فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود طبقه بندی مشاغل

اختصاصی از فایل هلپ دانلود طبقه بندی مشاغل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

شیرخدا، الهه [تمام متن]

چکیده : یکی از ویژگی‌های دوران معاصر، سرعت و شتابی است که زندگی و کار به خود گرفته است. براساس ویژگی‌های این دوره، حتی ادبیات، روزنامه‌نگاری و اطلاع‌رسانی نیز تغییراتی کرده ‌است. به عبارت دیگر در حوزه داستان‌نویسی، پس از رمان‌های چند جلدی دهه‌های نخست قرن بیستم، شاهد ظهور داستان‌های مینی مالیستی و کوتاه هست....

 2. ارزیابی عملکرد کارکنان خوشوقتی، آرمین [تمام متن]

چکیده : این مقاله روش انجام ارزیابی عملکرد کارکنان را شرح می‌دهد. معیارهای ارزیابی عملکرد، ارتباط بین ارزیابی عملکرد با ارزشیابی مشاغل و حقوق و مزایا، فنون مختلف ارزیابی عملکرد، اهداف، مکان و زمان ارزیابی عملکرد، خصوصیات شخصیتی ارزیاب و سایر نکات و جزئیات انجام ارزیابی عملکرد از جمله مباحث این مقاله هستند.

کلیدواژه : ارزیابی عملکرد کارکنان؛ ارزیاب؛ معیارهای ارزیابی؛ فنون ارزیابی عملکرد کارکنان؛ ارزشیابی مشاغل

 3. اشتباهات مدیران منابع انسانی جهاندیده کاظم‌پور، مهرداد [تمام متن]

چکیده : این مقاله به مهمترین اشتباهات مدیران منابع انسانی و کارکنان در رابطه با مدیریت عملکرد می‌پردازد و د ر رابطه با پرهیز از این اشتباهات رایج الگویی ارائه می‌کند. این مقاله سعی دارد، تا بازگو نماید که چگونه فرآیند مدیریت عملکرد با رویکردی نوین و کاربردی، سازمان را در جهت تشخیص مشکلات عملکردی و در نتیجه ....

کلیدواژه : ارزشیابی؛ مدیریت عملکرد؛ ارزیابی عملکرد

 4. مسیر شغلی خود را انتخاب کنید [تمام متن]

چکیده : شناخت مهارتهای قابل انتقال یک قدم اساسی در برنامه‌ریزی شغلی است. مقاله حاضر توضیح می‌دهد که این مهارتها چه هستند و کمک‌هایی را برای تشخیص و افزایش میزان مهارتها و استفاده از آنها در به دست آوردن یک موقعیت شغلی مناسب ارائه می‌نماید. انواع مهارتها، شامل مهارتهای فنی، مهارتهای اکتسابی و مهارتهای قابل ا....

کلیدواژه : مسیر شغلی؛ مهارت؛‌ مهارت‌های قابل انتقال؛ برنامه‌ریزی شغلی

 5. مقدمه‌ای بر مدیریت منابع انسانی امیدوار، مجید [تمام متن]

چکیده : این مقاله به صورت خلاصه موضوع مدیریت منابع انسانی را معرفی می‌کند و به برخی از تعاریف و هم‌چنین برخی مفاهیم مربوط شامل تاریخچه، فلسفه، اهداف، وظایف، رویکرد و فعالیت‌ها اشاره می‌کند.

کلیدواژه : مدیریت منابع انسانی؛ تاریخچه؛ فلسفه؛ مدیریت کارکنان؛ امور کارکنان؛ سیستم اطلاعات منابع انسانی؛ فلسفه؛ رویکرد؛ اهداف؛ وظایف؛ فعالیت‌ها؛ امور منابع انسانی

اهمیت تدوین شاخصهادر سیستم ارزیابی ایوب اسماعیلی

مقدمه دردنیای پرتحول امروزی که در آن سازمانها با قدرت هرچه تمامتر به رقابت مشغولند، بخش عظیمی از انرژی سازمان صرف توجه به کارکنان آن می شود زیرا به عینه دریافت شده است که انسانهای داخل سازمان عامل اصلی ماندن در این صحنه رقابت هستند و بهره وری آنها عامل اصلی سمت و سوی حرکت سازمانهاست. سازمانهای امروزی با اتکا به منابع انسانی در داخل سازمان باعث بهبود هرچه بیشتر فعالیتهای خود شده و در بازارهای مختلف حضور فعال دارند. ایجاد واحدهای مختلف داخل سازمانها همچون واحد برنامه ریزی منابع انسانی، واحد آموزش و... خود گواه بر این موضوع است. امروزه اگر سازمانی پیدا شود که با نگرشهای سنتی کارکنان خود را به عنوان ابزار تلقی کند مطمئناً جایگاهی در داخل و خارج از سازمان ندارد. نگرش فرایندیامروزه سازمانها در راستای رشد و ارتقای پرسنل خود فعالیتهای مشخصی را دنبال و وظایف اصلی منابع انسانی را بیشتر در قالب فرایندها تعریف می کنند. فرایندهای مختلفی که هرکدام تاثیر زیادی در توسعه و بهبود منابع انسانی دارند.از عمده زیر فرایندهایی که در داخل فرایند مدیریت منابع انسانی می توان گنجاند عبارتند از: فرایند نظام حقوق و مزایا، فرایند جذب، تامین و تعدیل نیروی انسانی، فرایند آموزش و بهسازی، فـــرایند نگهداری و بالاخره فرایند به کارگیری نیروی انسانی که هرکدام از این زیرفرایندها خود دارای ورودی، خروجیهای خاص و همچنین زیرفرایندهای دیگری هستند که درنهایت خـــــروجی همه این فرایندها می تــواند نیروی انسانی ماهر و بهره ور، فرهنگ سازی، ساختار نیروی انسانی، منافع فرد، سازمان، جامعه، آئین نامه ها و مقررات مربــوطه و رضایت پرسنل سازمان باشد (شکل 1)سیستم ارزیابی عملکرد کارکنان: پرداختن به فرایند مدیریت منابع انسانی در داخل سازمانها و لزوم توجه به طراحی و تدوین سیستم های ویژه ای برای این کار همچون سیستم نیازسنجی آموزش پرسنل، نظام جبران خدمت (طبقه بندی مشاغل)، ارزیابی عملکرد کارکنان، آسیب شناسی شغلی، جامعه پذیری کارکنان و دیگر سیستم های تدوین شده و پیاده سازی آنها نیازمند نگرش باز و صحیح مدیریت است، که در این راستا مدیران می توانند با بهره گیری از متخصصان و مشاوران زبده به شکل مطلوبی در تحقق فرایند مدیریت منابع انسانی گام بردارند.ازجمله چالشهای مهم در داخل سازمانها که مدیریت به انواع و اقسام روشهای مختلف با آن درگیر است، بحث ارزیابی عملکرد کارکنان است که در این مقوله مدیریت به دنبال اهداف مشخص و معینی است. در سازمانها با توجه به نیازهای مختلف و نگرش مدیران ممکن است اهداف موردانتظار از ارزیابی عملکرد به صورتهای مختلف اولویت بندی شوند.اهداف ارزیابی عملکرد: کاربردهای منظور شده برای ارزیابی عملکرد در بیشتر سازمانها عبارتند از:برنامه ریزی برای نیروی انسانی؛کارمندیابی و انتخاب؛تعیین روایی آزمونهای استخدامی؛تشخیص نیازهای آموزشی و سعی در رفع آنها؛تعیین مسیر شغلی؛ تعیین معیار برای پرداخت پاداشهای مادی؛شناخت استعدادهای بالقوه کارکنان؛پیشبرد ارتباط موثر ازطریق بهسازی عملکرد؛تصمیم گیری درمورد تشویق، ترفیع، انتقال و تنزیل کارکنان.علی رغم وجود عوامل و اهداف متنوع در بیشتر سازمانها مدیران از ارزیابی عملکرد مستقیماً در پرداخت حقوق و دستمزد به کارکنان استفاده می کنند که همین مسئله باعث مقاومتهای زیادی از سوی کارکنان در داخل سازمانها شده است. و مدیران را وادار کرده است که همیشه از ارزیابی عملکرد یک سری نگرانیهایی داشته باشند.رویکرد جدید ارزیابی عملکرد: روند کنونی ارزیابی عملکرد در داخل سازمانها اگر به شکل موردی به آن اشاره شود با الهام از مدیریت عملکرد پا را فراتر نهاده و در آن جدای از ارزیابی عملکرد به تعیین میزان شایستگی و لیاقت، قابلیت رشد و ارتقا و ترفیع نیز توجه شده است.اولویت سازمانهای کنونی، تعیین هرچه مطلوب تر شاخصهای موردارزیابی و دقت در تخصیص امتیاز به آنهاست. در تلاش برای ربودن گوی سبقت سازمانها با بهره گیری از مشاوران زبده این کار به تعریف شاخصهای فرد، واحد و سازمان می پردازند که البته با نگرش کنونی که به شکل فرایندی است اصرار بر این است که شاخصهای واحد حذف شده و باتوجه به تعریف فرایندها در داخل سازمان، برای هر فرایند معیارهای ارزیابی تعریف شود.شاخصهای ارزیابی فردی: در تعیین شاخصهای فرد برای سطوح مختلف سازمان اعم از کارگر، کارمند، کارشناس، رئیس، سرپرست و مدیر شاخصهایی تعیین می شود که تعدادی از آنها به شکل عمومی برای همه سطوح کاربرد دارد و یک سری از این شاخصها مربوط به آن پست خاص از سازمان است که فرد در آن قرار دارد.جدول شماره یک دربرگیرنده مثالهایی از شاخصهای عمومی و یک سری از شاخصهای تخصصی است که به تفکیک رده و سطوح سازمانی در قسمتهای مختلف به کار می روند.در تعیین شاخصهای فردی توجه به شاخصهای تخصصی از اهمیت بالایی برخوردار است، چنانچه امروزه اکثر سازمانها در تعیین شاخصهای تخصصی خود افراد را به سه رده صفی - ستادی - پشتیبـــانی تقسیم می کنند و باتوجه به حوزه فعالیت آنها به تدوین شاخص می پردازند.شاخصهای واحد/ فرایند: عمده ترین شاخصهای واحدها باتوجه به کارایی هر شاخص برای فرایند، واحد مربوطه عبارتند از: کیفیت، کاهش هزینه، تحویل به موقع، افزایش درآمد، تحقق برنامه، رضایت کارکنان، آموزش پرسنل، میزان تولید و... که هرکدام از این شاخصها خود عاملهایی برای اندازه گیری دارند که باتوجه به نوع فعالیت واحد، فرایند به صورت مختلف برای آنها تعریف شده اند.شاخصهای سازمانیدرمورد شاخصهای سازمان نیز بحثهای زیادی هست چرا که سازمان باید با تعیین معیارها و شاخصهای خود میزان دستیابی به اهداف و رسالت خود را موردبررسی قرار دهد.درعمده موارد شاخصهایی کلی برای سازمان تعریف می شود و درکنار آنها نیز باز یک سری عوامل برای سنجش این شاخصها درنظرگرفته می شود. برای مثال، در سازمانهای صنعتی شاخصهایی همچون: تحویل به موقع، کیفیت کالای تولیدی، کاهش هزینه های سازمان، جلب مشارکت کارکنان، خدمات دهی مطلوب و درنهایت شاخص تحقق اهداف منظور می شود.در توضیح بیشتر این شاخصها برای مثال می توان عامل اندازه گیری خدمات دهی مطلوب را با توجه به توزیع پرسشنامه درمیان مشتریان و کسب اطلاع از میزان رضایت آنها تعیین کرد.وزن دهی به شاخصها: پس از تعیین شاخصهای فرد - واحد - سازمان باتوجه به درجه اهمیت هرکدام از شاخصها برای هر قسمت به آنها وزن تخصیص می دهند تا اولویت آنها به ترتیب مشخص شود.در بحث امتیازدهی به شاخصها، سازمانها باید به دنبال این موضوع باشند که شاخصهای انتخابی به شکل مطلوبی بیانگر توقعات و انتظارات عملکردی باشند و سپس با وزن دهی صحیح، اهمیت هریک از شاخصها را که در راستای اهداف سازمان، واحدی و فردی بیشتر است در سطح بالاتر ببینند. برای مثال، در واحدی مانند امورمالی درجه اهمیت دقت و توجه به کار می تواند عامل بسیار مهمی تلقی گردد که باید وزن بالاتری را نیز به خود اختصاص دهد.در بعضی از شیوه های نوین ارزیابی برای هرکدام از شاخصهای موجود از لحاظ کیفی سطح مشخصی را تعیین کرده و سپس باتوجه به اهمیت آن بــه تعاریف مربوط به شاخص می پردازند. در جدول شماره 2، دو نمونه از این تعاریف مشخص شده است.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود طبقه بندی مشاغل

تحقیق درباره متن کامل سخنرانی سیدحسن نصر الله به مناسبت شهادت عماد مغنیه

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره متن کامل سخنرانی سیدحسن نصر الله به مناسبت شهادت عماد مغنیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

متن کامل سخنرانی سیدحسن نصر الله به مناسبت شهادت عماد مغنیه

«مایلم تا از تمامی برادران و خواهران که زیر باران هستند عذرخواهی کنم. از خدا می‌خواهم تا صبر و پایداری آنها را بپذیرد.

خداوند عزوجل می‌فرماید: «من المونین رجال صدقوا ما عاهدوا الله و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا».

شهید عماد مغنیه با خدا عهد صداقت بست و در انتظار شهادت بود و در روزهای شهادت امام حسین (ع) سیدالشهداء به شهادت رسید. او خون خود را بر دستان و کفنش را بر دوش حمل می‌کرد. حاج عماد از زمانی که جوان بود، پیروزی می‌ساخت و طلب شهادت می‌کرد و در نهایت به هدف خود رسید. من دریافت این نشان افتخار الهی را به او تبریک می‌گویم. او از خانه‌ای تماماً جهاد بود و هنوز این خانه وجود دارد ولی اکنون تبدیل به خانه شهادت شده است.

من به دو عزیز، پدر و مادر او تبریک و تسلیت می‌گویم. این شهادت الهی و صبرتان بر شما مبارک باد. جهانیان بدانند که اهالی این منزل جهادگر، تمامی فرزندان خود را به عنوان شهید تقدیم کرد. تمام فرزندان ابوعماد به شهادت رسیدند. این خانواده در جهاد و شهادت و رهبری ثابت قدم بود.

من به همسر مجاهد و فداکار و صابر ایشان، دختران، پسران، فرزندان، دوستان، نزدیکان و دوستان مجاهد او در لبنان و فلسطین و در هر سرزمینی که جهاد در آن برقرار است، تبریک می‌گویم چرا که برادر عزیزمان نشان شهادت بر سینه آویخته است.

حاج عماد مغنیه از رهبرانی بود که جهاد و شب‌زنده‌داری و خستگی و زندگی آنها با خدا معامله شد. این عده سربازان مجهول خدا در زمین و شناخته ‌شده در آسمان‌ها هستند که از خود دفاع نمی‌کنند؛ بلکه از حق و حقیقت و خدا دفاع کرده و در انتظار پاداشی زمینی نیستند. آنها از تهمت و افترا در امانند چرا که چیزی برای خود بیرون از عرصه جهاد و فداکاری نمی‌خواهند. پس از شهادت چنین انسان‌هایی باید چهره نورانی آنها و حقایق وجودی و ایثارهای آنها را بازگو کنیم. امروز حق عماد مغنیه به عنوان شهید این امت این است که به خاطر خود شناخته شود و تا ملت در قبال اینگونه افراد، منصفانه برخورد کرده و درس و روح و جهاد او را سرلوحه خود قرار دهند.

هر چه در مورد حاج رضوان در دنیای فانی که هیچ ارزشی برای رهروان راه خدا ندارد، گفته می‌شود بیهوده و پوچ است.

ما از بیست و پنج سال قبل تاکنون به مدرسه شهادت وابسته هستیم. ما با شهادت عماد در راه طبیعی خود قرار داریم، همانطور که پس از شهادت سید عباس موسوی و شیخ‌الشهدا راغب حرب در راه خود قرار داشتیم . ما در نبردی حقیقی و خونین هستیم که در این نبرد از وطن، ملت، مقدسات و کرامت خود در مواجهه با تمامی تجاوزات و طمع‌کاری‌های امریکا و اسراییل دفاع می‌کنیم.

امروز فرصت انصاف و قضاوت در مورد حاج عماد نیست. من در برابر جسد پاک او و در برابر شما و جهانیان که در انتظار موضعگیری حزب‌الله در این لحظه هستند، تاکید می‌کنم که:

اولاً: آنها در شهادت عماد مغنیه موفقیت بزرگی را می‌بینند و ما بشارتی عظیم به پیروزی می‌بینیم.

این همان شرایطی بود که ما در زمان شهادت شیخ راغب حرب داشتیم. پس از شهادت او، اسراییل از پایتخت لبنان و بقاع و جنوب خارج شد. به خاطر خون پاک او و مقاومت پایدار او و نه مصوبات بین‌المللی و دخالت جهانیان که همواره طرفدار صهیونیست‌ها بودند، ما شاهد پیروزی را در آغوش گرفتیم.

سید عباس موسوی را نیز ترور کرده و گمان کردند مقاومت فرو می‌پاشد؛ ولی ما برخاسته و پس از چند سال، اسراییل را شکست‌خورده و خوار از لبنان خارج کردیم. به خاطر عباس موسوی و خون او و مقاومت پایمردان، ما موفق شدیم.

 امروز عماد مغنیه را ترور کردند و گمان می‌کنند که با قتل او، مقاومت از بین می‌رود. آنها او را در روندی همانند جنگ تابستان گذشته به قتل رساندند. این جنگ هنوز ادامه دارد چرا که آتش‌بس اعلام نشده است. این جنگ از نظر مادی و امنیتی و نظامی هنوز ادامه دارد و از طرف تمامی کشورهایی که از اسراییل در جنگ تابستان حمایت کردند، پیگیری می‌شود.

 آنها مثل زمان ترور شیخ راغب حرب و سید عباس موسوی در اشتباه هستند. از جنگ تابستان گذشته که ارتباطی قوی با عماد مغنیه داشت تا کنون و زمان ریخته شدن خون عماد مغنیه، جهانیان به مسئولیت من بدانند که ما برای مرحله سقوط کیانی به نام اسراییل آماده می‌شویم. اگر خون شیخ راغب حرب آنها را از سرزمین‌های لبنان خارج ساخت و اگر خون سید عباس موسوی آنها را از مرز خارج ساخت، ولی خون عماد مغنیه آنها از عرصه وجود انشاءالله پاک خواهد کرد.

این سخن انفعالی یا عاطفی نیست؛ بلکه در لحظه‌ای روشن و با تامل زیاد گفته می‌شود. شما همه می‌دانید که بن‌گورین موسس دولت اسراییل بود. در نتیجه، او متخصص‌ترین و آگاه‌ترین فرد به نقاط قوت و ضعف این رژیم و معادلات پایداری و سقوط این رژیم بود.

بشنوید که بن‌گورین چه گفته است: «اسراییل پس از اولین شکست خود در جنگی نظامی، سقوط می‌کند».

اسراییل جنگ خود را در تابستان ٢٠٠٦انجام داد. صهیونیست‌ها این جنگ را جنگ ششم نامدیدند ولی بزرگان استراتژیک اسراییلی این جنگ را جنگ اول نامیدند. اسراییلی‌ها اعم از راست‌گرا، چپ‌گرا، تندروها و میانه‌روها متفق‌القول بودند که در جنگ شکست خورده‌اند. گزارش وینوگراد که تلاش کرد تا آنچه از اسراییل باقی مانده را حفظ کند، نتوانست حقیقتی که صدها بار گفته


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره متن کامل سخنرانی سیدحسن نصر الله به مناسبت شهادت عماد مغنیه

دانلود تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه 20 ص

اختصاصی از فایل هلپ دانلود تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

 

American Philosophy

Narrativity, Modernity, and Tragedy:How Pragmatism Educates Humanity

Sami PihlströmUniversity of Helsinkisami.pihlstrom@helsinki.fi

 

ABSTRACT: I argue that the modernist notion of a human self (or subject) cannot easily be post-modernistically rejected because the need to view an individual life as a unified ‘narrative’ with a beginning and an end (death) is a condition for asking humanly important questions about its meaningfulness (or meaninglessness). Such questions are central to philosophical anthropology. However, not only modern ways of making sense of life, such as linear narration in literature, but also premodern ones such as tragedy, ought to be taken seriously in reflecting on these questions. The tradition of pragmatism has tolerated this plurality of the frameworks in terms of which we can interpret or ‘structure’ the world and our lives as parts of it. It is argued that pragmatism is potentially able to accommodate both the plurality of such interpretive frameworks—premodern, modern, postmodern—and the need to evaluate those frameworks normatively. We cannot allow any premodern source of human meaningfulness whatsoever (say, astrology) to be taken seriously. Avoiding relativism is, then, a most important challenge for the pragmatist.

 

 

1. The idea that "grand metanarratives" are dead is usually regarded as the key to the cultural phenomenon known as postmodernism. We have been taught to think that the Enlightenment notions of reason, rationality, knowledge, truth, objectivity, and self have become too old-fashioned to be taken seriously any longer. There is no privileged "God's-Eye-View" available for telling big, important stories about these notions. The cultural hegemony of science and systematic philosophy, in particular, is over.

Nevertheless, as even some postmodern thinkers themselves keep on insisting, we still have to be committed to the grand narrative of our individual life.(1) We cannot really dispense with the modernist notion of self, and the one who says we can forgets who she or he is. From the point of view of our own life, no postmodern death of the subject can take place. On the contrary, my death transcends my life; it is not an experienceable event of my life—as Wittgenstein also famously pointed out at Tractatus 6.4311. Most (perhaps all) of us feel that one's own death is hardly even conceivable from within one's life.

On the other hand, somewhat paradoxically, death must be postulated as the imaginary end point, the final event, of the story of my life. If there were no death (i.e., the annihilation of my self) to be expected, I could not even realize that I am leading a specific, spatio-temporally restricted human life. The fact that death is awaiting for me, even if I cannot fully understand what it is all about, enables me to think about my life as a coherent whole with a beginning and an end. Only with respect to such a life can the question of "meaning" or "significance" arise.

It seems, then, that no postmodernist talk about the disappearance of the subject, connected with the distrust felt toward grand narratives, can force us to give up this meta-level fact about our life. We might perhaps even say, echoing Kant, that the inescapability of death is a necessary "transcendental condition" of a meaningful (or, for that matter, meaningless) life. Human life as we know it is intelligible only under the circumstances in which death inevitably puts an end to it. Without death, our lives would be something entirely different, something about which we can have no clear conception whatsoever—not from the point of view of our present human condition, at least.

Death, then, plays a decisive role in the modern human being's understanding of her or his life as a unified narrative. Let us explore the essentially modern notion of narrativity in some more detail. It is a central element of the modern outlook, of our typically modern conception of personal identity, to employ this notion in making sense of our lives. The modern person, often without noticing it, conceives of her or his life as a "story", and this narrativist attitude to life has been conceptualized in various ways in the history of modern thought (cf. Taylor 1989). To see one's life as a linear progression from a starting point, through various phases (corresponding to adventures in a novel), up to its final page, death, is to be a modern person. To go postmodern is to break this chain of narration, as in self-conscious fiction, in which the story itself somehow "knows", and shows that it knows, that it is only a fictional story. The postmodern person could, or such a person thinks that she or he could, understand that the subjective life she or he leads is not really the life of a single, unified subject. Then, apparently, such a "subject" would not be a person in any normal sense of the term.

I am not simply suggesting that we should not at all attempt to go postmodern in this sense. The "antihumanist" French (as well as American) thinkers have had many insightful things to say about the ways in which the modern subject is constituted in terms of the social and political structures (e.g., power relations) which make life-narratives possible in the first place—instead of being the fully autonomous center of its life we are (modernistically) inclined to think it is. Furthermore, interesting post-structuralist developments of these investigations have been pursued. Some are still emerging. Yet, from the point of view of an individual human being living in her or his natural and cultural environment, there can be no total disappearance of the subject any more than there can be a total disappearance of all acting characters in a literary narrative. Narratives are about actions—usually about human actions in some problematic circumstances. There simply is no way for us humans to remove this fact of humanity. To do so would require that we turn into beings quite different from what we in fact are. As long as our life is intelligible to us, we will presumably be unable to fail to see ourselves as characters in a narrative, acting in the midst of the problems our environment throws against our face. Even the postmodernist writers themselves, whose work I am unable to comment upon here in any detail, must view themselves as subjects engaging in the intentional action of writing postmodernist prose.

It is, in fact, somewhat ironical that postmodernist philosophers and sociologists of science—for example, Joseph Rouse (1996) in his recent book—strongly emphasize the need to take seriously the narrative aspect of science, thus employing an inherently modernist notion in apologizing for postmodernism. "Modernist" philosophers of science need not necessarily oppose the idea that science, like any other human practice, is partly constituted through the narratives told in and about it.(2) On the contrary, they may join the postmodernist thinkers in granting narrativity an important place in the formation of scientific world-views.

2. I would now like to suggest that, despite the thoroughgoing modernity (or postmodernity) of our age, we should not only take into account the modern and postmodern literary analogues of human life (i.e., linear narrative and broken, "self-conscious" narrative), but also be prepared to look at our lives, at least occasionally, in premodern terms, e.g., in terms of classical tragedy. Our serious mistakes in life will, we might come to think, be "revenged"—perhaps not by any supernatural forces, but by other human beings or by the non-human nature nevertheless. Or at least so we can interpret those mistakes. We might, for example, conceive of a disastrous car accident or plane crash as analogous to the nemesis the tragic hero confronts after having committed the tragic mistake. Many people would undoubtedly consider this an irrational idea. The people who die in such accidents—let alone those millions who die in wars and massacres— are usually innocent. They never did anything that ought to be revenged: they made no tragic mistakes; they just died, unnecessarily.

But this is not the point. The tragic figures—say, Oedipus or Hamlet—were, in some sense, innocent, too. Perhaps the most tragic thing that can happen to a human person is that even an innocent life may be "revenged". Even if, in some conventional sense, the character has been innocent or even virtuous, there may still be something fundamentally "wrong" in her or his life, or in the very fact that she or he lives at all. In our (post)modern economic societies, we may quite easily think about our lives as crimes against humanity. It is because we live in the way we do that the non-human nature and all the poor people in the third world suffer incredibly. We cannot help contributing to the increasing of that suffering, even though we live as responsibly as we can within our standard Western liberal democracies. We deserve a nemesis.(3)

I do not think that any authentic feeling apparently captured in (quasi-)religious exclamations like "I am guilty" or "I have sinned" can be easily reached in concrete human life. But the Christian experience of sin, or moral condemnation in front of God, is perhaps the closest analogue to the experience I try to describe (an experience that we, rich Western people as we are, ought to be capable of having), except that the world-view of tragedy recognizes no Christian salvation. Therefore, tragedy is conceptually closer to us non-believers.

What I try to say is that the points of view to the world provided by fundamental physics, molecular biology, and neurophysiology are not the only legitimate ones to be taken into account when we try to understand our humanity. We should open our eyes to what, say, tragedy (among many, perhaps conflicting perspectives) can tell us about our lives. In the pluralistic spirit of pragmatism, we should tolerate various different points of view— language-games employing different standards of acceptability, pursuing different goals, and satisfying different human needs— for interpretively structuring the world, including our own place in its scheme of things (see Pihlström 1996a). Modern science is, of course, one of these human perspectives to reality, but the premodern tragic picture of man's fragile position in the world cannot be excluded just because there is no "scientific evidence" for its correctness. It is a correct picture in an entirely different sense, based on entirely different practical purposes. Pragmatists, early and late, have respected this plurality of our ways of experiencing and making sense of both human and non-human reality. They have had no use for the fiction of a "God's-Eye-View" to the world (here the traditions of pragmatism and postmodernism of course resemble each other), but, unlike postmodernists, they have not attempted to destroy the notion of a human subject. Instead, they have respected our need to ask questions about the significance of our individual lives. Therefore, pragmatism might also be able to accommodate our need— a very human need indeed— to be able to conceive of our lives as tragic (or, to point out a possible link between the premodern and modern standpoints, as tragic narratives).

Relevant examples could be multiplied. Another crucially important premodern source of insight for those who wish to make sense of their human limitedness might be the Book of Job (which is not a tragedy, of course). Reading the story about Job may make us appreciate our smallness and insignificance as parts of a vast amoral universe (cf. Wilcox 1989)— irrespective of whether we are theists, atheists, or agnostics, I would add.

The problem here, as so often in philosophy, is how to avoid uncritical relativism. Why can (or should) we "structure" our lives on the basis of tragedy, recognizing our hubris and the resulting nemesis, or on the basis of the Book of Job, recognizing our ignorance and weakness against the great mysteries of the creation, but not— at least not rationally and responsibly— on the basis of astrology (another premodern practice or viewpoint), postulating interstellar causal forces which determine the events of our lives? Both tragedy, the Bible, and astrology are, to use Nelson Goodman's term, "entrenched" in human culture. There has to be a normative point of view from which we can say that two of them should be taken seriously (though critically) in reflecting on human life whereas the third one should not. There has to be a way of saying that the human purposes which tragedy and the Scriptures (non-foundationalistically interpreted) serve are more serious and better purposes than the ones served by astrology (or other irrational pseudo-sciences).(4) It is hardly surprising that one of the constantly reoccuring charges that pragmatists have had to meet with is the accusation that pragmatism amounts to relativism.

The ultimate form of philosophical relativism is the first-person subjectivist view, according to which I am myself the only possible standard for the rationality (or moral acceptability, or any other normative virtue) of my beliefs, actions, etc. This is no doubt a possible position. It is related to still another example— admittedly, a modern rather than premodern one— which might throw light on the philosophical relevance of certain non-scientific, prima facie non-rational frameworks: the search for authentic existence, or authenticity for short, as constitutive of our individual lives. This search, inseparably connected with the inevitability of death and the above-mentioned experience of guilt, has been extensively discussed in the existentialist tradition, i.e., in the work of such literary and philosophical figures as Kierkegaard, Nietzsche, Heidegger, Sartre, and Camus (see Golomb 1995).

If it is true that we ourselves "create our authenticity" and that "[t]here is no one but ourselves to condemn or appreciate our behaviour" in the course of that creation (ibid., p. 25), there is a danger of solipsism that we must not fail to observe. If I am the measure of how my life— its authenticity, moral quality, or anything else about it— should be evaluated, then I am, in a profound sense, alone in the world. The world is my world.(5) Again, it is quite possible to hold this view. One cannot really argue against solipsism on theoretical grounds. Instead, the "argument" can only be based on an ethical decision to lead a certain kind of (authentic) life, to expose one's individual opinions to public normative criteria.

3. There is, then, no easy argumentative "solution" to the problem of relativism, subjectivism, and solipsism. This problem must be constantly faced when dealing with


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه 20 ص

تحقیق درباره درختان میوه

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره درختان میوه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

ترجمه متن درختان میوه

نام استاد : دکتر عزیز سلطان

دانشجو: محمّد رضا قلمکار

(ترجمه متن صفحة 158)

درخت آقطی درختی است از انواع زمستان خواب، آقطعی معمولی بومی نواحی اروپا، غرب آسیا و مناطقی از شمال آفریقا می‌باشد، و هم‌اکنون بصورت وحشی در مناطق وسیعی از آمریکا و کانادا می‌روید. میوه‌های سیاه و ارغوانی درخشان این درخت بصورت گسترده‌‌ای در انواع مربّا مصرف می‌‌گردد؛ و هم گل و هم میوة آن شهرت زیادی در تهیة شراب دارند. بلندی این گیاه به بلندی بک درخچة بزرگ و یا یک درخت کوچک می‌رسد و در باغ به عنوان یک درخچة وحشی و مقاوم کاشته می‌شود شاخه‌های جوان این گیاه از خود بوی نامطبوعی متصاعد می‌کنند که در گذشته به عنوان دور کنندة حشرات مورد استفاده قرار می‌گرفت. در شمال آمریکا، گونة آمریکائییا آقطی شیرین بصورت وسیعی پرورش یافته است و چندین گونة اصلاح شده آن در دسترس می‌باشد.

رشد و نمو: تمشک آقطی سیاه فقط بخاطر میوة آن پرورش می‌یابد و نوع قرمز این میوه غیر خوراکی می‌باشد.

خاک و موقعیت کاشت: درخت آقطی با انواع خاک با گستره‌ای از PH سازگار است، حتی خاکهائی که بسرعت آب خود را از دست می‌دهند. درخت آقطی در بیشتر وضعیتها می‌روید امّا باردهی آن در وضعیتهای بیشتر آفتابی، بیشتر می‌باشد.

کاشت: گیاه آقطی ممکن بصورت اصلاح شده دارای یک تنه و شاخه و برگ باشد، ولی معمولاً بصورت یک بوتة گرد انبوه چهار هفته قبلا ز کاشت زمین آنرا آماده نمائید و گیاهان هرز پایا را تا 30 سانتی‌متر مربع از اطراف محل کاشت درخچه پاک نمائید و سپس یک مقدار 3 اُنس به ازای هر متر مربع کوه رابعنوان مثال کود با مارک تجاری گرومور را توسط چنگک خوب با خاک محل کاشت قاطی نمائید و سپس تا زیر پائین ترین‌ شاخه‌های درخت باشد. گیاهرا درچاله قرار دهید، درست به همان اندازه که درخچه در زمین نهالتان قرار داشت، و به آرامی در اطراف ریشه خاک بریزید و همزمان خاک آنرا سفت نمائید. جهت محافظت از درخچه چوبی را بعنوان قیّم در زمین فرو کرده و گیاه را با نوار و نمد مخصوص این کار ببنیدید. گیاهی که به صورت بوته می‌باشد احتیاجی به قیّم ندارد. درخت آقطی آمریکائی درختی خود لقاح نمی‌باشدو به همین علپت نمی‌تواند از گره‌های درخت خود مویه بوجود بیاورد و باری دگر لقاحی باید دو درخت دیگر حداقل به فاصلة3 متر از درخت اصلی کاشته شود.

(بقیة ترجمه صفحة 158)


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره درختان میوه

دانلود فایل پاورپوینت در مورد انسان و حرکت.. پاورپوینت در مورد انسان و حرکی از متن

اختصاصی از فایل هلپ دانلود فایل پاورپوینت در مورد انسان و حرکت.. پاورپوینت در مورد انسان و حرکی از متن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود فایل پاورپوینت در مورد انسان و حرکت.. پاورپوینت در مورد انسان و حرکی از متن


دانلود فایل پاورپوینت در مورد انسان  و  حرکت.. پاورپوینت در مورد انسان  و  حرکی از متن

ها همانندانلود پاورپوینت در مورد انسان  و  حرکت 

فرمت فایل: پاورپوینت

تعداد اسلاید: 68

 

 

 

 

بخشی از متن

  • در بین جانوران برخی ساکن و برخی متحرک اند
  • جانورانی که ساکن هستند اغلب در دریا زندگی می کنند. جانوران ساکن هم اندام های حرکتی دارند این اندام ها همانند تاژه، مژک و بازو موجب حرکت می شوند.

دانلود با لینک مستقیم


دانلود فایل پاورپوینت در مورد انسان و حرکت.. پاورپوینت در مورد انسان و حرکی از متن