سختى ها و مشکلاتى خواهیم دید. معاویه گفت: در این صورت به شما چه دستورى داده است؟

ابوقتاده گفت: ما را به صبر و شکیبایى دستور داده است.

معاویه گفت: پس صبر کنید تا وى را ملاقات کنید.(5)

اهانت و اخراج

روزى ابوبکره در مجلس معاویه حاضر شد. معاویه گفت: اى ابابکره! براى ما حدیث بگو. إبوبکره گفت: از رسول خدا شنیدم که مى فرمود: سى سال, خلافت است و سپس, پادشاهى خواهد شد. عبدالرحمن بن ابى بکره گوید: من نیز در آن موقع همراه پدرم بودم, پس معاویه با شنیدن این حدیث, دستور داد تا با پس گردنى ما را از آن جا بیرون کردند.(6)

تهدید ناقلان حدیث

از جمله کارهایى که معاویه در رابطه با منع و جلوگیرى از احادیث رسول الله انجام داد, این بود که برخى از یاران رسول خدا(ص) را در صورت نقل روایت, به کشتن تهدید کرده بود.

نصربن مزاحم مى نویسد: معاویه کسى را به سراغ عبدالله بن عمر فرستاده, به او گفت: اگر بشنوم که حدیثى را نقل کرده باشى, گردن تو را خواهم زد.(7)

برخورد با سیره و سنت پیامبر(ص)

حقد و کینه دیرینه معاویه او را وامى داشت که به سخنان درربار پیامبر نیز نگاه دیگرى کند, بدین جهت از همان اول بنا را بر این گذاشت که سخنان و سنت پیامبر(ص) را جعل و تحریف و تغییر و همچنین با تجاهل و تغافل و انکار بلکه اظهار رإى در برابر سنت پیامبر و ده ها برنامه دیگر براى محو سنت, و تلاش مستمر و پى گیر براى از بین بردن سیره و سنت پیامبر(ص) داشته باشد, به عنوان نمونه:

1. توبیخ راویان و به فراموشى سپردن روایات


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره تحریف سیره و سنت پیامبر(ص) توسط معاویه